روایت:الکافی جلد ۱ ش ۷۰۵

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن جميل بن صالح عن زياد بن سوقه عن الحكم بن عتيبه قال :

دَخَلْتُ عَلَى‏ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ ع‏ يَوْماً فَقَالَ يَا حَكَمُ‏ هَلْ تَدْرِي اَلْآيَةَ اَلَّتِي كَانَ‏ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع‏ يَعْرِفُ قَاتِلَهُ بِهَا وَ يَعْرِفُ بِهَا اَلْأُمُورَ اَلْعِظَامَ اَلَّتِي كَانَ يُحَدِّثُ بِهَا اَلنَّاسَ قَالَ‏ اَلْحَكَمُ‏ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي قَدْ وَقَعْتُ عَلَى عِلْمٍ مِنْ عِلْمِ‏ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ‏ أَعْلَمُ بِذَلِكَ تِلْكَ اَلْأُمُورَ اَلْعِظَامَ قَالَ فَقُلْتُ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَعْلَمُ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ اَلْآيَةُ تُخْبِرُنِي‏ بِهَا يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ‏ قَالَ هُوَ وَ اَللَّهِ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لاَ نَبِيٍّ وَ لاَ مُحَدَّثٍ‏ وَ كَانَ‏ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع‏ مُحَدَّثاً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ‏ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ زَيْدٍ كَانَ أَخَا عَلِيٍ‏ لِأُمِّهِ‏ سُبْحَانَ اَللَّهِ مُحَدَّثاً كَأَنَّهُ يُنْكِرُ ذَلِكَ فَأَقْبَلَ عَلَيْنَا أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ فَقَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ إِنَّ اِبْنَ أُمِّكَ‏ بَعْدُ قَدْ كَانَ يَعْرِفُ ذَلِكَ قَالَ فَلَمَّا قَالَ ذَلِكَ سَكَتَ اَلرَّجُلُ فَقَالَ هِيَ اَلَّتِي‏ هَلَكَ فِيهَا أَبُو اَلْخَطَّابِ‏ فَلَمْ يَدْرِ مَا تَأْوِيلُ اَلْمُحَدَّثِ وَ اَلنَّبِيِ‏


الکافی جلد ۱ ش ۷۰۴ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۷۰۶
روایت شده از : امام سجّاد عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ ع مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۳۳۹

حكم بن عتيبه گويد: روزى خدمت على بن الحسين (ع) رفتم، فرمود: اى حَكَم، تو آن آيه را مى‏دانى كه على بن ابى طالب (ع) بدان قاتل خود را مى‏شناخت و امور مهمى را مى‏فهميد كه به مردم باز مى‏گفت حكم گويد، با خود گفتم، چه خوب كه رشته‏اى از علم على بن الحسين (ع) بدستم افتاد من هم بوسيله آن اين امور مهمه را مى‏توانم فهميد، گويد: گفتم: نه، بخدا سوگند نمى دانم، گويد: سپس گفتم يا ابن رسول الله، از آن آيه بمن خبر مى دهيد؟ فرمود: بخدا آن آيه قول خدا عز ذكره است (۵۲ سوره حج) به اين قرائت در قرآن ثبت است: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى (نفرستاديم پيش از تو هيچ رسولى و نه پيغمبرى و نه محدّثى) (مجلسى" ره" گفته: اين حديث بدان دليل است كه كلمه محدث را از آيه انداخته‏اند، فتدبر) و على بن ابى طالب (ع) محدّث بود (از غيب درك حديث ميكرد) مردى كه او را عبد الله بن زيد مى گفتند و برادر مادرى على (ع) بود (عامه گفته‏اند عبد الله بن زيد برادر مادرى امام است ولى طبق عقيده شيعه، امام چهارم از دختر يزدجرد است و مادرش هم در حال زائيدن وفات كرده و برادر مادرى هم نداشته و شايد مادر عبد الله دايه يا مستحفظه آن حضرت بوده است) گفت: سبحان الله، على محدّث بود؟ گويا منكِر اين معنى بود، امام باقر (ع) رو به ما كرد و فرمود: هلا بخدا، پسر مادر تو اين را مى‏داند، گويد: با اين سخن آن مرد خاموش شد و امام فرمود: همين حقيقت است كه ابو الخطاب در باره آن هلاك و گمراه شد و نفهميد فرق ميان نبى و محدّث را.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۱۴

حكم بن عتيبه گويد: روزى خدمت على بن الحسين عليهما السلام رفتم. حضرت فرمود: اى حكم آيا تو ميدانى آن آيه‏ئى را كه على بن ابى طالب عليه السلام قاتل خود را بدان مى‏شناخت و امور بزرگ (غيبى) را بمردم خبر مى‏داد؟ حكم گويد: من با خود گفتم: رشته‏اى از علم على بن الحسين بدستم آمد كه من هم بوسيله آن امور بزرگ را بدانم، بحضرت عرضكردم: نه. بخدا، نمى‏دانم و گفتم: پسر پيغمبر! ممكن است آن آيه را بمن بفرمائيد؟ فرمود: بخدا آن آيه قول خداى- عز ذكره- است، كه مى‏فرمايد:

«پيش از تو هيچ رسول و پيغمبر و محدثى نفرستاديم- ۵۲ سوره ۲۲- در قرآن كلمه محدث نيست بحديث ۴۳۷ رجوع شود» و على بن ابى طالب عليه السلام محدث بود، مرديكه نامش عبد اللَّه بن زيد و برادر مادرى على بن الحسين بود، (زيرا امام چهارم از مادر او شير خورده بود) مثل اينكه انكار كند، گفت: سبحان‏ اللَّه! او محدث بود؟!! امام باقر عليه السلام (كه در آن مجلس حاضر بود) بما توجه كرد و فرمود: هان، بخدا، پسر مادر تو اين را ميداند، چون چنين فرمود: آن مرد خاموش شد، امام فرمود: همين است آنچه ابو الخطاب نسبت بآن هلاك و گمراه شد و معنى محدث و نبى (پيغمبر) را نفهميد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۸۵۵

محمد، از احمد بن محمد، از ابن محبوب، از جميل بن صالح، از زياد بن سوقه، از حكم بن عُتيبه روايت كرده است كه گفت: روزى بر حضرت على بن الحسين عليه السلام داخل شدم، پس فرمود كه: «اى حكم، آيا مى‏دانى آن آيه را كه على بن ابى‏طالب عليه السلام كشنده خود را به آن مى‏شناخت، و مى‏شناخت به آن امور عظيمه‏اى را كه مردمان را به آن حديث مى‏كرد؟» حكم مى‏گويد كه: من با خود گفتم كه بر علمى از علوم على بن الحسين مطلّع شدم كه به واسطه آن همه اين امور عظيمه را خواهم دانست (يعنى: از كلام آن حضرت چنين مستفاد مى‏شود كه او نيز اين آيه را مى‏داند، از او استدعا مى‏كنم كه آن را به من تعليم كند). حكم مى‏گويد كه: پس عرض كردم: نه، به خدا سوگند، كه من آن آيه را نمى‏دانم. و گفت‏ كه: بعد از آن، عرض كردم كه: يا ابن رسول اللَّه، آيه‏اى كه فرمودى، مرا به آن خبر مى‏دهى كه چه آيه بود؟ حضرت فرمود: «به خدا سوگند كه آن آيه، فرموده خداى عزّوجلّ است كه: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ» «۱» [و لا محدّث‏]. و على بن ابى‏طالب عليه السلام محدّث بود». مردى كه او را عبداللَّه بن زيد مى‏گفتند و برادر مادرى على بن الحسين بود (يعنى: مادرش مادرخوانده آن حضرت بود. و بعضى گفته‏اند كه مادر رضاعى آن حضرت بود و به هر تقدير). عبداللَّه به حضرت عرض كرد از روى تعجّب كه: سبحان اللَّه، على عليه السلام، محدّث بود؟ گويا كه اين را انكار داشت. حضرت امام محمد باقر عليه السلام رو به او آورد و فرمود كه: «بدان كه به خدا سوگند كه پسر مادرت بعد از آن حضرت اين را مى‏شناسد». حكم مى‏گويد كه چون حضرت اين سخن را فرمود، عبداللَّه ساكت شد. پس فرمود كه: «همين آيه است كه ابوالخّطاب (كه محمد بن مقلاص است) در آن هلاك گرديد؛ زيرا كه ندانست كه تفسير محدّث و نبى چيست» (و هر دو را يكى دانست). __________________________________________________

(۱). حج، ۵۲.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)