روایت:الکافی جلد ۱ ش ۲۴۹

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ التَّوْحِيدِ

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابيه عن ابن ابي عمير عن محمد بن حمران عن ابي عبيده الحذا قال قال ابو جعفر ع :


الکافی جلد ۱ ش ۲۴۸ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۲۵۰
روایت شده از : امام محمّد باقر عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب التوحيد
عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ التَّوْحِيدِ‏ بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْكَلَامِ فِي الْكَيْفِيَّة
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۱, ۲۷۱

ابى عبيده حذاء گويد: امام باقر (ع) فرمود: اى زياد، مبادا گرد خصومت و ستيزه بگردى كه شك آرد و عمل را بى‏اجر كند و صاحب خود را نابود سازد و بسا سخنى گويد كه از او گذشت نشود، به راستى داستان اين است كه در روزگار گذشته مردمى بودند كه دانستند آنچه بر آن گمارده بودند وانهادند و دنبال دانستن چيزى رفتند كه از آن معاف بودند تا رشته سخن را به خدا رسانيدند و سرگردان شدند، و گيج شدند تا آنجا كه مردمى بودند از پيش رو مى‏خواندندش و او به طرف پشت سرش پاسخ مى‏گفت و از پشت سر او را مى‏خواندند و او از طرف پيش رو پاسخ مى‏گفت. در روايت ديگر است كه تا در زمين گم شدند (و در فهم محسوسات درماندند تا چه رسد به فهم امور نهان و معقولات).

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۱, ۱۲۵

امام باقر بزياد فرمود: اى زياد از گفتگوهاى دشمنى خيز بپرهيز كه موجب شك شود و عمل را تباه كند و صاحبش را هلاك نمايد و ممكن است در آن ميان كسى سخنى گويد و آمرزيده نشود، در زمان گذشته مردمى علمى را كه واگذارشان شده بودند ترك كردند و در طلب علمى كه از آن نهى شده بودند رفتند تا آنجا كه سخنشان بخدا رسيد و سرگردان شدند و كارشان (در حيرت و دهشت) بجائى رسيد كه مردى را از پيش او صدا ميزدند و او بپشت سرش جواب ميداد و از پشت سرش صدا ميكردند و او بپيش رو پاسخ ميگفت‏ ۱۲۶ و در روايت ديگر است: تا آنجا كه در زمين سرگردان شدند.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۱, ۳۰۷

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند از احمد بن محمد بن خالد، از پدرش، از ابن ابى عُمير، از محمد بن حمران، از ابو عبيده حذّاء، كه گفت حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه: «بپرهيز از مجادلات و گفت‏وگوها كه به جهت اظهار حق نباشد؛ زيرا كه آنها موجب شك مى‏شوند و عمل را فرو مى‏ريزند، و صاحب خويش را هلاك مى‏گردانند. و شايد كه به چيزى تكلّم مى‏كند كه آمرزيده نمى‏شود. به درستى كه در زمان گذشته، گروهى بودند كه ترك نمودند دانستن چيزى را كه به آن موكل و مكلف بودند و طلب كردند دانستن چيزى را كه از ايشان كفايت شده بود (يا از آن ممنوع بودند) تا آن‏كه سخن ايشان به خدا منتهى شد، پس حيران و سرگشته شدند، به مرتبه‏اى كه چنين شده بود كه مردى بود، كه او را از پيش رويش مى‏خواندند، و او از پشت سر جواب مى‏داد، و او را از پشت سر مى‏خواندند، او از پيش رو جواب مى‏داد» (كه پيش رو و پس سر را از يكديگر تميز نمى‏داد). و در روايت ديگر، چنين است كه: «تا آن‏كه در زمين سرگشته شدند».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)