روایت:الکافی جلد ۲ ش ۵۶۵

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن علي بن الحكم و عده من اصحابنا عن احمد بن ابي عبد الله عن اسماعيل بن مهران جميعا عن سيف بن عميره عن عبد الله بن مسكان عن عمار بن حيان قال :


الکافی جلد ۲ ش ۵۶۴ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۵۶۶
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْن‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۴۷۷

از عمار بن حيان، گويد: به امام صادق (ع) خبر دادم از احسان و خوشرفتارى پسرم اسماعيل با من. در پاسخ فرمود: من او را دوست داشتم و دوستيم نسبت به او فزون شد، به راستى كه رسول خدا (ص) را خواهر همشيرى بود و نزد آن حضرت آمد و چون او را ديد بدو شاد شد و روانداز خود را براى او پهن كرد و او را روى آن نشانيد، سپس به او رو كرد و به او گفتگو مى‏كرد و به روى او مى‏خنديد، سپس آن دخترك برخاست و رفت و برادرش آمد و پيغمبر با او چنان رفتار نكرد كه با آن دخترك رفتار كرد، به او عرض شد: يا رسول اللَّه، با خواهرش رفتارى و لطفى داشتى كه با او نداشتى با اينكه او مرد است، در پاسخ فرمود كه: آن دخترك نسبت به پدر و مادر خود بيشتر و بهتر از آن برادر احسان و احترام مى‏كند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۲۳۵

عمار بن حيان گويد: بامام صادق عليه السّلام خبر دادم پسرم اسماعيل نسبت بمن خوشرفتار است، فرمود: من هم او را دوست داشتم و اكنون دوستيم باو افزون گشت، همانا خواهر رضاعى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نزد آن حضرت آمد، چون او را ديد شادمان گشت و روپوش خود را براى او گسترد و او را روى آن نشانيد، سپس باو رو كرد و با او بسخن پرداخت و تبسم ميفرمود، تا او برخاست و برفت و برادرش آمد حضرت رفتارى كه نسبت بخواهرش كرد، در باره او عمل نفرمود، بحضرت عرض شد: با خواهرش رفتارى كردى كه نسبت باو نكردى با آنكه او مرد است؟ فرمود: زيرا آن خواهر نسبت بپدر و مادرش خوش رفتارتر بود.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۴۱۱

محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از على بن حكم و چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن ابى‏عبداللَّه، از اسماعيل بن مهران و هر دو، از سيف بن عميره، از عبداللَّه بن مسكان، از عمّار بن حيّان كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام را خبر دادم به نيكى پسرم اسماعيل. به من فرمود كه: «هر آينه او را دوست مى‏داشتم و دوستيم به او زياد شد. به درستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله خواهر رضاعى داشت، و به خدمت آن حضرت آمد. چون پيغمبر به خواهر خود نظر كرد، به ديدنش شاد و خوشحال شد، و لحاف خود را از برايش گسترد و او را بر بالاى آن لحاف نشانيد. بعد از آن شروع فرمود كه با او حديث مى‏كرد و سخن مى‏گفت و در رويش مى‏خنديد. بعد از مدّتى آن زن برخاست و رفت و برادرش آمد؛ پس پيغمبر آن تعارف و نوازشى كه با خواهر كرده بود، با برادر نكرد. به آن حضرت عرض شد كه: يا رسول اللَّه! با خواهرش نوازشى كردى كه با او نكردى، با آنكه او مرد است. فرمود: زيرا كه خواهرش به پدر و مادرش از او نيكوكارتر بود».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)