يوسف ٣٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

(این جریان در شهر منعکس شد؛) گروهی از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش [= غلامش‌] را بسوی خود دعوت می‌کند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم!»

|و زنانى در شهر گفتند: زن عزيز از غلام خود كام مى‌خواهد و سخت دلداده‌ى او شده است، به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مى‌بينيم
و [دسته‌اى از] زنان در شهر گفتند: «زن عزيز از غلام خود، كام خواسته و سخت خاطرخواه او شده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مى‌بينيم.»
و زنانی در شهر مصر گفتند: زن عزیز مصر قصد مراوده با غلام خویش داشته و حب او وی را شیفته و فریفته خود ساخته و ما او را (از فرط محبت) کاملا در ضلالت می‌بینیم.
و گروهی از زنان در شهر شایع کردند که همسر عزیز [مصر] در حالی که عشق آن نوجوان در درون قلبش نفوذ کرده از او درخواست کام جویی می کند؛ یقیناً ما او را در گمراهی آشکاری می بینیم.
زنان شهر گفتند: زن عزيز در پى كامجويى از غلام خود شده است و شيفته او گشته است. ما وى را در گمراهى آشكارا مى‌بينيم.
و زنانی در شهر [بودند که‌] گفتند همسر عزیز [مصر] از غلامش کام خواسته است و پاک، دل در گرو محبت او داده است، ما او را در گمراهی آشکار می‌بینیم‌
و زنانى در شهر گفتند: زن عزيز از غلام خود كام مى‌خواهد، همانا او
(خبر این موضوع در شهر پیچید و) گروهی از زنان در شهر گفتند: همسر عزیز (مصر) خواسته است که خادم خویش را بفریبد و به خود خواند. عشق جوان، به اندرون دلش خزیده است. ما او را در گمراهی آشکاری می‌بینیم.
و زنانی در شهر گفتند: «زنِ عزیز با (غلام) جوان خود مراوده‌هایی شهوت‌زا می‌کند [:از او کام می‌خواهد] و سخت دلباخته‌ی او شده. به‌راستی ما او را همواره در گمراهی آشکارگری می‌بینیم.»
و گفتند زنانی در شهر زن عزیز در پی جستن کام از بنده خویش است همانا مهر او دلش را ربوده هر آینه بینیمش در گمراهی آشکار


يوسف ٢٩ آیه ٣٠ يوسف ٣١
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْعَزِیز»: والا مقام. مراد شاه مصر، یا وزیر اعظم است. «قَدْ شَغَفَهَا حُبّاً»: عشق یوسف به اندرون دل او خزیده است و وی را شیفته و شیدای خود کرده است. واژه (حُبّاً) تمییز است.


تفسیر

نکات آیه

۱- عشق زلیخا به یوسف(ع) و تقاضاى کام جویى وى از او ، در شهر شایع شد. (و قال نسوة فى المدینة امرأت العزیز ترود فتیها)

۲- زنان اشراف ، عامل شیوع خبر ماجراى یوسف(ع) و زلیخا در پایتخت مصر (و قال نسوة فى المدینة) برداشت فوق، بر این اساس است که «فى المدینة» متعلق به «قال» باشد. بر این مبنا «قال نسوة فى المدینة ...» ; یعنى: زنان مراوده زلیخا با یوسف(ع) را در آن شهر (پایتخت مصر) نشر دادند.

۳- عشق زلیخا به یوسف(ع) و تقاضاى مکرر او براى کام روایى از وى ، زبانزد زنان اشراف شده بود. (و قال نسوة فى المدینة امرأت العزیز ترود فتیها عن نفسه) «فى المدینة» مى تواند متعلق به «قال» باشد و نیز محتمل است صفت براى «نسوة» باشد. براساس احتمال دوم، مراد از «قال نسوة فى المدینة...» این است که: زنان شهر ، داستان زلیخا را براى یک دیگر بازگو مى کردند.

۴- زلیخا ، همسر عزیز مصر بود. (امرأت العزیز)

۵- عشق یوسف(ع) تا درون قلب و دل زلیخا نفوذ کرده و آن را به تسخیر خویش درآورده بود. (قد شغفها حبًّا) «شغاف» به جداره و یا هسته مرکزى قلب گفته مى شود. «شغف» ; یعنى، جداره قلب شد و یا به مرکز آن رسید. ضمیر فاعلى در «شغفها» به «فتیها» برمى گردد و «حبّاً» تمییزى است مبدل از فاعل. بنابراین «شغفها حبّاً» در اصل چنین بوده است: «شغف حبّ یوسف إیاها» ; یعنى، محبت یوسف جداره قلب زلیخا شد و آن را احاطه کرد، و یا عشق یوسف(ع) جداره قلب زلیخا را شکافت و به درون آن نفوذ کرد.

۶- شیفتگى زلیخا به یوسف(ع) و داستان مراوده او ، در عنفوان جوانى یوسف(ع) بود. (ترود فتیها عن نفسه قد شغفها حبًّا)

۷- زنان اشراف ، تقاضاى کام جویى زلیخا از برده خویش را ، امرى نکوهیده دانسته و او را ملامت مى کردند. (و قال نسوة فى المدینة امرأت العزیز ترود فتیها عن نفسه قد شغفها حبًّا) «فتا» به معناى برده و عبد ، و نیز به معناى جوان است. به نظر مى رسد هر دو معناى «فتا» در «تراود فتاها» لحاظ شده باشد.

۸- شیفته غلام زرخرید شدن و تقاضاى کام روایى از او ، خطا و لغزشى روشن از دیدگاه زنان اشراف و همپالگیهاى زلیخا (قد شغفها حبًّا إنا لنریها فى ضلل مبین) هدف زنان اشراف از یاد کردن یوسف(ع) به عنوان «برده و جوانک زلیخا»، خرده گرفتن بر اوست که چرا به غلام زرخرید عشق مىورزد.

۹- عشق زلیخا به یوسف(ع) ، على رغم همسرى او براى عزیز مصر ، مایه شگفتى فراوان زنان اشراف و موجب مزید ملامت گویى از وى شد. (امرأت العزیز ترود فتیها عن نفسه) هدف زنان اشراف از یاد کردن زلیخا به عنوان «همسر عزیز مصر»، رساندن زشتى هر چه افزون تر ماجراى اوست ; یعنى، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزیز مصر ناپسندتر.

روایات و احادیث

۱۰- «عن على بن الحسین(ع): ... فلما سمع الملک کلام الصبى ... قال لیوسف: «أعرض عن هذا ...» و اکتمه قال: فلم یکتمه یوسف و أذاعه فى المدینة حتى قلن نسوة منهنّ إمرأة العزیز تراود فتاها عن نفسه... ;[۱] از امام سجاد(ع) نقل شده است: ... همین که پادشاه سخن کودک را شنید ... به یوسف گفت: از این ماجرا درگذر ... و آن را پوشیده بدار. [امام فرمود:] یوسف ماجرا را پوشیده نداشت و آن را در شهر منتشر کرد تا اینکه عده اى اززنان شهر گفتند: همسر عزیز غلام خود را به خویش دعوت کرده است ...».

۱۱- «عن أبى جعفر(ع) فى قوله «قد شغفها حبّاً» یقول: قد حجبها حبّه عن الناس فلاتعقل غیره ;[۲] از امام باقر(ع) درباره قول خدا «قد شغفها حباً» روایت شده که مى فرمود: عشق یوسف پرده اى بر قلب همسر عزیز کشیده بود به گونه اى که او را از مردم جدا کرده بود و به هیچ کس غیر از یوسف نمى اندیشید».

موضوعات مرتبط

  • اشراف مصر: بینش زنان اشراف مصر ۸; تعجب زنان اشراف مصر ۹; زنان اشراف مصر و زلیخا ۷، ۹; زنان اشراف مصر وکامجویى زلیخا ۲، ۳
  • برده: سرزنش کامجویى از برده ۷، ۸
  • زلیخا: زلیخا و عزیزمصر ۴; زلیخا و یوسف(ع) ۱; سرزنش زلیخا ۷، ۹; شیوع عشق زلیخا ۱، ۳; شیوع کامجویى زلیخا ۱، ۳; عشق زلیخا به یوسف(ع) ۵، ۶، ۹، ۱۱; عوامل شیوع عشق زلیخا ۲; همسر زلیخا ۴
  • عزیز مصر: خواسته هاى عزیز مصر ۱۰; همسر عزیز مصر ۴
  • علایق: سرزنش علاقه به برده ۸
  • یوسف(ع): افشاگرى یوسف(ع) ۱۰; جوانى یوسف(ع) ۶; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۵، ۶، ۸،۷، ۹، ۱۰، ۱۱

منابع

  1. علل الشرایع، ص ۴۹، ح ۱، ب ۴۹; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۱۴، ح ۱۷.
  2. تفسیرقمى، ج ۱، ص ۳۵۷ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۲۳، ح ۵۴.