روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۸۵

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ

محمد بن ابي عبد الله عن محمد بن اسماعيل عن الحسين بن الحسن عن بكر بن صالح عن الحسن بن سعيد عن عبد الله بن المغيره عن محمد بن زياد قال سمعت يونس بن ظبيان يقول :

دَخَلْتُ عَلَى‏ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ فَقُلْتُ لَهُ إِنَ‏ هِشَامَ بْنَ اَلْحَكَمِ‏ يَقُولُ قَوْلاً عَظِيماً إِلاَّ أَنِّي أَخْتَصِرُ لَكَ مِنْهُ أَحْرُفاً فَزَعَمَ أَنَّ اَللَّهَ جِسْمٌ لِأَنَّ اَلْأَشْيَاءَ شَيْئَانِ‏ جِسْمٌ وَ فِعْلُ اَلْجِسْمِ‏ فَلاَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ اَلصَّانِعُ بِمَعْنَى اَلْفِعْلِ‏ وَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ بِمَعْنَى اَلْفَاعِلِ‏ فَقَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ وَيْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ اَلْجِسْمَ مَحْدُودٌ مُتَنَاهٍ‏ وَ اَلصُّورَةَ مَحْدُودَةٌ مُتَنَاهِيَةٌ فَإِذَا اِحْتَمَلَ‏ اَلْحَدَّ اِحْتَمَلَ اَلزِّيَادَةَ وَ اَلنُّقْصَانَ‏ وَ إِذَا اِحْتَمَلَ اَلزِّيَادَةَ وَ اَلنُّقْصَانَ كَانَ مَخْلُوقاً قَالَ قُلْتُ فَمَا أَقُولُ قَالَ لاَ جِسْمٌ وَ لاَ صُورَةٌ وَ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ‏ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ لَمْ يَتَجَزَّأْ وَ لَمْ يَتَنَاهَ وَ لَمْ يَتَزَايَدْ وَ لَمْ يَتَنَاقَصْ‏ لَوْ كَانَ كَمَا يَقُولُونَ‏ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ اَلْخَالِقِ وَ اَلْمَخْلُوقِ فَرْقٌ‏ وَ لاَ بَيْنَ اَلْمُنْشِئِ وَ اَلْمُنْشَإِ لَكِنْ هُوَ اَلْمُنْشِئُ‏ فَرْقٌ‏ بَيْنَ مَنْ جَسَّمَهُ وَ صَوَّرَهُ‏ وَ أَنْشَأَهُ إِذْ كَانَ لاَ يُشْبِهُهُ شَيْ‏ءٌ وَ لاَ يُشْبِهُ هُوَ شَيْئاً


الکافی جلد ۱ ش ۲۸۴ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۲۸۶
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب التوحيد
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ التَّوْحِيدِ‏ بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْجِسْمِ وَ الصُّورَة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۳۰۵

يونس بن ظبيان مى‏گويد: خدمت امام صادق (ع) رسيدم و به آن حضرت عرض كردم كه: هشام بن حكم گفتار ناهنجار مفصلى دارد و من چند كلمه‏اش را براى شما مختصر مى كنم، او معتقد است كه خدا جسم است زيرا چيزها دو قسم باشند: جسم، و اثر و كار جسم، و نمى‏شود كه صانع فعل و اثر باشد ولى جائز است كه فاعل باشد. امام صادق (ع) فرمود: واى بر او، نمى‏داند كه جسم محدود است و نهايت دارد و صورت هم محدود است و نهايت دارد، اگر داراى حد شد در معرض فزونى و كاستى است و هر چه در معرض فزونى و كاستى است مخلوق است. گويد: گفتم: پس من در اين باره چه بگويم؟ فرمود: خدا نه جسم است و نه صورت، او جسم آفرين همه اجسام و صورتگر صور است، جزء ندارد، نهايت ندارد، فزون نشود و نكاهد، اگر چنان باشد كه آنها گويند ميان خالق و مخلوق و آفريننده و آفريده فرقى نماند، ولى او پديدارنده است و فرق او با كسى كه جسمش آفريده و صورتگريش كرده و پديدش آورده اين است كه چيزى به او نماند و او هم به چيزى نماند.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۴۱

يونس گويد: خدمت امام صادق (ع) رسيدم و عرضكردم: همانا هشام بن حكم سخنى سخت گويد كه من چند جمله‏اش را براى شما مختصر ميكنم: او عقيده دارد كه خدا جسم است زيرا كه چيزها دو قسمند: جسم و عمل جسم: و درست نيست كه صانع چيزها عمل و كار باشد ولى رواست كه فاعل باشد. حضرت فرمود، واى بر او مگر نميداند كه جسم محدود و متناهى است و صورت هم محدود و متناهى است‏ و چون جسم محدوديت دارد، فزونى و كاهش پيدا ميكند و چون فزونى و كاهش پيدا كرد مخلوق خواهد بود. عرضكردم پس من چه عقيده داشته باشم؟ فرمود: نه جسم است و نه صورت، او اجسام را اجسام كند و صورتها را صورت نمايد، جزء ندارد، نهايت ندارد افزايش و كاهش نيابد، اگر حقيقت چنان باشد كه آنها گويند ميان خالق و مخلوق و آفريننده و آفريده فرقى نباشد، ولى اوست پديد آورنده، ميان او و كسى كه جسمش ساخته و صورتش داده و پديدش آورده فرق است، زيرا چيزى مانند او نيست و او بچيزى نماند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۳۹

محمد بن ابى عبداللَّه، از محمد بن اسماعيل، از حسين بن حسن، از بكر بن صالح، از حسن بن سعيد، از عبداللَّه بن مغيره، از محمد بن زياد روايت كرده است كه گفت: شنيدم از يونس بن ظَبيان كه مى‏گفت: بر حضرت امام جعفر صادق عليه السلام داخل شدم و عرض كردم كه: هشام بن حكم، گفتار بزرگى مى‏گويد، مگر آن‏كه من چند كلمه‏اى از آن را از براى تو مختصر مى‏كنم. گمان كرده است كه خدا جسم است؛ زيرا كه همه چيزها بر دو قسم‏اند: يكى جسم و ديگرى، فعل جسم. و جائز نيست كه صانع عالم، به معنى فعل باشد و جائز است كه به معنى فاعل باشد، و فاعل فعل، جسم است؛ نظر به انحصارى كه مذكور شد. حضرت صادق عليه السلام فرمود كه: «واى بر او، آيا ندانسته است كه جسم و صورت، محدود و متناهى‏اند كه به اندازه در مى‏آيند و به پايان مى‏رسند، و هرگاه اندازه احتمال داشته باشد، زياده و نقصان‏ احتمال مى‏دارد، و هرگاه احتمال زياده و نقصان متحقق شود، آفريده خواهد بود، نه آفريدگار». يونس گفت كه: عرض كردم كه: پس من، چه بگويم و چه اعتقاد داشته باشم؟ حضرت فرمود كه: «بگو: نه جسم است و نه صورت. و اوست كه جسم‏ها را جسم گردانيده، و صورت‏ها را تصوير كرده و نگاشته است. پاره پاره نمى‏شود، و به پايان نمى‏رسد، و زياد نمى‏شود، و نقصان به هم نمى‏رساند، و اگر امر چنان باشد كه مى‏گويند، در ميانه خالق و مخلوق فرقى نخواهد بود، و در ميانه سازنده چيزها و آن‏كه صانع او را ساخته، چيزى كه موجب جدايى باشد، به هم نرسد، وليكن اوست پديدآورنده‏اى كه در ميان آنها كه ايشان را مجسم و مصور گردانيده، تميز داده (يعنى: در ميانه چيزها و آنچه باعث امتياز آنها باشد، در ايجاد، فرق قرار داده، به اين‏كه بعضى را جسم، و بعضى را صورت گردانيده، و آن را بر وفق حكمت ايجاد فرموده)؛ زيرا كه بود يا در آن هنگام كه بود و چيزى با او نبود كه با او شباهت داشته باشد، يا آن جناب به چيزى شباهت داشته باشد در ذات يا صفات».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)