روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۳۶۸

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عنه عن عمرو بن عثمان عن محمد بن سالم الكندي عمن حدثه عن ابي عبد الله ع قال :

كَانَ‏ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ص‏ إِذَا صَعِدَ اَلْمِنْبَرَ قَالَ يَنْبَغِي‏ لِلْمُسْلِمِ‏ أَنْ يَجْتَنِبَ مُوَاخَاةَ ثَلاَثَةٍ اَلْمَاجِنِ وَ اَلْأَحْمَقِ وَ اَلْكَذَّابِ فَأَمَّا اَلْمَاجِنُ فَيُزَيِّنُ لَكَ فِعْلَهُ وَ يُحِبُّ أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ وَ لاَ يُعِينُكَ عَلَى أَمْرِ دِينِكَ وَ مَعَادِكَ وَ مُقَارَنَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَلَيْكَ عَارٌ وَ أَمَّا اَلْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لاَ يُشِيرُ عَلَيْكَ بِخَيْرٍ وَ لاَ يُرْجَى لِصَرْفِ اَلسُّوءِ عَنْكَ وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَكَ فَضَرَّكَ فَمَوْتُهُ خَيْرٌ مِنْ حَيَاتِهِ وَ سُكُوتُهُ خَيْرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَيْرٌ مِنْ قُرْبِهِ وَ أَمَّا اَلْكَذَّابُ فَإِنَّهُ لاَ يَهْنِئُكَ مَعَهُ عَيْشٌ يَنْقُلُ حَدِيثَكَ وَ يَنْقُلُ إِلَيْكَ اَلْحَدِيثَ كُلَّمَا أَفْنَى أُحْدُوثَةً مَطَّهَا بِأُخْرَى حَتَّى إِنَّهُ يُحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا يُصَدَّقُ وَ يُغْرِي بَيْنَ اَلنَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَيُنْبِتُ اَلسَّخَائِمَ فِي اَلصُّدُورِ فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ اُنْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ‏


الکافی جلد ۲ ش ۱۳۶۷ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۳۶۹
روایت شده از : امام على عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام على (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ مُجَالَسَةِ أَهْلِ الْمَعَاصِي‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۳۷۹

فرمود (ع) كه: امير المؤمنين (ع) چون بر منبر بر مى‏آمد مى‏فرمود: مؤمن را سزد كه از رفاقت و برادرى با سه كس كناره ورزد: ۱- بيباك و هرزه دارى. ۲- احمق و نابخرد. ۳- كذّاب، اما بيباك و هرزه دارى: كار خود را براى تو آرايش دهد و دوست دارد به مانند او باشى و به كار دين و آخرت تو با تو كمكى نكند و همراهى با او جفا و سخت دلى آرد و رفت و آمد تو با او عار و ننگ باشد، و اما احمق نابخرد: راستش اين است كه به خير و خوبى به تو دستور ندهد و براى دفاع از بدى از تو اميدى به او نيست و اگر چه خود را به رنج و تلاش اندازد براى تو و بسا كه خواهد ته تو سودى رساند و از نادانى به تو زيان بخشد، مرگش بهتر است از زنده بودنش و خموشيش به است از سخن‏گوئيش و دوريش به است از نزديكى او، و اما كذّاب: زندگى با او بر تو گوارا و راحت نيست، گفته تو را نزد ديگران برد و حديث ديگران را براى تو آورد و هر وقت داستانى را به پايان رساند، داستان ديگرى به دنبالش افزايد تا آنجا كه بسا راست گويد و باور نكنند و ميان مردم دشمنى افكند و كينه‏ها در سينه‏ها باديد آورد. از خدا بپرهيزيد و خود را بپائيد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۸۵

امام صادق عليه السلام فرمود: هر گاه امير المؤمنين عليه السلام بمنبر بالا ميرفت ميفرمود: براى مسلمان سزاوار است كه از رفاقت با سه كس اجتناب كند: بى‏باك (در گفتار و كردار و هرزه)، و احمق، و دروغگو، اما شخص بى‏باك و هرزه، كار خود را براى تو زينت دهد، و دوست دارد كه تو هم مانند او باشى، و در كار دين و آخرتت تو را يارى نكند، و رفاقت با او جفا و سخت دلى آرد، و رفت و آمدش براى تو ننگ و عار است، و اما احمق پس او بخير و خوبى تو دستور ندهد، و در دفع شر از تو اميدى باو نيست اگر چه خود را بتعب و رنج اندازد، و چه بسا بخواهد كه بتو سودى برساند (ولى بواسطه حماقتش) بتو زيان رساند پس مرگ او بهتر از زندگيش باشد، و خموشيش به از سخن گفتن است، و دورى‏اش به از نزديكى است، و اما دروغگو هيچ گاه زندگى بهمراهى او بر تو گوارا نيست گفته تو را نزد ديگران برد، و حديث ديگران را نزد تو آرد، و هر گاه داستانى را بآخر رساند داستان ديگرى بدنبالش افزايد تا آنجا كه بسا راست گويد ولى باور نكنند، و در ميان مردم دشمنى اندازد، و در سينه مردمان كينه‏ها بروياند، پس از خدا بترسيد و خود را بپائيد (كه با چه كسى رفاقت مى‏كنيد و طرح دوستى مى‏افكنيد).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۱۰۷

از او، از عمرو بن عثمان، از محمد بن سالم كندى، از آنكه او را حديث كرده، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: «اميرالمؤمنين- صلوات اللَّه عليه- چون بر منبر بالا مى‏رفت، مى‏فرمود كه: سزاوار است مسلمان را كه از برادرى كردن با سه كس دورى كند:يكى بدكارِ بى‏باكِ بى‏پروا، و ديگرى احمق، و سيم دروغگو. امّا بدكارِ بى‏باك؛ پس پيوسته كارهاى بد خويش را از براى تو زينت مى‏دهد، و دوست مى‏دارد كه مانند او باشى، و تو را يارى نمى‏كند بر امر دين تو و بر معاد تو (يعنى كارى كه در قيامت به كارت آيد) و پيوستگى با او موجب جفا و قساوت است، و آمد و شد او نزد تو (كه بر تو داخل شود و از نزد تو بيرون‏ رود)، بر تو عار و ننگ است. و امّا احمق؛ پس او تو را به چيزى كه خوب باشد دلالت نمى‏كند، و از براى دفع بدى از تو، به او اميدوار نمى‏توان بود، و هر چند كه سعى كند و خويش را در زحمت افكند. و بسا است كه منفعت تو را مى‏خواهد و به تو ضرر مى‏رساند؛ پس مردن او از زندگى‏اش بهتر، و خاموشى‏اش از سخن گفتنش خوش‏تر، و دوريش از نزديكيش خوب‏تر است. و امّا دروغگو؛ پس با مصاحبت او هيچ عيشى بر تو گوارا نيست. پيوسته سخن تو را به دروغ به مردم نقل مى‏كند، و از مردم به دروغ، سخن را به تو نقل مى‏كند، و خبرهاى دروغ از برايت مى‏آورد، و در هر زمان كه دروغ غريب عجيبى را تمام كرد، آن را به دروغ غريبى ديگر پيوند مى‏كند، و آن را طول و كشيدگى مى‏دهد، تا به حدّى كه به چيز راستى خبر مى‏دهد و كسى از او باور نمى‏كند، و به نقل دروغ، در ميان مردمان دشمنى مى‏افكند، و كينه‏ها را در سينه‏ها مى‏روياند؛ پس از خدا بپرهيزيد و از براى خويش نظر كنيد» (يعنى ملاحظه نماييد تا با كسى كه نبايد مصاحبت كنيد، مصاحبت نكنيد).


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)