نتایج جستجو

داناى حكيم است. محققا خدا توبه آنهایی را می‌پذیرد که عمل ناشایسته را از روی نادانی مرتکب شوند و پس از آن به زودی توبه کنند، البته خدا آنها را می‌بخشد و خدا

خوردن آن ناچار شوید؛ و قطعاً بسیاری [از بداندیشان]، دیگران را از روی جهل و نادانی با هواهای نفسانی خود گمراه می کنند؛ یقیناً پروردگارت به تجاوزکاران [از حدود

از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید! اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد تا مبادا به نادانى، گروهى

آنان ياورانى نخواهد بود. بلکه مردم ستمکار (مشرک) هوای نفس خود را از جهل و نادانی پیروی کردند، پس آن را که خدا (پس از اتمام حجت) به گمراهی واگذارد که می‌تواند

ابراهیم روی گردان شود، جز کسی که [خود را خوار و بی ارزش کند و] خویش را به نادانی و سبک مغزی زند؟ یقیناً ما ابراهیم را در دنیا [به امامت و رسالت] برگزیدیم،

آنها (خود مشرک باشند و) کوشند تا تو به من (که خدای یگانه‌ام) از روی جهل و نادانی شرک آوری هرگز اطاعت امر آنها مکن، که رجوع شما به سوی من است و من شما را

معجزه‌ای (و کتابی مطابق میل ما) بر ما نمی‌آید؟ پیشینیان هم به مانند اینان (به نادانی) چنین سخنان می‌گفتند؛ دلهاشان (در نافهمی) به هم شبیه است. ما ادلّه رسالت

جز جهل و نادانی ندارد]، فقط حدس می زنند و دروغ می بافند؛ گفتند: اگر خداى رحمان مى‌خواست ما فرشتگان را نمى‌پرستيديم. آنچه مى‌گويند از روى نادانى است و جز

نپوئیده است و به کژراهه نرفته است. (که) همنشین شما نه گمراه شده و نه در نادانی بر عقیده‌ی فاسدی است؛ نه گمراه شد یار شما و نه گم گشت‌ Your friend has not

برمی انگیزد] این وعده حقّی بر عهده اوست، ولی بیشتر مردم نمی دانند [و به علت نادانی و جهلشان انکار می کنند.] تا آنجا كه مى‌توانستند به خدا قسم خوردند، كه خدا

و بی پایه] یقین و دانشی دارند و نه پدرانشان [بلکه گفتارشان از روی جهل و نادانی است] چه بزرگ سخنی است که [از روی افترا] از دهانشان بیرون می آید؛ آنان جز

نازل می‌کند داناتر است‌- گویند: «تو فقط دروغ بافی.» (نه) بلکه بیشتر آنان نادانی می‌کنند. و هرگاه تبدیل کنیم آیتی را به جای آیتی و خدا داناتر است بدانچه

«پروردگارم! من به‌راستی به تو پناه می‌برم (از این) که از تو چیزی از روی نادانی بخواهم و اگر برایم پوشش ننهی و به من رحم نکنی بی‌گمان از زیانکاران هستم

زنان و سالخوردگان و بیماران) باشند. و خدا بر دل‌هایشان مُهر نهاد؛ پس آنان نادانی می‌کنند. جز این نیست که راه آنانی است که از تو اذن می‌خواهند حالی که ایشانند

رفاه) تبدیل کردیم تا بدانجا که (از لحاظ اموال و انفس) فزونی گرفتند و (به سبب نادانی مغرور شدند و لاف‌زنان) گفتند: به پدران و نیاکان ما هم خوشی و ناخوشی و ثروتمندی

نازل کردیم که در آن رهنمودی (به سوی حق) و نوری (زداینده‌ی تاریکیهای جهل و نادانی، و پرتوانداز بر احکام الهی) بود، و تورات را تصدیق می‌کرد که پیش از آن نازل

تعلیمات آن) با توفیق و تفضّل پروردگارشان، از تاریکیها (و گمراهیهای کفر و نادانی) به سوی نور (و روشنائی ایمان و دانائی) بیرون بیاوری، (یعنی که) به راه خدای

است. مرگ بر دروغ‌پردازان [:دروغ‌پردازان کشته شده‌اند]. کسانی که در ورطه‌(ی نادانی) سهوناکند. پرسند: «روز بُروز طاعت و معصیت کی است‌؟» همان روزی که آنان بر

و آورنده‌اش] آن هنگام که فرود آمد؛ (که) همنشین شما نه گمراه شده و نه در نادانی بر عقیده‌ی فاسدی است؛ و از سر هوا(ی نفس، یا هوای عقل یا هوای مشورت) هرگز

ارزانی داشته، و برخی از مردم اند که همواره بدون هیچ دانشی [بلکه از روی جهل و نادانی] و بدون هیچ هدایتی و هیچ کتاب روشنی درباره خدا مجادله و ستیز می کنند. آيا

۲۴(بار) لیست کلمات مشتق شده در حال بارگیری... نادانى. جاهل: نادان. سفينه. بى اعتنا. در كتب لغت آن را نادانى معنى كرده‏اند. طبرسى ذيل آيه 67 بقره فرموده:

در نهان و آشکار انفاق می‌کند یکسانند؟» سپاس خدای راست. (نه) بلکه بیشترشان نادانی می‌کنند. و خدا مَثَلی (دیگر) زد: «دو مرد هستند که یکی از آنها لال است (که)

خورد، از آن تعبیر به «غوى» شده است. بعضى از مفسران، «غوى» را به معناى جهل و نادانى ناشى از غفلت، بعضى به معناى محرومیت، و بعضى به معناى فساد در زندگى گرفته

عملاً بى اثر مى گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود، و تبدیل به عملى بدون توجّه به دستورات عقل خواهد شد. ب‌

وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمی‌دهد (و ایشان را از بدبختی به خوشبختی، از نادانی به دانائی، از ذلّت به عزّت، از نوکری به سروری، و ... و بالعکس نمی‌کشاند)

گردد; اصولاً این سخن کفر صریح و زننده اى است و لازمه آن نسبت دادن جهل و نادانى به ذات پاک خداوند است و ذات او را محل تغییر و حوادث دانستن. حاشا که شیعه

خورد، از آن تعبیر به «غوى» شده است. بعضى از مفسران، «غوى» را به معناى جهل و نادانى ناشى از غفلت، بعضى به معناى محرومیت، و بعضى به معناى فساد در زندگى گرفته

ها، حتى سخنان و گفتگوهاى پاکیزه را، شامل مى شود. ممکن است، انسان بر اثر نادانى، این مواهب پاک را بیالاید، ولى خداوند، در عالم آفرینش آنها را پاک آفریده

پدر بزرگ است تداعى مى کند، در بعضى از روایات آمده است که طایفه جنّ از روى نادانى چنین تعبیر نامناسبى را برگزیدند، اشاره به این که شما هرگز این گونه درباره

نازل کردیم که در آن رهنمودی (به سوی حق) و نوری (زداینده‌ی تاریکیهای جهل و نادانی، و پرتوانداز بر احکام الهی) بود. پیغمبرانی که تسلیم فرمان خدا بودند بدان

پروردگارشان را (با معرفت و پاداشش) دیدارکننده‌اند. ولی شما را قومی می‌بینم که نادانی می‌کنید.» «و ای قوم من! اگر آنان را برانم، چه کسی مرا از (روی آوردن عذاب)

شده بود، و این هر دو رابطه نزدیک با هم دارند، چرا که سر چشمه «کبر» «جهل و نادانی» و عدم شناخت قدر خود یا مقدار علم و دانایی خویشتن است. تفسیر آیات ۱ - آفرینش

دیگر آلودگیها است که کفر می‌ورزند، و گروه اندکی از آنان به سبب بی‌خردی و نادانی در اشتباهند، و اقلیتی هم بعدها ایمان می‌آورند. مجاهد گوید: مرد عربى نزد

چون نادانان با ایشان هم‌سخن شوند (به آنان) سلامی گویند (که خدا شما را از نادانی برهاند و سالم بدارد). و آنان که سجده‌کنندگان و برپاخاستگان برای پروردگارشان

این نیست که اشخاص یا چیزهایی مبهم و ناشناخته را بشناسیم و از میزان جهل و نادانی خود بکاهیم؟ اگر چنین است خداوندی که علمش به همه چیز احاطه دارد و از اسرار

‌از‌ روي‌ غفلت‌ ‌است‌. 224 ] (آیه 4)- این آیه برای تأکید بیشتر، اشاره به نادانی و بی‌خردی کسانی می‌کند که این دستور الهی را پشت سر می‌افکنند، و چنین می‌فرماید:

الواح‌ تورات‌ ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ شود لذا ميفرمايد: ] (آیه 52)- ولی با این همه نادانی و بی‌خبری آن چنان پرادعا و متکبرند که «هر کدام از آنها انتظار دارد نامه

بزرگ داشتش هراسناک شدند، پس انسان به آن خیانت کرد؛ همواره او کانون ستم و نادانی بوده است. (آری، چنان است) تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک

مَسْتُوراً). این حجاب و پرده، همان لجاجت و تعصب و خودخواهی و غرور و جهل و نادانی بود که حقایق قرآن را از دیدگاه فکر و عقل آنها مکتوم می‌داشت و به آنها اجازه

بِغَيْرِ عِلْم‏ موضوعات : دانش و دانایی، علم، عمل، دانش و دانایی، علم، نادانی، جهل

رنج تحصيل و پرورش كشد به ادب دست يابد و كسى كه رنج تحصيل عقل كشد بيشتر به نادانى گرايد. ابو هاشم گويد: خدمت حضرت رضا عليه السّلام بودم و از عقل و ادب گفتگو

طمع , نيرنگ , خرد , نادانى در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْل‏ موضوعات : آرزو، طمع، نیرنگ، مکر، خرد، عقل، نادانی، جهل

بِعِلْمِهِ وَ الْمُبَاهِي بِه‏ موضوعات : دانش و دانایی، علم، دانش و دانایی، علم، نادانی، جهل

دانايى , نادانى در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم‏‏ بَابُ بَذْلِ الْعِلْم‏ موضوعات : حکمت، دانش و دانایی، علم، دانش و دانایی، علم، نادانی، جهل

دانستيد و ديديد كه چه معامله‌اى با يوسف و برادرش نموديد در زمان جوانى و نادانى و مراد گرفتن و بردن و شكنجه نمودن و در چاه انداختن و بغلامى فروختن او و

فَضْلِ الْعُلَمَاء موضوعات : غلو، دانش و دانایی، علم، دانش و دانایی، علم، نادانی، جهل، نبوت عامه، نبوت

بود- او باید به یاری قوم خود بشتابد که در زنجیر اسارت گرفتارند و در جهل و نادانی و بی‌خبری غوطه‌ورند. به هر حال قرآن می‌گوید: «هنگامی که موسی مدت خود را

اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم

اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم

بازگشت كنند به ابراهيم، و سؤال كنند از حال بتان تا آگاه سازد آنها را از نادانى ايشان كه اين چيزهائى كه قادر بر دفع ضرر از خود نيستند، چگونه آنها را پرستش

اللّه علیه و آله در ضلالت و گمراهی روشنی بودند، سیه روزی و بدبختی، جهل و نادانی، و آلودگیهای گوناگون معنوی در آن عصر، تمام نقاط جهان را فرا گرفته بود، و

دانستيد و ديديد كه چه معامله‌اى با يوسف و برادرش نموديد در زمان جوانى و نادانى و مراد گرفتن و بردن و شكنجه نمودن و در چاه انداختن و بغلامى فروختن او و

اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم

اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم

آنچه را كه دانا بود بواسطه خرافت و پيرى برگردد به حال طفوليت، از دانائى به نادانى منتقل شود كه اول مرتبه بود. تنبيه: در اين آيه شريفه حق تعالى اشاره فرمود

دانستيد و ديديد كه چه معامله‌اى با يوسف و برادرش نموديد در زمان جوانى و نادانى و مراد گرفتن و بردن و شكنجه نمودن و در چاه انداختن و بغلامى فروختن او و

اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم

جلد 4 - صفحه 286 و افتري‌ ‌هم‌ دو قسم‌ ‌است‌: يك‌ قسم‌ ‌از‌ روي‌ جهالت‌ و ناداني‌ ‌است‌، و قسم‌ دوم‌ ‌از‌ روي‌ عمد و علم‌ و عناد ‌است‌ ‌که‌ مورد ‌آيه‌ ‌است‌

ویژه و دلخواه، برخاسته از نادانى است. (و لکن أکثرهم لایعلمون) نفى علم از درخواست کنندگان معجزات ویژه بیانگر این است که نادانى زمینه پیدایش این نوع تقاضاهاست

اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم

از قبيل ابى بن خلف ميباشند كه اعتقاد و اعتماد بوعده حق ندارند براى جهل و نادانى خودشان ميدانند و مى‌بينند ظاهر و صورتى از زندگانى دنيا و زخارف آن را و آنها

از قبيل ابى بن خلف ميباشند كه اعتقاد و اعتماد بوعده حق ندارند براى جهل و نادانى خودشان ميدانند و مى‌بينند ظاهر و صورتى از زندگانى دنيا و زخارف آن را و آنها

انسان را از مبرّات و خیرات منع و یا سست می‌کنند قصد سوء نداشته و بلکه از روی نادانی باشد، به هر حال باید کار بد ایشان را بخشید و نیّت سوء و قصد عداوت آنان را

اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى

از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌

از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى

قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس

وَلَداً (88) وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً: و گفتند كفار از روى نادانى، فراگرفته خداوند رحمان فرزندى مانند ملائكه و عزير و عيسى. «1» تفسير برهان

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

از قبيل ابى بن خلف ميباشند كه اعتقاد و اعتماد بوعده حق ندارند براى جهل و نادانى خودشان ميدانند و مى‌بينند ظاهر و صورتى از زندگانى دنيا و زخارف آن را و آنها

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

آنكه يك عدّه مردم پست و رذل و فرومايه براى طمع بجاه و مال از روى جهالت و نادانى پيروى از تو نمودند ما هم اگر ايمان بتو آوريم در رديف آنها قرار خواهيم گرفت

عذاب او در صورت تخلّف از فرمان خود و آن كفّار بيخرد بعلّت كفر و حسد و جهل و نادانى گفتند اين مدّعى نبوت هر معجزه‌ئى كه اظهار مينمايد سحر است و هرچه ميگويد

قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس

باطاعت تكميل نمايد و بتعدّى و تجاوز از حكم آن و پيروى از هوى و هوس جهالت و نادانى و ستم بر خويش و خلق ننمايد و آن طائر قدسى را ضعيف نكند و از قفس تن پرواز

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

آنكه كسى كه چنين رود جاى پاى خود را نبيند و نداند پاى به كجا مى‌گذارد و به نادانى و كوركورانه رود، و البته ايمن نباشد از مخاطره. «1» وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً

آنكه يك عدّه مردم پست و رذل و فرومايه براى طمع بجاه و مال از روى جهالت و نادانى پيروى از تو نمودند ما هم اگر ايمان بتو آوريم در رديف آنها قرار خواهيم گرفت

تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى

تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى

تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى

قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس

قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس

داديم و آن روشنائى و نورى‌ جلد 3 صفحه 557 بود كه مردم را از تاريكى جهل و نادانى بيرون ميآورد و موعظه و پند و اندرز بود براى اهل تقوى و پرهيزكارى كه آنها

است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند

است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند

- زمینه و تمایل به روى آوردن به سوى خدا را دارند. ۵ - خداگریزان، بر اثر نادانى و گمراهى، خود را هدایت یافته و راه جسته مى پندارند. (و یحسبون أنّهم مهتدون)

آنها در رفع شبهه و تزلزل و دفع شكّ و تحيّر از قلوبشان لذا در وادى جهالت و نادانى و حيرت و ضلالت و اله و سرگردانند تا روز جلد 3 صفحه 230 قيامت كه راه بهشت

آنكه يك عدّه مردم پست و رذل و فرومايه براى طمع بجاه و مال از روى جهالت و نادانى پيروى از تو نمودند ما هم اگر ايمان بتو آوريم در رديف آنها قرار خواهيم گرفت

قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس

پند دهم تو را تا آنكه از جاهلان نباشى. و شك نيست كه وعظ سبحانى باز دارد از نادانى و پاك كند از ناشايستگى. وَ نادى‌ نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي

خدایانی است، برای ما (نیز) خدایی قرار ده.» گفت: «به‌راستی شما گروهی هستید که نادانی می‌کنید.» بی‌گمان آنچه ایشان در آنند نابود و بریده شده است و آنچه انجام

قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى

است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند

اسرار و افكار است سخن آهسته آنها را نميداند تا چه اندازه شما در جهالت و نادانى هستيد و بعضى لطيف را بلطف تدبير و دقت تقدير تفسير نموده‌اند خداوند آنذات

اسرار و افكار است سخن آهسته آنها را نميداند تا چه اندازه شما در جهالت و نادانى هستيد و بعضى لطيف را بلطف تدبير و دقت تقدير تفسير نموده‌اند خداوند آنذات

پيشى گرفته است اثبات آن در لوح محفوظ كه بدون نهى صريح عقوبت نفرمايد. يا به نادانى مؤاخذه نكند. يا غنايم را بر شما حلال سازد. يا علم الهى سبقت نگرفته بود به

آنكه يك عدّه مردم پست و رذل و فرومايه براى طمع بجاه و مال از روى جهالت و نادانى پيروى از تو نمودند ما هم اگر ايمان بتو آوريم در رديف آنها قرار خواهيم گرفت

مولى ثابت است قصد نمائيد و نيست گناهى براى شما هرگاه تا كنون از روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از

عذاب او در صورت تخلّف از فرمان خود و آن كفّار بيخرد بعلّت كفر و حسد و جهل و نادانى گفتند اين مدّعى نبوت هر معجزه‌ئى كه اظهار مينمايد سحر است و هرچه ميگويد

قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس

شده است و در اين آيه چون روى سخن بانصارى است و آنها غالبا بواسطه جهالت و نادانى تخلف ميورزيدند تعبير بفسق شده است و چون قدر مشترك ظلم است تعبير بآن حدّ

است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند

خدا بكشد دروغگويان يا بحدس و گمان در دين سخنرانان را آنها كه غرق در جهل و نادانى شدند و منغمر در معصيت و نافرمانى گشتند و بكلّى از ياد خدا و تفكر در آياتش

از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌

هر وقت مقدّر باشد نازل ميفرمايد وظيفه من فقط ابلاغ رسالت است ولى شما مردم نادانى هستيد كه بوظيفه خودتان عمل نميكنيد پس چون ديدند عذاب موعود را بصورت ابر

او را به پيرى و طراوت او را به پژمردگى و زيركى و دانائى او را به خرفتى و نادانى؛ أَ فَلا يَعْقِلُونَ‌: آيا پس چرا تعقل نمى‌كنيد و در نمى‌يابيد كه هر كه

دهيد. تِلْكَ نِعْمَةٌ ... 3- گاهى مستكبران به خاطر حفظ تاج و تخت، خود را به نادانى مى‌زنند. «وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ» 4- سؤال مستكبرين، مغرورانه و همراه با

مولى ثابت است قصد نمائيد و نيست گناهى براى شما هرگاه تا كنون از روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از

نمى دانست) شامل معلومات اکتسابى و غیر اکتسابى هر دو مى شود. ۳ - خروج انسان از نادانى، در گرو خواست خداوند و به دست او است. (علّم الإنسن ما لم یعلم) ۴ - رها ساختن

آنكه يك عدّه مردم پست و رذل و فرومايه براى طمع بجاه و مال از روى جهالت و نادانى پيروى از تو نمودند ما هم اگر ايمان بتو آوريم در رديف آنها قرار خواهيم گرفت

آن نيست و هيچ بدبختى بپايه آن نميرسد بلكه تمام بدبختى‌ها ناشى از جهالت و نادانى است كه ابو الامراض و امّ الفساد است و اگر چه مهر الهى بر دلهاى آنها نهاده

تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى

قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس

است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند

مادر نموده بعد از دندان دادن‌ جلد 3 صفحه 357 نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز

است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطه‌ور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند

از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌

پیشین (إنّ فى ذلک لأیة لقوم یعلمون) قید «لقوم یعلمون» نشانگر آن است که جهل و نادانى، مانع از شناخت درس ها و آیات الهى است و تنها با داشتن درک و پیش فرض هاى

تكميل نمايد استعداد شما را براى معارف و بيرون آورد شما را از ظلمات جهل و نادانى و حيرت و سر گردانى و وارد نمايد در فضاى روشن علم و دانش و تحقّق بحقائق روحانى

بعضى از مفسّرين گفته اند: حكم ايشان به ضلالت پدرشان از طريق عدل و مساوات ، نادانى و خطاى بزرگى از ايشان بوده ، و شايد جهتش اين بوده كه پدر را از روز اول متهم

نيست كه دورى مى‌كردند مردم از او به جهت فقر و ضعف آن حضرت در ظاهر بواسطه نادانى ايشان به قدر و منزلت او نزد خداى تعالى از تأييد و فرج‌ «1». بنابراين آنچه

نموده و به پيغمبر خود گوشزد فرمود كه علّت اعراض بيشتر كفّار از حقّ جهالت و نادانى آنها است كه تميز بين حقّ و باطل نميدهند و بدون تفكّر و تأمّل‌ جلد 3 صفحه

حقیقت را نمى فهمند که «ستایش مخصوص خالق و آفریدگار جهان است.» و در اثر این نادانى، غیر خداوند خالق را ستایش مى کنند. ۱۵ - جهل و بى خبرى مشرکان، باعث قبول

خراب و ويران است. آگاه باشيد تفقه نمائيد و ياد گيريد و نميريد به حالت جهل و نادانى. بنابراين اينست معنى حكمت كه خداوند فرموده نه كلمات حكماء يونان و فلاسفه

‌آنها‌ بودند و اما عوام‌ ‌آنها‌ ‌اگر‌ ‌هم‌ ايمان‌ نياوردند ‌از‌ روي‌ جهل‌ و ناداني‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ ‌هم‌ يكي‌ ‌از‌ اخبار غيبي‌ قرآن‌ ‌است‌. تفسیر آیات ۱- اهل

اولها جهل و آخرها الندامة» «4» از لجاجت كه زمينه جدال است دورى كن كه آغازش نادانى و پايانش پشيمانى است. روش گفتگو و جدال نيكو 1. از رقيب، دليل بخواهد. «قُلْ

آنها در رفع شبهه و تزلزل و دفع شكّ و تحيّر از قلوبشان لذا در وادى جهالت و نادانى و حيرت و ضلالت و اله و سرگردانند تا روز جلد 3 صفحه 230 قيامت كه راه بهشت

از قبيل ابى بن خلف ميباشند كه اعتقاد و اعتماد بوعده حق ندارند براى جهل و نادانى خودشان ميدانند و مى‌بينند ظاهر و صورتى از زندگانى دنيا و زخارف آن را و آنها

براى شما بياورد تجسّس و تفحص نمائيد مبادا خبر او دروغ باشد و شما از روى نادانى با قومى مبارزه كنيد و بعدا نادم و پشيمان گرديد از عملى كه انجام داديد و

وانهادن آنان به حال خویش (و قالوا ... سلم علیکم) ۱۱ - یاوه گویى، نشانه جهل و نادانى انسان است. (و إذا سمعوا اللّغو ... و قالوا ... لانبتغى الجهلین) ۱۲ - لزوم

مسئلت نما آنچه را كه خواستند از تو كه بخواهى آنرا از من تو مسئول نميشوى براى نادانى آنها وقتى كار به اين جا كشيد موسى عرض كرد پروردگارا من بنما خود را بمن كه

ترس از كشتن. اين اخبار است در معنى انكار و مذمت قوم به اينكه ايشان از فرط نادانى و گمراهى، اصنام را پرستش و غير خدا را ستايش نمودند و در مقام سرزنش گفتند:

از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌

از شريعت الهى سوق مى‌دهد. چنانكه پيروى از غرائز و هوى و هوس نشانه جهالت و نادانى است. شَرِيعَةٍ ... فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ‌ ... الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ‌

قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى

قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى

بلكه اهل شرك بهواى نفس خودشان و وسوسه شيطان مشرك شدند و يكى از امارات جهل و نادانى آنها آنستكه وقتى از طرف خداوند رحمت و نعمتى بآنها و اصل شود خرسند و شاد

نزاع و مخاصمه مينمايند با بزرگتر از خودشان در اوصاف الهى از روى جهالت و نادانى و متابعت ميكنند هر شيطان مجرّد براى فساد و متمرّد از فرمان الهى را چون اصل

آنها در رفع شبهه و تزلزل و دفع شكّ و تحيّر از قلوبشان لذا در وادى جهالت و نادانى و حيرت و ضلالت و اله و سرگردانند تا روز جلد 3 صفحه 230 قيامت كه راه بهشت

صواب بود. زيرا ايمان و پرستش حق بود و انكار اين امر را ننمايد، مگر منهمك در نادانى و گمراهى. و اين جماعت چنان در جهل و غفلت و عناد و لجاج فرو رفته بودند كه

مولى ثابت است قصد نمائيد و نيست گناهى براى شما هرگاه تا كنون از روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از

نشود و كسى است كه پيامبر درباره او فرمود: (الاحمق المطاع في قومه؛ احمق و نادانى كه قوم او در عين حماقت او از وى اطاعت مي‌كنند)، و اين موضوع از امام صادق

نموده و به پيغمبر خود گوشزد فرمود كه علّت اعراض بيشتر كفّار از حقّ جهالت و نادانى آنها است كه تميز بين حقّ و باطل نميدهند و بدون تفكّر و تأمّل‌ جلد 3 صفحه

بنشين، اگر عالمى، علم تو نفع مى‌بخشد به تو و علم تو را مى‌افزايد؛ و اگر نادانى، از ايشان علم كسب مى‌كنى شايد رحمتى از خدا بر ايشان نازل شود تو را نيز فرامى‌گيرد

مولى ثابت است قصد نمائيد و نيست گناهى براى شما هرگاه تا كنون از روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از

اللّه غراباً یبحث فى الارض لیریه کیف یورى سوءة اخیه ) ۲۰- تأسف قابیل بر نادانى خویش و ناتوانى از برابرى با حیوانى همچون کلاغ (قال یویلتى اعجزت ان اکون

لکنّ المنفقین لایعلمون) ۱۴ - توطئه منافقان علیه پیامبر(ص)، برخاسته از جهل و نادانى آنان بود. (لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ ... و لکنّ المنفقین لایعلمون) ۱۵ -

وحى بر ایمان و معرفت آن حضرت افزوده بود. ۹ - قرآن، نور الهى در تاریکى هاى نادانى و موجب هدایت انسان از گمراهى است. (و لکن جعلنه نورًا نهدى به من نشاء من

كه تو را تخصيص به نبوت و اطاعت تو را بر ما واجب گرداند، نمى‌بينيم. از شدت نادانى، هياكل بشرى ديدند و از درك حقايق نبوى غافل ماندند، به گمان باطلى كه پيغمبر

نموده و به پيغمبر خود گوشزد فرمود كه علّت اعراض بيشتر كفّار از حقّ جهالت و نادانى آنها است كه تميز بين حقّ و باطل نميدهند و بدون تفكّر و تأمّل‌ جلد 3 صفحه

نصارا) اشاره به این حقیقت دارد که: بى پایه شمردن ادیان الهى، ریشه در جهل و نادانى دارد. ۱۳ - تمامى ادیان آسمانى، داراى اساسى استوار هستند. (و قالت الیهود

مادر نموده بعد از دندان دادن‌ جلد 3 صفحه 357 نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز

اجدادي‌ ‌ما ‌را‌ باطل‌ ميداني‌ ‌يعني‌ نه‌ حلم‌ داري‌ نه‌ رشد بلكه‌ سفيه‌ و ناداني‌ و ‌اينکه‌ نوع‌ تعبير متعارف‌ ‌است‌ كسي‌ ‌که‌ يك‌ حرفي‌ ‌ يا ‌ عملي‌ ‌بر‌

احمقانه همان نادانى است. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: حيا دو گونه است: حياء عقل و حياء حماقت، حياء عقل علم است و حياء حماقت نادانى. چند نفر از

توجيه كنيم، با اين كه انسان هاى رحمدل را مى بينيم كه به مجرم خود - كه از روى نادانى او را مخالفت نموده است - رحم نموده، از عذابش صرف نظر مى كنند، با اين كه

مشرف باشد، و تخم قابليت فطرى زمين بشريت، جز به يارى عقل نرويد، و سياهى ننگ نادانى را از چهره وجود انسانى، جز آب عقل نشويد. گوهر معرفت را در ظلمتكده غفلت جز

مولى ثابت است قصد نمائيد و نيست گناهى براى شما هرگاه تا كنون از روى جهالت و نادانى يا بعد از اين بخطا و نسيان چنين نسبتى بكسى داده يا بدهيد بلى اگر بعد از

بقدرى طولانى فرموده كه بر ميگردند بحاليكه پست‌ترين اوقات عمر است و آن حال نادانى و بى‌خردى و ضعف قواء جسمانى است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله

مادر نموده بعد از دندان دادن‌ جلد 3 صفحه 357 نان هم ميدهد پس بسى جهالت و نادانى و خطا و ناروا است كه انسان اولاد خود را بكشد براى آنكه مبادا از خرجش عاجز

مرگش به او اقتداء كند، حمال خطاى ديگران است و گرو خطاى خود. ۲- مردى كه از نادانى در ميان مردم نادان اندر است و رو به موجهاى تاريك آشوب و فتنه دارد و در آن

را بحسد و رشگ بردن، بازرگانان و پيشه‏وران را بخيانت و دهاتيان را بجهل و نادانى. اين حديث را تا امير المؤمنين عليه السّلام رسانده‏اند كه فرمود: همانا خداوند

السكوني عن ابي عبد الله ع قال : از سكونى كه امام صادق (ع) فرمود: راستى از نادانى است خنده بى‏مورد، گويد: بارها مى‏فرمود: خنده دندان نما مده، تو كه كارهاى

رسول محترم را براى شما فرستاد و قرآن را بر او نازل كرد به راستى، و شما در نادانى بوديد نسبت به كتاب و خدائى كه آن را نازل كرد و هم نسبت به رسول خدا و آنكه

كه همان سيئات و گناهان بسيار و گوناگون است دعوت مى نمايد، پس اين خود از نادانى است كه انسان نفس را از ميل به شهوات و بديها تبرئه كند، و اگر انسان از دستورات

ستم كرده و پيوند كنى با كسى كه از تو بريده و بردبارى كنى هنگامى كه با تو نادانى كنند. امام صادق عليه السّلام فرمود: سه چيز از صفات خوب دنيا و آخرتند: گذشتن

براى شما بياورد تجسّس و تفحص نمائيد مبادا خبر او دروغ باشد و شما از روى نادانى با قومى مبارزه كنيد و بعدا نادم و پشيمان گرديد از عملى كه انجام داديد و

خودشان واگذار فرمايد كه در وادى ضلالت و گمراهى بمانند و در بيابان جهل و نادانى حيران و سرگردان باشند از رحمت الهى دور و از نعيم ابدى محروم گردند و آنها

او را كشته‏اند، آيا سؤال نكردند؟ چرا او را تيمم ندادند؟ همانا درمان جهل و نادانى پرسيدن است.

غَرَّكَ بِرَبِّكَ الكَرِيم» را تلاوت فرموده، در پاسخ به خداى تعالى عرضه داشته: نادانی اش، او را نسبت به تو مغرور كرده. و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «فِى أىّ صُورَةٍ

نيست پى‏جوئى و پرسش اين امر كنيد، امام باقر عليه السّلام ميفرمود: خوارج با نادانى خود كار را بر خويشتن تنگ و دست و پا گير كردند، همانا دين اسلام از اين قبيل

و آسان‌ ‌است‌ ولي‌ بسا ميشود ‌خود‌ مكلّف‌ باختيار ‌خود‌ ‌از‌ روي‌ جهل‌ و ناداني‌ تكليف‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌خود‌ مشكل‌ ميكند مثلا يك‌ عمر مسامحه‌ و جهالة نماز باطل‌

تعطيل نمودند با اينكه رسول خدا (ص) فرمود: قرآن رهبرى از ضلالت است و بيان هر نادانى است و وسيله بازگشت و گذشت از هر لغزش است و روشنى است در تاريكى و پرتوى است

سودمندتر از قناعت كردن بهمان مال اندكى كه كفايت از زندگى كند نيست، و هيچ نادانى زيان‏بخش‏تر از خودبينى نيست. هشام بن سالم مى‏گويد: از امام صادق عليه السّلام

كننده و آگاه كننده و نشان دهنده است در حالى كه ظلمت رمز سكوت و مرگ ، خواب و نادانى ، ظلالت و وحشت مى باشد ايمان و كفر نيز چنين هستند. ۲ - نكته ديگر اين كه :

فرمود: به واليان خود خيانت مورزيد و به رهبران خود دغلى مكنيد و به پيشوايانتان نادانى منمائيد، از رشته دست مبريد تا سست شويد و اعتبار حكومت خود را از دست بدهيد

اين باره نمى‏دانم، و پيوسته با او نرمى و ملاطفت مى‏كرد و محمد خود را به نادانى مى‏زد و جاسوسانى پراكنده كردند، همه وكلاء طبق دستورى كه به آنها رسيده بود

را واجب فرمود، و براستى شما به پيشوايانى اقتداء كرده‏ايد كه مردم در مورد نادانى (و نشناختن) آنها معذور نيستند، و رسول خدا (ص) فرمود: هر كه بميرد و امام

رود. و ضر و ضراء به معناى بد حالى است ، چه بد حالى روحى ، مانند اندوه و نادانى ، يا بد حالى جسمى ، مانند مرض و نقصهاى بدنى ، و يا بد حاليهاى خارجى ، مانند

عبد اللَّه بن عطا! تو گوشهايت را براى بيخردان ميگسترى (هر سخنى را از هر نادانى باور ميكنى) بخدا كه من صاحب شما نيستم، گويد عرضكردم: پس صاحب ما كيست؟ فرمود:

بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود فرض كرده ، هر كس از شما كار بدى از روى نادانى كند سپس توبه و اصلاح (و جبران ) نمايد او آمرزنده مهربان است . ۵۵ - و اينچنين

(كذلك قال الذين لا يعلمون مثل قولهم ). اين آيه سرچشمه اصلى تعصب را، جهل و نادانى معرفى كرده ، چرا كه افراد نادان همواره در محيط زندگى خود محصورند و غير آن

اكـنـون بـبـيـنـيـم مـنـظـور از «جـهـالت » چـيـسـت ؟ آيـا هـمـان جهل و نادانى و بى خبرى از گناه است ، و يا عدم آگاهى از اثرات شوم و عواقب دردناك آن مى

باشد دليلى ندارد كه از غير او ترسان باشد، و سرچشمه همه اين بدبختيها جهل و نادانى و عدم درك حقيقت توحيد است . اگر مسلمانان امروز به معنى واقعى كلمه ، «مسلمان

وقتى ظاهر مى شود كه در دل كافر نبوده و اگر گناهى از او سر مى زند از روى نادانى باشد، و بعد از ارتكاب ، توبه هم نموده و علاوه بر آن ، عمل صالح هم انجام

مى دانم (و لكنى اراكم قوما تجهلون ). تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۷۶ چه جهل و نادانى از اين بالاتر كه مقياس سنجش فضيلت را گم كرده ايد و آن را در ثروت و تمكن

دستم نرود، آيا پس از اين بيم فراموشى برايم دارى؟ فرمود: نه، من از فراموشى و نادانى نسبت به تو بيمى ندارم. سليم بن قيس گويد: بامير المؤمنين (ع) عرضكردم. من

عمل كند، دينش شايسته باشد و عملش پذيرفته گردد و در آن روشى كه دارد براى نادانى در هيچ امرى كار بر او تنگ نشود. در پاسخ فرمود: آنها شهادت به يگانگى خدا

داشت و معلم فرشتگان محسوب ميشد و اگر شيطان توانست در او نفوذ كند نه به خاطر نادانى او بود بلكه از پاكى و صفاى او سوء استفاده كرد. شاهد اين سخن آيه ۲۷ همين

هوسها، «2» 2. بت‌ها، «3» 3. گناهان‌ «4»، 4. پذيرش ولايت باطل، «5» 5. جهل و نادانى. «6» 1- انسان در تربيت، نيازمند الگو مى‌باشد. انبيا، شهدا، صدّيقين وصالحان،

سوار شده صحنه اجتماع را جولانگاه خود قرار مى دهند. پناه بر خدا از اين جهل و نادانى ! و از اين بى خبرى و خيره سرى ! براى از ميان رفتن چنين حالتى كافى است كه

توانائيش تكليف كرده و بر نادانان سبك گرفته (زيرا توبه كسانى را كه از روى نادانى مرتكب گناه شوند، قبول دانسته) شما پروردگارى مهربان، پيشوائى دانا و دينى

آجل و آينده ثواب آخرت من، و مشغول ساز دل مرا به حفظ آنچه نمى‏پذيرى از من نادانى آن را، و رام گردان از براى من خوبى زبان مرا، و پاك گردان دل مرا از نمايش،

غفورا رحيما). هر گاه از شما تاكنون در اين امر كوتاهى شده چون بر اثر جهل و نادانى بوده است خداوند شما را خواهد بخشيد، توبه كنيد و به سوى او باز گرديد، و وظيفه

عِندَهُم مِنَ العِلم»، عقايد فاسد و آراى باطلى است كه داشتند و آن را از نادانى، علم ناميدند، و به همان عقايد و آراى باطل خوشحالى مى كردند و بدين جهت، علم

الْعَذَاب ...»: تكرار كلمه ((يستعجلونك (( براى اين است كه بر كمال جهل و نادانى كفار و تباهى فهمشان دلالت كند، و بفهماند كه استعجال آنان ، استعجال به امرى

اسلام مى زنيم و گاهى آنچنان خود را طلبكار از اسلام و قرآن مى دانيم كه از روى نادانى گناه عقب ماندگيها را به گردن اسلام و قرآن مى افكنيم ، آيا اگر ما تنها مضمون

مركبها، حتى سخنان و گفتگوهاى پاكيزه را شامل مى شود. ممكن است انسان بر اثر نادانى ، اين مواهب پاك را بيالايد، ولى خداوند در عالم آفرينش آنها را پاك آفريده

داشتن مربى و راهنما، در قعر دره طبيعت ، و چاه تاريك غرائز سركش ، و جهل و نادانى باقى خواهد ماند. و براى نجات از اين دره و بر آمدن از اين چاه نياز به رشته

او است كه اگر بخواهد آيات و معجزات را مى فرستد، پس درخواستشان از رسول از نادانى محض ‍ است . بنابراين ، معناى آيه چنين مى شود: ايشان - با اينكه قرآن بزرگترين

دعوت كنند به اينكه نسبت به خدا شرك بورزد، در حقيقت دعوت كرده اند به جهل و نادانى و افتراء به خدا، و خدا همواره از پيروى غير علم نهى كرده ، از آن جمله فرموده :

كردند و دوباره در مورد حق اختلاف راه انداختند، و اين اختلافشان ناشى از عذر نادانى نبود، بلكه عالما و عامدا اختلاف كردند، و پروردگار تو بطور حتم در بين آنان

با شوخى به آن برخورد مى كنند، گاه مسخره و استهزا مى كنند و گاه خود را به نادانى و بيخبرى مى زنند، و هر روز با يك نوع بازى خود را سرگرم مى سازند. «يلعبون

آينده سهم بيشترى از آگاهى پيدا كنند و سخنان بياساسى كه نشانه نهايت جهل و نادانى است كنار بگذارند، اما متاسفانه اين گروه از اين برنامه تكاملى هيچگونه سهمى

معارف دينى را ندانسته باشد، و به قول شما به گوشش نخورده باشد، و از در جهل و نادانى اين درخواست را براى مشركان بكند، آن هم بدون اين كه قبلا از خداى تعالى اجازه

ميكشاند و چون از آينده آگاه نيست و قدرتى ندارد، وعده او جز گمراهى و تشويق به نادانى نخواهد بود. تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۳۴۰ يُؤْتى الْحِكمَةَ مَن يَشاءُ وَ مَن

كه ادله گذشته در يگانگى خدا در ربوبيت و الوهيت روشن بود، چيزى جز نفهمى و نادانى ايشان نمى تواند باشد. «وَ لَقَدْ أُوحِىَ إِلَيْك وَ إِلى الَّذِينَ مِن قَبْلِك

ولى هدف قرآن اين است آنها را با منطق خودشان محكوم سازد كه شما چگونه افراد نادانى هستيد براى پروردگارتان چيزى قائل مى شويد كه خود از آن عار داريد. سپس در

است شبحى را درك مى كنيم . ولى مشركان قريش ، اين تعبير قرآن را بخاطر جهل و نادانى به باد مسخره مى گرفتند، ابوجهل مى گفت : محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم

و آله و سلّم ) امى و درس نخوانده بود، و محيط حجاز را يكپارچه محيط جهل و نادانى فرا گرفته بود، در نخستين آيات وحى تكيه بر مساءله «علم » و «قلم » است كه

الله للذين يعملون السوء بجهالة : توبه تنها براى كسانى است كه از روى جهل و نادانى كار بدى انجام مى دهند (سوره نساء آيه ۱۷). و از اينجا روشن مى شود كه ممكن

بازى و مسخرگى است ، لذا گفتند: آيا ما را مسخره مى كنى ؟ يعنى مثل ما سفيه و نادانى ؟ تا آنكه اين پندارشان را رد كرد، و فرمود: «اعوذ باللّه ان اكون من الجاهلين

تلقين كنند، تا در كتابهاى به اصطلاح علميشان منعكس سازند كه مذهب زائيده جهل و نادانى بشر نسبت به عوامل طبيعت است ! البته اين بحثى است دامنه دار و در جاى خود

آگاهى تو را اطاعت كرده ام حمد شايسته تو است و رهين منت توام . و اگر از روى نادانى معصيت كرده ام حجت تو بر من تمام است ... بار ديگر سر به آسمان برداشت و با

برگشتش به اين است كه وجود خداى تعالى را قبول داشته باشد و ليكن از در اشتباه و نادانى او را به اوصاف بشرى مسيح متصف سازد. همچنين اگر بت پرستى اين حرف را درباره

مشترى ندارد! تو بر دين خود و ما هم بر آئين خود!! اين نهايت وقاحت و بى شرمى و نادانى است كه انسان با تمام وجودش ‍ اينچنين از حق گريزان باشد: در چشم اين سياهدلان

شوخى كردن با حقايق و مسخره نمودن مسائل سرنوشت ساز است ، آنها بر اثر جهل و نادانى و غرور هنگامى كه تهديد رجال آسمانى را در زمينه مجازات و كيفر بدكاران مى

حال چگونه در مساءله معاد ترديد مى كنيد؟ و آن را جز محالات مى شمريد؟ زهى نادانى و غفلت و بيخبرى ! « خاشعة » از ماده « خشوع » در اصل به معنى تضرع و تواضع

اللّه عليه و آله در ضلالت و گمراهى روشنى بودند، سيه روزى و بدبختى ، جهل و نادانى ، و آلودگيهاى گوناگون معنوى در آن عصر، تمام نقاط جهان را فرا گرفته بود،

الميزان فرموده اند: منظور شكافته شدن آسمان عالم شهود و كنار رفتن حجاب جهل و نادانى و نمايان گشتن عالم غيب است ، يعنى انسان در آن روز درك و ديدى پيدا مى كند

گران را از دست و پاى بشريت گشود: تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۴۰۰ زنجير جهل و نادانى از طريق دعوت پيگير و مستمر به علم و دانش . زنجير بت پرستى و خرافات از راه

شكرش را بجاى آورند، بازخواست مى شوند؛ كه چرا در شكرگزارى خدا، خود را به نادانى زديد، و به كارهاى بيهوده سرگرم كرديد؛ و چرا نعمت خدا را با كفران، مقابله

باور نمى كنم اين نعمتها هرگز فانى بشوند، بلكه جاودانه خواهند ماند، اين چه نادانى و ابلهى است ؟!. آيه و ترجمه وَ أُحـِيـط بـِثـَمـَرِهِ فَأَصبَحَ يُقَلِّب

كه از منبع نور يعنى الله كسب روشنائى نكرده ، و در حجاب خودخواهى و جهل و نادانى فرو رفته است . اگر فراموش نكرده باشيد گفتيم نور سرچشمه تمام زيبائيها، روشنائيها،

تعلمون ». دلالت بر اين معنا دارد، يعنى دلالت مى كند بر اينكه طبع آدمى جهل و نادانى است و از علم جز مقدار محدودى روزيش ‍ نداده اند. و همچنين آيه «و ان من شى

بنابراين ، آيه شريفه مورد بحث اين معنا را مى رساند كه كفار از در جهل و نادانى ، كرامت و عزت را، در پيشرفت در ماديات و داشتن مال و فرزند و جاه بيشتر مى

حجابا مستورا). اين حجاب و پرده ، همان لجاجت و تعصب و خودخواهى و غرور و جهل و نادانى بود كه حقايق قرآن را از ديدگاه فكر و عقل آنها مكتوم مى داشت و به آنها اجازه