روایت:الکافی جلد ۲ ش ۸۵۰

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يونس عن مهزم و بعض اصحابنا عن محمد بن علي عن محمد بن اسحاق الكاهلي و ابو علي الاشعري عن الحسن بن علي الكوفي عن العباس بن عامر عن ربيع بن محمد جميعا عن مهزم الاسدي قال قال ابو عبد الله ع :

يَا مِهْزَمُ‏ شِيعَتُنَا مَنْ لاَ يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ وَ لاَ شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ وَ لاَ يَمْتَدِحُ بِنَا مُعْلِناً وَ لاَ يُجَالِسُ لَنَا عَائِباً وَ لاَ يُخَاصِمُ لَنَا قَالِياً إِنْ لَقِيَ مُؤْمِناً أَكْرَمَهُ وَ إِنْ لَقِيَ جَاهِلاً هَجَرَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِهَؤُلاَءِ اَلْمُتَشَيِّعَةِ قَالَ فِيهِمُ اَلتَّمْيِيزُ وَ فِيهِمُ اَلتَّبْدِيلُ وَ فِيهِمُ اَلتَّمْحِيصُ تَأْتِي عَلَيْهِمْ سِنُونَ‏ تُفْنِيهِمْ وَ طَاعُونٌ‏ يَقْتُلُهُمْ وَ اِخْتِلاَفٌ يُبَدِّدُهُمْ شِيعَتُنَا مَنْ لاَ يَهِرُّ هَرِيرَ اَلْكَلْبِ وَ لاَ يَطْمَعُ طَمَعَ اَلْغُرَابِ وَ لاَ يَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيْنَ أَطْلُبُ هَؤُلاَءِ قَالَ فِي أَطْرَافِ اَلْأَرْضِ أُولَئِكَ اَلْخَفِيضُ عَيْشُهُمْ اَلْمُنْتَقِلَةُ دِيَارُهُمْ إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا وَ مِنَ اَلْمَوْتِ لاَ يَجْزَعُونَ وَ فِي اَلْقُبُورِ يَتَزَاوَرُونَ وَ إِنْ لَجَأَ إِلَيْهِمْ ذُو حَاجَةٍ مِنْهُمْ رَحِمُوهُ لَنْ تَخْتَلِفَ قُلُوبُهُمْ وَ إِنِ اِخْتَلَفَ بِهِمُ اَلدَّارُ ثُمَّ قَالَ قَالَ‏ رَسُولُ اَللَّهِ ص‏ أَنَا اَلْمَدِينَةُ وَ عَلِيٌ‏ اَلْبَابُ وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَدْخُلُ اَلْمَدِينَةَ لاَ مِنْ قِبَلِ اَلْبَابِ وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُ‏ عَلِيّاً ص‏


الکافی جلد ۲ ش ۸۴۹ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۸۵۱
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ الْمُؤْمِنِ وَ عَلَامَاتِهِ وَ صِفَاتِه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۴۵

مهزم اسدى گويد: امام صادق (ع) فرمود: اى مهزم شيعه ما كسى است كه: آوازش تا آنجا آهسته است كه از گوشش برنگذرد، و دشمنيش از كالبد خودش به ديگرى تجاوز نكند، ما را آشكارا مدح نگويد، و با عيبگوى ما همنشينى نكند، و با دشمن ما ستيزه ننمايد، اگر مؤمنى را برخورد او را گرامى دارد، و اگر به نادانى برخورد از او دورى كند، گفتم: قربانت، پس من چه كنم با اين شيعه مآبها (كه خود را به شيعه بندند و از حقيقت آن بى‏خبرند) فرمود: در آنها تشخيص و تبديل و آزمايش، حكم فرما است، دچار قحطى شوند و نابود گردند يا طاعونى آنها را بكشد يا اختلاف و دودسته‏گى آنها را پراكنده و نابود كند، شيعه ما كسى است كه: چون سگان زوزه نكشد و چون كلاغان طمع نورزد و اگر از گرسنگى بميرد از دشمن ما گدائى و خواهش نكند، گفتم: قربانت، از كجا اينان را بجويم؟ فرمود: در اطراف زمين، آنانند كه زندگى پستى دارند، و آواره به سر مى‏برند، و از جايى به جايى كوچ مى‏كنند، اگر حاضر باشند سرشناس نيستند، و اگر غايب باشند از آنها جستجو نشود، و از مرگ بى‏تابى نكنند، و در گورها از هم ديدن كنند، و اگر حاجتمندى به آنها رو كند به او مهربانى و ترّحم كنند، دلشان از هم جدا نيست و اگر چه خانه‏شان از هم دور باشد، سپس فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است: منم شهر، و على درِ آن است، دروغ گويد كسى كه پندارد در شهر درآيد نه از سوى درِ آن، و دروغ گويد كسى كه پندارد مرا دوست مى‏دارد و على را دشمن است- صلوات اللَّه عليه.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۳۵

مهزم اسدى گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: شيعه ما كسى است كه صدايش از گوشش تجاوز نكند (فرياد نكشد) و دشمنيش از بدنش (تنها تن خود را برنج اندازد نه ديگران را) و ما را آشكارا نستايد (تا كينه مخالفين را برانگيزد) و با عيبگوى ما همنشينى نكند و با دشمن ما ستيزه نكند، اگر مؤمنى را بيند احترام كند و اگر بجاهلى برخورد از او دورى كند. عرضكردم: پس تكليف من با اين شيعه نماها چيست؟ فرمود: در ميان آنها جدا شدن (خوب از بد) و تبديل (خوب و بد) و امتحان واقع شود، قحطى برايشان پيش آيد كه نابود شوند و بيمارى وبائى كه آنها را بكشد و اختلافى كه متفرقشان سازد، شيعه ما كسى است كه چون سگ عوعو نكند و مانند كلاغ طمع نورزد و اگر هم از گرسنگى بميرد، از دشمن ما چيزى نخواهد. عرضكردم. قربانت اينها را در كجا بجويم؟ فرمود: در اطراف زمين، اينها زندگى سبكى دارند و آواره بسر برند (در يك جا سكونت ندارند) اگر حاضر باشند كسى آنها را نشناسد، و اگر غايب شوند كسى از آنها جويا نشود، از مرگ باك ندارند و در گورستان از هم ديدن كنند، اگر حاجتمندى بآنها پناهنده شود، براى او دلسوزى كنند، دلشان از هم جدا نيست، اگر چه خانه‏هاشان از هم دور باشد. سپس فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود، من شهرم و على در است، دروغگويد هر كه گمان كند از غير در بشهر درآمده، و نيز دروغ گويد هر كه گمان كند مرا دوست داشته و على صلوات اللَّه عليه را دشمن دارد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۵۸۷

على بن ابراهيم، از محمد بن عيسى، از يونس، از مهزم و بعضى از اصحاب ما، از محمد بن على، از محمد بن اسحاق كاهلى و ابوعلى اشعرى، از حسن بن على كوفى، از عبّاس بن عامر، از ربيع بن محمد هر دو روايت كرده‏اند، از مهزم اسدى كه گفت: امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه: «اى مهزم! شيعه ما كسى است كه آوازش از گوشش در نگذرد، (كه صدا را پر بلند نكند)، و دشمنى‏اش از دست‏هايش «۱» تجاوز نكند، و مدح كسى نگويد كه دشمنى ما را آشكار مى‏كند، و همنشينى نكند با آنكه ما را عيب مى‏كند، و مخاصمه و گفتگو نكند با كسى كه ما را دشمن داشته باشد، اگر مؤمنى را ملاقات نمايد، او را گرامى دارد، و اگر با جاهلى به هم رسد، از او دورى كند». عرض كردم كه: فداى تو گردم! پس با اين گروه كه شيعگى را اظهار مى‏كنند، چه كنم؟ فرمود كه: «در ايشان تميز است كه از يكديگر جدا مى‏گردند، و در ايشان تبديل است كه متغيّر مى‏شوند، و در ايشان تمحيص است كه آزموده مى‏شوند، و بر ايشان قحطى مى‏آيد كه ايشان را نيست و نابود مى‏كند «۲» و طاعون و وبا كه ايشان را مى‏كشد، و اختلافى كه ايشان را پراكنده مى‏گرداند. و شيعه ما كسى است كه موده [/ زوزه‏] نمى‏كشد؛ مانند موده كشيدن سگ از سرما و غير آن، و طمع ندارد؛ مانند طمع داشتن كلاغ، و از دشمن ما سؤال نمى‏كند و اگرچه از گرسنگى بميرد». عرض كردم كه: فداى تو گردم! اين گروه را در كجا جويم؟ فرمود كه: «در اطراف و كنارهاى زمين. و اين گروهند كه عيش و زندگانى ايشان آسوده، و ديار ايشان منتقل گرديده (يعنى در عيش خويش آسوده و از خانه‏هاى خود بيرون رفته‏اند و به جاى ديگر سكنى گرفته‏اند). اگر حاضر باشند، شناخته نشوند، و اگر پنهان و غائب باشند، جستجو نشوند، و از مرگ جزع و بى‏تابى نمى‏كنند، و در __________________________________________________

(۱). در نسخه مؤلف به جاى «بدنه» به معناى پيكرش، واژه «يديه» به معناى دستهايش بوده است.
(۲). و بنابر بعضى از نسخ كافى، «تفتنهم» يعنى ايشان را امتحان مى‏نمايد.

قبرها به زيارت يكديگر مى‏روند، و اگر صاحب حاجتى از ايشان به ايشان پناه برد، بر او رحم كنند، و هرگز دل‏هاى ايشان مختلف نشود و هر چند كه خانه‏ها، ايشان را مختلف و پراكنده نموده باشد». بعد از آن فرمود كه: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: منم شهر؛ يعنى شهر علم و على عليه السلام درِ آن شهر است. و دروغ مى‏گويد آنكه گمان مى‏كند كه داخل شهر مى‏شود، نه از راه در، و دروغ مى‏گويد آنكه گمان مى‏كند كه مرا دوست مى‏دارد، و على عليه السلام را دشمن مى‏دارد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)