ریشه فجر: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
شكافتن. «فَجَرَ الْقَناةَ: شَقَّهُ» بعضى قيد وسعت را به آن اضافه كرده‏اند [اسراء:90]. گفتند: هرگز به تو ايمان نياوريم تا از اين سرزمين براى ما چشمه‏اى بشكافى. فجر و تفجير هر دو متعدى‏اند و تفعيل براى مبالغه است [كهف:33]. ميان آن دو باغ نهرى شكافتيم و جارى كرديم. صبح را از آن فجر گويند كه شب را مى‏شكافد (مفردات) [اسراء:78]. و نماز صبح را بخوان كه نماز صبح مشهود است «فجر» در آيه به معنى صبح است خواه به معنى فاعل باشد (شكافنده شب) و خواه به معنى مفعول باشد (شكافته شده). گناه را به قول راغب از آن فجور گويند كه پرده ديانت را پاره مى‏كند عامل آن فاجر است [نوح:27]. جمع آن در قرآن فجر و فجار است [ص:27]. [عبس:42]. تفجّر و انفجار: شكافته شدن [بقره:74]. [بقره:60]. [انفطار:3]. به قرينه [تكوير:6]. به نظر مى‏آيد كه شكافته شدن درياها به وسيله حرارت و تبخير خواهد بود رجوع شود به «سجر».
شكافتن. «فَجَرَ الْقَناةَ: شَقَّهُ» بعضى قيد وسعت را به آن اضافه كرده‏اند [اسراء:90]. گفتند: هرگز به تو ايمان نياوريم تا از اين سرزمين براى ما چشمه‏اى بشكافى. فجر و تفجير هر دو متعدى‏اند و تفعيل براى مبالغه است [كهف:33]. ميان آن دو باغ نهرى شكافتيم و جارى كرديم. صبح را از آن فجر گويند كه شب را مى‏شكافد (مفردات) [اسراء:78]. و نماز صبح را بخوان كه نماز صبح مشهود است «فجر» در آيه به معنى صبح است خواه به معنى فاعل باشد (شكافنده شب) و خواه به معنى مفعول باشد (شكافته شده). گناه را به قول راغب از آن فجور گويند كه پرده ديانت را پاره مى‏كند عامل آن فاجر است [نوح:27]. جمع آن در قرآن فجر و فجار است [ص:27]. [عبس:42]. تفجّر و انفجار: شكافته شدن [بقره:74]. [بقره:60]. [انفطار:3]. به قرينه [تكوير:6]. به نظر مى‏آيد كه شكافته شدن درياها به وسيله حرارت و تبخير خواهد بود رجوع شود به «سجر».
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
من:100, ها:90, ل:83, ک:53, ه:50, ف:48, انن:46, ليل:43, فى:40, فجر:40, ما:38, ب:37, کون:35, قرء:33, اذا:32, نهر:31, خلل:27, سمو:27, او:27, کفر:25, ارض:25, عنب:25, الى:25, عين:25, يوم:23, کتب:22, علم:22, وفى:22, نخل:22, حتى:22, وقى:21, وله:21, حجر:20, عبد:20, عشر:20, نذر:19, اله:19, ربب:19, موه:19, انس:19, سقط:19, شهد:19, جنن:19, قد:19, هم:19, الا:18, ولد:18, اکل:18, الله:18, خوف:18, صلو:18, على:17, جعل:17, کم:17, نفس:17, لا:17, غسق:17, نا:17, سوى:17, خيط:17, سجن:17, همر:17, طلع:16, قبر:16, امر:16, ى:16, بحر:16, نعم:16, شفع:16, حين:16, شىء:16, ثم:16, نزل:15, وضع:15, امم:15, وتر:15, سود:15, نثر:15, لهم:15, قبل:15, هما:15, غفر:15, بعثر:15, رود:15, تمم:15, صلى:14, شمس:14, بل:14, قوم:14, سئل:14, صوم:14, اول:14, هى:14, ثوب:14, کلل:14, ثنى:14, ثمر:14, جحم:14, کوکب:14, ام:14, کلا:14, قتر:14, ايان:14, بنن:14, فطر:14, برر:14, قول:14, امن:14, عصى:14, سلم:14, فلح:14, بوب:14, لقى:14, مرر:14, ظلم:14, درى:14, غبر:13, فعل:13, بيض:13, لم:13, رهق:13, زعم:13, لن:13, هجد:13, عصو:13, ثلث:13, ان:13, فتح:13, نبع:13, اين:13, قدم:13, ظهر:12, شرب:12, ضلل:12, دين:12, برک:12, شرر:12, زکو:12, قسو:12, ضرب:11, بشر:11, شدد:11, دبر:11, فسد:11, وذر:11, دلک:11, صلح:11, بعد:11, حلم:11, هن:11, اتى:11, بلغ:10, شقق:10, عمل:10, قدر:10, بين:10, انتم:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۹

تکرار در قرآن: ۲۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

شكافتن. «فَجَرَ الْقَناةَ: شَقَّهُ» بعضى قيد وسعت را به آن اضافه كرده‏اند [اسراء:90]. گفتند: هرگز به تو ايمان نياوريم تا از اين سرزمين براى ما چشمه‏اى بشكافى. فجر و تفجير هر دو متعدى‏اند و تفعيل براى مبالغه است [كهف:33]. ميان آن دو باغ نهرى شكافتيم و جارى كرديم. صبح را از آن فجر گويند كه شب را مى‏شكافد (مفردات) [اسراء:78]. و نماز صبح را بخوان كه نماز صبح مشهود است «فجر» در آيه به معنى صبح است خواه به معنى فاعل باشد (شكافنده شب) و خواه به معنى مفعول باشد (شكافته شده). گناه را به قول راغب از آن فجور گويند كه پرده ديانت را پاره مى‏كند عامل آن فاجر است [نوح:27]. جمع آن در قرآن فجر و فجار است [ص:27]. [عبس:42]. تفجّر و انفجار: شكافته شدن [بقره:74]. [بقره:60]. [انفطار:3]. به قرينه [تكوير:6]. به نظر مى‏آيد كه شكافته شدن درياها به وسيله حرارت و تبخير خواهد بود رجوع شود به «سجر».

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
فَانْفَجَرَتْ‌ ۱
يَتَفَجَّرُ ۱
الْفَجْرِ ۶
تَفْجُرَ ۱
فَتُفَجِّرَ ۱
تَفْجِيراً ۲
فَجَّرْنَا ۳
کَالْفُجَّارِ ۱
فَاجِراً ۱
لِيَفْجُرَ ۱
يُفَجِّرُونَهَا ۱
الْفَجَرَةُ ۱
فُجِّرَتْ‌ ۱
الْفُجَّارَ ۱
الفُجَّارِ ۱
فُجُورَهَا ۱

ریشه‌های مرتبط