يوسف ٢١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=و گفت آنکه خریدش در مصر به زن خود گرامی دار جایگاه او را شاید سودی به ما دهد یا برگیریمش فرزندی و بدینسان فرمانروائی دادیم به یوسف در زمین و تا بیاموزیمش از تعبیر خوابها و خدا چیره است بر کار او و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند
|-|معزی=و گفت آنکه خریدش در مصر به زن خود گرامی دار جایگاه او را شاید سودی به ما دهد یا برگیریمش فرزندی و بدینسان فرمانروائی دادیم به یوسف در زمین و تا بیاموزیمش از تعبیر خوابها و خدا چیره است بر کار او و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::21|٢١]] | قبلی = يوسف ٢٠ | بعدی = يوسف ٢٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::37|٣٧]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::21|٢١]] | قبلی = يوسف ٢٠ | بعدی = يوسف ٢٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::37|٣٧]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مَثْوَی»: اقامتگاه. اقامت. اسم مکان یا مصدر میمی است. «أَکْرِمِی مَثْوَاهُ»: آنچه به اقامتگاه او یا ماندگاری او مربوط می‌شود فراهم آور و در احترام و بزرگداشت او کوتاهی مکن. «مَکَّنَّا»: مکانت و منزلت بخشیدیم. استقرار دادیم. «وَ لِنُعَلِّمَهُ»: واو زائد است (نگا: بقره / . «الأحَادِیثِ»: جمع حدیث، خوابها.
«مَثْوَی»: اقامتگاه. اقامت. اسم مکان یا مصدر میمی است. «أَکْرِمِی مَثْوَاهُ»: آنچه به اقامتگاه او یا ماندگاری او مربوط می‌شود فراهم آور و در احترام و بزرگداشت او کوتاهی مکن. «مَکَّنَّا»: مکانت و منزلت بخشیدیم. استقرار دادیم. «وَ لِنُعَلِّمَهُ»: واو زائد است (نگا: بقره / . «الأحَادِیثِ»: جمع حدیث، خوابها.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۳


ترجمه

و آن کس که او را از سرزمین مصر خرید [= عزیز مصر]، به همسرش گفت: «مقام وی را گرامی دار، شاید برای ما سودمند باشد؛ و یا او را بعنوان فرزند انتخاب کنیم!» و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم! (ما این کار را کردیم، تا او را بزرگ داریم؛ و) از علم تعبیر خواب به او بیاموزیم؛ خداوند بر کار خود پیروز است، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!

|و آن كس از مصر كه او را خريده بود به همسرش گفت: جايگاه او را گرامى بدار، شايد به حال ما سودمند باشد يا او را به فرزندى اختيار كنيم. و بدين گونه ما يوسف را در آن سرزمين تمكّن بخشيديم، و تا به او تأويل رؤياها را بياموزيم، و خدا بر كار خويش غالب است ول
و آن كس كه او را از مصر خريده بود به همسرش گفت: «نيكش بدار، شايد به حال ما سود بخشد يا او را به فرزندى اختيار كنيم.» و بدين گونه ما يوسف را در آن سرزمين مكانت بخشيديم تا به او تأويل خوابها را بياموزيم، و خدا بر كار خويش چيره است ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.
و عزیز مصر که او را خریداری کرد به زن خویش سفارش غلام را نمود که مقامش بسیار گرامی دار که این غلام امید است به ما نفع بسیار بخشد یا او را به فرزندی برگیریم. و ما این چنین یوسف را به تمکین و اقتدار رسانیدیم و برای آنکه او را از علم تعبیر خوابها بیاموزیم، و خدا بر کار خود غالب است ولی بسیاری مردم (بر این حقیقت) آگه نیستند.
آن مرد مصری که یوسف را خرید، به همسرش گفت: جایگاهش را گرامی دار، امید است [در امور زندگی] به ما سودی دهد، یا او را به فرزندی انتخاب کنیم. این گونه یوسف را در سرزمین مصر مکانت بخشیدیم [تا زمینه فرمانروایی وحکومتش فراهم شود] و به او از تعبیر خواب ها بیاموزیم؛ و خدا بر کار خود چیره و غالب است، ولی بیشتر مردم نمی دانند.
كسى از مردم مصر كه او را خريده بود به زنش گفت: تا در اينجاست گراميش بدار، شايد به ما سودى برساند، يا او را به فرزندى بپذيريم. و بدين سان يوسف را در زمين مكانت داديم تا به او تعبير خواب آموزيم. و خدا بر كار خويش غالب است، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.
و کسی که اهل مصر بود و او را خریده بود، به همسرش گفت قدر او را بدان، چه بسا به ما سود رساند، یا به فرزندی بگیریمش، و بدین‌سان یوسف را در آن سرزمین تمکن بخشیدیم، تا سرانجام به او تعبیر خواب بیاموزیم، و خداوند سررشته کار خویش را در دست دارد، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند
و آن كس از [مردم‌] مصر- يعنى عزيز مصر- كه او را بخريد زن خويش- زليخا- را گفت: جايگاهش گرامى دار، شايد ما را سود دهد يا او را به فرزندى گيريم. و بدين سان يوسف را در آن سرزمين جاى [و توان‌] داديم [تا آنچه مى‌خواستيم تحقّق بخشيم‌] و تا او را از تعبير خوابها- يعنى سرانجام و وقوع آنها- بياموزيم. و خداوند بر كار خويش چيره و تواناست و ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند.
کسی که او را در مصر خریداری کرد، به همسر خود گفت: او را گرامی دار (و کاری کن که مکان مناسبی برای او تهیّه کنی تا احساس کند یکی از افراد خانواده‌ی ما است). شاید برای ما سودمند افتد، یا اصلاً او را به فرزندی بپذیریم. بدین منوال ما یوسف را در سرزمین (مصر استقرار بخشیدیم و) مکانت و منزلت دادیم، تا (در آنجا) تعبیر برخی از خوابها را بدو بیاموزیم. خدا بر کار خود چیره و مسلّط است، ولی بیشتر مردم (خفایای حکمت و لطف تدبیرش را) نمی‌دانند.
و آن کس از مصریان که او را خریده به همسرش گفت: «جایگاه و آرامشگاهش را نیکو بدار، شاید به حال ما سود بخشد یا او را به فرزندی برگیریم‌.» و بدین‌گونه ما یوسف را در آن سرزمین مکانت بخشیدیم و برای اینکه به او تأویل حوادث و خواب‌ها را بیاموزیم. و خدا بر کار خویش چیره است ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.
و گفت آنکه خریدش در مصر به زن خود گرامی دار جایگاه او را شاید سودی به ما دهد یا برگیریمش فرزندی و بدینسان فرمانروائی دادیم به یوسف در زمین و تا بیاموزیمش از تعبیر خوابها و خدا چیره است بر کار او و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند


يوسف ٢٠ آیه ٢١ يوسف ٢٢
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَثْوَی»: اقامتگاه. اقامت. اسم مکان یا مصدر میمی است. «أَکْرِمِی مَثْوَاهُ»: آنچه به اقامتگاه او یا ماندگاری او مربوط می‌شود فراهم آور و در احترام و بزرگداشت او کوتاهی مکن. «مَکَّنَّا»: مکانت و منزلت بخشیدیم. استقرار دادیم. «وَ لِنُعَلِّمَهُ»: واو زائد است (نگا: بقره / . «الأحَادِیثِ»: جمع حدیث، خوابها.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- کاروان یابنده یوسف(ع) ، به مصر وارد شد و او را در آن دیار به فروش رساند. (و شروه بثمن ... و قال الذى اشتریه من مصر)

۲- عزیز مصر ، یوسف(ع) را در مصر از کاروانیان خریدارى کرد. (و قال الذى اشتریه من مصر) «من مصر» محتمل است متعلق به «اشتراه» باشد ، و احتمال دارد حال براى «الذى اشتراه» باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آیات بعد ، بیانگر آن است که مراد از «الذى اشتراه»، عزیز مصر است.

۳- خریدار یوسف(ع) (همسر زلیخا) از شهروندان مصرى بود. (و قال الذى اشتریه من مصر) برداشت فوق ، مبتنى بر این احتمال است که «من مصر» متعلق به محذوف و توصیفى براى «الذى اشتراه» باشد ; یعنى: قال الذى اشتراه و هو من اهل مصر.

۴- همسر زلیخا در زمان خرید یوسف(ع) ، سمت «عزیزى» را نداشت.* (و قال الذى اشتریه من مصر) یاد نکردن از عنوان عزیز مصر براى خریدار یوسف(ع) ، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

۵- عزیز مصر در پى خرید یوسف(ع) ، به شخصیت والا و منزلت بلند او اطمینان پیدا کرد. (لامرأته أکرمى مثویه عسى أن ینفعنا)

۶- عزیز مصر در نظر داشت از یوسف(ع) در امور خویش بهره گیرد ، و یا او را به فرزندى خود و همسرش برگزیند. (قال الذى ... أکرمى مثویه عسى أن ینفعنا أو نتخذه ولدًا)

۷- عزیز مصر ، یاورى یوسف(ع) و گزینش او به فرزندى را ، در گرو علاقه مندى یوسف(ع) به وى و همسرش زلیخا مى دانست. (أکرمى مثویه عسى أن ینفعنا أو نتخذه ولدًا) جمله «عسى...» تعلیل براى «أکرمى مثواه» است، و مفاد جمله چنین مى شود: از آن رو از تو مى خواهم او را گرامى بدارى، تا علاقه او را به خودمان جلب کنى و در نتیجه بتوانیم به یارى او، دل ببندیم و یا به قبول فرزند خواندگیش، امیدوار باشیم.

۸- عزیز مصر ، اداره امور یوسف(ع) را به همسرش زلیخا واگذار کرد ، و از او خواست تا یوسف(ع) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد. (لامرأته أکرمى مثویه) «مثوى» اسم مکان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت «أکرمى مثواه» ; یعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اکرام منزل و اقامتگاه ، تأکید بر بزرگداشت شخصى است که در آن منزل اقامت دارد.

۹- عزیز مصر و همسرش زلیخا ، از نعمت داشتن فرزند محروم بودند.* (أو نتخذه ولدًا) کسانى که فردى را به فرزندى برمى گزینند، معمولاً اشخاصى هستند که فرزند نداشته و از فرزنددار شدن ناامیدند. بنابراین «نتخذه ولداً» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد. بیان گزینش یوسف(ع) به فرزندى با کلمه «عسى»، تأییدکننده این احتمال است.

۱۰- انتخاب فردى به عنوان فرزند (فرزندخواندگى) ،امرى متعارف در زمان یوسف(ع) ، و داراى اعتبار قانونى در دیار مصر باستان (أو نتخذه ولدًا)

۱۱- خداوند ، با وارد ساختن یوسف(ع) به خانواده عزیز مصر ، راه قدرتمند شدن یوسف(ع) و نفوذ او در سرزمین مصر را فراهم کرد. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض) مراد از «الأرض» سرزمین مصر است. «تمکین» (مصدر مکّنّا) به معناى مکان دادن و نیز به معناى قدرت و سلطنت بخشیدن است. قید «فى الأرض» حکایت از آن دارد که: مراد از «مکّنّا» در آیه شریفه ، معناى دوم است.

۱۲- آسودگى و رفاه یوسف(ع) در خانه عزیز مصر (کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض)

۱۳- رفاه در زندگانى دنیا و برخوردار بودن از نفوذ و اقتدار ، از نعمتهاى الهى است. (کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض)

۱۴- ورود یوسف به خانه عزیز مصر، زمینه ساز تحقق یافتن وعده هاى الهى درباره او بود. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأویل الأحادیث) عبارت «لنعلّمه» عطف بر عبارتى مقدر است ; یعنى: مکّنّا لیوسف لنفعل کذا و لنعلّمه ... ; مراد از لنفعل کذا ، امورى است که خداوند در ابتداى داستان یوسف بیان کرد مانند «رأیتهم لى ساجدین» و «کذلک یجتبیک ربک ...».

۱۵- خداوند ، آموزگار یوسف در تفسیر و تحلیل حوادث و تعبیر رؤیاها (و لنعلّمه من تأویل الأحادیث)

۱۶- آموزش تحلیل رخدادها و تأویل رؤیاها ، هدف تقدیر الهى از کشاندن یوسف به خانه عزیز مصر (کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأویل الأحادیث) «لام» در «لنعلّمه» لام غایت است و بیانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

۱۷- علم تعبیر خواب و دانش تحلیل حوادث ، از نعمتهاى خداوند است. (کذلک ... و لنعلّمه من تأویل الأحادیث)

۱۸- روند حوادث و رخدادهاى تاریخ ، به تدبیر و تقدیر خدا و در اختیار اوست. (و قال الذى اشتریه ... و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض)

۱۹- دانش یوسف(ع) به تعبیر و تأویل رؤیاها و تحلیل رخدادها ، دانشى مطلق و نامحدود نبود. (و لنعلّمه من تأویل الأحادیث) برداشت فوق، با توجه به «من» - که براى تبعیض است - استفاده مى شود. بنابراین «ولنعلّمه ...» ; یعنى: تا تحلیل بخشى از حوادث و تأویل برخى و یا نوعى از رؤیاها را به او یاد دهیم.

۲۰- دانش و تحلیل رخدادها و خبرها و تأویل رؤیاها ، دانشى گران قدر است. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأویل الأحادیث)

۲۱- خداوند ، بر انجام مشیّتها و خواستهایش تواناست. (والله غالب على أمره) ضمیر در «أمره» به «الله» باز مى گردد و مراد از امر خدا ، کارهایى است که اراده و مشیت خداوند به تحقق آنها ، تعلق گرفته است.

۲۲- هیچ چیز و هیچ کس ، توان جلوگیرى از اراده و خواست خداوند را ندارد. (والله غالب على أمره)

۲۳- حوادث و مراحل زندگانى یوسف(ع) ، به تدبیر و فرمان خداوند تحقق مى یافت. (و کذلک مکّنّا لیوسف فى الأرض ... والله غالب على أمره) از مصداقهاى مورد نظر براى «أمره» - به قرینه «کذلک مکّنّا لیوسف» - تدبیر امور یوسف(ع) است. برخى برآنند که ضمیر در «أمره» به یوسف برمى گردد. بر این اساس جمله «والله غالب على أمره» (خداوند بر امور یوسف(ع) غلبه دارد و تدبیر امور او در اختیار خداست) در برداشت فوق صراحت بیشترى دارد.

۲۴- اکثریت مردم به جریان امور به تدبیر خدا و توان او بر انجام مشیّتهایش و ناتوانى همگان در برابر او ، ناآگاهند. (و الله غالب على أمره و لکنّ أکثر الناس لایعلمون)

موضوعات مرتبط

  • اکثریت: جهل اکثریت ۲۴
  • انسان: عجز انسان ها ۲۴
  • تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۱۸
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۸; افعال خدا ۱۱; اوامر خدا ۲۳; تعالیم خدا ۱۵، ۱۶; حتمیت اراده خدا ۲۲; حتمیت مشیت خدا ۲۲; ربوبیت خدا ۲۳، ۲۴; زمینه تحقق اراده خدا ۱۴; قدرت خدا ۲۱، ۲۴; مشیت خدا ۲۱، ۲۴; مقدرات خدا ۱۶، ۱۸; نعمتهاى خدا ۱۳، ۱۷
  • دانش: اهمیت دانش تحلیل حوادث ۲۰; اهمیت دانش تعبیر رؤیا ۲۰; دانش ارزشمند ۲۰
  • زلیخا: زلیخا و یوسف(ع) ۷، ۸; عقیمى زلیخا ۹
  • عزیزمصر: خواسته هاى عزیزمصر ۸; عزیزمصر هنگام خرید یوسف(ع) ۴; عزیزمصر و مقامات یوسف(ع) ۵; عزیزمصر و یوسف(ع) ۲، ۶، ۸; عقیمى عزیزمصر ۹; ملّیت عزیزمصر ۳
  • فرزندخواندگى: تاریخ فرزندخواندگى۱۰; فرزندخواندگىدر دوران یوسف (ع)۱۰
  • مصر باستان: فرزندخواندگى در مصر باستان ۱۰
  • موجودات: عجز موجودات ۲۲
  • نعمت: نعمت دانش تحلیل حوادث ۱۷; نعمت دانش تعبیر رؤیا ۱۷; نعمت رفاه ۱۳; نعمت قدرت ۱۳
  • یوسف(ع): احترام یوسف(ع) ۸; خریدار یوسف(ع) ۲; دانش تحلیل حوادث یوسف(ع) ۱۵، ۱۶، ۱۹; دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱۵، ۱۶، ۱۹; رفاه یوسف(ع) ۱۲; زمینه اقتدار یوسف(ع) ۱۱; زمینه برگزیدگى یوسف(ع) ۱۴; زمینه حکومت یوسف(ع) ۱۱; فرزندخواندگى یوسف(ع) ۶، ۷; فروش یوسف(ع) ۱; قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۴; محدوده علم یوسف(ع) ۱۹; مدبر یوسف(ع) ۲۳; معلم یوسف(ع) ۱۵، ۱۶; ملّیت خریدار یوسف(ع) ۳; یوسف(ع) در خانه عزیز مصر ۱۲، ۱۴، ۱۶; یوسف(ع) در مصر ۱، ۲، ۱۱

منابع