الإسراء ٩٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۲۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

یا برای تو خانه‌ای پر نقش و نگار از طلا باشد؛ یا به آسمان بالا روی؛ حتی اگر به آسمان روی، ایمان نمی‌آوریم مگر آنکه نامه‌ای بر ما فرود آوری که آن را بخوانیم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از این سخنان بی‌معنی)! مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟!

|يا براى تو خانه‌اى زرّين باشد يا به آسمان بالا روى، و البته بالا رفتن تو را هم باور نخواهيم كرد مگر اين كه بر ما نوشته‌اى نازل كنى كه آن را بخوانيم. بگو: پاك است پروردگار من! آيا من جز بشرى فرستاده [شده‌] هستم
يا براى تو خانه‌اى از طلا[كارى‌] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم‌] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم. «بگو:» پاك است پروردگار من، آيا [من‌] جز بشرى فرستاده هستم؟
یا آنکه خانه‌ای از زر (و کاخی زرنگار) دارا باشی یا آنکه بر آسمان بالا روی و باز هم هرگز ایمان به آسمان رفتنت نیاوریم تا آنکه بر ما کتابی نازل کنی که آن را قرائت کنیم. بگو: خدای من منزه است (از آنکه من، او یا فرشتگان او را حاضر سازم) آیا من فرد بشری بیشترم که (از جانب خدا) به رسالت آمده‌ام؟
یا خانه ای از طلا برای تو باشد، یا در آسمان بالا روی، و بالا رفتنت را باور نمی کنیم تا آنکه نوشته ای بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم!! بگو: پروردگارم منزّه است [از اینکه خواسته های سبک مغزان یاوه گو را پاسخ دهد] آیا من جز بشری فرستاده هستم؟ [که مرا برای هدایت شما فرستاده اند، نه برای اینکه درخواست های بی مورد شما را پاسخ دهم.]
يا تو را خانه‌اى از طلا باشد، يا به آسمان بالا روى. و ما به آسمان رفتنت را باور نكنيم تا براى ما كتابى كه از آن بخوانيم بياورى. بگو: پروردگار من منزه است. آيا جز اين است كه من انسانى هستم كه به رسالت آمده‌ام؟
یا تو را خانه‌ای از زر و زیور باشد، یا به آسمان بر شوی و بالا رفتنت را باور نکنیم مگر آنکه کتابی برای ما فرود آوری که بخوانیمش، بگو پاک و منزه است پروردگارم، آیا من جز بشری هستم که پیامبرم‌
يا تو را خانه‌اى از زر باشد، يا در آسمان بالا روى، و بالارفتنت را هرگز باور نداريم تا بر ما نوشته‌اى فروآرى كه آن را بخوانيم. بگو: پاك و منزه است پروردگار من- از اينكه كسى بر او تحكّم كند-، مگر من جز آدمى پيامبرى هستم؟
یا این که سرای بزرگ زرنگاری داشته باشی، و یا این که به سوی آسمان بالا روی، و تنها به بالا رفتنت از آسمان هم ایمان نمی‌آوریم مگر این که کتابی همراه خود برایمان بیاوری که آن را بخوانیم (و ببینیم که از جانب خدا در آن نوشته شده است که تو فرستاده‌ی پروردگار می‌باشی). بگو: پروردگار من منزّه است (از آن که کسی بدو فرمان دهد، یا این که در قدرت او شریک گردد). مگر من جز انسان فرستاده‌ای (از سوی یزدان برای رهنمود مردمان) هستم؟ (معجزه در دست خدا است؛ نه من).
«یا برای تو خانه‌ای(آراسته) از زینت‌هایی(گوناگون) باشد، یا در آسمان بالا روی، و به بالا رفتنت (هم) هرگز ایمان نخواهیم آورد تا بر ما کتابی نازل کنی (که) آن را بخوانیم.‌» بگو: «(پاک و) منّزه است پروردگارم، آیا من جز بشری فرستاده (ی خدا) بوده‌ام‌؟»
یا باشدت خانه‌ای از زر یا بالا روی در آسمان و هرگز باور نکنیم بالا رفتنت را تا بفرستی بر ما نامه‌ای که بخوانیمش بگو منزّه است پروردگار من آیا هستم من جز بشری فرستاده‌شده‌


الإسراء ٩٢ آیه ٩٣ الإسراء ٩٤
سوره : سوره الإسراء
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«زُخْرُفٍ»: پرنقش و نگار. مراد کاخ زرنگار و منقش به زیور و زینت است. «تَرْقَی»: بالا روی. صعود کنی.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- ایجاد خانه اى از طلا براى خود، معجزه مورد درخواست (معجزه اقتراحى) مشرکان مکه، از پیامبر(ص) (أو یکون لک بیت من زخرف) به قرینه سیاق آیات که در آنها معجزه هاى درخواستى مشرکان مطرح شده است مراد از «أو یکون لک بیت من زخرف» ایجاد خانه اى طلایى از طریق معجزه است.

۲- مشرکان مکه، ایمان خود را به پیامبر(ص) منوط به ایجاد خانه اى از طلا به صورت معجزه آسا کردند. (قالوا لن نؤمن لک حتى ... أو یکون لک بیت من زخرف)

۳- مشرکان مکه، از مفاهیم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنیا چشم دوخته بودند. (و لقد صرّفنا فى هذا القرءان من کلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لک حتى ... أو یکون لک بیت من زخرف)

۴- مشرکان مکه، على رغم مشاهده آیات گوناگون الهى، از پیامبر(ص) درخواست معجزه حسى کردند. (و لقد صرّفنا ... من کلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لک حتى ... یکون لک بیت من زخرف أو ترقى فى السّماء ... تنزّل علینا کتبًا نقرؤه)

۵- صعود پیامبر(ص) به آسمان و آوردن دستخطى قابل خواندن و گواه بر صعود واقعى خویش، معجزه درخواستى مشرکان مکه از آن حضرت (أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقیّک حتى تنزّل علینا کتبًا نقرؤه)

۶- صعود پیامبر(ص) به آسمان و آوردن نامه اى براى حقانیت خویش، پیش شرط مشرکان مکه براى ایمان آوردن به آن حضرت (و قالوا لن نؤمن لک حتى ... أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقیّک حتى تنزّل علینا کتبًا نقرؤه)

۷- غفلت مشرکان مکه از نقش اصلى اراده خدا در تحقق معجزات (تفجر لنا ... تسقط السّماء ... تأتى بالله ... تنزّل علینا کتبًا نقرؤه) از اینکه آنان، تمامى معجزات درخواستى خود، حتى آمدن خدا را از شخص پیامبر(ص) مى خواستند، نشان دهنده نکته یاد شده است.

۸- اتکاى مشرکان مکه به ملاکهاى مادى و حسى، در شناخت معجزات و آیات الهى (حتى تفجر لنا ... حتى تنزّل علینا کتبًا نقرؤه)

۹- مشرکان مکه، نسبت به آسمانى بودن قرآن و رسالت الهى پیامبر(ص) بى اعتقاد بودند. (أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقیّک حتى تنزّل علینا کتبًا نقرؤه) از اینکه آنان، نامه و کتابى را از پیامبر(ص) خواستند که خود از آسمان آورده باشد، حکایت از آن دارد که: قرآن را -که به صورت وحى بر آن حضرت نازل مى شده است - قبول نداشتند.

۱۰- پیامبر(ص)، مأمور پاسخ گویى به معجزه هاى درخواستى بیجاى مشرکان مکه و تنزیه خداوند از برآوردن چنین خواسته هایى (و قالوا لن نؤمن لک حتى تفجر لنا ... قل سبحان ربّى)

۱۱- خداوند، منزه از بنا نهادن معجزات خویش براساس تمایلات واهى گروهى بهانه جو (تفجر لنا من الأرض ینبوعًا ... قل سبحان ربّى) خداوند، در پاسخ درخواستهاى متعدد مشرکان از پیامبر(ص) جهت ارائه معجزاتى بر اساس خواست و تمایل آنها مى گوید: «پروردگار من منزه است». چنین جوابى مى تواند به این معنا باشد که: خداوند ارائه معجزات خود را بر اساس تمایلات افراد و گروهها قرار نمى دهد.

۱۲- خداوند، منزه از تحیز، جسمیت و قابل رؤیت بودن و دیگر اوصاف ماده است. (أو تأتى بالله ... قل سبحان ربّى) چون درخواست مشرکان از پیامبر(ص) (أو تأتى بالله) مستلزم جسمانیت، جا به جایى و قابل رؤیت بودن خداوند بود، جمله «سبحان ربّى» مى تواند پاسخ چنین درخواست غیر منطقى باشد.

۱۳- ارائه معجزات و تعیین نوع آنها، تنها در اختیار خداست و نه انبیا (تفجر لنا من الأرض ینبوعًا ... قل سبحان ربّى هل کنت إلاّ بشرًا رسولاً) از اینکه مشرکان از شخص پیامبر(ص) درخواست کارهاى معجزه آسا داشتند و آن حضرت هم در جواب آنها فرمود: «هل کنت إلاّ بشراً رسولاً» مى رساند که منشأ معجزه، تنها خداست و او نقشى در آن ندارد.

۱۴- پیامبر(ص)، انسانى همانند دیگر انسانها و امتیاز و ویژگى او تنها به رسالت و پیامبرى است. (قل سبحان ربّى هل کنت إلاّ بشرًا رسولاً)

۱۵- پیامبر(ص)، موظف به اعلام محدوده مسؤولیت خویش و بیان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشرکان (قالوا ... قل ... هل کنت إلاّ بشرًا رسولاً) پاسخ «هل کنت...» در قبال درخواستهاى مشرکان، مى تواند گویاى این معنا باشد که: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤولیتهاى پیامبر(ص) نداشته و یا در توان او نبوده است.

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۵، ۶
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۱۲
  • انبیا: محدوده مسؤولیت انبیا ۱۳
  • خانه: درخواست خانه طلایى ۱، ۲
  • خدا: آثار اراده خدا ۷; اختصاصات خدا ۱۳; اختیارات خدا ۱۳; تنزیه خدا ۱۰، ۱۱، ۱۲; خدا و جسمیّت ۱۲; خدا و مکان ۱۲; ردّ رؤیت خدا ۱۲
  • قرآن: مکذبان قرآن ۹; وحیانیت قرآن ۹
  • محمد(ص): بشر بودن محمد(ص) ۱۴; درخواست صعود محمد(ص) به آسمان ۵، ۶; رسالت محمد(ص) ۱۰; فضایل محمد(ص) ۱۴; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۱۵; مسؤولیت محمد(ص) ۱۵; مکذبان نبوت محمد(ص) ۹; نبوت محمد(ص) ۱۴; ویژگیهاى محمد(ص) ۱۴
  • مشرکان مکّه: بى ایمانى مشرکان مکّه ۹; حس گرایى مشرکان مکّه ۴، ۸; خواسته هاى مشرکان مکّه ۱، ۴، ۵، ۱۰، ۱۵; دنیاطلبى مشرکان مکّه ۳; شرایط ایمان مشرکان مکّه ۲، ۶; غفلت مشرکان مکّه ۳، ۷; لجاجت مشرکان مکّه ۴; ماده گرایى مشرکان مکّه ۸; مشرکان مکّه و آیات خدا ۸; مشرکان مکّه و قرآن ۳; مشرکان مکّه و معجزه ۸
  • معجزه: درخواست معجزه حسى ۴; رد معجزه اقتراحى ۱۰; معجزه اقتراحى ۱، ۴، ۵، ۱۵; منشأ معجزه ۷، ۱۱، ۱۳، ۱۵
  • نامه آسمانى: درخواست نامه آسمانى ۵، ۶

منابع