روایت:الکافی جلد ۱ ش ۵۲۰

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي عن الحسن بن محبوب عن اسحاق بن غالب عن ابي عبد الله ع :

فِي خُطْبَةٍ لَهُ يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ‏ اَلْأَئِمَّةِ ع‏ وَ صِفَاتِهِمْ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْضَحَ‏ بِأَئِمَّةِ اَلْهُدَى‏ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ‏ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ‏ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مِنْهَاجِهِ‏ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ‏ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص‏ وَاجِبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلاَوَةِ إِيمَانِهِ‏ وَ عَلِمَ فَضْلَ طُلاَوَةِ إِسْلاَمِهِ‏ لِأَنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَصَبَ اَلْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ‏ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ مَوَادِّهِ وَ عَالَمِهِ وَ أَلْبَسَهُ اَللَّهُ تَاجَ اَلْوَقَارِ وَ غَشَّاهُ مِنْ نُورِ اَلْجَبَّارِ يُمَدُّ بِسَبَبٍ إِلَى اَلسَّمَاءِ لاَ يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَادُّهُ وَ لاَ يُنَالُ مَا عِنْدَ اَللَّهِ إِلاَّ بِجِهَةِ أَسْبَابِهِ‏ وَ لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ أَعْمَالَ اَلْعِبَادِ إِلاَّ بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ عَلَيْهِ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ اَلدُّجَى وَ مُعَمَّيَاتِ اَلسُّنَنِ‏ وَ مُشَبِّهَاتِ اَلْفِتَنِ‏ فَلَمْ يَزَلِ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَخْتَارُهُمْ لِخَلْقِهِ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ ع‏ مِنْ عَقِبِ كُلِّ إِمَامٍ يَصْطَفِيهِمْ لِذَلِكَ وَ يَجْتَبِيهِمْ وَ يَرْضَى بِهِمْ لِخَلْقِهِ وَ يَرْتَضِيهِمْ كُلَّمَا مَضَى مِنْهُمْ إِمَامٌ نَصَبَ لِخَلْقِهِ مِنْ عَقِبِهِ إِمَاماً عَلَماً بَيِّناً وَ هَادِياً نَيِّراً وَ إِمَاماً قَيِّماً وَ حُجَّةً عَالِماً أَئِمَّةً مِنَ اَللَّهِ‏ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ‏ حُجَجُ اَللَّهِ وَ دُعَاتُهُ وَ رُعَاتُهُ عَلَى خَلْقِهِ‏ يَدِينُ بِهَدْيِهِمُ‏ اَلْعِبَادُ وَ تَسْتَهِلُ‏ بِنُورِهِمُ اَلْبِلاَدُ وَ يَنْمُو بِبَرَكَتِهِمُ اَلتِّلاَدُ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ حَيَاةً لِلْأَنَامِ‏ وَ مَصَابِيحَ لِلظَّلاَمِ‏ وَ مَفَاتِيحَ لِلْكَلاَمِ‏ وَ دَعَائِمَ‏ لِلْإِسْلاَمِ‏ جَرَتْ بِذَلِكَ فِيهِمْ مَقَادِيرُ اَللَّهِ‏ عَلَى مَحْتُومِهَا فَالْإِمَامُ هُوَ اَلْمُنْتَجَبُ اَلْمُرْتَضَى وَ اَلْهَادِي اَلْمُنْتَجَى وَ اَلْقَائِمُ اَلْمُرْتَجَى اِصْطَفَاهُ اَللَّهُ بِذَلِكَ وَ اِصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ فِي اَلذَّرِّ حِينَ ذَرَأَهُ وَ فِي اَلْبَرِيَّةِ حِينَ بَرَأَهُ ظِلاًّ قَبْلَ خَلْقِ نَسَمَةٍ عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ‏ مَحْبُوّاً بِالْحِكْمَةِ فِي عِلْمِ اَلْغَيْبِ‏ عِنْدَهُ‏ اِخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ وَ اِنْتَجَبَهُ لِطُهْرِهِ بَقِيَّةً مِنْ‏ آدَمَ ع‏ وَ خِيَرَةً مِنْ ذُرِّيَّةِ نُوحٍ‏ وَ مُصْطَفًى مِنْ‏ آلِ إِبْرَاهِيمَ‏ وَ سُلاَلَةً مِنْ‏ إِسْمَاعِيلَ‏ وَ صَفْوَةً مِنْ عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ ص‏ لَمْ يَزَلْ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ اَللَّهِ يَحْفَظُهُ وَ يَكْلَؤُهُ‏ بِسِتْرِهِ‏ مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ‏ إِبْلِيسَ‏ وَ جُنُودِهِ مَدْفُوعاً عَنْهُ وُقُوبُ‏ اَلْغَوَاسِقِ وَ نُفُوثُ كُلِّ فَاسِقٍ مَصْرُوفاً عَنْهُ قَوَارِفُ اَلسُّوءِ مُبْرَأً مِنَ اَلْعَاهَاتِ مَحْجُوباً عَنِ اَلْآفَاتِ مَعْصُوماً مِنَ اَلزَّلاَّتِ مَصُوناً عَنِ اَلْفَوَاحِشِ كُلِّهَا مَعْرُوفاً بِالْحِلْمِ وَ اَلْبِرِّ فِي يَفَاعِهِ مَنْسُوباً إِلَى اَلْعَفَافِ وَ اَلْعِلْمِ وَ اَلْفَضْلِ عِنْدَ اِنْتِهَائِهِ مُسْنَداً إِلَيْهِ أَمْرُ وَالِدِهِ صَامِتاً عَنِ اَلْمَنْطِقِ فِي حَيَاتِهِ‏ فَإِذَا اِنْقَضَتْ مُدَّةُ وَالِدِهِ‏ إِلَى أَنِ اِنْتَهَتْ بِهِ‏ مَقَادِيرُ اَللَّهِ إِلَى مَشِيئَتِهِ وَ جَاءَتِ اَلْإِرَادَةُ مِنَ اَللَّهِ فِيهِ إِلَى مَحَبَّتِهِ وَ بَلَغَ‏ مُنْتَهَى مُدَّةِ وَالِدِهِ ع فَمَضَى وَ صَارَ أَمْرُ اَللَّهِ إِلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ قَلَّدَهُ دِينَهُ وَ جَعَلَهُ اَلْحُجَّةَ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَيِّمَهُ فِي بِلاَدِهِ‏ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحِهِ وَ آتَاهُ عِلْمَهُ وَ أَنْبَأَهُ فَصْلَ بَيَانِهِ وَ اِسْتَوْدَعَهُ سِرَّهُ‏ وَ اِنْتَدَبَهُ‏ لِعَظِيمِ أَمْرِهِ‏ وَ أَنْبَأَهُ فَضْلَ بَيَانِ عِلْمِهِ‏ وَ نَصَبَهُ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ وَ ضِيَاءً لِأَهْلِ دِينِهِ‏ وَ اَلْقَيِّمَ عَلَى عِبَادِهِ رَضِيَ اَللَّهُ بِهِ إِمَاماً لَهُمُ اِسْتَوْدَعَهُ سِرَّهُ وَ اِسْتَحْفَظَهُ عِلْمَهُ وَ اِسْتَخْبَأَهُ‏ حِكْمَتَهُ وَ اِسْتَرْعَاهُ‏ لِدِينِهِ‏ وَ اِنْتَدَبَهُ لِعَظِيمِ أَمْرِهِ وَ أَحْيَا بِهِ مَنَاهِجَ سَبِيلِهِ وَ فَرَائِضَهُ وَ حُدُودَهُ‏ فَقَامَ بِالْعَدْلِ عِنْدَ تَحَيُّرِ أَهْلِ اَلْجَهْلِ وَ تَحْيِيرِ أَهْلِ اَلْجَدَلِ بِالنُّورِ اَلسَّاطِعِ‏ وَ اَلشِّفَاءِ اَلنَّافِعِ بِالْحَقِّ اَلْأَبْلَجِ وَ اَلْبَيَانِ اَللاَّئِحِ مِنْ كُلِّ مَخْرَجٍ عَلَى طَرِيقِ اَلْمَنْهَجِ‏ اَلَّذِي مَضَى عَلَيْهِ اَلصَّادِقُونَ مِنْ‏ آبَائِهِ ع‏ فَلَيْسَ يَجْهَلُ حَقَّ هَذَا اَلْعَالِمِ‏ إِلاَّ شَقِيٌّ وَ لاَ يَجْحَدُهُ إِلاَّ غَوِيٌّ وَ لاَ يَصُدُّ عَنْهُ إِلاَّ جَرِيٌّ عَلَى اَللَّهِ جَلَّ وَ عَلاَ


الکافی جلد ۱ ش ۵۱۹ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۵۲۱
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۲, ۱۳۱

امام صادق (ع) در يكى از خطبه‏هاى خود حال و صفات را ياد آور شده و فرموده: به راستى خدا عز و جل بوسيله امامان بر حق از خاندان پيغمبر (ص)، دين خود را روشن كرده و بدانها راه و روش خود را آشكار ساخته و درون چشمه دانش خود را بوسيله آنها شكافته، هر كه از امت محمد حق واجب امامش را بفهمد مزه شيرين ايمان را بيابد و فضل خرمى اسلام را بداند، زيرا خدا تبارك و تعالى امام را رهبر خلق خود بر پا داشته و او را حجت بر اهل مواد وجهان خود ساخته و تاج و قار بر سر او نهاده و نور جبروت، او را فرا گرفته، با رشته‏اى نامرئى تا آسمان پيوسته و فيوضاتش از او قطع نشود و آنچه پيش خدا است جز به وسائل او درك نگردد خدا كردار بندگان را نپذيرد جز به معرفت او. او هر آنچه از امور مشتبه و تيره و سنت‏هاى پيچيده و فتنه‏هاى در هم بر روى عرضه شود دانا است، هميشه خدا تبارك آنان را براى خلق خود برگزيند از فرزندان حسين (ع) و از نسل هر امامى، براى همين امر امامت آنان را برگزيند و پاك سازد و براى خلق خود بپسندد و مورد پسند سازد هر گاه يك امامى از آنها درگذرد براى خلق خود از نسل او امامى آورد كه رهبر و مبين و هادى و درخشان و سرپرست و حجت و عالم است، امامانى از طرف خدا كه به حق رهبرى كنند و بدان دادگسترى نمايند، حجتهاى خدا و داعيان و راعيان خلق او كه به رهبرى آنها بندگان هدايت شوند و به نورشان كشورها آباد شود و به بركتشان ثروتهاى كهن افزوده گردد، خدا آنها را وسيله زندگى مردم نموده و چراغهاى تاريكى بر افروخته و كليد سخن و ستونهاى اسلام ساخته، تقدير حتمى خدا بر اين جارى است، امام همان شخصى است كه منتخب است و پسنديده و رهبر و محرم اسرار، خدايش او را برگزيد براى آن و در عالم ذر او را ديده و شناخته، براى همين ساخته و در ميان آفريده‏ها چنينش پرداخته، پيش از آفرينش بشر شبحى بوده‏ است در سمت عرش او كه در علم غيب حكمت آموخته بوده است خدايش به دانش خويش برگزيد و براى پاكى او انتخابش كرد. امام يادگارى است از آدم (ع) و بهترين نژاد نوح است، برگزيده خاندان ابراهيم و سلاله اسماعيل و زبده از عترت محمد (ص) است، هميشه منظور خدا است و او را نگه مى‏دارد و به حمايت خود دارد، دامهاى شيطان و لشكرش را از او دور مى‏كند و حوادث شب هنگام و افسون جادوگران را از او دفع مى‏نمايد، چنگال بدى را از او مى‏گرداند و او را از عاهات بر كنار مى‏دارد و از آفات بر حذر مى‏دارد، از گناه معصوم است و از هر گونه هرزگى مصون، هر جا باشد به بردبارى و نيكو كارى معروف است و به عفاف و علم و فضل بى‏نهايت موصوف، مسندنشين پدر باشد و تا پدرش هست دم به گفتار نزند، چون دوره پدرش گذشت و تقدير و خواست حق در باره او به پايان رسيد و اراده خدا او را به سوى دار محبت خود كشيد و نهايت عمر پدر خود را دريافت و پدر او در گذشت، او پس از وى بر مسند امر خدا نشست و خداوند دين خود را به عهده او سپرد و او را حجت بر بندگان خويش ساخت و سرپرست بلادش نمود و به فرشته روحش تأييد كرد و علم خود را به وى بخشيد و به حق گوئى خود آگاهش نمود و راز خود را به وى سپرد و براى كارهاى بزرگش او را نماينده ساخت و فضيلت بيان دانش خود را به او پرداخت، رهبر خلقش نمود و حجت اهل عالمش گردانيد و چراغ فروزان اهل دينش كرد و والى بر بندگانش، او را امام آنان پسنديد كه راز خود را به او سپرد و او را نگهبان دانش خويش ساخت و حكمتش را در وجود او نهفت و دينش را به رعايت او سپرد و او را براى انجام كار بزرگى نماينده خود نمود و روشهاى دين و فرائض و حدود خود را به او زنده داشت، آن امام بحق هم هنگام سرگردانى نادانها و به گمگاه كشيدن جدالچيان عدل و راستى را با نور درخشان و درمان سودمند بر پا داشت بوسيله نسخه‏هاى مؤثر و پيروزمند و بيان روشن از هر سو به همان روشى كه پدران راستگوى وى (ع) رفته بودند كسى حق چنين عالمى را ناديده نگيرد جز بدبخت و منكر او نشود جز گمراه سر سخت و به روى كارشكنى نكند جز دلير بر خدا جل و علا.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۲۹۰

امام صادق در خطبه‏اى كه حال و صفات امامان عليهم السلام را بيان ميكند ميفرمايد: همانا خداى‏ عز و جل بوسيله ائمه هدى از اهل بيت پيغمبر ما دينش را آشكار ساخت و علمش را روشن نمود و براى آنان باطن چشمه‏هاى علمش را گشود، هر كه از امت محمد (ص) حق واجب امامش را شناسد طعم و شيرينى ايمانش را بيابد و فضل خرمى اسلامش را بداند (خدايا در اينجا اين عاصى هم بدرگاه رحمتت چشم اميد دوزد) زيرا خداى تبارك و تعالى امامرا به پيشوائى خلقش منصوب كرده و بر روزيخواران اهل جهانش حجت قرار داده و تاج وقارش بر سر نهاده و از نور جباريتش بدو افكنده با رشته‏اى الهى تا آسمان كشيده كه فيوضات خدا از او منقطع نشود و آنچه نزد خداست جز از طريق وسائل او بدست نيايد و خدا اعمال بندگان را جز با معرفت او نپذيرد آنچه از امور مشتبه تاريك و سنت‏هاى مشكل و فتنه‏هاى ناآشكار بر او وارد شود، حكمش را ميداند خداى تبارك و تعالى هميشه امامان را براى رهبرى خلقش از اولاد حسين عليه السلام و از فرزندان بلا واسطه هر امامى براى امامت برگزيند و انتخاب كند و ايشان را براى خلقش بپذيرد و بپسندد، هر گاه يكى از ايشان رحلت كند از فرزندان او امامى بزرگوار آشكار و رهبرى نوربخش و پيشوائى سرپرست و حجتى دانشمند براى خلقش نصب كند ايشان از طرف خدا پيشوايند، بحق هدايت كنند و بحق داورى نمايند، حجتهاى خدا و داعيان بسوى خدايند، از طرف خدا مخلوق را سرپرستى كنند. بندگان خدا برهبرى آنها ديندارى كنند و شهرها بنورشان آبادان شود و ثروتهاى كهنه از بركتشان فزونى يابد، خدا ايشان را حيات مردم و چراغهاى تاريكى و كليدهاى سخن و پايه‏هاى اسلام قرار داده و مقدرات حتمى خدا بر اين جارى شده، پس امام همان برگزيده پسنديده و رهبر محرم اسرار و اميد بخشى است كه بفرمان خدا قيام كرده‏ است، خدا او را براى اين برگزيده و در عالم ذر كه او را آفريده، زير نظر خود پروريده و در ميان مردم، او را همچنان ساخته است، در عالم ذر پيش از آنكه جاندارى پديد آيد، امام را مانند سايه‏اى در سمت راست عرش آفريده و با علم غيب خود، باو حكمت بخشيده و او را برگزيده و براى پاكيش انتخابش كرده است، باقى مانده خلافت آدم عليه السلام باو رسيده و از بهترين فرزندان نوح عليه السلام است، برگزيده خاندان ابراهيم عليه السلام و سلاله اسماعيل و انتخاب شده از عترت محمد صلّى اللَّه عليه و آله است، هميشه زير نظر خدا سرپرستى شده و با پرده خود حفظ و نگهبانيش نموده و دامهاى شيطان و لشكرش را از او كنار زده و پيش آمدهاى شب هنگام و افسون جادوگران را از او دور ساخته است، روى آوردن بدى را از او برگردانيده از بلاها بركنار است، از آفتها پنهانست، از لغزشها نگهدارى شده و از تمام زشتكاريها مصونست. در جوانى بخويشتن دارى و نيكوكارى معروفست و در پيرى بپاكدامنى و علم و فضيلت منسوب، امر امامت پدرش باو رسيده و در زمان حيات پدرش از آن گفتار خاموش بوده، چون ايام پدرش گذشت و مقدرات و خواست خدا نسبت باو پايان يافت و اراده خدا او را بسوى محبت خود رسانيد و بپايان دورانش رسيد، او در گذشت و امر خدا پس از او بوى رسيد، خدا امر دينش را بگردن او نهاد و او را بر بندگانش حجت كرد و در بلادش سرپرست نمود و بروح خود قوتش داد و از علم خود باو داد و از بيان روشن [گفتار حق‏] آگاهش نمود و راز خود بدو سپرد و براى امر بزرگش (رهبرى تمام مخلوق) دعوت فرمود و فضيلت بيان علمش را باو خبر داد و براى رهبرى خلق منصوبش ساخت و بر اهل عالم حجتش نمود و مايه روشنائى اهل‏ دين و سرپرست بندگانش كرد، او را براى امامت خلق پسنديد و راز خود بدو سپرد و بر علم خويش نگهبانش كرد و حكمتش را در او نهفت و سرپرستى دينش را از او خواست و براى امر بزرگش او را طلبيد و راههاى روشن و احكام و حدود خويش باو زنده كرد. امام هم با نور درخشان و درمان مفيد، هنگام سرگردانى نادانان و سخن آراستن اهل جدل، بعدالت قيام كرد در حالى كه با حق واضح و بيان از هر سو روشن همراه بود و براه مستقيمى كه پدران درستكارش عليهم السلام رفته بودند، گام برداشت، پس حق چنين عالمى را جز بدبخت ناديده نگيرد و جز گمراه نوميد منكرش نشود و جز دلير بر خداى جل و علا برايش كارشكنى نكند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۶۶۸

محمد بن يحيى، از احمد بن محمد بن عيسى، از حسن بن محبوب، از اسحاق بن غالب، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت- در خطبه‏اى از خطبه‏هاى خويش كه در آن، حال ائمّه عليهم السلام و صفات ايشان را ياد مى‏فرمايد- فرمود كه: «خداى عزّوجلّ به واسطه ائمّه هدى‏ از اهل بيت پيغمبر ما، دين خويش را روشن ساخت، و پرده را از روى آن برداشت. و به سبب ايشان شارع، راه راست خود را ظاهر و هويدا گردانيد. و به ايشان چشم‏هاى علم نهانى خويش را گشود، و از پوشيدگى بيرون آورد (و بنابر بعضى از نسخ كافى، آن را به ايشان عطا فرمود، يا به مردم به سبب ايشان بخشيد). پس هر كه از امّت محمد صلى الله عليه و آله كه حقّ واجب امام خويش را شناسد، مزه شيرينى ايمان خود را بيابد، و افزونى صفا و مقبولى اسلام خويش را بداند؛ زيرا كه خداى تبارك و تعالى، امام را نصب فرموده كه نشانه‏اى باشد از براى خلق او. يعنى از براى شناختن راه خدا و او را حجّت بر اهل موادّ و جهان خويش گردانيده (بعضى گفته‏اند كه: مراد از موادّ خدا، فيض‏هاى اوست كه از او به اهل آن مى‏رسد و اهل موادّ، آنانند كه ايشان را زيادتى اختصاص به فيض‏هاى آن جناب باشد، از صاحبان عقول خالصه. و عالم، مجموع خلائق‏اند؛ خواه آسمانى باشند و خواه زمينى و خواه از علويّات «۱» باشند و خواه از سفليّات، «۲» يا آنچه در تحت افلاكند، و مراد از عالِم خدا، كسى است كه او را زيادتى ارتباط و اختصاص به خداى سبحانه باشد، و ايشان صاحبان عقول‏اند. يا مراد، عالمى است كه صدور و وجود آن، مستند به سوى خداى سبحانه است. و بعضى گفته‏اند كه مراد از اهل موادّ، عقول است كه ماده‏هاى معرفت اويند. و مراد از جهان يا اهل آن، غير عقول است؛ زيرا كه امام، بر جميع مخلوقات حجّت است. و احتمال داده‏اند كه مراد از اوّل عالم، زمانيّات و جسمانيّات و از دويم، عالم مجرّدات و روحانيّات باشد. و بعضى موادّ را جمع مودّة گرفته‏اند كه به معنى دوستى است و عالم را بر غير ايشان حمل كرده‏اند. و بعضى دويم را عين اوّل و تفسير آن دانسته‏اند). و خداى تعالى امام را تاج تعظيم و توقير در پوشانيده، و او را از نور و علم خداوند جبّار پوشانيده؛ در حالتى كه كشيده مى‏شود به ريسمانى به سوى آسمان (يا خدا او را به آن ريسمان يا راهى از راه‏ها به سوى آسمان مى‏كشد). و مواد آن نور، از امام- يا از نور او- بريده نشود (حاصل معنى، آن‏كه خداى تعالى راهى به عالم علوى از براى امام عليه السلام قرار مى‏دهد كه افاضه‏ __________________________________________________

(۱). موجودات عالم بالا.
(۲). موجودات مادى كه در عالم ماده قرار دارند.

علوم از آنجا به او مى‏شود؛ آناً فآناً). و كسى نتواند كه برسد به آنچه در نزد خداست، از فضل و كرامت و ثواب، مگر به جهت اسباب و طرق و ابواب مقرّره آن جناب (كه از جمله آنها، امام است) و خدا اعمال بندگان را قبول نمى‏فرمايد، مگر به معرفت امام، و امام داناست به آنچه بر او وارد مى‏شود، از امور مشتبهه (كه در هم آميخته باشد و تاريكى اشكال آن را فرا گرفته باشد، كه فرق ميان آنها بسيار دشوار باشد). و داناست به سنت‏هاى پيغمبر كه بسيار خفا داشته باشد (و اسرارى باشد كه كسى آن را نداند، مگر به تعليم پيغمبر يا به الهام خدا) و به فتنه‏هايى كه امور باطله آن، شباهت به حقّ دارد. پس هميشه خداى تبارك و تعالى ايشان را از براى خلق خود بر مى‏گزيند از فرزندان حضرت امام حسين عليه السلام از نسل هر امامى، و ايشان را از براى اين امر بر مى‏گزيند، و همه خوبى‏ها را در ايشان جمع مى‏كند، و به ايشان از براى بندگان خويش راضى مى‏گردد، و ايشان را مى‏پسندد، و در هر زمان كه امامى از ايشان در گذرد، از براى خلق خود امامى ديگر را از نسل آن حضرت نصب كند تا نشانه باشد آشكارا و رهنمايى روشن‏بخش، چون خورشيد عالم آرا و پيشوايى مستقيم در عقايد و كردار و گفتار، يا قائم به امر امامت و امّت، و تا حجّتى باشد دانا. و ايشان امامانى چنداند كه خلائق را رهنمايى مى‏كنند به حقّ (كه دين اسلام است) و حدود آن-/ و به حق-/ عدالت مى‏كنند در احكام آن، و حجّت‏هاى خدايند بر خلق او و داعيان اويند بر ايشان، و حافظان اويند كه مردم را از مكاره و قبايح محافظت مى‏كنند و ايشان را به سوى معرفت و محاسن و مصالح مى‏خوانند و خدا، به همين حجّت، خويش را بر خلائق تمام مى‏كند، و بندگان خدا به هدايت ايشان، دين‏دارى مى‏كنند، و جميع شهرها به نور ايشان روشن مى‏شود، و مال‏هاى قديمى به بركت ايشان افزون مى‏شود، و خدا ايشان را حيات خلائقى كه بر روى زمين‏اند و چراغ‏ها از براى رفع تاريكى جهالت و ضلالت و كليدها از براى سخن گفتن و ستون‏هاى دين اسلام گردانيده، و تقديرات خدا به اين نصب در ايشان، جارى شده، در حالتى كه بر محتوم و واجب آنها- كه مستلزم حصول امضاست- قرار و استقرار دارد كه تغيير و تبديل در آن راه نيابد. پس امام، برگزيده خداست، و پسنديده او و رهنمايى است كه مخصوص است به هم‏رازى آن جناب، و به امر خلائق قيام دارد، و ايشان، در جلب منفعت و دفع مضرّت، از او اميدوارى دارند، و خدا او را به اين برگزيده و او را بر چشم خود ساخته و آفريده (يعنى‏ منظور نظر، تربيت آن جناب بوده و بر نگهداشتى و محافظت او، پروريده شده، در عالم ذر- كه خدا خلائق را تفريق نمود و ايشان را از صلب آدم چون مورچگان كوچك بيرون آورد-) در هنگامى كه او را آفريد، و در ميان مخلوقات، در وقتى كه او را ساخت، و حال آن‏كه روحى بود پيش از آن‏كه جسم او را خلق كند، از طرف راست عرش خويش و حكمت به او عطا شده بود در علم غيب در نزد خدا، و خدا، او را اختيار فرمود به سبب علمى كه داشت، و او را برگزيد به جهت اتّصاف او به پاكى و پاكيزگى از جميع رذائل و صفات ناپسنديده. و امام، باقى مانده‏اى است از آدم عليه السلام و برگزيده، يا ذخيره‏اى است از نسل نوح، و مختارى است از اولاد ابراهيم، و سلاله‏اى است از اسماعيل «۱»، و صفوه‏اى است از عترت محمد صلى الله عليه و آله «۲» و هميشه به عين عنايت خدا مراعات او، منظور است (كه او را حفظ و حراست مى‏فرمايد) به پرده خويش (كه عبارت است از قوّه نفسانيّه كه ميانه آن حضرت و معصيت مانع است و تعبير مى‏شود از آن، به عصمت). و دام‏هاى شيطان و لشكران او، از امام دور شده، و در آمدن موذيات كه ناگاه ضرر مى‏رسانند، از او دفع شده، و همچنين دميدن هر فاسقى كه بر سبيل سِحر بر چيزى مى‏دمد (و محتمل است كه مراد از اين فقره، محفوظ بودن امام باشد از شرّ شياطين انس؛ چنانچه فقره سابقه در باب محفوظيّتش از شياطين جنّ است، و كسب‏هاى بد و آنچه او را به سوى آنها كشد از او گردانيده). و از جميع عاهات و آفات مبّرا و محجوب است. «۳» و از لغزش‏ها معصوم و از همه بدى‏ها و زشتى‏ها و آنچه ناشايست باشد، مصون و محفوظ باشد، و معروف باشد به بردبارى و نيكوكارى در اوايل بلوغ (كه به حدّ مردى رسد يا قريب به آن) و منسوب باشد به سوى عفّت و علم و فضل در نزد انتهاى عمرش (يا مراد از فقره اوّل، اين است كه با علوّ و شرف و غلبه‏اى كه دارد، حليم و بردبار باشد. و از فقره دويم، اين‏كه اين صفات جميله در او بر وجه كمال باشد). و امر پدرش كه عبارت از امامت است، مسند به سوى او باشد و در ايّام‏ __________________________________________________

(۱). و سُلاله به ضم سين، در لغت، به معنى نطفه است و آنچه بيرون كشيده شود از چيزى و مراد از آن، فرزند است دراينجا. (مترجم)
(۲). و صفوه، به هر سه حركت، به معنى برگزيده است و آنچه از تيرگى غشّ، صافى باشد. (مترجم)
(۳). و عاهت و آفت، به يك معنى است، و آن، عبارت است از بيرون رفتن عضو از مزاج طبيعى خود. و ممكن است كه‏از يكى، تمام امراض نفسانى مقصود باشد و از ديگرى، بعضى از امراض بدنى؛ چون خوره و پيسى و لنگى و امثال آن. (مترجم)

حيات پدر خويش، از سخن گفتن بر وجه استقلال از جانب خود، ساكت باشد. پس هرگاه مدّت امامت پدر بزرگوارش به سر آيد، تا آن‏كه تقديرات خدا، او را منتهى سازد به سوى مشيّت و خواست او و اراده خدا به حجيّت فرزند تعلّق گيرد، و منتهاى مدّت پدرش صلى الله عليه و آله برسد، پس در گذرد و از دنيا رحلت نمايد، و امر خدا بعد از وفات پدرش به سوى او منتقل شود، و خدا دين خود را به گردن او اندازد، و او را حجّت بر بندگان خود و قيّم خويش در جميع شهرها گرداند، و او را به روح خود تأييد فرمايد-/ چنانچه شرح آن بيايد- و علم خويش را به او عطا نمايد، و او را خبر دهد به فضل بيان خويش كه در ميانه حقّ و باطل چگونه تفريق بايد نمود، و اسرار و رازهاى نهان خويش را به او بسپارد، و او را چنان قرار دهد كه به سوى امر عظيم خدا كه رياست عامّه خلق و تحملّ تَعب و مشقّت آن است، شتابد، و آن جناب را اجابت كند و به زيادتى بيان علم خويش، او را خبر دهد، و او را نصب كند كه نشانه باشد از براى آفريدگانش، و او را حجّت گرداند بر مردم جهان و روشنى از براى اهل دين، و قيّم بر بندگان خويش، و به او راضى شود كه امامى باشد از براى ايشان كه راز خويش را به او سپرده، و او را حافظ علم خود ساخته، و حكمت خود را به او عطا فرموده، و او را نگاه به آن دين خود گردانيده، و او را شتابان به سوى كار بزرگ خود كرده، و راه‏هاى راست و واجبات و حدود خويش را به او زنده گردانيده و روشن ساخته. پس آن امام بر پا شود با عدل در نزد سرگردانى اهل جهل، و تحيّر اهل جدل، به سبب و دستيارى نور ساطع (علم لامع كه به آسمان بالا مى‏رود)، و شفاى نافع (برهان قاطع كه سود مى‏دهد)، با حقّ روشنى كه بر كسى مشتبه نشود، و با بيان هر موضع كه حقّ از آن بيرون مى‏رود از براى قاصرين، و قيامش بر راه حقّى باشد كه راست‏گويان از پدرانش عليهم السلام بر آن رفته‏اند. پس هيچ‏كس حقّ اين عالم را جاهل نباشد، مگر بدبخت و او را انكار نكند، مگر گمراه و از او باز ندارد، مگر آن‏كه بر خداى جلّ و علا جرأت كند و از او نترسد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)