روایت:الکافی جلد ۲ ش ۱۹۱۲

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كِتَابُ الدُّعَاء

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن ابن مسكان عن ابي حمزه الثمالي عن ابي عبد الله ع قال :


الکافی جلد ۲ ش ۱۹۱۱ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۱۹۱۳
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الدعاء
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب الكافي جلد ۲ كِتَابُ الدُّعَاء‏ بَابُ الدُّعَاءِ لِلدَّيْن‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۶, ۲۶۱

از امام صادق (ع) كه مردى نزد پيغمبر (ص) آمد و عرض كرد: يا رسول اللَّه من از وسوسه در سينه خود سختى كشيده و مى‏كشم و من مردى عيال وار و نيازمندم. به او فرمود: اين كلمات را تكرار كن: توكلت على الحى الذى لا يموت و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً. و درنگى نشد كه نزد او آمد و به آن حضرت عرض كرد: خدا وسوسه سينه‏ام را برد و بدهكارى مرا پرداخت و روزيم را فراوان ساخت.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۴, ۳۳۷

و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: مردى نزد پيغمبر (ص) آمده عرضكرد: اى رسول خدا من از وسوسه خاطر سختى كشيده‏ام، و مردى عيال‏وار و بدهكار و نيازمند هستم، پيغمبر (ص) باو فرمود: اين كلمات را بسيار بگو: «توكلت على الحى الذى لا يموت و الحمد للَّه الذى لم يتخذ صاحبة و لا وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً» پس زمانى نگذشت كه آن مرد نزد آن حضرت آمده عرضكرد: خداوند وسوسه خاطرم را برطرف كرد و بدهى و قرضم را ادا فرمود و روزيم را فراوان ساخت.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۴, ۴۹۷

محمد بن يحيى، از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از ابن‏مسكان، از ثمالى، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «مردى به خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد كه: يا رسول اللَّه! به حقيقت كه از وسوسه سينه ملاقات كرده‏ام، آن‏چه ملاقات كرده‏ام، و من فردى قرض‏دار و عيال‏بار و پريشانم. حضرت به او فرمود كه: اين كلمات را مكرّر كن: تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَيِّ ... وَكَبِّرْهُ تَكْبِيراً؛ «توكّل كردم بر زنده‏اى كه نمى‏ميرد، و ستايش مر خدايى را است كه فرا نگرفته است زنى را و نه فرزندى، و نبود او را شريكى در پادشاهى، و نبود او را اختياردارى از روى خوارى، و تعظيم كن او را، تعظيم كردنى». پس آن مرد درنگ نكرد كه به خدمت حضرت آمد و عرض كرد كه: خدا وسوسه سينه مرا از من برد، و قرضم را از من ادا كرد، و روزيم را بر من وسيع گردانيد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)