روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۴۶

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۲، كِتَابُ الْحَج

و روي عن الاصبغ بن نباته انه قال :

أَمْسَكْتُ‏ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ع‏ بِالرِّكَابِ وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يَرْكَبَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ تَبَسَّمَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ‏ رَأَيْتُكَ رَفَعْتَ رَأْسَكَ وَ تَبَسَّمْتَ قَالَ نَعَمْ يَا أَصْبَغُ‏ أَمْسَكْتُ‏ لِرَسُولِ اَللَّهِ ص‏ كَمَا أَمْسَكْتَ لِي فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ تَبَسَّمَ فَسَأَلْتُهُ كَمَا سَأَلْتَنِي وَ سَأُخْبِرُكَ كَمَا أَخْبَرَنِي أَمْسَكْتُ‏ لِرَسُولِ اَللَّهِ ص‏ اَلشَّهْبَاءَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ تَبَسَّمَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ‏ رَفَعْتَ رَأْسَكَ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ تَبَسَّمْتَ فَقَالَ يَا عَلِيُ‏ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يَرْكَبُ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَيْهِ ثُمَّ يَقْرَأُ آيَةَ اَلسُّخْرَةِ ثُمَّ يَقُولُ‏ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ اَلَّذِي‏ لاََ إِلََهَ إِلاََّ هُوَ اَلْحَيُّ اَلْقَيُّومُ‏ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ إِلاَّ قَالَ‏ اَلسَّيِّدُ اَلْكَرِيمُ يَا مَلاَئِكَتِي عَبْدِي يَعْلَمُ أَنَّهُ لاَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ غَيْرِي اِشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ


من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۴۵ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۲ ش ۸۴۷
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۲
بخش : كتاب الحج
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۲ كِتَابُ الْحَج‏‏ بَابُ الْقَوْلِ عِنْدَ الرُّكُوب‏
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۳ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۱۴۴

و از اصبغ بن نباته روايت شده است كه گفت: ركاب را براى امير المؤمنين عليه السّلام گرفتم، و او ميخواست تا سوار شود، پس سر را بلند كرد، و تبسّمى بر لب راند. پس من گفتم: يا امير المؤمنين تو را ديدم كه سر بلند كردى و تبسّم بر لب آوردى! فرمود: آرى، اى أصبغ همان طور كه تو ركاب براى من گرفتى، من نيز براى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله گرفتم. پس سر به آسمان بلند كرد، و تبسّمى بر لب راند، و من بمانند تو راز اين كار را باز جستم، و هم اكنون همان گونه كه او مرا خبر داد، تو را خبر ميدهم: عنان اسب شهباء را براى رسول خدا گرفتم. پس سر به آسمان برداشت، و تبسّم كرد، من گفتم: چگونه است كه سر به آسمان برداشتى و تبسّم كردى؟ پس گفت: يا علىّ، هيچ كس نيست كه بر مركبى كه خدا به او عطا كرده است سوار شود، و آنگاه آيه سخره را بخواند، و پس از آن بگويد: «از آن خدائى آمرزش ميطلبم كه معبودى جز او نيست: آن زنده بپا دارنده زندگى و زندگان. و بسوى او توبه ميكنم. خدايا گناهان مرا بر من بيامرز زيرا كسى جز تو گناهان را نمى‏آمرزد». هيچ كس نيست كه بر اين گونه عمل كند، مگر آنكه خداى بزرگ كريم ميگويد: «اى فرشتگان من، بنده من ميداند كه كسى جز من گناهان را نمى‏آمرزد. شما گواه باشيد كه من هم اكنون گناهانش را بر او آمرزيده‏ام».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)