الكهف ١٩

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۲۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

این‌گونه آنها را (از خواب) برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند؛ یکی از آنها گفت: «چه مدّت خوابیدید؟!» گفتند: «یک روز، یا بخشی از یک روز!» (و چون نتوانستند مدّت خوابشان را دقیقاً بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدّت خوابتان آگاهتر است! اکنون یک نفر از خودتان را با این سکّه‌ای که دارید به شهر بفرستید، تا بنگرد کدام یک از آنها غذای پاکیزه‌تری دارند، و مقداری از آن برای روزی شما بیاورد. امّا باید دقّت کند، و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد...

|و اين چنين آنان را برانگيختم تا ميان خود از يكديگر پرستش كنند. يكى از آنها گفت: چه مدت [اين جا] مانده‌ايد؟ گفتند: روزى يا مقدارى از روز مانده‌ايم. [سر انجام‌] گفتند: پروردگارتان بهتر مى‌داند چه مدت مانده‌ايد. اينك يكى از خودتان را با اين پولتان به شه
و اين چنين بيدارشان كرديم، تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند. گوينده‌اى از آنان گفت: «چقدر مانده‌ايد؟» گفتند: «روزى يا پاره‌اى از روز را مانده‌ايم.» [سرانجام‌] گفتند: «پروردگارتان به آنچه مانده‌ايد داناتر است، اينك يكى از خودتان را با اين پول خود به شهر بفرستيد، تا ببيند كدام يك از غذاهاى آن پاكيزه‌تر است و از آن، غذايى برايتان بياورد، و بايد زيركى به خرج دهد و هيچ كس را از [حال‌] شما آگاه نگرداند.
و همچنین (که خوابشان کردیم) آنان را از خواب برانگیختیم تا (از زمان خوابشان که بر خود آنها مشتبه و نامعلوم بود) از یکدیگر بپرسند، یکی پرسید: چند مدت (در غار) درنگ کردید؟ جواب دادند: یک روز تمام یا که برخی از روز. دیگر بار گفتند: خدایتان داناتر است که چند مدت در غار بوده‌اید، باری شما یکی را با این درهمهاتان به شهر بفرستید و باید بنگرد که کدامشان طعام پاکیزه‌تر و حلال‌تر دارند تا از آن روزیی برایتان فراهم آرد و باید با دقت و ملاحظه این کار را انجام دهد و نباید هیچ‌کس را از حال شما آگاه سازد.
و همان گونه [که با قدرت خود خوابشان کردیم، از خواب] بیدارشان نمودیم تا میان خود از یکدیگر [از حادثه اتفاق افتاده] بپرسند. گوینده ای از آنان گفت: چه مقدار [در خواب] مانده اید؟ [برخی] گفتند: یک روز یا پاره ای از روز را [در خواب] مانده ایم. [و برخی دیگر] گفتند: پروردگارتان به مقداری که [در خواب] مانده اید، داناتر است، پس یکی از خودتان را با این پولتان به شهر روانه کنید و او باید با تأمل بنگرد کدام یک [از مغازه داران شهر] غذایش پاکیزه تر است؟ پس غذایی از آن برایتان بیاورد، و او باید [در رفت، برگشت و داد و ستد] دقت و نرمی و لطف نشان دهد و احدی را از حال شما آگاه نکند.
همچنين بيدارشان كرديم تا با يكديگر گفت و شنود كنند. يكى از آنها پرسيد: چند وقت است كه آرميده‌ايد؟ گفتند: يك روز يا پاره‌اى از روز را آرميده‌ايم. گفتند: پروردگارتان بهتر داند كه چند وقت آرميده‌ايد. يكى را از خود با اين پولتان به شهر بفرستيد تا بنگرد كه غذاى پاكيزه كدام است و برايتان از آن روزيتان را بياورد. و بايد كه به مهربانى رفتار كند تا كسى به شما آگاهى نيابد.
و بدین‌سان بود که آنان را از خواب بیدار کردیم تا در میان خویش همپرسی کنند، [چنانکه‌] یکی از آنان گفت چه مدت در اینجا مانده‌اید؟ [در پاسخش‌] گفتند به اندازه یک روز یا بخشی از روز [در اینجا] مانده‌ایم، [دیگران‌] گفتند پروردگارتان آگاه‌تر است که چه مدت مانده‌اید، حال یکی از خودتان را با این درهمتان به سوی شهر بفرستید تا ببیند که خوراک بهتر کجاست، و خوراکی از آن برایتان [بخرد و] بیاورد و پنهانکاری کند و هیچ کس را از حال شما آگاه نگرداند
و همچنان [كه خوابشان كرديم‌] آنان را [از خواب‌] برانگيختيم تا ميان خود از يكديگر بپرسند گوينده‌اى از ايشان گفت: چه مدت [در اين غار] درنگ كرده ايد؟ [برخى‌] گفتند: روزى يا پاره‌اى از روزى درنگ كرده‌ايم. [و برخى ديگر] گفتند: پروردگارتان داناتر است بدانچه درنگ كرديد، پس يكى از خود را با اين پولتان به شهر بفرستيد و بنگرد كه كدامشان طعام پاكتر دارند و خوردنيى از آن برايتان بيارد، و [در رفت‌وآمد و خريد] مدارا و نرمى نمايد [تا شما را نشناسند] و كسى را به [حال‌] شما آگاه نكند
همان گونه (که سال آنان را خواباندیم) ایشان را (از خواب طولانی مرگ مانند) برانگیختیم (و بیدارشان کردیم) تا از یکدیگر (مدّت خواب خود را) بپرسند. یکی از آنان گفت: (فکر می‌کنید) چه مدّتی (در خواب) مانده‌اید؟ (دسته‌ای) گفتند: روزی یا بخشی از روز (در خواب) بوده‌ایم. (گروه دیگری) گفتند: پروردگارتان بهتر (از همه) می‌داند که چقدر (در خواب بوده‌اید و در اینجا) مانده‌اید. (یکی پیشنهاد کرد و گفت:) سکه‌ی نقره‌ای را که با خود دارید به کسی از نفرات خود بدهید و او را روانه‌ی شهر کنید، تا (برود و) ببیند کدامین (فروشنده‌ی) ایشان غذای پاک‌تری دارد، روزی و طعامی از آن برایتان بیاورد. امّا باید نهایت دقّت را به خرج دهد و هیچ کس را از حال شما آگاه نسازد.
و این‌چنین آنها را (از این خواب مرگبار) برانگیختیم، تا در میان خود از یکدیگر پرسش کنند. گوینده‌ای از آنان گفت: «چقدر مانده‌اید؟»گفتند: «روزی یا پاره‌ای از روز (را مانده‌ایم).» (گروهی دیگر از ایشان) گفتند: «پروردگارتان به آنچه مانده‌اید داناتر است. پس یکی از خودتان را با (این) پولتان به شهر بفرستید. پس باید بنگرد کجای شهر طعامش پاکیزه‌تر است، تا غذایی برایتان بیاورد. و باید نرمی و زیرکی به خرج دهد و هرگز هیچ کس را بر (حال) شما آگاه نگرداند.»
و بدینسان برانگیختیمشان تا بپرسند میان خویش (از همدیگر) گفت گوینده‌ای از ایشان چند ماندید گفتند ماندیم روزی یا پاره‌ای از روز گفتند پروردگار شما داناتر است بدانچه ماندید بفرستید یکیتان را با برگ بهای خود این بسوی شهر تا ببیند کدامین پاکیزه‌تر است در خوراک پس بیارد شما را روزیی از آن و باید به نرمی رفتار کند و آگاه نسازد بر شما کسی را


الكهف ١٨ آیه ١٩ الكهف ٢٠
سوره : سوره الكهف
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لِیَتَسَآءَلُوا»: تا از همدیگر بپرسند. در نتیجه از یکدیگر سؤال کنند. «وَرِقِ»: درهمهای نقره‌ای. نقره. «أَیُّهَا»: مرجع (ها) می‌تواند (الْمَدینَةِ) باشد و جنبه مجازی داشته باشد؛ مانند: وَاسْأَلِ الْقَریَة. یا این که (أَهْل) یا (أَطْعمة) محذوف باشد و حذف مضاف شده باشد. «أَزْکی»: پاکتر از نظر معنوی و مادی. بیشتر و بهتر. «طَعَاماً»: تمییز است. «مِنْهُ»: مرجع (هُ) طعام است. «لِیَتَلَطَّفْ»: باید کمال دقّت را در پنهان کاری به خرج دهد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- بیدارى اصحاب کهف از خواب، رخدادى شگفت و تحت تدبیر و اراده خداوند بود. (و کذلک بعثنهم) اسناد «بعث» و بیدارسازى به خداوند، گویاى نکته فوق است.

۲- بیدارى اصحاب کهف، همچون خواب شگفت و سلامت جسم شان در آن مدّت طولانى، آیت و نشانه اى الهى بود. (و کذلک بعثنهم) مشارالیه «ذلک» - که بعث و بیدارسازى اصحاب کهف به آن تشبیه شده است - خواب طولانى آنان و تدابیرى است که در مدّت خواب براى سلامت آنان به کار برده شده بود. وجه شبه مورد نظر - آنگونه که از جمله «ذلک من آیات اللّه من یهد اللّه فهو المهتد» در آیه هفده به دست مى آید - نشانه بودن و دلالت این حوادث بر امدادهاى هدایت گرانه خداوند، به موحّدان است.

۳- بیدارسازى اصحاب کهف، فراهم آورنده فرصتى مناسب براى پرسوجوى آنان از همدیگر درباره خواب خویش بود. (بعثنهم لیتساءلوا) «ل» در «لیتساءلوا» بیانگر علّت بیدارسازى است. هدف از به خواب بردن و بیدار ساختن اصحاب کهف - چنان چه از تفریع آیات یازدهم و دوازدهم بر آیه دهم به دست آمد - اعطاى رحمت و رشدى بود که اصحاب کهف درخواست کرده بودند. بنابراین، باید به خداوند، آنان را از خواب بیدار مى کرد تا از راه پرسش و غیر آن، به حوادثى که بر آنان گذشته بود، پى ببرند و در مسیر خداشناسى رشد یابند.

۴- فضاى حاکم بر اصحاب کهف، به هنگام بیدارى آنان، منظره اى بهت آور براى یکى از آنان و مایه کنجکاوى و تبادل نظر وى با همراهان خود، در سنجش گذشت زمان بود. (قال قائل منهم کم لبثتم)

۵- خواب اصحاب کهف، در نظر گروهى از آنان، درنگى یک روزه، یا کمتر از آن بود. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض یوم) حرف «أو» براى تردید است و منشأ تردید در «یوماً أو بعض یوم» این بود که گویندگان این سخن، با نگاه به جایگاه خورشید، مردّد ماندند که: «آیا شبى بر آن ها گذشته و در نتیجه یک شبانه روز در خواب بودند، یا هنوز در همان روزى به سر مى برند که در آن به خواب رفتند؟». براساس این تقریب، کلمه «یوماً» به معناى یک شبانه روز خواهد بود و به جز ساعات نزدیک غروب، هر لحظه اى از روز را مى توان لحظه آغاز خواب آنان تصوّر کرد.

۶- وضعیت جسمانى اصحاب کهف، پس از بیدارى، با حالت آنان در زمانى که تازه به خواب رفته بودند، تفاوتى نداشت. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض یوم)

۷- بیدارى اصحاب کهف، هم زمان با یکدیگر و در هنگامى بود که پاسى از روز باقى مانده بود. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض ... فابعثوا أحدکم) از گفتوگوى اصحاب کهف در باره مشخصات زمان خواب شان و نیز از تصمیم آنان به تهیه غذا از شهر، نکته فوق استفاده مى شود.

۸- اصحاب کهف از براورد دقیق مدّت زمان خواب خویش ناتوان بودند. (قالوا لبثنا یومًا أو بعض یوم قالوا ربّکم أعلم بما لبثتم)

۹- گروهى از اصحاب کهف، با اعتراف به ناتوانى خود از تشخیص مدّت خواب اندک بودن آن را احتمالى ناصحیح دانسته و گفتوگو درباره خواب را بى ثمر خواندند و تنها خداوند را به زمان دقیق آن آگاه دانستند. (قالوا ربّکم أعلم بما لبثتم) کلمه «ربّکم» قرینه بر این است که گویندگان جمله «ربّکم أعلم» افرادى غیر آن دسته بودند که گفتند: «لبثا یوماً...» زیرا، در غیر این صورت، گفتن «ربّنا» مناسب مى نمود. آن ها، با بیان آگاهى خداوند، در حقیقت، همراهان خود را در حدس شان (لبثنا یوماً أو بعض یوم) تخطئه کردند.

۱۰- خداوند، به رخدادهاى جهان، از همه کس آگاه تر است. (ربّکم أعلم بما لبثتم) مفاد جمله «ربّکم أعلم...» برترى علم خداوند بر علمى است که گویندگان «لبثنا...» آن را به طور اجمال ابراز کردند; زیرا، آنان، در اندک بودن مدّت خواب، تردیدى نداشتند، گرچه در مقدار دقیق آن اظهار تردید کردند. این احتمال نیز وجود دارد که کلمه «أعلم» در معناى تفضیل به کار نرفته باشد و مفاد جمله «ربّکم...» این باشد که خداوند، مدّت خواب شما را مى داند و شما نمى دانید.

۱۱- شمار اصحاب کهف، از هفت نفر کمتر نبوده است. (قال قائل ... قالوا لبثنا ... قالوا ربّکم أعلم) صیغه جمع، در زبان عرب، حدّاقل بر سه نفر دلالت دارد. در آیه شریف دو گروه با هم گفتوگو کرده اند («قالوا لبثنا» «قالوا ربّکم») و از یک نفر نیز به عنوان «قائل» یاد شده است، لذا، جمع آن ها، حدّاقل، هفت نفر بوده است.

۱۲- اصحاب کهف، در تیزهوشى و ابعاد فکرى، برابر نبودند. (قالوا لبثنا ... قالوا ربّکم أعلم) بسنده کردن برخى از اصحاب کهف به نظرى اجمالى و اداى پاسخ براساس آن و تشکیک دسته اى دیگر در گفته آنان و نیز مطرح شدن آگاهى برتر خداوند در کلام این گروه، نشانِ برترى آنان بر گروه نخست است.

۱۳- برترى آگاهى خداوند، لازمه ربوبیّت او بر همه آگاهان است. (ربّکم أعلم)

۱۴- لزوم پرهیز از مباحثات بى ثمر و احاله علم آن به خداوند (ربّکم أعلم بما لبثتم)

۱۵- اصحاب کهف، پس از بیدار شدن از خواب طولانى خویش، احساس گرسنگى کردند. (فابعثوا أحدکم بورقکم ... أزکى طعامًا)

۱۶- اصحاب کهف، پس از بیدار شدن، تصمیم گرفتند باز در غار بمانند و تنها، یک نفر از خود را براى تهیه آذوقه به شهر روانه کنند. (فابعثوا أحدکم بورقکم هذه إلى المدینة)

۱۷- حرکت اصحاب کهف به سوى غار، حرکتى ناگهانى و بدون پیش بینى آذوقه و نیازمندى هاى دیگر بود. (فابعثوا أحدکم بورقکم)

۱۸- اصحاب کهف، به عادى نبودن خواب خویش پى نبردند و احتمال آن نیز به فکر آنان خطور نکرد. (فابعثوا أحدکم بورقکم)

۱۹- غار اصحاب کهف، در فاصله اى نه چندان دور از شهر مسکونى آنان قرار داشت. (فابعثوا أحدکم بورقکم هذه إلى المدینة) حرف «ال» در «المدینة» براى عهد است. اصرار اصحاب کهف بر ناشناخته ماندن، حاکى از آن است که شهر مورد نظر آنان، همان شهرى بود که در آن زندگى مى کردند و بیم آن را داشتند که مورد شناسایى دشمن قرار گیرند.

۲۰- اتکاى بر خداوند، با بهره گیرى از اسباب و وسایل، تنافى ندارد. (فابعثوا أحدکم بورقکم) اصحاب کهف، هنگام روى آوردن به غار - چنان که در آیه ۱۶ بیان شد - به رحمت خداوند و امداد او در رفع مشکلات شان اطمینان داشتند، با این حال، با خود، سکه هایى آورده بودند و قصد خرید و تأمین نیازمندى هاى خویش را داشتند. بنابراین، مى توان گفت که اعتماد بر خداوند، مستلزم ترک ابزار مادّى نیست.

۲۱- حافظه و قدرت تفکّر و تصمیم گیرى اصحاب کهف و جهاز هاضمه آنان - پس از خواب طولانى ایشان - باز، باقى و سالم مانده بود. (فابعثوا أحدکم بورقکم)

۲۲- وکالت از جانب خریدار، جایز است. (فابعثوا أحدکم بورقکم) جمله «فابعثوا...» گرچه گفته اصحاب کهف است و گفتار و کردار غیر پیامبران براى استنباط حکم شرعى کارایى ندارد، ولى بیان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجید، گویاى جواز و صحّت است.

۲۳- رواج سکه و پول نقره، براى مبادلات اقتصادى، در جامعه اصحاب کهف (بورقکم هذه) «ورق» به «نقره» و نیز «درهم» (سکه اى که از نقره ساخته شود) گفته مى شود (مصباح).

۲۴- نامشخص بودن جنس و مقدار کالا، مانع از صحّت وکالت نیست. (فابعثوا ... فلیأتکم برزق منه)

۲۵- اصحاب کهف، باهم، هماهنگ و صمیمى بودند. (بورقکم هذه) استناد یافتن پول و سرمایه در «ورقکم» به تمامى افراد، حاکى از نکته یاد شده است.

۲۶- مواسات و بهرهورى گروهى، از اموال هم، از اوصاف پسندیده مردان الهى است. (بورقکم هذه)

۲۷- سکّه هایى که اصحاب کهف براى تهیه غذا در نظر گرفتند، سکّه هاى نقره اى که در زمان ورود به غار، آن را به همراه خود داشتند. (بورقکم هذه) «هذه» به چیزى اشاره دارد که حاضر و مشخص باشد. گفتنى است که از عادى بودن برخورد اصحاب کهف، مى توان فهمید که جنس سکّه ها تغییر محسوسى نیافته بود.

۲۸- بازدید اغذیه فروشى هاى متعدّد و انتخاب پاک ترین و شایسته ترین خوراک ها، خواسته اصحاب کهف از فرستاده ویژه خویش بود. (فلینظر أیّها أزکى طعامًا) «زکاة» (مصدر «أزکى») به معناى «طهارت» و نیز «صلاح» آمده است (لسان العرب). ضمیر در «أیّها» به «المدینة» برمى گردد و مراد از آن - به طریقه استخدام - مکان هاى مدینه است.

۲۹- پاى بندى به ارتزاق از پاکیزه ترین غذاها، اصلى پسندیده و مرغوب در زندگى یکتاپرستان است. (فلینظر أیّها أزکى طعامًا)

۳۰- اصحاب کهف، از فرستاده خویش خواستند در خرید غذا، به مقدار تغذیه و ارتزاق آنان اکتفا کند. (فلیأتکم برزق منه) «رزق» طعامى است که با آن تغذیه کنند (مفردات راغب). «من» در «منه» براى ابتدا یا تبعیض است و مفاد «فلیأتکم برزق منه» این است که از طعام مورد نظر، مقدارى خریدارى شود که رزق افراد قرار گیرد و به مقدار مصرف شان باشد.

۳۱- مدارا و نرمش با فروشندگان و تحریک نکردن کنجکاوى آنان، توصیه اصحاب کهف به فرستاده ویژه خویش (ولیتلطّف) «تلطّف» به معناى رفق و مدارا است (مصباح). ارتباط جمله «لیتطّف» با جمله «لایشعرنّ...» این نکته را مى رساند که مدارا کردن با فروشندگان، مانع پى بردن آنان به وجود اصحاب کهف است.

۳۲- پى نبردن هیچ یک از ساکنان شهر به جایگاه مخفى کهف نشینان، سفارش أکید اصحاب کهف به فرستاده ویژه خویش (و لایشعرنّ بکم أحدًا)

۳۳- اصحاب کهف، از پى بردن مردم به مخفى گاه شان نگران و بیم ناک بودند و براى پیش گیرى از افشاى آن، تلاش مى کردند. (و لایشعرنّ بکم أحدًا)

۳۴- لزوم شناسایى خطرات احتمالى و آمادگى براى مقابله با آن و تلاش براى آسیب ندیدن از سوى دشمنان (و لایشعرنّ بکم أحدًا)

۳۵- رازدارى مؤمنان، از اصول مهّم امنیّتى و حفاظتى در برابر دشمنان (و لایشعرنّ بکم أحدًا)

۳۶- لزوم آگاه ساختن مسؤولیّت پذیران از خطرات و لغزش گاه هاى منصب ها و موقعیت هاى اجتماعى آنان (ولیتلطّف و لایشعرنّ بکم أحدًا)

موضوعات مرتبط

  • آمادگى نظامى: اهمیت آمادگى نظامى ۳۴
  • آیات خدا ۲:
  • احکام ۲۲، ۲۴:
  • اصحاب کهف: اتحاد اصحاب کهف ۲۵; اضطراب اصحاب کهف ۳۳; بدن اصحاب کهف ۶، ۲۱; بیدارى اصحاب کهف ۱۵، ۲۱; بینش اصحاب کهف ۵، ۹; پرسش اصحاب کهف ۳; پناهجویى اصحاب کهف ۱۷; پول اصحاب کهف ۲۷; پول رایج دوران اصحاب کهف ۲۳; ترس اصحاب کهف ۳۳; تعداد اصحاب کهف ۱۱; تفاوت استعداد اصحاب کهف ۱۲; توصیه به فرستاده اصحاب کهف ۳۱، ۳۲; توصیه هاى اصحاب کهف ۳۱، ۳۲ ; تهیه آذوقه اصحاب کهف ۱۶، ۱۷، ۲۸، ۳۰; خواب اصحاب کهف ۳، ۱۸; خواسته هاى اصحاب کهف ۲۸، ۳۰; دوستى اصحاب کهف ۲۵; سلامتى اصحاب کهف ۲; شگفتى اصحاب کهف هنگام بیدارى ۴; شگفتى بیدارى اصحاب کهف۱، ۲; شگفتى خواب اصحاب کهف ۲; عجز اصحاب کهف ۸; فرستاده اصحاب کهف ۱۶، ۳۰; قدرت تفکر اصحاب کهف ۲۱; قصه اصحاب کهف ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۵، ۲۷، ۲۸، ۳۰، ۳۱، ۳۳; گرسنگى اصحاب کهف ۱۵; مدت خواب اصحاب کهف ۵، ۸، ۹; مسؤولیت فرستاده اصحاب کهف ۲۸; ممانعت از کشف غار اصحاب کهف ۳۳; موقعیت جغرافیایى غار اصحاب کهف ۱۹; وقت بیدارى اصحاب کهف ۷
  • بیع: احکام بیع ۲۲; وکالت در بیع ۲۲، ۲۴
  • پول: تاریخ ۲۳
  • توکل: توکل بر خدا ۲۰
  • خدا: آثار علم خدا ۱۳; اختصاصات خدا ۱۰; اراده خدا ۱; ربوبیت خدا ۱; زمینه ربوبیت خدا ۱۳; علم خدا ۱۰
  • خطر: اهمیت پیش بینى خطر ۳۴
  • دشمنان: آمادگى در مقابل دشمنان ۳۴; اصول مبارزه با دشمنان ۳۵; مقابله با توطئه دشمنان ۳۴
  • رازدارى: اهمیت رازدارى ۳۵
  • صفات: صفات پسندیده ۲۶
  • عمل: عمل پسندیده ۲۹
  • طعام: اهمیت پاکیزگى طعام ۲۹
  • عوامل طبیعى: استفاده از عوامل طبیعى ۲۰
  • لغزشگاهها: اهمیت شناخت لغزشگاهها ۳۶
  • مؤمنان: رازدارى مؤمنان ۳۵
  • مباحثه: آداب مباحثه ۱۴; اعراض از مباحثه بى ثمر ۱۴
  • مسؤولان: هشدار به مسؤولان ۳۶
  • مواسات: اهمیت مواسات ۲۶
  • وکالت: احکام وکالت ۲۲، ۲۴; وکالت جایز ۲۲

منابع