نتایج جستجو

آیات شامل این کلمه بعضى گفته اند که «بلاغ» اشاره به ابلاغ اصول دین است. و بعضى «بلاغ» را به معناى ابلاغ دستورات الهى دانسته اند. بلغ‌ (۷۷ بار) وَ مِن اللّه

آیات شامل این کلمه بعضى گفته اند که «بلاغ» اشاره به ابلاغ اصول دین است. و بعضى «بلاغ» را به معناى ابلاغ دستورات الهى دانسته اند. بلغ‌ (۷۷ بار) وَ إِلاّ

نیز وجود دارد که: هر دو معنا در یک عبارت مراد باشد، و همان طور که در علم اصول اثبات کرده ایم، استعمال یک لفظ در چند معنا مشکلى ندارد. و در هر صورت این

لیقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى) آیات خدا: منشأ تکذیب آیات خدا ۳ دین: اصول دین ۴; منشأ مبارزه با دین ۳ عقیده: عقیده به معاد ۴; نقش عقیده ۳ مرگ: حقیقت

۴ ایمان: اهمیت ایمان به آخرت ۲ بشارت: نقش بشارت ۵ خدا: عذابهاى خدا ۱ دین: اصول دین ۲ عذاب: عذاب دردناک ۱; مراتب عذاب ۱; موجبات عذاب ۱ قرآن: هدایتگرى قرآن

امین و نگاهدارى کننده چیزى بوده باشد، و از آنجا که قرآن در حفظ و نگهدارى اصول کتاب هاى آسمانىِ پیشین، مراقبت کامل دارد و آنها را تکمیل مى کند، لفظ «مُهَیْمِن»

همه پیغمبران و مردمان گذشته و حال و آینده جهان است، و ... مراد اتّحاد در اصول دین اسلام است. وَ إِنَ‌ هٰذِهِ‌ أُمَّتُکُمْ‌ أُمَّةً... (۴) وَ أَنْزَلْنَا

بودن در برابر خدا و تصدیق رسالت پیامبر اکرم(ص) و کتاب آن حضرت (قرآن)، از اصول آیین ابراهیم است. (ربنا تقبل منا .... و اجعلنا مسلمین لک .... ربنا وابعث

انگاشته مى شد. ایمان: آثار بى ایمانى به قیامت ۳; شرایط ایمان به محمد(ص) ۱ دین: اصول دین ۴ عقیده: آثار عقیده به قیامت ۵; اهمیت عقیده به قیامت ۴ قرآن: عوامل تکذیب

جستجو کنند. از روایاتى که در این زمینه به ما رسیده و مرحوم «کلینى» در کتاب «اصول کافى» در باب «طبقات الانبیاء و الرّسل» و باب «الفرق بین النبىّ و الرّسل»

خدا ۵; جاودانگى حاکمیت خدا ۲; زمینه جاودانگى حاکمیت خدا ۳; علم خدا ۹ دین: اصول دین ۸ ذکر: آثار ذکر ۱۰; آثار ذکر الوهیت خدا ۱۰; آثار ذکر حاکمیت خدا ۱۰; آثار

امداد غیبى ۱۰ حقایق: موانع درک حقایق ۶ خدا: افعال خدا ۱; امدادهاى خدا ۱۰ دین: اصول دین ۷ شناخت: موانع شناخت ۹ عقیده: اهمیت عقیده به آخرت ۷ قرآن: آثار تلاوت

ادیان الهى و زیر بناى دیگر اصول و احکام دین (ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد ... إلهاً وحداً) روشن است که یعقوب(ع) از میان تمامى اصول و احکام دین، تنها پرستش

آموزه هاى آن است. (هذا بلغ للناس ... و لیعلموا أنما هو إله وحد) ۹- علم به اصول دین (توحید و ...) امرى است لازم. (هذا بلغ للناس ... و لیعلموا أنما هو إله

کفر ۶; مبارزه با کفر ۷، ۸ مبارزه: مبارزه فرهنگى ۴، ۷، ۸ محرمات ۳: محمد(ص) : اصول دعوت محمد(ص) ۸; ممانعت از دعوت محمد(ص) ۲; مسؤولیت محمد(ص) ۱، ۴

چيست؟ 1- علت اينكه محكمات ام الكتابند ظاهراً آن است كه محكمات متضمّن بيان اصول مسلّمه دين و پايه‏هاى آنند مثل «اَللّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ

چيست؟ 1- علت اينكه محكمات ام الكتابند ظاهراً آن است كه محكمات متضمّن بيان اصول مسلّمه دين و پايه‏هاى آنند مثل «اَللّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ

چيست؟ 1- علت اينكه محكمات ام الكتابند ظاهراً آن است كه محكمات متضمّن بيان اصول مسلّمه دين و پايه‏هاى آنند مثل «اَللّهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ

سميع از صفات ذات است و خداوند در ذات خود سميع است خواه مسموعى باشد يا نه، در اصول كافى باب صفات الذات از امام صادق عليه السلام «لَمْ يَزَلِ اللّهِ عَزَّ وَ

که مواظب نمازهای خود می‌باشند (و پیوسته آنها را در وقت خود اداء، و ارکان و اصول و خشوع و خضوع لازم را مراعات می‌نمایند). و کسانی که بر نمازهایشان نگهبانانند

ايديكن فى هذه الماء فهى البيعة» «1» شروطى كه در اين آيه نام برده شده، از اصول اعتقادى و اخلاقى است كه زن و مرد، هر دو بايد مراعات نمايند. 1- زن، موجودى

نماز و حلال و حرام نازل نشدى‌ «2» (الخ). «1» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2 صفحه 33 حديث دوّم. «2» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2 صفحه 33

را مختار و با اراده آفریده و) آنان همیشه (در همه چیز، حتّی در گزینش دین و اصول عقائد آن) متفاوت خواهند ماند. و اگر پروردگارت می‌خواست، همه‌ی مردمان را همواره

براى آسیب ندیدن از سوى دشمنان (و لایشعرنّ بکم أحدًا) ۳۵- رازدارى مؤمنان، از اصول مهّم امنیّتى و حفاظتى در برابر دشمنان (و لایشعرنّ بکم أحدًا) ۳۶- لزوم آگاه

(همان کسی که) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده است که مشتمل بر حق است (و متضمّن اصول رسالتهای آسمانی پیشین، و) تصدیق‌کننده‌ی کتابهائی است که قبل از آن (برای پیغمبران

پرستش آنان الّا پيروى پدران. و همين دليل است بر گمراهى آنان، زيرا تقليد در اصول دين البته مذموم و مردود است. وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ

«فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ»: از هدایت ایشان پیروی و به راه آنان برو. مراد پیروی رسول از اصول دین و فضائل اخلاقی این بزرگان است؛ نه پیروی از فروع و قوانینی که قابل نسخ

شخيص و كتاب نفيس خود تصديق مينمود تمام حقايق و احكام تورية را از اصول و فروع زيرا در اصول دين و قسمت مهمّى از فروع اختلافى بين تورية و انجيل نبود و اگر در

انعام، 161. «2». تفسير نورالثقلين، ج 1 ص 20. «3». در اين باره مى‌توان به كتاب اصول كافى، باب الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود. «4». شيطان به خدا گفت: «لَأَقْعُدَنَّ

استناد است. «أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى‌» 10- اديان آسمانى، اصول مشتركى دارند. «أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى‌ وَ إِبْراهِيمَ»

حق، و موافق و مصدّق کتابهای پیشین (آسمانی)، و شاهد (بر صحّت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است. پس (اگر اهل کتاب از تو داوری خواستند) میان آنان بر طبق چیزی

تأييد فرمايد خدا مؤمن را به ملك، اينست تأييد مؤمنين به روحى از نزد خود. «1» اصول كافى، جلد 3، صفحات 368 و 369. جلد 13 - صفحه 84 و از حضرت كاظم عليه السّلام

مجدد روی تمام این اصول ششگانه می‌فرماید: «خداوند به شما اندرز می‌دهد شاید متذکر شوید» (یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ). احیای اصول سه گانه عدل و احسان

جهت وساوس شيطانى متزلزل مشويد بعد از ايمان آوردن، يا به جهت تفرق و تفريق در اصول و فروع اسلام تابع شيطان مشويد، يا اظهار ايمان و ابطال كفر منمائيد به وساوس

وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ‌ ... 8- عقب نشينى از اصول، خواسته دشمن است. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع) 9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت

در مفهوم وسیعش، از جمله تقوا در برابر مخالفان، یعنی حتی در برابر دشمن باید اصول اخلاق اسلامی را رعایت کرد، با اسیران معامله اسلامی نمود، با منحرفان رعایت

بطلان اين عقد (عقدى كه مشروط بطلاق بعد از مقاربت است (رأى داده‏اند و بنابر اصول اماميه قول به بطلان اقرب است (نقل از سفينة البحار) شيخ احمد جزايرى در كتاب

نيستيد و رسوخ قلبى نداريد و «1» اصول كافى كتاب فضل القرآن، باب النوادر روايت 6 (با ترجمه سيد هاشم رسولى ج 4 ص 437) «2» اصول كافى كتاب فضل القرآن (با ترجمه

المؤمنين عليه السّلام در وصيت به امام حسن‌ «1» اصول كافى، كتاب الدعاء، جلد 2، صفحه 468، حديث سوّم. «2» اصول كافى، كتاب الدعاء، جلد 2، صفحه 466، حديث دوّم

«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ» «2» اين آيه با تمام سادگى و فشردگى، همه‌ى اصول اخلاقى را در بر دارد. هم اخلاق فردى «عفو»، هم اخلاق اجتماعى‌ «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ»،

ميفرمود: همانا زمين در هيچ حالى از امام خالى نگردد براى آنكه اگر مؤمنين چيزى (در اصول يا فروع دين) افزودند آنها را برگرداند و اگر چيزى كم كردند براى آنها تكميل

آدرس: محمد بن يحيي العطار عن احمد بن محمد بن عيسي عن ابن ابي عمير عن الحسن بن محبوب عن داود الرقي عن العبد الصالح ع قال : عبد صالح (امام كاظم ع) فرمود:

كه كتاب و حكمت و پيامبرى به آنها داده بوديم پس اگر اينان [قريش‌] به اين [اصول و شرايع آسمانى‌] كفر ورزند [آئين حق متروك نمى‌ماند بلكه‌]، قومى [ديگر] را

رشد و تربيت است. سِيرُوا ... فَانْظُرُوا 2- تاريخ بشر، اصول، قانون و سنّتى دارد كه بر اساس آن اصول، عبرت‌هاى گذشته مى‌تواند براى امروز درس باشد. سِيرُوا

منكرين هر شهرى در هر عصر و زمانى، «1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الذّنوب، صفحه 269، حديث 6. «2» اصول كافى، جلد دوّم، كتاب الايمان و الكفر،

غير از آن مورد قبول نيست. «فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» در آيات گذشته، سيمايى از اصول مكتب اسلام ترسيم شد كه خطوط كلّى آن عبارتند از: 1. از تمام انبياى پيشين پيمان

مراد از بيت المعمور قلب حضرت رسول خدا«صلى الله عليه واله» باشد. متن روايت در اصول كافى كتاب فضل القرآن چنين است «عَلِىٌ بْنُ اِبْراهيمَ عَنْ اَبيه وَ مُحْمَّدِبْنِ

عباس گفته: اين را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پرسيدم، فرمود: «1» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 196، حديث اوّل و دوّم. «2» اكمال الدين

دين كه اعم است. پس بين اين دو عموم و خصوص باشد، چه دين شامل اصول و فروع است و ملت مخصوص در اصول، و لذا اينجا ايثار ملت فرمود بر دين، چه فروع شريعت نبوى صلى

عياشى، جلد دوّم، صفحه 112، حديث 415 و 416- اصول كافى، جلد دوّم، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 434، حديث 7. «2» اصول كافى، جلد دوّم، صفحه 424، حديث دوّم. «3»

دوزخ است و نمييابند از آن گريز گاهى.. تفسير پيروان شيطان بقول مطلق يا در اصول دين و مذهب يا در فروع بدون ندامت و توبه مأوى و منزلشان در آخرت جهنم است و

آمده بودند، با ديدن معجزه‌ى موسى عليه السلام، ايمان آورده و آن را اعلام و به اصول توحيد، نبوّت و معاد اقرار كردند؛ توحيد و نبوّت را با جملات‌ قالُوا آمَنَّا

آنچه ذكر شد مستفاد از ظاهر آيه و بيان مفسّرين مبنى بر اصول قديمه است ولى بنابر حركت زمين كه از اصول جديده است ممكن است گفته شود خداوند تشبيه فرموده زمين

وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ‌ ... 8- عقب نشينى از اصول، خواسته دشمن است. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع) 9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت

ميگويد بيشتر در خير استعمال ميشود نهايت آنكه اظهار حق برايش صرفه ندارد و در اصول ثابت شده است كه مطلق بمقدمات حكمت دلالت بر عموم مينمايد و شيخ استاد ما ره

بِهِ عِلْمٌ» بوده و ممنوع است. به مقتضاى روايات متواتر و معتبر، پيروى از اصول قطعى شرعى (مانند فتواى مجتهد، يا علمى كه به اطمينان‌هاى نزديك به يقين اطلاق

آنچه ذكر شد مستفاد از ظاهر آيه و بيان مفسّرين مبنى بر اصول قديمه است ولى بنابر حركت زمين كه از اصول جديده است ممكن است گفته شود خداوند تشبيه فرموده زمين

وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ‌ ... 8- عقب نشينى از اصول، خواسته دشمن است. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع) 9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت

وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ‌ ... 8- عقب نشينى از اصول، خواسته دشمن است. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع) 9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت

بلكه همين عين دنيا را باقى مى‌دانستند. و اين قول مخالف اصول ديانتى تمام انبيا باشد، زيرا يكى از اصول دينى هر پيغمبرى اقرار به قيامت و معاد و لازمه آن فناى

آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌: بدرستى كه آن كسانى كه ايمان آوردند به اصول خمسه توحيد و عدل و نبوت و امامت و معاد، و بجا آوردند اعمال شايسته مشروعه،

وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ‌ ... 8- عقب نشينى از اصول، خواسته دشمن است. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ» (تسامح و تساهل نسبت به اصول ممنوع) 9- سازش با دشمن، به منزله اطاعت

واحِدَةً: و بدرستى كه اين ملت و دين شما پيغمبران ملتى و دينى است يگانه در عقايد و اصول شرايع، يا جماعت شما اى محمد جماعتى متحدند و متفق بر ايمان و توحيد. وَ أَنَا

جمله: 1- «كافى» به حذف اساتيد عن محمّد بن مروان قال قال ابو عبد اللّه‌ «1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الشرك، صفحه 397، حديث اوّل. تفسير

وحدانيت يا نبوت يا شريعت يا هرسه را انكار كند. به هر حال كافر كسى است كه اصول يا ضرورى دين را انكار كند. كفران: چنانكه از راغب نقل شد بيشتر در انكار نعمت

متناسب با رفتارشان، گویاى این حقیقت است که آنان نیز همچون مؤمنان و معتقدان به اصول دین، مخاطبان شریعت و مکلف به فروع دین هستند. استکبار: کیفر استکبار ۲ جهنم:

كراهت؛ و ايضا دلالت دارد بر آنكه كفار مخاطب هستند به فروع، چنانچه مكلفند به اصول، زيرا حق تعالى مذمت فرموده آنها را به ترك نماز و زكات، و اگر بر ايشان واجب

عمل‌ «1» بحار الانوار، جلد 93، صفحه 159، حديث 25 و صفحه 153، حديث 11. «2» اصول كافى، جلد 2، كتاب الدعاء، صفحه 502، حديث 4- تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 44،

چون از اديان الهى هستند كه از سايرين براى قبول دعوت حقّ سزاوارترند. 1- از اصول مشترك همه اديان آسمانى، ايمان به خدا و قيامت و رسالت انبيا است. مَنْ آمَنَ

بیاورند (و مردمان بدانند که: صلاح پدران و مادران برای پسران و دختران، و خوبی اصول برای فروع سودمند است). من به دستور خود این کارها را نکرده‌ام (و خودسرانه

در غير او، پس در خبر عادل تبين واجب نباشد و بحثى در آن مى‌باشد كه در كتب اصول مقرر است. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا

تفاوت مكتب انبيا، مانند تفاوت برنامه‌ى دو استاد يا دو استاندار است كه در اصول مسائل علمى و سياسى، داراى جهت واحدى هستند، ولى در مسائل جزئى، به جهت تفاوت‌هاى

و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس

و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس

آيه 38 كه به مسأله شورى اشاره دارد نام آن «شورى» مى‌باشد. اين سوره به مباحث اصول دين از قبيل توحيد، معاد و نبوّت و همچنين مباحث اخلاقى و اجتماعى پرداخته است

بت‌پرستى مى‌كنند نه به حجت و برهان. تنبيه: آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه مبناى اصول اعتقاديه بايد بر برهان و دليل باشد، و آنچه را كه حجت و برهانى بر آن نباشد

دیگری فرستادیم! چنانکه می‌دانیم شیوه قرآن این است که بعد از بیان یک سلسله اصول کلی تعلیمات خود، اشاره به سرنوشت اقوام پیشین می‌کند تا شاهد گویائی برای آن

و بنابر اين بايد بيان و اصل شود تا حجّت از خدا بر خلق تمام گردد چنانچه در اصول ثابت شده است ولى منوط جلد 2 صفحه 629 بآنستكه مردم در طلب احكام تقصيرى ننموده

اين آيه شريفه استدلال فرموده‌اند بر اينكه: علم اصول دين مقدم بر فروع دين است، زيرا خداوند توحيد را كه اصول دين است مقدم داشته بر عبادت ذات خود كه فروع دين

مجمع البيان جلد 3، صفحه 314. «2» تفسير على بن ابراهيم جلد 1 صفحه 371. «3» اصول كافى، جلد 1، كتاب الحجّة، صفحه 217، حديث اوّل. جلد 7 - صفحه 53 وَ أَحَلُّوا

ترجمه: «صُحُفِ»: بدل از صُحُف قبلی است. این آیه اشاره به این واقعیّت دارد که اصول کلّی و مطالب اساسی ادیان آسمانی همگی یکسان بوده و از یک منبع سرچشمه گرفته‌اند،

مى‌كشد. لا تَخُونُوا ... وَ اعْلَمُوا ... و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دينى (امانت و اداى امانت) مى‌شود. (با توجّه به شأن نزول آيه قبل)

نور در ظلمات به نور. (فرمايش تشبيه معقول به محسوس باشد، براى فهم مطلب). «1» اصول كافى، جلد 2، كتاب فضل القرآن، باب اوّل، صفحه 600، حديث 5 تفسير اثنا عشرى،

كريم است. 6- گرامى است از حيثيت آنكه محفوظ «1» نور الثقلين ج 5 ص 225 ح 91 از اصول كافى. «2» مدرك ياد شده ح 93 از من لا يحضره الفقيه. جلد 12 - صفحه 479 است

نمى‌بينيد اى كفار قريش، بت لات و عزى را؛ «1» تفسير قمى ج 2 ص 336- 335. «2» اصول الكافى ج 1 ص 161 ذيل روايت 3. «3» نهج البلاغه (با ترجمه فيض الاسلام) ص 1301

و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس

شوند در بروى آنها مسدود گردد و محروم باز گردند حقير گمان ميكنم آن در همان اصول اسلام ظاهرى است كه جز حرمان و نااميدى ثمرى ندارد خداوند ما را در دوستى على

و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس

موارد باشد. هر كجا بناى اصلاح و ارشاد باشد، بايد نكاتى را مراعات كرد: الف: اصول مشتركه و صحيح ديگران را پذيرفت. «مُصَدِّقاً» ب: حتّى المقدور به مقدّسات آنان

گردانيده شوند تمام مطيعين و كارهين در آسمان و زمين. تتمه: خواص آيه شريفه: 1- در اصول كافى- اصبغ بن نباته روايت نموده: مردى خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام

ابلاغ نشود، توبيخ و مسئوليّتى در كار نيست. «وَ مَنْ بَلَغَ» و به اصطلاح علم اصول، عِقاب بدون بيان، قبيح است. 7- از جمله شرايط لازم براى رهبر آسمانى: ايمان

تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 83 شماره 19. «2» برهان، ج 4 ص 206 بنقل از اصول كافى (و اصول كافى) ج 1 ص 426 روايت 71. جلد 12 - صفحه 183 تنبيه: مراد از تحبيب و

دادگرانه و بدون گرایش به این و آن اداء می‌کنند، و شهادت را قائم بر ارکان و اصول خود به جای می‌آورند (نگا: بقره / و مائده / و . وَ إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ عَلَى‌

بينا گفت بتحقيق داده شدى خواسته‌ات را اى موسى. تفسير - خداوند پس از بيان اصول شرائع حقّه در آيات سابقه كه آشنا نمودن خلق است بتوحيد و معاد و ياد خدا در

نه كبيره از آنها صادر نشده، بلكه خطا و سهو هم ننموده‌اند. و اين اعتقاد از اصول مذهب است، نظر به اينكه عامه، پيغمبران را معصوم نمى‌دانند به جهت پوشانيدن

سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفته‌اند مراد بودن آنحضرت است از پيروان

سابقه اشاره بآن شده بود و فرموده يكى از پيروان او در ايمان بخدا و توحيد او و اصول حقّه ابراهيم عليه السّلام بود و بعضى گفته‌اند مراد بودن آنحضرت است از پيروان

و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس

و در كافى هم از امام باقر عليه السّلام اينمعنى نقل شده است و بر حسب قاعده اصول دين بايد بدليل و برهان ثابت شود و قسم براى اثبات آن كافى نيست ولى براى نفوس

منعدم گردد. و چيزى كه صلاح او نباشد، آرزو ننمايد و تمايل نكند. 2- محققين‌ «1» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 430، حديث 84 (مضمون مشابه) «2» بحار الانوار،