نتایج جستجو

بين بکر تبع ترب ترف ترق ترقوه ترک تسع تلک تين ثبر ثجج ثلث ثلل ثمود جبل جحم جرم جرى جزى جعل جلل جلو جمع جمل جنب جنن جنى جهر جهنم جوب جوع جىء حبب حجر حدث حدق

قدم ايى انن هو ان الو ى الى على الا ندو هم ندى سوم دبب صرط من ه کما قوم کلا جرم ما کم عرف

لا مئى فتن ربب عوم نحن بين رئى نا ثم کان غيب بل عمر وله لو نهر سلم قوم اله جرم اذ جىء الله ى اتى على رشد اوب هذا خلف امد سبح ا ولد غير عشو طرق طغى فوز وعد

ضرب بعض عذب قتل نکر علم جعل رفع جبل شرک فعل بعد فسد حيى کثر قوم نصب هو ضلل جرم خسر تبع هدى اتى مکر ذلک مثل صبر وقى عظم بدء کلم فرى عمل حبب سحر صرف امن موت

الذين لقى دلو غير بصر شطن حضر حقق عند جمل قتل هو جعل قدم هى ولد بعض حلل شرر جرم اذا بنو التى صبر انتم

هم ه ف ل فى انن ما شرب ها ک ب کون حمم عذب ثم الا ذا برد بين لو ذوق بصر جحم جرم شمل ظلل غسق نور بطن سئل کرم الى هذا شفع صحب الم سمم ودد غلى رئس عهن کفر نا

رحمت خدا ۱ جامعه: عذاب جامعه مجرم ۱۲ ; محرومیت جامعه مجرم ۱۲ جرم: آثار جرم ۱۱ ; موارد جرم ۱۰ خدا: آثار ربوبیت خدا ۷ ; آثار رحمت خدا ۹ ; ابلاغ رحمت خدا

کلمه «اسْتَحَقَّ» از مادّه «حق» در اینجا به قرینه کلمه «إثْم» (گناه) همان جرم و تجاوز به حق دیگرى است. حقق‌ (۲۸۷ بار) مِن الّذِين عَلَيْهِم الْأَوْلَيَان

۱۰; لقب برده آزاده ۱۰ تصمیم: منشأ تصمیم ۱۵ جرم: اراده در جرم ۱۳; جرم خطایى ۱۷; عنصر معنوى جرم ۱۳; موارد جرم ۱۴ خدا: آثار آمرزشهاى خدا ۱۷; آثار رحمت خدا

۴- لزوم به کارگیرى روشهاى جرم شناسى ، براى تشخیص مجرم (إن کان ... و هو من الصدقین) جرم: ادله اثبات جرم ۴ جرم شناسى: روش جرم شناسى ۴ زلیخا: دلایل دروغگویى

انسان ها ۱۲ جرم: منشأ جرم ۶ خدا: توصیه هاى خدا ۱، ۹; سرزنشهاى خدا ۲; فلسفه توصیه هاى خدا ۱۲ شیطان: آثار دشمنى شیطان ۹; اوامر شیطان ۴; جرم پیروى از شیطان

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

بدر ۲ کافران: جرم کافران ۵ ; هلاکت کافران ۳ کفر: گناه کفر ۵ ; نابودى کفر ۴ گناه: موارد گناه ۵ مجرمان:۵ مسلمانان: پیروزى مسلمانان ۲ مشرکان: جرم مشرکان ۵ ;

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» 6- انكار دين وارتكاب جرم، ملازم يكديگرند. «إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»

زمینه مخالفت با انبیا ۸ تاریخ: آثار مطالعه تاریخ ۳; عبرت از تاریخ ۲ جرم: آثار جرم ۸ خدا: سنتهاى خدا ۴; هشدارهاى خدا ۱ شناخت: زمینه شناخت ۳ عبرت: عوامل

جدا شدن صف مجرمان از مؤمنان به دلیل باطل و حق بودن آن دو صف است. ۴ - کفر، جرم است و کافران مجرم اند. (و امتزوا الیوم أیّها المجرمون) برداشت یاد شده با توجه

درمى‌گذرد. یا اگر بخواهد خدا کشتیهایشان را به جرم بدکاری به دریا غرق می‌کند و (اگر بخواهد) بسیاری از جرم شما را می‌بخشد. یا اگر بخواهد کشتی ها را [با سرنشینانش]

وجود روحیه جرم پیشگى و بزهکارى در افترا زننده (فمن أظلم ممن افترى على اللّه کذباً ... إنه لا یفلح المجرمون) ۹ - تکذیب قرآن، نشانه وجود روحیه جرم پیشگى و بزهکارى

۱۷ ; قدرت انسان ۱۷ ; گرایشهاى انسان ۷ انگیزش: عوامل انگیزش ۶، ۹، ۲۱ جرم: زمینه جرم ۳ جنایت: عوامل جنایت ۹ حسد: آثار حسد ۱۱ دشمنان: پیروزى بر دشمنان ۱۸

عمل ۳; زمینه ترس اخروى ۸; عوامل ترس اخروى ۶ تکبر: آثار تکبر ۶ جرم: عوامل جرم ۹; موارد جرم ۶ خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۸، ۱۹; تنزیه خدا ۱۶; خدا و ظلم ۱۶، ۱۷;

تترک الابهام ... . احکام:۱، ۲، ۳ امنیت: اهمیّت امنیت اجتماعى ۱۰ جرم: موانع ارتکاب جرم ۱۰ حدود: احکام حدود ۱، ۲، ۱۵ ; اهمیّت اجراى حدود ۴، ۹ ; تشریع حدود

قومشان گسيل داشتيم، پس دلايل آشكار برايشان آوردند، آن‌گاه از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم و نصرت مؤمنان حقى است بر عهده‌ى ما و در حقيقت، پيش از تو

اهمیّت تقوا ۷، ۱۵ ; مراتب تقوا ۶، ۸، ۱۶، ۱۷ ; نشانه هاى تقوا ۱۷ جرم: آثار ترک جرم ۴ ; جرم قبل از تحریم ۴ خدا: تشویق خدا ۲۰ خمر: ترک خمر ۳ ; خمر قبل از تحریم

احکام: ۶ اسلام: تاریخ صدر اسلام ۳ خدا: افشاگرى خدا ۴ دین: بازى با دین ۷ ; جرم اهانت به دین ۶ ; حرمت بازى با دین ۶ قرآن: پیشگوییهاى قرآن ۴ محرمات: ۶ محمّد(ص):

ربب قدم ها ايى هو انن ان الا هم الو سوم ى دبب على من ندو الى ندى ما کلا صرط جرم رئى قوم عرف کم

مول کان لا جرى شجر ک غفر بنو کون برک تحت زيت ف مکن توب ثم شرق هلک لم ولى فى جرم صبح ما

هُم فُرُوجَهُم لَذَهَب ذٰلِک عَذَاب الْغَافِلُون لا تَکْتُمُون قُل کُل مَا جَرَم شَاء أَزْکَى شَيْء عَظِيم أَنّهُم قَدِير لَو يَا تُبْدُون النّاس طَبَع فِي

قدس عقب کبر فسد دور اخذ نخل بطن الا جىء صدق طوف شدد هم قوم رجس ذلک اذ امر جرم ثم طعم

۹; هلاکت اقوام پیشین ۲ جامعه: آسیب شناسى جامعه ۵; فساد اکثریت جامعه ۵ جرم: عوامل جرم زا ۱۶ خدا: نجات بخشى خدا ۹ دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۳، ۱۶; گناه دنیاطلبى

ارض لبث صلو لما هو نفخ عود ثم اين ا سئل عمل عين عذب دلک بوب توب اجر لعن بين جرم فتن نور سلف لم الذى دبر فرض ربب نفع عبد

رزق ذلک الذى اله قوم وعى بين قرر وله حشر طير صعق اتى برء ملک حيد رجع سبح جرم فزع دکک وحد هن الله غيب بعض کلل صير شهد وعد جبل فتح فوج جىء نسب وقت ربع امن

بئس حمى الا ولى کوب دعو طرف حذر ام شمس اخر خشع کون نهر دخل صلى نصب ائى قطف جرم صحب اوى طلع ضرع قلب هى کما رجو اذن کذب تلو رحم لعل ذکر رضو امم

بسوزيد-. به سبب کفری که می‌ورزیدید، امروز به دوزخ وارد شوید و بدان بسوزید. به (جرم) آنکه کفر می‌ورزیدید، اکنون آن را بیفروزید! بچشیدش امروز بدانچه بودید ناسپاسی

ظلل ه قول خيط کون وقى جنن ذلک ربب جمل ولج ما برد جزى حتى الک دعو اخر على جرم هم لئک وله دخل خلق سنن ملک انن اله سمو الله بوب منن

موسى سير خوف قد الا جعل ى يا حقق نذر سوء لو ولى او نور سرع جنن صبر خير قوى جرم حکم دبر ذنب نکص عبد فکک درى هما قوم نفق شىء مکر ردد ا تلک ذو نفس ضرر حلم بل

اله ثبر لسن لم بعض زفر ظنن ضلل يوم ثلث قد سبح غيظ ربب رحم صعد اول ترک حمل جرم سکن رود لو سوف مع لعل ثم لما رئف حيث ولى لجء سمو کثر نفق عصب نزل ذلک دبر

تبلیغ: فرصت در تبلیغ ۱۰ تربیت: عوامل مؤثر در تربیت ۱۱ تکبر: ترک تکبر ۵ جرم: موانع جرم ۱۲ خدا: ویژگیهاى عذابهاى خدا ۷ عذاب: بى یاورى اهل عذاب ۶ فرعون: ادعاهاى

کم وقى ل حرر هم سربال من جعل بئس صفد فى کنن قرن قطر يوم جبل اذ ذلک غشو غشى جرم رئى ک تمم وجه نعم نور ه

جعل ها ايى کلل لئک ولى لن الک اتى ذنب نفس خبر هو يا الذى نصر قوم لا حقق خير جرم نوح سلط هزء کذب دين عمل بعد نيل شىء جهنم کفى ذلک صدد نزل شرک نذر مع نشر قرء

و بهم ديگر برسند. از اين ماده دو لفظ بيشتر در قرآن مجيد نداريم. هم ل رئى جرم ب هن ف شکر بين نور او ما کسب صبر جعل ظنن عفو عن کلل انن علم کثر جوب الذين

يا انجيل ذکر سرف سجد ذا نا ن اذن بدء ان صرح توراة قرر هو سمو عدل لا ب ملک جرم رسل هذا لعل وقد مکن ما وسم حکم کون لئک إبليس کتب قوم قد خلد شىء موه طلع الا

ب بل لم هو سجيل ان عرض عند تبر اوى اله جعل ک اذى قد رئى مرض عقب ذا ما عجز جرم وضع سمو ائى حقق عجل نضد سلح سوم شرق ودى وله ايى الى مدن امر سلم صيح اهل جىء

خرر عرض سبل طمن مسس يى موه داود حلم صير تبع عن کثر طمئن لکن بعد طغى غيب وقى جرم برک ذا عرف فتن يوم رزق بشر طغو جمع خلص کرس فضل بهج فى ايى خول بصر وهب لوط

امم حمل قد برح الا وفى طغو نفس وزر تبع ارض طغى خشى شعر ولى موت جنح حتى بغت جرم ب ظهر سوع ذکر اذن وثق وحد عن طير حسن حشر

ذهب رسل ندى ندو تحت مسس جعل وعد فوز ضيق کبر فيض نصارى عدو دمع رضو ذلک عظم جرم يهود قتل عرف شطن لقى اکل علو بثث فزع ربو قوم ن وهن نعم عن حضر وعظ عزز

ديگر مى‌دهند. نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ‌ ... نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ‌ 5- ريشه جرم و فساد در جامعه، تكذيب دين و ارزشهاى دينى است. المكذبين ... المجرمين‌ 6- قهر

وقع انن من على ها سمو کم ليس کون يوم قول سجد قد فى اذ ان کذب عمل خفض هى شقق جرم دکک ربب نجم وعد ک ى قسم عذب ارض امن صدق روح ا سئل رفع وحد ظنن رجج دفع ثم علم

لذا هود به آنها گفت: چون انتقام گرفتيد مانند ستمگران انتقام مى‏كشيد اندازه جرم را مراعات نمى‏كنيد. رَبّک إِن الْکَبِير لَشَدِيد الْفَوْز إِنّه ذٰلِک هُو

بكشتند] گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش، قوم من مى‌دانستند [سرانجام به جرم ايمان كشته شد، و بدو] گفته شد: «به بهشت درآى.» گفت: «اى كاش، قوم من مى‌دانستند،

استكبار فورى نشانه لجاجت است. «تُتْلى‌ عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ» 9- ريشه‌ى جرم و گناه، كفر و تكبّر است. كَفَرُوا ... فَاسْتَكْبَرْتُمْ‌ ... مُجْرِمِينَ‌

أُولٰئِک لا غِشَاوَة هُم طَبَع الّذِين الْغَافِلُون لَهُم يُؤْمِنُون خَتَم جَرَم الْکَافِرِين عَذَاب عَظِيم در حال بارگیری...

خواهد گفت: شما روزی بیش درنگ نکردید (دریغا چه زود عمر در شهوت و معصیت بگذشت و جرم و عقابش بماند!) ما به آنچه می گویند داناتریم، آن گاه که مُنصف ترینشان می گوید:

غيب حين حمل مرى عشو سمو اول ترک وقى قرى کسب بل نصر امم زوج نقض سوف رفع سحر جرم غفر اخذ اللائى

ديگر مى‌دهند. نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ‌ ... نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ‌ 5- ريشه جرم و فساد در جامعه، تكذيب دين و ارزشهاى دينى است. المكذبين ... المجرمين‌ 6- قهر

. عن المجرمین . ما سلککم فى سقر) ۲ - دوزخ، جایگاه جرم پیشگان (عن المجرمین . ما سلککم فى سقر) ۳ - جرم، از موجبات دوزخى شدن انسان ها است. (عن المجرمین .

آیات شامل این کلمه کلمه «لا جَرَم» مرکب از «لا» و «جَرَم» است که معمولاً براى تأکید و به معناى «قطعاً» به کار مى رود، و گاهى، به معناى «لابد» (ناچار) و

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

کون يا دين شىء الا اتى حمل قد ارض سمو ربب ذلک الذى نزل بعد کلل الذين شرک جرم او ا لکن وضع قلب ايى کثر جعل بطل نور ام نفق مول برم تبع امر امم عدد تمم حتى

شما نزد پدر باز شوید و بگویید که فرزندت (بنیامین در مصر) سرقت کرد (و بدین جرم گرفتار شد) و ما جز بر آنچه دانستیم گواهی ندادیم و (لیکن حقیقت امر هر چه بود)

پشت آنها يا بر روده‌هاست يا آنچه به استخوان چسبيده باشد. اين [تحريم‌] را به جرم سركشى‌شان، به آنها كيفر داديم و بى‌شك م و بر يهوديان، هر [حيوان‌] چنگال‌دارى

ناخشنودى بنى اسرائیل ۱ تجاوز: آثار تجاوز ۳۶ جرایم: آثار جرایم ۲۹، ۳۰، ۳۵; عوامل جرم ۳۲، ۳۶، ۳۷ خدا: اختصاصات خدا ۱۱; افعال خدا ۱۱; حاکمیت خدا ۱۲، ۱۳; ربوبیت خدا

كه خدا مردمان بسيارى قوى‏تر و ثروتمندتر از او را هلاك ساخته گناهكاران از جرم خود مسئول واقع نمى‏شوند بلكه عذاب بى درنگ آنها را مى‏ربايد. * [اسراء:34]،

فضل نهى رحم تحت مدين خسر التى شدد وتد اليسع نحن نن تبع حکم اخر رکن ضحک ذو جرم لم لکن اسماعيل عزز احزاب زکو غفر سحر نکر غير اوى نوب ابو جعل

آن را در آيه عذاب و اتش نقل كرده و گويد علّت تسميه آن است كه كيفر روى حساب جرم است در مجمع نيز از از ابن عبّاس عذاب و آتش نقل كرده است . به نظر نگارنده حسبان

آیات شامل این کلمه «أَجرام» از مادّه «جُرم» در اصل، به معناى قطع کردن است و از آنجا که افراد گنهکار پیوندها را قطع مى کنند، و خود را از اطاعت فرمان خدا

» خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا و چگونه قرار دهد. زودا کسانی را که مرتکب جرم شدند - به (سزای) آنچه نیرنگ می‌کردند - در پیشگاه خدا خواری و بی‌مقداری و شکنجه‌ای

«فَأْتُوا بِآبائِنا» 4- تاريخ، بهترين درس عبرت است. «قَوْمُ تُبَّعٍ» 5- جرم و گناه وسيله هلاكت است. أَهْلَكْناهُمْ‌ ... كانُوا مُجْرِمِينَ‌ أَ هُمْ خَيْرٌ

آن را در آيه عذاب و اتش نقل كرده و گويد علّت تسميه آن است كه كيفر روى حساب جرم است در مجمع نيز از از ابن عبّاس عذاب و آتش نقل كرده است . به نظر نگارنده حسبان

(قل للمؤمنت ... یحفظن فروجهنّ) ۸ - مبارزه اسلام با علل و زمینه هاى وقوع جرم، بزهکارى و فساد جنسى (و قل للمؤمنت یغضضن من أبصرهنّ و یحفظن فروجهنّ) ۹ - زنان

آنها را به صورت قاطعی چنین بیان می‌کند: «لا جرم و به ناچار آنها در سرای آخرت زیانکارترین مردمند» (لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ)

بهشت مى‌شوند. ثالثاً مدّت كيفر بستگى به ميزان سبكى يا سنگينى جرم دارد، نه زمان انجام جرم. چه بسا كسى كه در يك لحظه اقدام به قتل كسى كرده و حتّى موفّق نشده،

و انتقام است. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ» 13- در نزد كفّار، ايمان بزرگ‌ترين جرم است و جز با دست برداشتن از ايمان به چيز ديگرى راضى نمى‌شوند. وَ ما نَقَمُوا

دوزخیان به غذا باشد; نه خوراندن اجبارى به آنان. ۳- «درخت زقّوم»، تجسّم گناهان جرم پیشگان در قیامت * (إنّ شجرت الزقّوم . طعام الأثیم) تعبیر «شجرت الزقّوم» و

مقيد شده است بقبل از ثبوت جرم و رفع عذاب اخروى بواسطه توبه بادله ديگر مطلقا ثابت شده است و اختصاص بقبل از ثبوت‌ جلد 2 صفحه 206 جرم ندارد معلوم ميشود استثناء

آیه را چنین معنی کرده‌اند: عدم بازگشت به دنیا برای مردمانی که آنان را به جرم گناهانشان نابود کرده‌ایم، واجب و قطعی است (نگا: مؤمنون / و . لِئَلاَّ يَعْلَمَ‌

انکار قیامت و اظهار ناباورى به آن، به رغم پیام هاى مکرر وحى، معلول استکبار و جرم پیشگى است.* (فاستکبرتم و کنتم قومًا مجرمین ... قلتم ما ندرى ما الساعة) برداشت

انكار مجرم و پوشاندن جرم است، كه در قيامت، زمين و زمان و اعضاى بدن و فرشتگان و نامه‌هاى اعمال همه گواهند و جايى براى انكار و مخفى نمودن جرم نيست. يا به خاطر

آیات شامل این کلمه جرم‌ (۶۶ بار) ال يَوَدّ لَو يَفْتَدِي وَ حَمِيما يُبَصّرُونَهُم حَمِيم مِن يَسْأَل عَذَاب لا يَوْمِئِذ بِبَنِيه صَاحِبَتِه در حال بارگیری

إِنّک آمَنُوا لَتُلَقّى الْقُرْآن مِن عَمِلُوا أَنّهُم لَدُن الصّالِحَات جَرَم حَکِيم لا يَفْتَرُون الْعَذَاب أَخْبَتُوا عَلِيم سُوء کَانُوا لَهُم در حال

يَدْعُون فَلْيَسْتَجِيبُوا عَنّي عِبَادِي أَنّمَا تَخْرُجُون لِي اللّه سَأَلَک جَرَم دُونِه الْآخِرَة السّمَاء الْغَفّار لْيُؤْمِنُوا مَن يُجَادِلُون أَن بِي

شرى فرى ن ثم الذى اتى سمع اخذ غير انس عمى ضرر مثل کذب نن ارض هؤلاء ذا امر جرم زيد طوع سعر فتن ليس رحم کيف حيى انت اهل

«2» وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ‌: و زمانى كه ستارگان تيره شوند. يعنى جرم آنها بى‌نور ماند يا آنكه منتشر و متساقط گردد. مروى است كه در آنروز آفتاب و

مجرمان يكسان است. «إِنَّا كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» 2- ريشه‌ى عذاب، جرم انسان‌هاست. «نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ» 3- نشانه‌ى مجرم، داشتن روحيه‌ى استكبارى

آیات شامل این کلمه جرم‌ (۶۶ بار) ال وَ مَا مِن لا لَو لَم إِذ أَ فَمَا کَرِه فَبِأَي إِلاّ السّاعَة ثُم رَبّکُمَا تَقُوم آلاَء تُکَذّبَان رَبّکُم عَلَى

أُولٰئِک حَتّى قَال رَبّهِم آمَنُوا لَقَد يَا مُلاَقُو إِلَى أَ النّار مِنْهُم جَرَم يَظُنّون أَنّهُم إِن يَقُولُون قَد قَالُوا رَبّک تَر کَم رَاجِعُون أَنْفُسِهِم

آیات شامل این کلمه جرم‌ (۶۶ بار) وَ کَانُوا مَا قَالُوا قَوْما مِن إِلَى قَوْم إِنّا کُنْتُم عَلَيْهِم إِلاّ الّذِين أُرْسِلْنَا يَا إِن فَاسْتَکْبَرُوا

شدن عذابى که فدیه بردار نیست، بیانگر این حقیقت است که جرم کفر و شرک، جرمى نابخشودنى است. ۷ - جرم پیشگى، از موجبات عذاب رهایى نایافتنى در قیامت (یودّ المجرم

قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده

به چند جهت بوده: 1- چون در تعبير خواب او تمام عاجز و يوسف حل مشگل نمود، لا جرم طبع مايل به او شد. 2- ثبات و صبر يوسف او را جذب نمود، زيرا پس از اذن در خروج

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

کارها و تلاشها قطع مى شود. ۲- قانون تعطیلى روز شنبه حکمى علیه یهودیان، به جرم اختلافشان درباره دین توحیدى ابراهیم(ع) بود. (إنما جعل السبت على الذین اختلفوا

حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشرف ساخت، ايشان ناسپاسى كردند لا جرم هفت سال به محنت قحطى گرفتار، و خوار و بى‌مقدار شدند، و بعضى از آنها در جنگ

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

مخالفت نمودند با اوصياء بترك طاعت و تكذيب نصوص ولايت چون ملاك اخذ و انتقام خدا جرم و گناه است و اوّلين و آخرين در اينمقام يكسان خواهند بود مانند دشمنان اهل بيت

ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» 6- انكار دين وارتكاب جرم، ملازم يكديگرند. «إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»

ديگر مى‌دهند. نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ‌ ... نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ‌ 5- ريشه جرم و فساد در جامعه، تكذيب دين و ارزشهاى دينى است. المكذبين ... المجرمين‌ 6- قهر

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

اعمالشان را به دست چپشان می‌دهند که خود نشانه و رمزی است برای تیره بختی و جرم و جنایت آنها. تعبیر به «ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» نیز در اینجا نهایت بدبختی

بندگان را به عبادت، و اشتغال به عبادت خالق صحيح نيست مگر بعد از معرفت، لا جرم در عقب آن بيان فرمايد آنچه دلالت نمايد بر وجود صانع عالم و توحيد و صفات كمال

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

تنها عمل صالح است كه جاى آن دنياست. «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» 6- دليل جرم و گناه، باور نداشتن قيامت است. (آن جا مى‌گويند: «إِنَّا مُوقِنُونَ» ولى چه

يوسف را خورد. ب: «قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ» پيراهن از پشت پاره وسبب كشف جرم و مجرم شد. ج: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» پيراهن موجب شفاى يعقوب نابينا مى‌شود

مخالفت نمودند با اوصياء بترك طاعت و تكذيب نصوص ولايت چون ملاك اخذ و انتقام خدا جرم و گناه است و اوّلين و آخرين در اينمقام يكسان خواهند بود مانند دشمنان اهل بيت

«وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» 2- سكوت آگاهان، جرم و گواهى به حق، نشانه ايمان است. «بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ» 3- آغاز و پايان

خائن را هم مى‌گيرد. 1- دفاع از خائن، حرام و رضايت به خيانت، به معناى شركت در جرم است. لا تُجادِلْ‌ ... 2- حاكم اسلامى بايد پشتيبان مظلومان باشد، نه حامى ظالم

قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان

قطع شدن عذرها و حجت هاى آنان در روز قیامت، به جهت نکته یاد شده باشد. ۳ - جرم و گناه، عامل ناامیدى انسان، در قیامت است. (و یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون)

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

دعوت و اتمام حجت، عده كمى ايمان آوردند و بقيه به كفر و ضلالت باقى ماندند، لا جرم شآمت كفر و عناد ايشان را فرا گرفته خود را به عذاب دنيا و آخرت گرفتار نمودند

كرد، نتيجه اين خواب آن شد كه دلسوزى پدر و محبّتش نسبت به او دو چندان شود، لا جرم سفارش كرد كه روياى خود را مكتوم بدارد، و زنهار داد كه برادرانش را از آن خبر

ميوه‌ها برخاستند ولى خداوند سحر باغ را سوزاند.) «وَ هُمْ نائِمُونَ» 8- كيفر و جرم بايد متناسب باشد. چون فقرا را محروم كردند پس محروم شدند. لا يَسْتَثْنُونَ‌

زيرا هيچ آيتى نيست الا كه در انسان نظير آن هست، چنانچه فرمايد: أ تزعم انّك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر با وجود بر اين متفرد است به هيئات حسنه و مناظر

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

يا معنى آنكه سزاوار آنست كه به عدوان موصوف شويد به جهت ارتكاب شما به اين جرم عظيم. «2» كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ (160) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ

قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان

دست چپشان می‌دهند آنها از شرمساری و ذلت دست را پشت سر می‌گیرند، تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود، ولی چه فایده که در آنجا چیزی پنهان شدنی نیست. تفسیر

الأرض و ما بینهما لعبین) از ارتباط این آیه با آیه قبل - که در توبیخ امت هاى جرم پیشه بود - مطلب یاد شده استفاده مى شود. ۶- انکار معاد، مستلزم پوچ انگاشتن

مخالفت نمودند با اوصياء بترك طاعت و تكذيب نصوص ولايت چون ملاك اخذ و انتقام خدا جرم و گناه است و اوّلين و آخرين در اينمقام يكسان خواهند بود مانند دشمنان اهل بيت

قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده

العرب). ضمناً آمدن «مقرّنین»، از باب تفعیل، معناى تکثیر را افاده مى کند. ۳- جرم و گناه پیشگى عامل اسارت مجرمان در زنجیرها و بندها در قیامت (و ترى المجرمین

«وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» 2- سكوت آگاهان، جرم و گواهى به حق، نشانه ايمان است. «بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ» 3- آغاز و پايان

«وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» 2- سكوت آگاهان، جرم و گواهى به حق، نشانه ايمان است. «بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ» 3- آغاز و پايان

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

ميوه‌ها برخاستند ولى خداوند سحر باغ را سوزاند.) «وَ هُمْ نائِمُونَ» 8- كيفر و جرم بايد متناسب باشد. چون فقرا را محروم كردند پس محروم شدند. لا يَسْتَثْنُونَ‌

قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان

قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان

قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان

قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان

سِيرُوا ... فَانْظُرُوا 6- مجرمان، بد عاقبت هستند. «عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ» (جرم پى در پى، سبب كفر و تكذيب مى‌شود). 7- گناه، كيفر دنيوى و اخروى دارد. (مشت

مخالفت نمودند با اوصياء بترك طاعت و تكذيب نصوص ولايت چون ملاك اخذ و انتقام خدا جرم و گناه است و اوّلين و آخرين در اينمقام يكسان خواهند بود مانند دشمنان اهل بيت

همان صفت و حالت واجب است كه بر سائر اجسام و اجرام ثابت باشد، خواه آن جسم و جرم علوى باشد يا سفلى، بزرگ باشد يا كوچك، حيوان باشد يا جماد، از آن جمله: انقلاب

اجتماعات بشرى آن را به موقع اجرا در نمى آوردند، و مجرم و جانى را در برابر جرم و جنايتش مؤاخذه نمى كردند، امنيت عمومى در خطر مى افتاد و آرامش و سلامتى از

لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا» 7- رضايت ما از جرم ديگران، ما را نيز شريك جرم مى‌كند. (يوسف چهارصد سال قبل از موسى زندگى مى‌كرده ولى چون نسل‌هاى

سوى هلاكت و انقراض رهنمون نمى شود، ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۷ لا جرم مى بايستى دست از طريق عبوديّت برنداشته ، خويشتن دارى و نماز را شعار خود سازند،

اكمل، هيچگونه اثر و نتيجه‌اى مترتب نگرديد و بر كفر و عناد و لجاج افزودند، لا جرم مستوجب شدند خذلان و مستق شدند نيران را، لذا فرمود: واگذار ايشان را تا روز

جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى

نفوس زكيه و مؤيد به قواى قدسيه بواسطه صفاى قلوب آنان و مكارم اخلاق ايشان، لا جرم برگزيده شده‌اند از ميان خلق براى تبليغ پيام الهى و دعوت مردم به پرستش و ستايش

وضعیت مجرمان و متقین (یوم نحشر ... و نسوق المجرمین إلى جهنّم وردًا) ۵- شرک جرم است و مشرک، مجرم و گناهکار. (واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً ... و نسوق المجرمین

وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ» 4- قوى‌ترين گواه در دادگاه، اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ» 5- اعضاى بدن داراى نوعى درك و شعورند كه مى‌توانند

مى شود که ناآگاهى نسبت به حقانیت آفرینش، عامل گرایش امت هاى نابود شده به جرم پیشگى بوده است. ۶- وجود عناصرى آگاه اما لجوج و حق ناپذیر، در میان مشرکان و

مخالفت نمودند با اوصياء بترك طاعت و تكذيب نصوص ولايت چون ملاك اخذ و انتقام خدا جرم و گناه است و اوّلين و آخرين در اينمقام يكسان خواهند بود مانند دشمنان اهل بيت

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

باشند كافران اخلاص شما را، چه آنها بر نعمت ايمان كافر، و شما شاكر، پس لا جرم از شما متنفرند. ملخص كلام آنكه بايد كراهت كسانى كه بر دين شما نيستند مانع

زيرا به سوء اختيار خود كفر را كه موجب خلود در آتش جحيم است اختيار نمودند، لا جرم به شآمتش گرفتار شدند. نكته: زمخشرى در كشاف بيان نموده كه اين تقرير بعد از

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

چيست كه جمعا در اين حدود آمده‌ايد عرضه داشتند ما براى عذاب قوم لوط كه مرتكب جرم بزرگى ميباشند فرستاده شديم و ضمنا مقرّر شد كه قبلا خدمت شما برسيم و سلام و

قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده

قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

تُسِيمُون تُسْلِمُون تِبْيَانا ثَمَرَات ثَمَنا ثُبُوتِهَا جَاء جَائِر جَادِلْهُم جَرَم جَعَل جَعَلْتُم جَمَال جَهْرا جَوّ جُعِل جُلُود جِئْنَا حَرَام حَرّم حَرّمْنَا

كه تندرست بودند و قادر بر آن، يعنى با وجود صحت بدن، ترك آن مى‌نمودند، لا جرم در اين روز جز حسرت و ندامت بهره ندارند. سعيد بن جبير گفته: مراد داعى مؤذن

جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى

جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى

چون بنا گذاردند به رعايت انصاف و ترك عناد و لجاج و بر عزم خود ثابت شدند، لا جرم هدايت يافتند و به سعادت فايز گرديدند، و حال آنكه عمرى به كفر بسر برده بودند

بنى اسرائيل زوال ملك و مال و عزت و عظمت آنها را كه از آن ميترسيدند و مرتكب جرم و جنايت مى‌شدند چون كاهنى بفرعون گفته بود از بنى اسرائيل پسرى متولد ميشود

راهى پيدا كرده از آن تنگناى جستن كردند. اصحاب كه وصف شجاعت او را شنيده لا جرم سرها به زير انداختند. «عمر» هم سخنى از شجاعت او بيان، و خاطر اصحاب شكسته‌تر

مردم، مادّى، به حدى كه ممكن نيست ادراك براهين عقليه و تجريد معانى متلبسه، لا جرم ضرب المثل به ميان آمد تا بدين وسيله توجه يابند به مراتب كماليه و برسند به

وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ» 7- خلافكار، دنبال يافتن شريك جرم است. «نَحْنُ وَ آباؤُنا» 8- افسانه خواندن سخنان انبيا، يكى از حربه‌هاى كافران

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

جبر و اضطرار، اطاعت كنند وسوسه شيطانى را، و پيروى نمايند قواى شهوانى را، لا جرم شيطان بر آنها دست يابد به مرتبه‌اى كه به هر طرف خواهد آنها را كشاند. جلد 7

تدبّر و تعقل ننموده، به غفلت و جهالت در كفر و كفران منعم باقى ماندند، لا جرم هدايت نيافتند. وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: و خدا به آنچه مى‌كنيد

قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده

أَيْدِيكُمْ ...) زيرا خبر داده كه به سبب بعضى گناه، مصيبت مى‌رسانم و از بسيارى جرم عفو نمايم؛ و او از آن كريمتر است گناهى را كه يكبار عفو كرده باشد در دنيا،

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

از توحید، محور دعوت هر پیامبرى بوده است. ۲ - انکار و تکذیب معاد، بزرگ ترین جرم و گناه کافران و مشرکان صدراسلام (قال الذین کفروا إن هذا إلاّ إفک افتریه .

ستمكاران را كه به سبب رسوخ كفر، از صراط مستقيم و دين قويم اعراض نمودند، لا جرم به حالت كفر واگذاشته شدند. زيرا ايمان به اختيار است نه به اجبار، و ثواب و

رفیق، نشانگر نیاز و کمبود آنان است. ۳ - آشکار گشتن پوچى دوستى هاى مبتنى بر جرم و گناه در قیامت (و ما أضلّنا إلاّ المجرمون ... و لاصدیق حمیم) انسان: نیازهاى

سلطنت داشته باشد. و اين آرزو وقتى صورت عمل به خود مى گيرد كه قوه مجريه از جرم اطلاع ، و بر مجرم تسلط داشته باشد، و اما اگر جرمهايى به دست مجرمينى در خلوت

پى كردن به تمام قوم داده شده است. اين به خاطر سكوت و رضايت آنان بود و شريك جرم محسوب شده‌اند. چنانكه حضرت على عليه السلام نيز مى‌فرمايد: سرنوشت مردم در گرو

مشهور همان است كه بدوا ذكر شد و خلاصه مفاد آيات اخيره آنستكه مجازات بايد بقدر جرم باشد نه زياده بر آن و اگر صبر كنند و ببخشند و تلافى بمثل هم ننمايند آن بهتر

جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى

فعل «یکتبون» از یک سو مى رساند که خداوند، همیشه حق ستیزان را به مجرد وقوع جرم جزا نمى دهد و از سوى دیگر افاده مى کند که تأخیر جزاى آنان سبب غفلت نمى شود;

بنى اسرائيل زوال ملك و مال و عزت و عظمت آنها را كه از آن ميترسيدند و مرتكب جرم و جنايت مى‌شدند چون كاهنى بفرعون گفته بود از بنى اسرائيل پسرى متولد ميشود

و باطن يكسان است. «عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» 4- مجرم بايد ابتدا از جرم خود آگاه شود، سپس به كيفر برسد. «فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

يعنى برانگيخته شد. جلد 10 - صفحه 502 13- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مى‌فرمايد: جمعى آن را كشتند. «فَعَقَرُوها»

يعنى برانگيخته شد. جلد 10 - صفحه 502 13- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مى‌فرمايد: جمعى آن را كشتند. «فَعَقَرُوها»

يعنى برانگيخته شد. جلد 10 - صفحه 502 13- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مى‌فرمايد: جمعى آن را كشتند. «فَعَقَرُوها»

خنثى‌ كرد. «كانُوا خاطِئِينَ» 12- طرّاح، مشاور، آمر ومباشر، همگى به نوعى در جرم شريكند. «كانُوا خاطِئِينَ» فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا

قرار دادند با آنكه آنرا براى ديگران مأمن و پناه ميدانستند و هر كس هر گونه جرم و جنايتى نموده بود مادامى كه در آن شهر بود متعرّض او نميشدند و قسم ياد فرموده

«أَرْبَعَةً مِنْكُمْ» 2- شاهد بر زنا، هم بايد مرد باشد و هم مسلمان، تا در اثبات جرم، دقّت لازم صورت گيرد. «أَرْبَعَةً مِنْكُمْ» 3- گواهى بر زنا واجب نيست. «فَإِنْ

هلال. معاذ بن جبل و ثعلبه كه از اعيان انصار بودند، پرسيدند: سبب چيست گاهى جرم ماه باريك و به مرور زياد شود تا تمام مى‌گردد بعد رو به نقصان تا به مرتبه اول

يگانگى سبحانى اقرار و پرستش او را نمايند. و چون به حال انكار باقى ماندند، لا جرم طريق لطف و توفيق را از ايشان بازداشته، آنها را واگذارد در وادى گمراهى؛ زيرا

شما را وادار نکند. شما را بر آن ندارد (نگا: مائده / . فعل مضارع از ماده (جرم) و مؤکّد به نون تأکید. «شِقاق»: مخالفت. دشمنانگی. «وَ مَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنکُم

زيادى مفسده و كمى آن، و همچنين ازمنه جائرين از جهت قوت و ضعف مختلف بوده، لا جرم اختلاف پيدا كرد تكاليف ائمه به فرمان الهيه در سلوك با جائرين براى حفظ دين

كفار به سوء اختيار، كفر را بر ايمان و ضلالت را بر هدايت اختيار كردند، لا جرم مستحق جهنم و عقاب گرديدند چنانچه اشاره فرمايد: وَ لكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي‌:

فلایحزنک کفره) ۱۲ - مجازات کافران و بدکاران در قیامت، همراه با آگاه شدن از جرم شان است. (إلینا مرجعهم فننبّئهم بما عملوا) ۱۳ - کافران، از تمامى اَعمال دنیوى

ميوه‌ها برخاستند ولى خداوند سحر باغ را سوزاند.) «وَ هُمْ نائِمُونَ» 8- كيفر و جرم بايد متناسب باشد. چون فقرا را محروم كردند پس محروم شدند. لا يَسْتَثْنُونَ‌

ندارد، هركس سارق بود برده خواهد شد. «مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ» 3- با تفهيم جرم و بيان قانون و عقوبت آن، اعتراض متّهم را به حداقل كاهش دهيد. جَزاؤُهُ مَنْ

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

كلام مقدّر باشد يعنى آيا اين نعمتى است كه قابل منّت باشد نه چنين است بلكه جرم و جنايتى است كه قابل ملامت و عقوبت است و حقّا اين جواب از الهامات الهى بوده

بخدا كه از من توقع داريد و تكذيب آيات او كه خودتان مرتكب ميشويد با آنكه اهل جرم و گناه برستگارى و فلاح نائل نخواهند شد و بعضى گفته‌اند مراد از آوردن قرآنى

است. (لم تعظون ... الذین ینهون عن السوء) ۱۱- ترک کنندگان نهى از منکر، شریک جرم گنهکاران و داراى سرنوشتى همسان با آنان هستند. (أنجینا الذین ینهون عن السوء

‌را‌ مگر مجرمين‌. ‌که‌ اكابر ‌آنها‌ و دعات‌ باطله‌ ‌آنها‌ بودند ‌که‌ البته‌ جرم‌ ‌آنها‌ بيشتر و بالاتر ‌بود‌ زيرا ‌هم‌ ‌خود‌ ‌در‌ ضلالت‌ بودند و ‌هم‌ ديگران‌

بدون قهر و اضطرار، كفر و ضلالت را كه باعث شقاوت ابديه است، اختيار كردند؛ لا جرم در آخرت شقى مبعوث شوند. گروهى ديگر سعيد، كسانى كه به اختيار، بدون اجبار، ايمان

تكرار شد. چنانچه اشد اشياء در مطلوبيت و مرغوبيت براى مؤمن مغفرت الهى است، لا جرم آيه غفران‌ «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ

مشهور همان است كه بدوا ذكر شد و خلاصه مفاد آيات اخيره آنستكه مجازات بايد بقدر جرم باشد نه زياده بر آن و اگر صبر كنند و ببخشند و تلافى بمثل هم ننمايند آن بهتر

مشهور همان است كه بدوا ذكر شد و خلاصه مفاد آيات اخيره آنستكه مجازات بايد بقدر جرم باشد نه زياده بر آن و اگر صبر كنند و ببخشند و تلافى بمثل هم ننمايند آن بهتر

بد چيزى است آنچه بدل كردند كه نعيم جاودانى را به حطام فانى تبديل كردند، لا جرم مستحق عذاب اليم شدند. تنبيه: آيه شريفه دال است بر وجوب اظهار حق و تحريم كتمان

معجزات؛ و چون موعظه و ترسانيدن فايده‌اى نداد، بلكه بر كفر و انكار افزودند لا جرم مستحق عذاب شدند. وَ كُلًّا تَبَّرْنا تَتْبِيراً: و همه را نيست گردانيديم نيست

فَاضْرِب بِّهِ ...»: قرآن مجید علّت سوگند خوردن ایّوب، و نام کسی را که مرتکب جرم شده است، و گناهش چه بوده است، ذکر نفرموده است. در مورد اجرا حدود اسلامی به

پیامبران خدا را تکذیب کردند (و برنامه‌های اصلاحی آنها را زیر پاگذاشتند) ما هم به جرم اعمالشان، آنها را کیفر دادیم» (وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا

و عفو فرمايد از بديها اگرچه گناه كبيره باشد، يعنى بعد از توبه صحيح، جميع جرم را از ايشان مى‌گذرد. وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ‌: و مى‌داند آنچه مى‌كنيد از

‌را‌ مگر مجرمين‌. ‌که‌ اكابر ‌آنها‌ و دعات‌ باطله‌ ‌آنها‌ بودند ‌که‌ البته‌ جرم‌ ‌آنها‌ بيشتر و بالاتر ‌بود‌ زيرا ‌هم‌ ‌خود‌ ‌در‌ ضلالت‌ بودند و ‌هم‌ ديگران‌

‌را‌ مگر مجرمين‌. ‌که‌ اكابر ‌آنها‌ و دعات‌ باطله‌ ‌آنها‌ بودند ‌که‌ البته‌ جرم‌ ‌آنها‌ بيشتر و بالاتر ‌بود‌ زيرا ‌هم‌ ‌خود‌ ‌در‌ ضلالت‌ بودند و ‌هم‌ ديگران‌

مرد گفت: گويا هرگز نشنيدم اين آيه كتاب الهى را نه از عربى و نه از عجمى، لا جرم توبه نمودم و ترك كردم آن را. فرمود: برخيز و غسل كن و نماز گزار و تدارك نما

اين منكرين و معاندين به سوء اختيار، هشيارى و آگاهى قلب را محجوب نمودند. لا جرم كر و كور واقعى محسوب باشند. 4- «ما» در اينجا نافيه نباشد بلكه جارى مجراى قول

توبیخ و تحقیر. در اینجا عتاب بر ترک اوّلی و أَکْمَل است؛ نه به خاطر ارتکاب جرم و معصیت (نگا: نور / ). بلکه می‌توان گفت منظور از خطاب به صورت استفهام استنکاری،

معارف دین را نپذیرند، مردمى تجاوزگر و گناهکارند. (و کذلک نجزى المجرمین) «جرم» به معناى تعدى و گناه است. آسمان: درهاى آسمان ۹ آفرینش: عوالم آفرینش ۲ آیات

نمود گمراه شد و به سبب فرط طغيان و عصيان، الطاف الهيه در او مؤثر نشد، لا جرم در وادى كفران به حال خود واگذارده شد؛ اينست معنى خذلان و تخليه الهى نسبت به

آن حضرت، و تنبيه بر آنكه از حق رسول است كه قبول اعتذار تائب نمايد، اگرچه جرم او عظيم باشد و شفاعت كند، زيرا منصب رسول شفاعت است در كبائر ذنوب امت؛ و توبه

كه به حقيقت بشناسد نفس خود، پس بتحقيق شناخته پروردگار خود را. أ تزعم انك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر و دائك منك فلا تشعر دوائك فيك فلا تبصر و انت

نيست. همچنين اين سنگ‌ها در قيامت، همانند چاقوى خونى همراه پرونده قاتل، سند جرم و گناه آنان است. سؤال: با اين‌كه الفاظ اختراع بشر است، پس چگونه نمى‌تواند

يعنى برانگيخته شد. جلد 10 - صفحه 502 13- هر كس به گناه ديگرى راضى باشد شريك جرم است. شتر را يك نفر كشت ولى قرآن مى‌فرمايد: جمعى آن را كشتند. «فَعَقَرُوها»

برداشته همت خود را به عبادت حق كه سرمايه نعم باقيه اخرويه است مصروف داشتند، لا جرم به فقر و جلد 6 - صفحه 53 فاقه و مسكنت سلوك نمودند. وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا

» بگو: «اگر آن را افترا زده‌ام جرمم بر عهده‌ی خود من است و من از آنچه شما جرم می‌کنید، (برکنار و) بیزارم.» و سوی نوح وحی شد: «از قوم تو بی‌چون، جز کسانی

شقاوت ابدى بدل كردند، يعنى ايمان را به كفر و طاعت را به معصيت تبديل نمودند لا جرم به شآمت آن گرفتار شدند. شأن نزول: رؤساى كفار چون از معارضه قرآن عاجز شدند

عن جعفر بن محمد عن ابيه ع : «معنى شفاعت در حدّ معلوم است يعنى پس از اينكه جرم نزد امام ثابت شد و حدّ بر مجرم واجب گشت شفاعت كسى در باره او فائده ندارد،

اين قسمت از كلام هود (عليه السلام ) تهديد قوم و اعلام به آثار سوئى است كه جرم آنان به دنبال دارد، چون آن جناب قبلا به آنان وعده داده بود كه اگر از خداى

نجات ده مرا از فرعون و كردار ناپسنديده او كه كفر است و طغيان و تعذيب بدون جرم از بندگان. وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‌: و نجات فرما مرا از گروه

تجسّم مى‌يابند. «فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ» 5- كيفر، بايد متناسب با جرم باشد. آنانكه در دنيا راه شنيدن كلام خدا را بر مردم بسته‌اند، در قيامت از لذّت

نور ظاهر ايشان را كه اقرار و ايمان است تاريك گرداند، به جهت ابطان كفر؛ و لا جرم نور امن و راحت مبدل به ترس و عقوبت، و ايشان در تاريكى سخط و عقوبت بمانند كه

الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «21» لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «22» ترجمه‌ و كيست ستمكارتر

ايشان را احترام نموده و حاجتشان را برآورد. دوم اينكه : دست از برادرشان كه به جرم دزدى دستگير شده بردارد، و او را رها سازد، اينهم در نظرشان حاجتى برآورده نشدنى

صادق (ع)، فرمود: به راستى خدا دوست دارد كه بنده‏اى از جرم بزرگى طلب گذشت كند و بد دارد بنده‏اى را كه جرم اندك را خوار و بى‏اعتبار شمارد (و در مقام توبه و تدارك

عناد و طغيان را به سر حد كمال رسانيده، غرق درياى كفر و شرك غوطه‌ور شدند، لا جرم به عذاب قهر الهى گرفتار و مستأصل گشتند. فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ‌:

بلكه بواسطه مشاركت در استدلال و هدايت و توفيق و اتحاد حق حقيقى دارند، لا جرم وحدت ايمانى بين آنها ثابت شده. صفت سيم: وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ: و بر پا مى‌دارند

دروغ به نام حق تعالى قسم ياد كند، لذا سخن او را قبول و از درخت خوردند. لا جرم از بهشت خارج شدند. وَ قُلْنَا اهْبِطُوا: و فرموديم ما آدم و حوا را بعد از

مشهور همان است كه بدوا ذكر شد و خلاصه مفاد آيات اخيره آنستكه مجازات بايد بقدر جرم باشد نه زياده بر آن و اگر صبر كنند و ببخشند و تلافى بمثل هم ننمايند آن بهتر

بخدا كه از من توقع داريد و تكذيب آيات او كه خودتان مرتكب ميشويد با آنكه اهل جرم و گناه برستگارى و فلاح نائل نخواهند شد و بعضى گفته‌اند مراد از آوردن قرآنى

اند كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مردمى از امت من به جرم گناهانشان عذاب مى شوند و هر قدر كه خدا بخواهد در آتش خواهند بود، آنگاه مشركين

داستان مرد شامى و برخورد قاطعانه عمر با در نهى از متعه ! چنانچه عمر كسى را به جرم متعه ! مى گرفت سنگسار مى كرد!! روايات دال بر جواز متعه از نظر جمعى از صحابه

پيمانه‌ى آنان پر شد، ناگهان به قهر الهى گرفتار شوند. 1- كيفرهاى الهى، با جُرم انسان متناسب است. «مَكَرُوا- مَكَرْنا» 2- كسانى كه عليه اولياى خدا توطئه

يَكْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى‌ لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ (62) تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا

چنين تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۶۴ بيان مى كند: لا جرم و بناچار آنها در سراى آخرت زيانكارترين مردمند (لا جرم انهم فى الاخرة هم الا خسرون ). چرا كه هم از نعمت

المال و لم یقتل قطعت یده و رجله من خلاف ... . ۲۵- تبعید محارب (از محل ارتکاب جرم به شهرى دیگر) و قطع معاشرت وى با مردم، کیفر سلاح بر کشیدن بدون قتل و غارت

با جان و مال و آل خود به كوفه آمد. چون غدر و مكر آنها را ملاحظه فرمود، لا جرم اقدام در دفاع كفار برآمده تا فايز به رضوان الهى گرديد و كفار مستحق لعن ابدى

با رضايت سايرين متصدّى قتل آن حيوان شد و همه از گوشت او خوردند و شريك در جرم شدند و حضرت صالح سه روز بآنها مهلت استفاده از حيات داد و بعد از آن وعده عذاب

كنار بگذارند. «يَعُودُونَ لِما نُهُوا» 3- تكرار گناه و بى‌اعتنايى به تذكرات، جرم را سنگين مى‌كند. «يَعُودُونَ لِما نُهُوا» 4- اطاعت از پيامبر معصوم واجب است

صادق عليه السّلام فرمود: مسلمانان به شرطهايى كه (در معاملات عقدى) مى‏كنند لا جرم پاى‏بند هستند مگر شرطى كه با كتاب خداوند عزيز سازگار نيست كه آن جايز نمى‏باشد

همان طور كه لباس بتن دارد ميتوانند غسل دهند؟ آن حضرت فرمود: اگر چنين كنند لا جرم عارى بر ايشان خواهد بود لكن دو كف او را بشويند، (و دفن كنند).

گفته اند:((مراد از ((مجرم (( آن كسى است كه غير خودش را به جرم وادار سازد، و يا يارى او به جرم كشيده شود، مانند همان اسرائيلى كه مرد قبطى با او در افتاد،

لِي بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ (42) لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيا وَ لا فِي

الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «21» لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «22» ترجمه‌ و كيست ستمكارتر

يَكْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى‌ لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ (62) تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا

وفات نگهداشته، بعد براى شوهر كردن آزاد مى‏شود، و بر امام وقت است كه او را به جرم ارتداد به قتل رساند و توبه‏اش ندهد.

اگر در آيه شريفه شريك جرم بودن را تنها از پرهيزكاران نفى نمود و حال آنكه اين معنا اختصاص به پرهيزكاران نداشته و هيچ بيگناهى به جرم گنهكاران مؤ اخذه نمى

سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ»* 5- مجرم گاه براى تنزيه خود، جرم را گسترش مى‌دهد و آن را عادّى جلوه مى‌دهد. «فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ