يوسف ٢٩

از الکتاب
کپی متن آیه
يُوسُفُ‌ أَعْرِضْ‌ عَنْ‌ هٰذَا وَ اسْتَغْفِرِي‌ لِذَنْبِکِ‌ إِنَّکِ‌ کُنْتِ‌ مِنَ‌ الْخَاطِئِينَ‌

ترجمه

یوسف از این موضوع، صرف‌نظر کن! و تو ای زن نیز از گناهت استغفار کن، که از خطاکاران بودی!»

|اى يوسف! از اين [پيشامد] درگذر، و اى زن تو نيز براى گناه خود استغفار كن كه تو از خطاكاران بوده‌اى
«اى يوسف، از اين [پيشامد] روى بگردان. و تو [اى زن‌] براى گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطاكاران بوده‌اى.»
ای یوسف، از این درگذر (یعنی قضیه را از همه پنهان دار) و (زن را گفت) تو هم از گناه خود توبه کن که سخت از خطاکاران بوده‌ای.
یوسفا! این داستان را ندیده بگیر. و تو [ای بانو!] از گناهت استغفار کن؛ زیرا تو از خطاکارانی.
اى يوسف، زبان خويش نگه دار، و اى زن، از گناه خود آمرزش بخواه كه تو از خطا كارانى.
اما یوسف تو از این ماجرا درگذر، و [اما] تو ای زن برای گناهت استغفار کن، چرا که از خطاکاران بوده‌ای‌
اى يوسف، از اين [رويداد] درگذر، و تو هم براى گناه خويش آمرزش بخواه، كه از لغزشكاران بوده‌اى.
ای یوسف! از این (موضوع) چشم‌پوشی کن و (آن را پنهان و پوشیده دار و تو ای زن) از گناهت استغفار کن (و آمرزش آن را از خدا بخواه)، بی‌گمان تو از بزهکاران بوده‌ای.
«یوسف! از این (جریان) روی گردان، و تو (ای زن) برای این گناه بدپایانت پوششی بخواه که بی‌گمان تو از خطاکاران بوده‌ای.»
ای یوسف درگذر از این و تو ای زن آمرزش خواه برای گناه خود که هستی تو از لغزشکاران‌

“Joseph, turn away from this. And you, woman, ask forgiveness for your sin; you are indeed in the wrong.”
ترتیل:
ترجمه:
يوسف ٢٨ آیه ٢٩ يوسف ٣٠
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَعْرِضْ»: صرف نظر کن. از آن سخن مگو و پنهانش کن.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ «29»

(عزيز مصر گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن و (آن را بازگو نكن وبه همسرش نيز خطاب كرد: و) تو براى گناهت استغفار كن، چون از خطاكاران بوده‌اى.

پیام ها

1- عزيز مصر مى‌خواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرن‌ها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود. «يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا»

2- اعمال زشت افراد را نبايد بر ملا كرد. «أَعْرِضْ عَنْ هذا»*

3- عزيز مصر به خاطر جايگاهش از يوسف خواست تا از جريان صرف نظر كند.

«أَعْرِضْ عَنْ هذا»*

4- عزيز مصر نيز همچون ساير كاخ‌نشينان، نسبت به مسئله‌ى ناموس و غيرت تساهل كرد و به استغفار اكتفا كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!. «وَ اسْتَغْفِرِي»

جلد 4 - صفحه 192

5- رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به بستگان متخلف خودشان را ندارند. «وَ اسْتَغْفِرِي»

6- تلاش زن براى برقرارى رابطه با غير همسر خويش، امرى ناروا و نامشروع است. «وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ»

7- روابط لجام گسيخته جنسى و هوسرانى، حتّى در بين غير متديّنين به اديان الهى، كارى ناپسند شمرده مى‌شده است. «اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ»*

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ «29»

چون صدق يوسف عليه السّلام و كذب زليخا ظاهر شد، عزيز متوجه يوسف عليه السّلام و بر وجه اعتذار گفت:


«1» تفسير منهج الصادقين ج 5 ص 36.

«2» همان مصدر.

جلد 6 - صفحه 210

يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا: اى يوسف اعراض كن و درگذر از اين سخن و پنهان دار اين كار را. وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ‌: و طلب آمرزش كن اى زليخا براى گناه خود كه نمودى. در بعضى تفاسير معنى آنكه عذر بخواه از يوسف كه غريب است و تو او را بى‌گناه بيازردى. إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ‌: بدرستى كه تو بودى از گروه گناهكاران.

تذكره: آيه شريفه ايضا دال است بر قدس ساحت يوسفى، زيرا عزيز كه شاهد حال و واقعه بر او كشف شدى، نسبت خطا و گناه را فقط به زليخا دادى چنانچه يوسف هم اقدام نمودى، هر آينه البته او را نيز امر به استغفار و توبه نمودى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ «25» قالَ هِيَ راوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبِينَ «26» وَ إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ «27» فَلَمَّا رَأى‌ قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ «28» يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئِينَ «29»

ترجمه‌

و پيشى گرفتند آندو بر يكديگر بدر خانه و دريد آنزن پيراهن او را از پشت سرو يافتند آندو شوهر آنزن را نزد در خانه گفت آنزن نيست جزاى كسيكه اراده كند نسبت بزن تو كار بد را مگر زندان يا عذابى دردناك‌

گفت زن تو خواند مرا بكامجوئى از من و گواهى داد گواهى از كسان آنزن كه اگر باشد پيراهن يوسف دريده شده از پيش رو پس راست گفته زن تو و او از دروغگويان است‌

و اگر باشد پيراهن او دريده شده از پشت سر پس دروغ گفته زنت و او از راستگويان است‌

پس‌


جلد 3 صفحه 136

چون ديد شوهر آنزن كه دريده شده پيراهن او از پشت سر گفت همانا آن از مكر شما زنان است بدرستيكه مكر شما زنها بزرگ است‌

اى يوسف اعراض كن از نقل اين و اى زن بخواه گذشت مرا براى گناه خود همانا تو بودى از خطاكاران.

تفسير

وقتى حضرت يوسف اصرار زليخا را بآن امر قبيح مشاهده فرمود ناچار از دست او فرار كرد و روى بدر خانه نمود گفته‌اند درهاى بسته براى او باز ميشد تا بدر خانه رسيد ولى زليخا هم او را تعقيب نمود كه مانع شود از بيرون رفتن او از خانه و چون در خانه براى او باز شد زليخا هم باو رسيد و ناچار از پشت سر پيراهن او را گرفت و كشيد كه نگذارد بيرون رود پيراهن آنحضرت از درازى پاره شد چون قدّ دريدن از درازا است و قطّ از پهنا بر حسب اتّفاق عزيز مصر پشت در بود و هر دو را با آنحال اضطراب مشاهده كرد در اين هنگام زليخا براى تبرئه خود پيشدستى نمود و از عزيز سؤال كرد چيست جزاى كسيكه نسبت بخانواده تو قصد كار بد كرده باشد جز آنكه بايد حبس شود يا بمجازات شديد ديگرى برسد اگر كلمه ما در ماجزاء من اراد استفهاميّه باشد و اگر نافيه باشد گفت نيست جزاى چنين كسى مگر حبس و مجازات شديد در اين حال حضرت يوسف ناچار شد كشف سرّ او را بنمايد براى تبرئه خود و الا اظهار نميفرمود لذا بعزيز فرمود او از من خواهش اين عمل زشت را نمود و من از دست او فرار كردم و عزيز متحيّر شد كه كدام يك راست ميگويند و در علل از امام سجاد عليه السّلام نقل نموده كه عزيز خواست يوسف عليه السّلام را سياست كند او قسم ياد نمود بر برائت خود و فرمود از اين كودك بپرس و او طفلى بود از يكى از كسان زليخا كه بديدن او آمده بود و خداوند آن كودك را بزبان آورد براى دفع خصومت و گفت اى پادشاه نظر كن به پيراهن يوسف اگر از جلو پاره شده او قصد سوء داشته و اگر از پشت پاره شده زليخا قصد سوء نموده و چون پادشاه سخن آن كودك را شنيد كاملا تعجّب كرد و مشوّش شد و نگاه كرد به پيراهن يوسف و ديد از پشت پاره شده و بزليخا گفت اين از مكر شما است همانا مكر شما زنها بزرگ است و از يوسف تقاضا نمود كه اين راز را بكسى ابراز نفرمايد و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند الهام فرمود بحضرت يوسف كه بعزيز بگويد از اين كودك كه در گهواره است بپرس كه او شهادت ميدهد ببرائت من و عزيز پرسيد و كودك را خداوند بزبان آورد و او


جلد 3 صفحه 137

شهادت بر نفع يوسف عليه السّلام داد و بعضى گفته‌اند شاهد پسر عموى زليخا بود كه با عزيز دم در خانه نشسته بود و نامش تمليخا بود و دلالت پاره شدن پيراهن از پشت بر برائت يوسف عليه السّلام واضح است كه اماره است بر فرار آنحضرت و تعقيب زليخا از او كه كاشف است از تقاضاى او و امتناع آنحضرت از قبول و براى دلالت پاره شدن از جلو بر برائت زليخا گفته‌اند آن كاشف است از دفاع زليخا يا تعقيب آنحضرت از او و گرفتن پايش بدامن پيراهن و پاره شدن و بنظر حقير دلالتش واضح نيست و محتمل است اين قسمت براى بيان اماره مستقله‌اى ذكر نشده باشد بلكه آن كودك بالهام الهى يا آنمرد براى آنكه قبل از عزيز قضيّه را مشاهده نموده بود برائت يوسف عليه السّلام را ميدانسته و خواسته شهادت را طورى ادا نمايد كه خود را بيطرف ارائه دهد و كلامش مؤثر شود و صريح در مخالفت با زليخا نباشد تا موجب عداوت او شود و مطلب را با اماره و دليل ثابت كند و براى كشف قضيّه بودن اماره بر برائت حضرت يوسف كافى است و مؤيد اين معنى آنستكه از بيان اماره در كلام الهى تعبير بشهادت شده و الا صرف ذكر دو اماره براى برائت هر يك از دو طرف قضيّه شهادت بر برائت يكى از دو طرف محسوب نميشود و بزرگى مكر زنان محتاج به بيان نيست چون براى هر كس بعيان رسيده و بسيارى از آن در كتب نوشته شده و اينجا آن بود كه بدون تأمل و درنگ و وحشت و دهشت خود را مبرّى و يوسف عليه السّلام را متّهم نمود بطوريكه عزيز را متوجه بصدق گفتار خود كرد و اگر دفاع آنحضرت و شهادت شاهد نبود ميخواست او را حبس يا سياست كند چون خود را مدّعيه و او را مدّعى عليه قلم داد كرده بود و گفته‌اند خدا از باب لطف بحضرت يوسف غيرت را از عزيز سلب فرموده بود تا شر او را از آنحضرت كفايت كند لذا بعد از كشف امر بيش از امر بكتمان قضيّه از يوسف عليه السّلام و امر بطلب گذشت خود از زليخا مسئلتى ننمود و نسبت خطا را در ضمن خطاكاران باو داد و از باب تغليب بصيغه جمع مذكّر تعبير نمود و بعضى گفته‌اند مراد باستغفار همان طلب آمرزش گناه است از خدا چون آنها بت پرست بودند ولى آنرا وسيله تقرب بخدا مى‌دانستند.


جلد 3 صفحه 138

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يُوسُف‌ُ أَعرِض‌ عَن‌ هذا وَ استَغفِرِي‌ لِذَنبِك‌ِ إِنَّك‌ِ كُنت‌ِ مِن‌َ الخاطِئِين‌َ «29»

‌گفت‌ عزيز بيوسف‌ صرف‌ نظر كن‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مطلب‌ و بزليخا ‌گفت‌ تو ‌هم‌ استغفار كن‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ گناه‌ ‌خود‌ بدرستي‌ ‌که‌ تو هستي‌ ‌از‌ خطاكاران‌.

نظر ‌به‌ اينكه‌ عزيز مصر عنين‌ ‌بود‌ كانّه‌ غيرت‌ نداشت‌ خطاب‌ بيوسف‌ كرد يُوسُف‌ُ أَعرِض‌ عَن‌ هذا ‌يعني‌ چيزي‌ نگير و اهميّتي‌ نده‌ و چشم‌ پوشي‌ كن‌ جايي‌ صحبت‌ نكن‌ و بروز نده‌.

سپس‌ خطاب‌ بزليخا كرد و ‌گفت‌ وَ استَغفِرِي‌ لِذَنبِك‌ِ نه‌ ‌با‌ ‌او‌ تشددي‌ كرد و نه‌ مؤاخذه‌ و عقوبتي‌ باو نمود فقط استغفار كن‌ آنهم‌ معلوم‌ نيست‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌خدا‌ طلب‌ مغفرت‌ كند ‌ يا ‌ ‌از‌ بت‌ ‌ يا ‌ اينكه‌ خواهش‌ كن‌ ‌از‌ يوسف‌ ‌که‌ بروز ندهد و پرده‌پوشي‌ كند إِنَّك‌ِ كُنت‌ِ مِن‌َ الخاطِئِين‌َ خطاكاري‌ ‌از‌ تو سر زده‌ تو تقصير كاري‌ يوسف‌ بي‌تقصير ‌است‌ و خطايي‌ ‌از‌ ‌او‌ سر زده‌ و دامنش‌ پاك‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 29)- در این هنگام عزیز مصر از ترس این که، این ماجرای اسف انگیز بر ملا نشود، و آبروی او در سرزمین مصر، بر باد نرود، صلاح این دید که سر و ته قضیه

ج2، ص416

را به هم آورده و بر آن سرپوش نهد، رو به یوسف کرد و گفت: «یوسف تو صرف نظر کن و دیگر از این ماجرا چیزی مگو» (یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا).

سپس رو به همسرش کرد و گفت: «تو هم از گناه خود استغفار کن که از خطاکاران بودی» (وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ).

حمایت خدا در لحظات بحرانی-

درس بزرگ دیگری که این بخش از داستان یوسف به ما می‌دهد، همان حمایت وسیع پروردگار است که در بحرانی‌ترین حالات به یاری انسان می‌شتابد و به مقتضای «یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب» از طرقی که هیچ باور نمی‌کرد روزنه امید برای او پیدا می‌شود و شکاف پیراهنی سند پاکی و برائت او می‌گردد، همان پیراهن حادثه سازی که یک روز، برادران یوسف را در پیشگاه پدر به خاطر پاره نبودن رسوا می‌کند، و روز دیگر همسر هوسران عزیز مصر را به خاطر پاره بودن، و روز دیگر نور آفرین دیده‌های بی‌فروغ یعقوب است، و بوی آشنای آن، همراه نسیم صبحگاهی از مصر به کنعان سفر می‌کند، و پیر کنعانی را بشارت به قدوم موکب بشیر می‌دهد! به هر حال خداوند الطاف خفیه‌ای دارد که هیچ کس از عمق آن آگاه نیست، و به هنگامی که نسیم این لطف می‌وزد، صحنه‌ها چنان دگرگون می‌شود که برای هیچ کس حتی هوشمندترین افراد قابل پیش بینی نیست.

نکات آیه

۱- عزیز مصر از یوسف(ع) خواست تا ماجراى زلیخا را نادیده انگاشته و آن را مخفى سازد. (یوسف أعرض عن هذا) اعراض کردن از ماجراى زلیخا - که مفاد عبارت «أعرض عن هذا» است - در حقیقت توصیه به مخفى نگه داشتن و نادیده گرفتن است ، نه لب به شکایت نگشودن ; زیرا اقدام علیه زلیخا با ملاحظه موقعیت یوسف(ع) - که برده اى زرخرید بوده - ناسازگار است.

۲- تکریم و بزرگداشت یوسف(ع) از جانب عزیز ، پس از کشف حقیقت ماجرا (یوسف أعرض عن هذا) «یوسف» مناداست و حرف ندا (یا) از آن حذف شده است عزیز مصر با حذف کردن حرف ندا ، تقرب او را نزد خویش بیان مى دارد و با نام بردن از او ، لطف و مرحمت خویش را به وى اظهار مى دارد.

۳- عزیز مصر ، پس از روشن شدن خطاى زلیخا ، از وى خواست استغفار کند و از گناه خویش پوزش بطلبد. (واستغفرى لذنبک إنک کنت من الخاطئین) در جمله «استغفرى لذنبک» (براى گناهت طلب آمرزش کن) بیان نشده که زلیخا باید از چه کسى آمرزش بخواهد. برخى از مفسران گفته اند: مراد ، استغفار به درگاه خداوند است و برخى برآنند که مقصود ، پوزش خواستن از عزیز مصر مى باشد.

۴- رابطه زناشویى زن با غیرشوهر خویش ، رابطه اى ناروا و نامشروع است. (واستغفرى لذنبک)

۵- بشر از دیرباز به ناروایى رابطه زناشویى زن با غیر همسر خویش ، معتقد بود و بر آن تأکید مى کرد. (واستغفرى لذنبک إنک کنت من الخاطئین)

موضوعات مرتبط

  • روابط نامشروع: ۴ رابطه با نامحرم ۴; روابط نامشروع در تاریخ ۵; زشتى روابط نامشروع ۵
  • زلیخا: اخفاى مکر زلیخا ۱
  • عزیزمصر: خواسته هاى عزیزمصر ۱، ۳; عزیزمصر و زلیخا ۳; عزیزمصر و یوسف(ع) ۱، ۲
  • یوسف(ع): احترام یوسف(ع) ۲; درخواست از یوسف(ع) ۱; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳

منابع