روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۷۱

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۳، بَابُ الْوَكَالَة

روي حماد عن الحلبي عن ابي عبد الله ع انه قال :

وَ فِي رَجُلٍ وَلَّتْهُ اِمْرَأَةٌ أَمْرَهَا إِمَّا ذَاتُ قَرَابَةٍ أَوْ جَارَةٌ لَهُ لاَ يَعْلَمُ دَخِيلَةَ أَمْرِهَا فَوَجَدَهَا قَدْ دَلَّسَتْ عَيْباً هُوَ بِهَا قَالَ يُؤْخَذُ اَلْمَهْرُ مِنْهَا وَ لاَ يَكُونُ عَلَى اَلَّذِي زَوَّجَهَا شَيْ‏ءٌ وَ قَالَ فِي اِمْرَأَةٍ وَلَّتْ أَمْرَهَا رَجُلاً فَقَالَتْ زَوِّجْنِي فُلاَناً قَالَ لاَ زَوَّجْتُكِ حَتَّى تُشْهِدِي بِأَنَّ أَمْرَكِ بِيَدِي فَأَشْهَدَتْ لَهُ فَقَالَ عِنْدَ اَلتَّزْوِيجِ لِلَّذِي يَخْطُبُهَا يَا فُلاَنُ عَلَيْكَ كَذَا وَ كَذَا قَالَ نَعَمْ فَقَالَ هُوَ لِلْقَوْمِ‏ اِشْهَدُوا أَنَّ ذَلِكَ لَهَا عِنْدِي وَ قَدْ زَوَّجْتُهَا مِنْ نَفْسِي فَقَالَتِ اَلْمَرْأَةُ مَا كُنْتُ أَتَزَوَّجُكَ وَ لاَ كَرَامَةَ وَ لاَ أَمْرِي إِلاَّ بِيَدِي وَ مَا وَلَّيْتُكَ أَمْرِي إِلاَّ حَيَاءً مِنَ اَلْكَلاَمِ قَالَ تُنْزَعُ مِنْهُ وَ يُوجَعُ رَأْسُهُ‏


من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۷۰ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۳ ش ۱۷۲
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۳
بخش : باب الوكالة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۳ بَابُ الْوَكَالَة
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۴ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۰۸

حماد از حلبى از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه: مردى زنى از همسايگان و يا بستگانش را كه به او اختيار داده بود وى را به همسرى خود [يا هر كس ديگر] درآورد و مرد از سرّ كارش آگاه نبود به عقد خود درآورد و پس از تزويج و پرداخت مهريه زن (قبل از دخول) زن را معيوب يافت، آن حضرت فرمود: تمام مبلغ مهريه را از او باز پس گيرند، و بر شوهر هيچ دينى نيست. و هم چنين در مورد زنى كه به مردى اختيار داده، گفت مرا به فلانى تزويج كن. مرد گفته بود اين كار را نمى‏كنم تا اينكه گواه گيرى كه أمرت در تزويج بطور كلّى بدست من است، زن پذيرفت و گواه گرفت، وكيل موقع اجراء صيغه به كسى كه خواستگارى كرده بود گفت: آيا بر عهده تو فلان مبلغ مهريه باشد؟ مرد گفت: آرى، وكيل رو به قوم كرده گفت: شاهد باشيد كه اين مبلغ نامبرده بر عهده منست و او را به زوجيّت خود درآوردم، زن گفت: من با تو ازدواج نكردم و اين شرف و مردى نيست، امر من بدست خود من است و تو را تنها از روى شرم داشتن از سخن گفتن در اين مقام، اختيار دادم. حضرت فرمود: آن زن را از او مى‏گيرند و با تازيانه هم به سر مرد مى‏زنند.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)