روایت:الکافی جلد ۲ ش ۷۹۴

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

علي بن ابراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعده بن صدقه قال :

قِيلَ‏ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ إِنَّ اَلنَّاسَ يَرْوُونَ أَنَ‏ عَلِيّاً ع‏ قَالَ عَلَى مِنْبَرِ اَلْكُوفَةِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى اَلْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلاَ تَبَرَّءُوا مِنِّي فَقَالَ مَا أَكْثَرَ مَا يَكْذِبُ اَلنَّاسُ عَلَى‏ عَلِيٍّ ع‏ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ سَتُدْعَوْنَ إِلَى اَلْبَرَاءَةِ مِنِّي وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ‏ مُحَمَّدٍ وَ لَمْ يَقُلْ لاَ تَبَرَّءُوا مِنِّي فَقَالَ لَهُ اَلسَّائِلُ أَ رَأَيْتَ إِنِ اِخْتَارَ اَلْقَتْلَ دُونَ اَلْبَرَاءَةِ فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ مَا لَهُ إِلاَّ مَا مَضَى عَلَيْهِ‏ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ حَيْثُ أَكْرَهَهُ أَهْلُ‏ مَكَّةَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمََانِ‏ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ إِلاََّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمََانِ‏ فَقَالَ لَهُ‏ اَلنَّبِيُّ ص‏ عِنْدَهَا يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عُذْرَكَ وَ أَمَرَكَ‏ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا


الکافی جلد ۲ ش ۷۹۳ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۷۹۵
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ التَّقِيَّة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۶۴۷

از مسعدة بن صدقه، گويد: به امام صادق (ع) گفته شد: مردم روايت كنند كه على (ع) بر منبر كوفه فرموده است: أيا مردم، به راستى شما به زودى دعوت شويد كه مرا دشنام دهيد، و مرا دشنام دهيد، سپس دعوت شويد كه از من بيزارى جوئيد، از من بى‏زارى مجوئيد، در پاسخ فرمود: مردم چه اندازه به على (ع) دروغ مى‏بندند، سپس فرمود: همانا على (ع) فرموده است: راستى شما به دشنام بر من دعوت شويد، مرا دشنام دهيد، سپس به بى‏زارى از من دعوت شويد، و به راستى كه من بر كيش محمدم، نفرمود: از من بى‏زارى مجوئيد، سائل گفت: بفرمائيد اگر كشته شدن را بر بى‏زارى جستن برگزيد؟ فرمود: كه به خدا اين وظيفه را ندارد، و وظيفه او همان است كه عمار بن ياسر بدان عمل كرد كه اهل مكه او را به زور وادار كردند (كفر گويد) ولى دلش به ايمان، مطمئن بود، و خدا عز و جل در باره او فرو فرستاد (۱۰۶ سوره نحل): «جز كسى كه وادارش كند و دلش مطمئن است به ايمان» در اين وقت، پيغمبر (ص) به او فرمود: اگر برگشتند به كار خود، تو هم برگرد بدان چه كردى، خدا عز و جل عذر تو را پذيرفت و نازل كرد و به تو فرمان داد كه برگردى اگر برگشتند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۱۰

مسعدة بن صدقه گويد: بامام صادق عليه السّلام عرض شد: مردم عقيده دارند كه على عليه السّلام بر منبر كوفه فرموده است: اى مردم شما را بناسزا گفتن بمن ميخوانند، مرا ناسزا گوئيد، سپس به بيزارى از من ميخوانند، از من بيزارى نجوئيد، امام فرمود: مردم چه بسيار بر على عليه السّلام دروغ ميبندند، سپس فرمود: همانا على فرموده است: «شما را بناسزا گفتن بمن ميخوانند، مرا ناسزا گوئيد، سپس به بيزارى از من ميخوانند، و من بدين محمدم» و نفرمود. از من بيزارى نجوئيد. سائل عرضكرد: بمن بفرما اگر كشته شدن را اختيار كند و بيزارى نجويد چگونه است؟ فرمود بخدا اين تكليف را ندارد. تكليف او همانست كه عمار بن ياسر كرد زمانى كه اهل مكه او را مجبور (به بيزارى از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله) كردند. ولى دلش بايمان مطمئن بود، سپس خداى عز و جل در باره‏ او نازل فرمود: «جز كسى كه مجبور شود، ولى دلش بايمان مطمئن باشد ۱۰۶ سوره ۱۶» آنگاه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله باو فرمود: اى عمار! اگر دوباره مجبورت كردند تو هم چنان كن كه كردى (بزبان از دينت بيزارى بجو) كه خداى عز و جل عذر ترا نازل فرموده و دستورت داده كه تكرار كنى اگر تكرار كردند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۵۴۵

على بن ابراهيم، از هارون بن مسلم، از مسعدة بن صدقه روايت كرده است كه گفت: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام عرض شد كه: مردم روايت مى‏كنند كه على عليه السلام بر بالاى منبر مسجد كوفه فرمود كه: اى گروه مردمان! به درستى كه زود باشد كه شما خوانده شويد به سوى دشنام دادن به من، پس مرا دشنام دهيد. بعد از آن خوانده شويد به سوى بيزارى از من، پس از من بيزار مشويد. حضرت صادق عليه السلام فرمود: «چه بسيار است دروغ گفتن مردم بر على عليه السلام». بعد از آن فرمود: «جز اين نيست كه على عليه السلام فرمود: به درستى كه زود باشد كه شما خوانده شويد به سوى دشنام دادن به من، پس مرا دشنام دهيد. بعد از آن خوانده شويد به سوى بيزارى از من، و به درستى كه من بر دين محمدم. و نفرمود كه: از من بيزار مشويد». پس سائل به حضرت عرض كرد كه: مرا خبر ده كه اگر كشتن را اختيار كند و بيزارى نجويد چه صورت دارد؟ «فرمود: به خدا سوگند كه اين كشته شدن بر او واجب نيست و او را روا نيست، مگر آن‏چه عمّار بن ياسر بر آن گذشت و به آن رفتار كرد، در وقتى كه اهل مكّه او را جبر كردند بر كفر و دلش آرميده بود به ايمان. پس خداى عز و جل اين آيه را فرو فرستاد كه: «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ» «۱» و پيغمبر صلى الله عليه و آله در نزد نزول اين آيه به عمّار فرمود كه: اى عمّار! اگر ايشان برگردند، تو نيز برگرد؛ زيرا كه خداى عز و جل عذر «۲» تو را فرو فرستاد و تو را امر فرموده كه: برگردى اگر ايشان برگردند» (يعنى كفر را اظهار كنى اگر تو را جبر كنند). __________________________________________________

(۱). نحل، ۱۰۶. مگر كسى كه اجبار شود، در حالى كه دلش آرميده به ايمان است.
(۲). و عذر- به ضمّ عين و سكون ذال-، سبب گناه گفتن است، و به معنى محو كردن بدى نيز آمده است. (مترجم)


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)