نتایج جستجو

بروشنى چشم ترجمه و تفسير ميشود ولى واقعا بمعناى خنكى چشم است چون ميگويند گريه اگر از حزن باشد اشك چشم گرم و اگر از سرور باشد خنك است لذا خنكى چشم را كنايه

تکامل: عوامل تکامل ۱۸ جامعه: درخواست مدیریت جامعه ۱۶ چشم روشنى: درخواست چشم روشنى ۴، ۲۲; عوامل چشم روشنى ۱، ۲، ۳، ۵ خانواده: عوامل سعادت خانواده ۱۱ خدا: تشویقهاى

خنك است لذا قرّه چشم كنايه از خوشحالى شده است چنانچه‌ جلد 3 صفحه 469 در فارسى روشنى چشم كنايه از خوشحالى است چون در وقت فرح و خوشحالى چشم روشن ميشود چنانچه

عین» (روشنى چشم) کنایه از سرور و شادمانى است. بنابراین «قرّت عین لى و لک»; یعنى، این مایه سرور و شادمانى من و تو خواهد شد. ۵ - فرزند، مایه روشنى چشم والدین

«طوبى لهم» فرموده: در معناى اين جمله، چند قول است: ۱ - اين كه معنايش فرح و چشم روشنى است - نقل از ابن عباس. ۲ - اين كه زندگى اينان مورد غبطه است - نقل از ضحاك

زن فرعون گفت: اين طفل مايه سرور و روشنى چشم من و تو است. [فرقان:74]. خدايا زنان و فرزندان مارا مايه خوشحالى و روشنى چشم ما گردان. [طه:40]. پس تو را به مادرت

بار) نور. (نيروى مخصوص) در لغت عرب نورى است كه از ابر مى‏جهد [رعد:12] و چون چشم مضطرب و خيره شود گويند: [قيامة:7]. [واقعة:18]، اكواب جمع كوب و آن به معنى

بر بردن گوش و چشم آنان. تتمه تشبيه: همچنانكه خدا قادر است بر بردن چشم و گوش آن گرفتاران باران و رعد و برق، همچنين قادر است بر آنكه گوش و چشم منافقان را نابود

به گوش دل نشنيدند و به چشم حق بين آن را نديدند. حاصل آنكه بندگان خاصه خدا چنين نيستند، بلكه به گوش قبول آيات را بشنوند و به چشم دل انوار حقانيت آن را مشاهده

و نزد آنها همسرانی زیبا چشم است که جز به شوهران خود عشق نمی‌ورزند. |و در كنارشان دلبرانى درشت چشم است كه [به همسران خود] چشم دوزند و نزدشان [دلبرانى‌]

مردمى كه پند مى‌گيرند، به روشنى بيان داشته‌ايم و راه راست پروردگارت همين است. ما آيات [خود] را براى گروهى كه پند مى‌گيرند، به روشنى بيان نموده‌ايم. و این راه

«طرف» به معناى پلك چشم است و «قاصِراتُ الطَّرْفِ» كنايه از آن است كه همسران بهشتى نسبت به ديگران چشم خود را فرو مى‌نشانند و يا با چشم نيمه باز كه جاذبه

می‌فرماید: «در این عبرتی است برای صاحبان چشم و بینش» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصارِ). آری! آنها که چشم بصیرت دارند، و حقیقت را آنچنان که هست

آزمایش کردیم، هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه‌های باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچینند. |ما آنها (مشركان) را گرفتار و مبتلا كرديم، همان گونه كه

بر آنها بغير گوش شنوا و چشم بينا مانند كران و كوران بلكه توجه نمايند و وارد شوند و اقامت كنند در وادى معرفت بآن با گوش شنوا و چشم بينا و از امام صادق عليه

بر آنها بغير گوش شنوا و چشم بينا مانند كران و كوران بلكه توجه نمايند و وارد شوند و اقامت كنند در وادى معرفت بآن با گوش شنوا و چشم بينا و از امام صادق عليه

خشكى و دريا راه يابيد. به يقين، ما دلايل [خود] را براى گروهى كه مى‌دانند به روشنى بيان كرده‌ايم. و نیز اوست که چراغ ستارگان را برای رهیابی شما در تاریکی‌های

همانا فرعون و هامان و لشگريان آن دو بودند خطاكاران‌ و گفت زن فرعون او روشنى چشم است براى من و تو نكشيد او را بسا باشد كه سود دهد ما را يا برگيريمش بفرزندى

همانا فرعون و هامان و لشگريان آن دو بودند خطاكاران‌ و گفت زن فرعون او روشنى چشم است براى من و تو نكشيد او را بسا باشد كه سود دهد ما را يا برگيريمش بفرزندى

خنك است لذا قرّه چشم كنايه از خوشحالى شده است چنانچه‌ جلد 3 صفحه 469 در فارسى روشنى چشم كنايه از خوشحالى است چون در وقت فرح و خوشحالى چشم روشن ميشود چنانچه

بر آنها بغير گوش شنوا و چشم بينا مانند كران و كوران بلكه توجه نمايند و وارد شوند و اقامت كنند در وادى معرفت بآن با گوش شنوا و چشم بينا و از امام صادق عليه

تمامى بر شما ارزانى داشته؟ و پاره‌اى از مردم بى‌هيچ دانشى يا راهنمايى و كتاب روشنى، درباره خدا جدال مى‌كنند. آیا نیندیشیده‌اید که خداوند آنچه در آسمانها و آنچه

امانتى [مقرر كرد]. بى‌ترديد، ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‌فهمند به روشنى بيان كرده‌ايم. و هم اوست خدایی که همه شما را از یک تن در آرامگاه (رحم) و

بروشنى چشم ترجمه و تفسير ميشود ولى واقعا بمعناى خنكى چشم است چون ميگويند گريه اگر از حزن باشد اشك چشم گرم و اگر از سرور باشد خنك است لذا خنكى چشم را كنايه

سپيد مى‌نمود. و نیز دست خود (از گریبان) بیرون آورد که ناگاه سپید و رخشان به چشم بینندگان آشکار گردید. و دستش را [ازگریبانش] بیرون آورد و ناگهان برای بینندگان

بر مقتبسان انوار معرفت روشن گشت: از او جان را به دانش آشنائى است‌ و ز او چشم جهان را روشنائى است‌ در گنج معانى برگشاده‌ و ز او صاحب دلان را مايه داده‌

خنك است لذا قرّه چشم كنايه از خوشحالى شده است چنانچه‌ جلد 3 صفحه 469 در فارسى روشنى چشم كنايه از خوشحالى است چون در وقت فرح و خوشحالى چشم روشن ميشود چنانچه

در این (ماجرای نجات مؤمنان و غرق کافران) درس عبرت بزرگی است (برای کسانی که چشم باز و دل آگاه داشته باشند و درباره‌ی سرگذشت جبّاران مغرور بیندیشند و اوراق

این آبادی نشانه روشنی (و درس عبرتی) برای کسانی که می‌اندیشند باقی گذاردیم! |و از آن شهر [ويران شده‌] براى مردمى كه مى‌انديشند نشانه روشنى باقى گذاشتيم و

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

او خدا یکتاست؛ و تا صاحبان مغز (و اندیشه) پند گیرند! |اين [قرآن‌] پيامى روشنى براى مردم است، و براى اين كه بدان انذار شوند و بدانند كه تنها او معبود يگانه

کسی که (به وسیله آن، حقّ را) ببیند، به سود خود اوست؛ و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش می‌باشد؛ و من نگاهبان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

دستورى را به روشنى براى مردم بیان نکند، آنان را به عذاب گرفتار نمى سازد. و اسیر گرفتن در جنگ بدر هر چند کارى بسیار ناصواب بوده، ولى حکم آن به روشنى بیان نشده

او غائب است. وى را عذاب مى‏كنم عذابى سخت، يا سرش را مى‏برم مگر آنكه دليل روشنى درباره غيبت خود بياورد. كمى بعد هدهد بيامد و گفت: چيزى ديده‏ام كه نديده‏اى

«61» خداوند كسى است كه شب را براى شما قرار داد تا در آن آرام گيريد و روز را روشنى بخش ساخت؛ همانا خداوند نسبت به مردم لطفِ بسيار دارد ولى بيشتر مردم شكرگزارى

دمن و مزرعه و بیابان) نشانه بزرگی است (بر وجود خالق جهان) ولی اکثر مردمان (چشم دل را می‌بندند و به ندای عقل گوش فرا نمی‌دهند و این چند روزه‌ی حیات را غافلوار

خداوند (طوفانی می‌فرستد و) آن را خاموش می‌کند؛ و در تاریکیهای وحشتناکی که چشم کار نمی‌کند، آنها را رها می‌سازد. مثل آنان مثل كسى است كه [به زحمت‌] آتشى

شوى در برابر چشم من‌ هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون

پرداخته، مسأله نهی از چشم چرانی مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پیش کشیده چرا که تا دو مسأله چشم چرانی و بی‌حجابی ریشه

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

السلام فرمود: «صبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجى» «3» صبر كردم در حالى كه در چشم، خار و در گلو تيغ داشتم. و درباره امام حسين عليه السلام مى‌خوانيم: «لقد عجبت

بالاى آن بالاى كنگره قصر فرعون جاى گرفت كه ارتفاع آن هشتاد ذراع بود و چون چشم فرعون بآن اژدها افتاد و ديد از شكمش آتش بيرون مى‌آيد و بسمت‌ جلد 2 صفحه 459

ميشود مى‌بيند از خدّام و نهرها و ميوجات بقدريكه خدا ميداند و پر ميشود چشم و دلش از روشنى و خوشحالى و حمد و شكر الهى را بجا ميآورد پس باو ميگويند سرت را بالا

ميشود مى‌بيند از خدّام و نهرها و ميوجات بقدريكه خدا ميداند و پر ميشود چشم و دلش از روشنى و خوشحالى و حمد و شكر الهى را بجا ميآورد پس باو ميگويند سرت را بالا

بر آنها بغير گوش شنوا و چشم بينا مانند كران و كوران بلكه توجه نمايند و وارد شوند و اقامت كنند در وادى معرفت بآن با گوش شنوا و چشم بينا و از امام صادق عليه

ولى بلورش مانند نقره است در سفيدى و استحكام و نقره‌اش مانند بلور است در روشنى و صفا چون هر دو از زمين بهشت اتّخاذ شده و سازندگان‌ جلد 5 صفحه 320 آنها ميل

شوى در برابر چشم من‌ هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون

شوى در برابر چشم من‌ هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

پس به كدام از نعمتهاى پروردگار خود كه چنين بوستانهاى سبز و خرم كه موجب روشنى چشم است به اهل ايمان عطا فرمايد، تُكَذِّبانِ‌: تكذيب مى‌كنيد اى جن و انس و

يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ: نزديك است روشنى برق آن ببرد ديده‌ها را، يعنى از فرط روشنى و شدت لمعان، نور باصره بينندگان را بربايد. تنبيه: آيه

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

قيامت از غيب هاى سماوات و ارض است مفاد اينكه فرمود: امر ساعت (قيامت ) مانند چشم بر هم زدن يا نزديك تر از آن است عموميت قدرت خدا و نحوه تعلق آن به مخلوقات

ميداشتيد از كتاب و ميگذرد از بسيارى بتحقيق آمد براى شما از خدا نورى و كتاب روشنى. جلد 2 صفحه 188 تفسير آنچه را يهود و نصارى و ساير فرق از كتب سماوى محو يا

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

من، قوم اعتنا ننموده در را شكسته داخل خانه شدند. پس جبرئيل بال خود را به چشم ايشان زد، كور شدند، دانستند كه عذاب نازل خواهد شد. به امر جبرئيل لوط با اهلش

بر آنها بغير گوش شنوا و چشم بينا مانند كران و كوران بلكه توجه نمايند و وارد شوند و اقامت كنند در وادى معرفت بآن با گوش شنوا و چشم بينا و از امام صادق عليه

نشانه‌ی روشنی (از عظمت و قدرت پروردگار) است برای کسانی که (درباره‌ی پدیده‌ها) می‌اندیشند (و رازها و رمزهای زندگی آفریدگان از جمله جانوران را پیش چشم می‌دارند)

شوى در برابر چشم من‌ هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون

داستان «ابن اُمّ مكتوم» و نزول آيات سوره عبس بيان اين كه «آيات عتاب»، به روشنى متوجه پيامبر «ص» نيست ... روايتى ديگر حاكى از نزول «آيات عتاب» در مورد مردى

را به هنگام قهر خداوند دور نخواهد كرد. (انگيزه‌ى پيروى از خواسته‌هاى مردم، چشم داشتن به حمايت آنان در مشكلات است كه قرآن اين خيال را از ريشه مى‌خشكاند.)

كه مربوط به اولياى خداست، جايز است. «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي» (پيراهن يوسف، چشم نابينايى را بينا مى‌كند.) 2- كسى كه با هوى و هوس مبارزه كند، حتّى لباسش نيز

بتوانم جز اصلاح نمى‌خوا گفت: «اى قوم من، بينديشيد، اگر از جانب پروردگارم دليل روشنى داشته باشم، و او از سوى خود روزى نيكويى به من داده باشد [آيا باز هم از پرستش

سركوب شده‌اند همان گونه كه پيشينيانشان سرنگون شدند و همانا ما نشانه‌هاى روشنى نازل كرديم و براى كافران عذابى خوار كننده است. «يُحَادُّونَ اللَّهَ» به معناى

«یَنطِقُ عَلَیْکُمْ»: برای شما صحبت می‌کند. مراد از نطق، نوشته‌هائی است که با چشم دیده می‌شود و مطالب را بازگو می‌نماید. «کُنَّا نَسْتَنسِخُ»: نگارش را می‌طلبیدیم

ماه رمضان، كه در آن قرآن فروفرستاده شده، كه راهنمايى براى مردم و نشانه‌هاى روشنى از رهنمونى [به راه راست‌] و جداكننده حق از باطل است پس هر كس از شما اين ماه

وصف بیانگر وجود این دو ویژگى در آن کتاب آسمانى است. ۹- روشنى و روشنى بخشى، ویژگى لازم براى کتاب هدایت است. (الکتب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس) ۱۰-

به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است. در آن نشانه‌هاى روشنى است [از جمله‌] مقام ابراهيم، و هر كه وارد آن شود ايمن است. و حق خدا بر مردم

خارج و دانا است بحقيقت و ذات دلها كه در سينه‌ها جاى دارد و خوبى و بدى و روشنى و تاريكى آنها و تذكّر ميدهد بندگانرا در آيه اخيره بأحوال امم ماضيه از قبيل

شوى در برابر چشم من‌ هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون

وارد شود و همه مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ظالمان را جز هلاكت نيفزا. چشم انداز دعا بايد گسترده باشد. هم گذشته و حال را شامل شود، هم خود و بستگان و

على عليه السلام نيز فرمود: «اگر خدا مى‌خواست آسمان و زمين را در كمتر از يك چشم بهم زدن مى‌آفريد، ولى ترتيب و مرور را مثالى براى امناى خود و حجّتى بر خلقش

کرد، چشمش روشن شد، همه جا را می‌بیند و دنیا با زیبائیهایش بار دیگر در برابر چشم او قرار گرفته‌اند چنانکه قرآن می‌گوید: «هنگامی که بشارت دهنده آمد آن (پیراهن)

در منازل آنان جاى داديم. جهت دوم از راه «بيان»، كه با زدن مَثَل ها و بيان روشنى كه به سمعتان رسانديم و به وسيله خبر دادن از اين كه از عذاب استيصال، كيفر

(آفريدن يك قطعه سنگ با آفريدن يك سلسله كوه براى او يكسان است، همان‌گونه كه براى چشم ما، ديدن يك ميخ و ديدن يك كوه يكسان است). «وَ هُوَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ»

شوى در برابر چشم من‌ هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون

)) و (( مستودع )) در آيه شريفه . چند روايت در مورد ديده نشدن خداى تعالى به چشم (لا تدركه الابصار). تفسیر آیات وَ كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ وَ لِيَقُولُوا

سازمان داد و از روح ویژه‌‌اش (از آفریدگانش) در او دمید. و برای شما گوش‌ها و چشم‌ها و دل‌های فروزان قرار داد. چه اندک سپاس می‌گزارید! و گفتند: «آیا وقتی ما

یوسف را به آنها سپرد و از آنها جدا شد، اما چشم یعقوب همچنان فرزندان را بدرقه می‌کرد آنها نیز تا آنجا که چشم پدر کار می‌کرد دست از نوازش و محبت یوسف برنداشتند،

گفتگويى گفته مى‌شود كه قصد گوينده اثبات يا ابطال چيزى باشد. هنگامى كه راه روشنى براى شما ثابت شد به خاطر شك و وسوسه از آن دست بر نداريد و هنگامى كه به كسى

اندام انسان و به ويژه صورت او گرديده است. مژه، پلك و ابرو كه وظيفه حفاظت از چشم را به عهده دارند، زيبايى خاصّى به چهره انسان بخشيده‌اند. لب‌ها كه دربان دهان

كوچك، سيزده بار شخص پيامبر مورد خطاب قرار گرفته است. جلد 10 - صفحه 516 1- روشنى روز و تاريكى و آرامش شب دو نعمت بزرگ الهى است كه مورد سوگند خداوند قرار گرفته

جبرئيل در باب ايشان مراجعت كن بدرگاه الهى. پس خدا وحى فرمود به ابراهيم مانند چشم به هم زدن كه: اى ابراهيم از شفاعت ايشان صرف نظر كن، بدرستى كه آمده است امر

السماء فلنولینک قبلة) تفریع جمله «فلنولینک ...» بر جمله «قد نرى» مى رساند که: چشم دوختن پیامبر به اطراف و اکناف آسمان به خاطر انتظار فرمان تغییر قبله بوده است

تفسیر آیات ۱ - تأثیرناپذیرى برخى از انسان ها در برابر پیام انبیا، على رغم روشنى و اصالت آن (إنّک على الحقّ المبین . إنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین)

فرموده يعنى براى كسانيكه اهل تحصيل يقين ميباشند و اينجا افلا تبصرون يعنى مگر چشم نداريد كه به بينيد اگر چه مقصود اعمال ديده بصيرت و نظر عبرت است ولى تعبير

ميشود مى‌بيند از خدّام و نهرها و ميوجات بقدريكه خدا ميداند و پر ميشود چشم و دلش از روشنى و خوشحالى و حمد و شكر الهى را بجا ميآورد پس باو ميگويند سرت را بالا

ديدن پيراهن خون آلود يوسف ديدگان رااز دست بداد، خداوند به وسيله همان پيراهن چشم او را به او برگردانيد، و به محضى كه بشير پيراهن يوسف را آورده به روى يعقوب

جميع مخلوقات حسن باشند، اگرچه متفاوتند، در صورت حسن. پس هرگاه شخص عاقل منصف چشم عقل بگشايد و ديده بصيرت باز كند و سير در آفاق و انفس مخلوقات الهى نمايد، البته

خانواده‌اش باد و سرما و تاريكى آنها را فرا گرفت و ظلمت شب هم بر آنها احاطه كرد پس چشم موسى عليه السّلام بآتشى افتاد كه از دور نمايان بود چنانچه خداوند فرموده پس

معجزه مقترحه (دلخواهى) خواسته، بيرون آمدن از اين جبل، شتر بختى سرخ مو، سياه چشم، پهلو گشاده، فاصله ميان جنبينش يك ميل، و حامله باشد. حضرت صالح عليه السّلام

الهى در مورد امت هايى كه به سويشان پيامبر مى فرستاد دود كجروى هر امتى به چشم خودش مى رود تمدن بشرى توانائى تسلط بر نظام كون و نواميس طبيعت را ندارد. چكيده

عَظِيماً (40) ترجمه‌ و پيروى مكن آنچه را نباشد از براى تو بآن دانش همانا گوش و چشم و دل هر يك از آنها باشد از آن پرسيده شده‌ و راه مرو در زمين بكبر و ناز همانا