روایت:الکافی جلد ۸ ش ۴۴۵
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن ابن اذينه :
الکافی جلد ۸ ش ۴۴۴ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۴۴۶ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۱۵
ابن اذينة گويد: مردى خدمت امام صادق عليه السّلام شرفياب شده عرضكرد: در خواب ديدم گويا خورشيد بر سرم تنها تابيده بدون آنكه بر بدنم بتابد، فرمود: تو بمقام بزرگ و نورى درخشان و دين و مذهبى كامل نائل خواهى گشت، و اگر همه بدنت را فرا گرفته بود در آن غرق ميشدى ولى تنها سرت را فرا گرفته، آيا اين آيه را نخواندهاى: «و همين كه ديد خورشيد سر زد گفت اين است پروردگار من ...» (سوره انعام آيه ۷۸) و چون خورشيد غروب كرد ابراهيم عليه السّلام از آن بيزارى جست. عرضكرد: قربانت كردم آنها خورشيد را بخلافت و سلطنت تعبير ميكند (و شما آن را بدين تعبير كردى)؟ فرمود: من در سيماى تو نمىبينم كه بخلافت رسى و در پدران و اجداد تو كسى پادشاه نبوده، و چه خلافت و سلطنتى بالاتر از دين است و از آن نورى كه بوسيله آن اميد دخول بهشت را دارى، آنها بغلط تعبير كردهاند، گفت: راست فرمودى.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۳۴۱
ابن اذينه مىگويد: مردى خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد و عرض كرد: در خواب ديدم كه خورشيد بر سر من مىتابد و نه بر پيكرم. امام عليه السّلام فرمود: تو به جايگاهى سترگ و نورى پرتو فشان و دين و آيينى كامل دست خواهى يافت، و اگر همه بدنت را فرا مىگرفت در آن غرق مىشدى ليكن تنها سرت را در برگرفت، آيا اين آيه را نخواندهاى كه: فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي ... «۱»، و چون خورشيد فرو رفت ابراهيم از آن بيزارى جست. آن مرد عرض كرد: قربانت گردم مردم خورشيد را به يافتن خلافت و سلطنت تعبير مىكنند. امام عليه السّلام فرمود: در سيماى تو نمىبينم كه به سلطنت برسى و در ميان نياكان تو كسى پادشاه نبوده و چه سلطنتى بالاتر از دين و نورى كه در پرتو آن اميد رفتن به بهشت مىبرى. آنها اشتباه مىكنند. عرض كردم: قربانت گردم راست گفتى. __________________________________________________
(۱) «پس چون خورشيد را درخشان ديد گفت اين خداى من است» (سوره انعام/ آيه ۷۸).