ریشه فجر
تکرار در قرآن: ۲۴(بار)
قاموس قرآن
شكافتن. «فَجَرَ الْقَناةَ: شَقَّهُ» بعضى قيد وسعت را به آن اضافه كردهاند [اسراء:90]. گفتند: هرگز به تو ايمان نياوريم تا از اين سرزمين براى ما چشمهاى بشكافى. فجر و تفجير هر دو متعدىاند و تفعيل براى مبالغه است [كهف:33]. ميان آن دو باغ نهرى شكافتيم و جارى كرديم. صبح را از آن فجر گويند كه شب را مىشكافد (مفردات) [اسراء:78]. و نماز صبح را بخوان كه نماز صبح مشهود است «فجر» در آيه به معنى صبح است خواه به معنى فاعل باشد (شكافنده شب) و خواه به معنى مفعول باشد (شكافته شده). گناه را به قول راغب از آن فجور گويند كه پرده ديانت را پاره مىكند عامل آن فاجر است [نوح:27]. جمع آن در قرآن فجر و فجار است [ص:27]. [عبس:42]. تفجّر و انفجار: شكافته شدن [بقره:74]. [بقره:60]. [انفطار:3]. به قرينه [تكوير:6]. به نظر مىآيد كه شكافته شدن درياها به وسيله حرارت و تبخير خواهد بود رجوع شود به «سجر».
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
| کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
|---|---|
| فَانْفَجَرَتْ | ۱ |
| يَتَفَجَّرُ | ۱ |
| الْفَجْرِ | ۶ |
| تَفْجُرَ | ۱ |
| فَتُفَجِّرَ | ۱ |
| تَفْجِيراً | ۲ |
| فَجَّرْنَا | ۳ |
| کَالْفُجَّارِ | ۱ |
| فَاجِراً | ۱ |
| لِيَفْجُرَ | ۱ |
| يُفَجِّرُونَهَا | ۱ |
| الْفَجَرَةُ | ۱ |
| فُجِّرَتْ | ۱ |
| الْفُجَّارَ | ۱ |
| الفُجَّارِ | ۱ |
| فُجُورَهَا | ۱ |