الناس ٥
ترجمه
الناس ٤ | آیه ٥ | الناس ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«النَّاسِ»: اشخاص. افراد. گذشته از انسانها، جنّیها هم مراد است. چرا که در قرآن واژه «رِجَال» و «نَفَر» هم برای جنّیها به کار رفته است (نگا: جنّ / و أحقاف / ) و یکی از دو گروه مخاطب قرآن هستند (نگا: أنعام / أعراف / و ذاریات / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2» إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4» الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6»
(اى پيامبر!) بگو: پناه مىبرم به پروردگار آدميان. پادشاه آدميان. معبود آدميان. از شرّ وسوسه شيطان. آن كه انديشه بد در دل مردمان افكند. از جنس جنّ باشد يا انسان.
نکته ها
در قرآن، بيش از 300 مرتبه كلمه «قُلْ» آمده كه بسيارى از آنها فرمان خداوند به پيامبر است و در پاسخ مخالفان يا موافقان مىباشد.
كلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسهگر مىآيد و هم به معناى وسوسه و خطورات و افكار ناروا، ولى در اينجا به معناى وسوسهگر است.
گفتنِ كلمه «أَعُوذُ» براى نجات از خطرات كافى نيست، بلكه بايد در عمل نيز از عوامل خطرساز دورى كرد. وگرنه خانه را در مسير سيل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّيل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. كسى كه مىگويد: «أَعُوذُ بِاللَّهِ»، بايد در عمل نيز از سرچشمههاى فساد دورى كند.
اول چيزى كه محسوس انسان است، رشد و تكامل و تربيت اوست، «بِرَبِّ النَّاسِ» بعد سياست و تدبير و حكومت. «مَلِكِ النَّاسِ» و همين كه رشد او بالا رفت عبادت و پرستش
جلد 10 - صفحه 653
است. «إِلهِ النَّاسِ»
به كسى بايد پناه برد كه اسرار و وسوسههاى درونى را مىشناسد. «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» «1» او از خيانت چشمها و آنچه سينهها پنهان مىكند آگاه است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: شيطان بر دل انسان آرميده است، هرگاه ياد خدا كند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىكند. فاذا ذكر العبد الله خنس ... و اذا غفل وسوس «2»
كسانى كه ديگران را به ترديد و وسوسه مىاندازند، كار شيطانى مىكنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند: آيا شما علم داريد كه صالح پيامبر است؟ و با اين كلام در مردم ترديد به وجود مىآوردند. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ» «3»
در اول قرآن با «بِسْمِ اللَّهِ» از خدا استمداد كرديم و در آخر قرآن نيز به خدا پناه مىبريم.
«خناس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشينى است. شيطان هم خودش مخفى است و هم كارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمىشود، ولى با تظاهر و توجيه در لباس زيبا جلوه مىكند و موفق مىشود. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: شيطان با ظاهرنمايى حق و باطل را بهم در مىآميزد و بدين شكل بر طرفداران خود غالب مىشود.
«فهنالك يستولى الشيطان على اوليائه» «4»
حالا كه شيطان، خنّاس است، آنقدر مىرود و مىآيد تا موفق شود، ما هم بايد ياد خدا را زياد كنيم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است كه هرگاه گرفتار مىشود دعا مىكند و پناهندگى مىخواهد و همين كه خطر رفع شد، گويا ما را نمىشناسد. «5»
در اين سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مىگيرد و با ايمان و عقل و فكر ما بازى مىكند، سه بار نام خداوند ياد شده است: «بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ» اما در سوره فلق كه شرور خارج از سينههاست، يكبار نام خداوند مطرح است. «بِرَبِّ الْفَلَقِ» آرى خطر انحراف فكرى و تأثير آن در روح به مراتب بيشتر از خطرات خارجى است و
«1». غافر، 19.
«2». بحارالانوار، ج 67، ص 49.
«3». اعراف، 75.
«4». نهج البلاغه، خطبه 50.
«5». يونس، 11.
جلد 10 - صفحه 654
دشمنان فرهنگى و فكرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناكترند.
در روايات آمده است كه شيطان از قبول توبه انسان از سوى خداوند ناراحت شد. ياران خود را جمع و از آنان استمداد كرد. هر كدام مطلبى گفتند، ولى يكى از آنها گفت: من انسان را وسوسه مىكنم و توبه را از يادش مىبرم. ابليس اين طرح فراموشى توبه را پسنديد. «1»
حالا كه او «بِرَبِّ النَّاسِ» است، پس شيوههاى تربيتى ديگران را نپذيريم. حالا كه او «مَلِكِ النَّاسِ» است، پس خود را برده ديگران قرار ندهيم و حالا كه او «إِلهِ النَّاسِ» است، پس به غير او دل نبنديم و اين تفكر و اعتقاد بهترين وسيله پناهندگى از وسوسههاست.
آنكه در سينه و قلب و روح مردم وسوسه مىكند، ممكن است از نژاد جن و شيطان باشد يا از نژاد انسان. آرى تطميعها و وعدهها، امروز و فردا كردنها از جمله راههاى وسوسه است.
وسوسه شيطان نسبت به حضرت آدم و ساير اولياى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است:
«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ» «2»، «أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ» «3» اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» البته نه به شكل سلطه بر دل انسان به گونهاى كه راه گريزى از آن نباشد. زيرا قرآن در آيهاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» «4» هنگامى كه شيطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند تا از طريق تماس، آنان را وسوسه كنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
تكرار كلمه «ناس» در «بِرَبِّ النَّاسِ- مَلِكِ النَّاسِ- إِلهِ النَّاسِ» اشاره به آن است كه ربوبيّت، حاكميّت و الوهيّت خداوند عام است و اختصاص به فرد يا گروه يا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «بِرَبِّ النَّاسِ» آمد، بعد «مَلِكِ النَّاسِ» و سپس «إِلهِ النَّاسِ»، شايد به خاطر آن كه آنچه به فطرت نزديكتر و ملموستر است، پناهندگى به مربى است: «بِرَبِّ النَّاسِ»
چنانكه كودكان به هنگام خطر اول صداى مادر مىزنند، سپس كسى كه قدرت دارد، «مَلِكِ
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». طه، 120.
«3». حج، 52.
«4». اعراف، 201.
جلد 10 - صفحه 655
النَّاسِ» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حيات. «إِلهِ النَّاسِ»
خداوند به نيازهاى انسان و خطراتى كه او را تهديد مىكند آگاه است، ولى شيوه تربيت الهى آن است كه انسان نياز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتياج را به خود تلقين كند تا روحيه تواضع و تعبّد و تسليم در او شكوفا شود. قُلْ أَعُوذُ ...
به گفته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خاطرات و وسوسههايى كه بىاختيار بر انسان عارض مىشود، مادامى كه از طرف انسان عملى صورت نگيرد، چيزى بر او نيست. «وضع عن امتى ما حدثت به نفسها ما لم يعمل به او يتكلم» «1».
پیام ها
1- پيامبر، امين وحى است و چيزى از خود نمىگويد. «قُلْ»
2- خطرات به قدرى شديد است كه خدا به پيامبرش دستور پناه بردن مىدهد.
«قُلْ أَعُوذُ»
3- بدون استمداد از خدا، امكان مبارزه با شرور نيست. «أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»
4- گناهكاران نبايد مأيوس شوند، زيرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «بِرَبِّ النَّاسِ»
5- وقتى پيامبر، به خدا پناه مىبرد، وظيفه ما روشن است. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»
6- انسان بايد خود را تحت تربيت خداوند بداند، «بِرَبِّ النَّاسِ» سلطنت و حكومت او را بپذيرد، «مَلِكِ النَّاسِ» و او را معبود خود قرار دهد. «إِلهِ النَّاسِ»
7- انسان بىايمان، به قدرت و جمعيّت و قوميّت و ثروت خود پناه مىبرد، ولى مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستى پناهنده مىشوند. «بِرَبِّ النَّاسِ- مَلِكِ النَّاسِ- إِلهِ النَّاسِ»
8- بالاترين خطرها پنهانترين آنهاست كه وسوسه درونى باشد. «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» «والحمدللّه ربّ العالمين»
«1». بحارالانوار، ج 17، ص 54.
جلد 10 - صفحه 656
خاتمه
«اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»
در روايت آمده است كه حضرت على عليه السلام همواره هنگام پايان دادن و ختم قرآن، اين گونه دعا مىكردند:
«اللهم اشرح بالقرآن صدرى و استعمل بالقرآن بدنى و نور بالقرآن بصائرى و أطلق بالقرآن لسانى و اعنى عليه ما أبقيتنى فانه لا حول و لا قوة الا بك» «1»
«1» بحارالانوار 89 ص 209.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5»
«1» منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 409.
جلد 14 - صفحه 398
الَّذِي يُوَسْوِسُ: خناس كه كسى است [كه] وسوسه مىكند، فِي صُدُورِ النَّاسِ: در سينههاى مردمان وقتى كه از ياد خدا غافل شوند. يعنى خيالات فاسده و افعال شنيعه را مزين و آراسته گرداند، در دل مردمان.
در خبر است كه حضرت عيسى عليه السّلام خواست تا موضع شيطان و فرزندان او را حق تعالى به او بنمايد. شيطان را ديد در جوف آدمى، سرش مانند سر مار بود. هر گاه آن بنده ذكر خدا مىكرد، سر باز پس مىبرد و پنهان مىكرد و مىگريخت و چون از ذكر خدا غافل مىشد، دل او را مانند لقمه در دهن مىگرفت. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ «1» مَلِكِ النَّاسِ «2» إِلهِ النَّاسِ «3» مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ «4»
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ «5» مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ «6»
ترجمه
بگو پناه ميبرم بپروردگار مردم
پادشاه مردم
معبود مردم
از شرّ وسوسه كنندهاى كه چون نام خدا برده شود دور ميشود
آنچنان كسى كه وسوسه ميكند در دلهاى مردم
از جن و انس.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره شريفه دستور فرموده به پيغمبر خود كه بگو تا بگويند امّت تو پناه ميبرم بپروردگار مردم كه آنها را خلق فرموده و پرورش داده و نگهدارى نموده و مينمايد و بپادشاه حقيقى مردم كه تدبير و تقدير و تصرف و تسلّط و فرمان فرمائى در ملك وجود از آن او است و بمعبود مردم كه منحصر در استحقاق ستايش و پرستش است و اينكه هر سه عنوان كه ربوبيّت و سلطنت و الوهيّت باشد بناس اضافه شده با آنكه او پروردگار و پادشاه و معبود تمام موجودات است شايد بملاحظه آن باشد كه مقصود بخطاب مردمند و آنها بايد در مواقع لازمه استعاذه نمايند و بدانند كه پروردگار و فرمانفرما و معبود بحق آنان خداوند منّان است و وقتى كه اين عناوين براى خداوند نسبت بانسان كه اشرف و اعظم موجودات است ثابت شود براى غير آنان ثابت است و مردم بيشتر متوجه ميشوند كه چنين پروردگار و پادشاه و معبودى دارند كه مستقلا بآنها اضافه دارد و شايد نكته تكرار ناس و عدم اكتفاء بضمير هم همين باشد علاوه بر مراعات سجع و نظم كلام كه معلوم است موقوف بآنست و در هر حال بايد پناه برد بخدا از شرّ شخص وسوسه كننده چون وسواس مصدر است و ظاهرا در معناى فاعل استعمال شده براى مبالغه در تحذير از آن كه اين صفت دارد خناس است يعنى چون نام
جلد 5 صفحه 458
خدا برده شود عقب نشينى ميكند و قمى ره فرموده الخنّاس نام شيطان است و بنابر اين عطف بيان ميشود براى الوسواس و او آن چنان كسى است كه وسوسه ميكند در دلهاى مردم كه در سينهها جاى دارد و اين شخص وسوسه كننده براى گمراه نمودن مردم از جنس جن و انس فراوان است كه بايد از آنها بخدا پناه برد و بنابر آنكه الخنّاس اسم شيطان باشد يا بايد گفت اينجا در معناى وصفى خود استعمال شده كه آن دور شدن بشنيدن اسم خدا است يا بايد گفت من الجنّة بيان جنس وسواس خنّاس است و النّاس عطف است بر وسواس و مراد آنست كه بايد پناه برد بخدا از شر شيطان كه از جن است و از شر مردم بد جنس ولى انصاف آنست كه معناى اوّل ظاهر است و شياطين انسى بسيارند و شرح آن در سوره انعام گذشت در كافى و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه براى دل او دو گوش است در جوف او يك گوش در آن ميدمد وسواس خناس و يك گوش ميدمد در آن فرشته پس تأييد ميكند خدا مؤمن را بآن فرشته و اين مراد از تأييد خدا است آنان را بروح خود و قمى ره از آن حضرت نقل نموده كه هيچ دلى نيست مگر آنكه دو گوش دارد بر يكى از آن دو فرشته مرشد و بر ديگرى شيطان مفتّن است اين امر ميكند او را و آن منع مينمايد همچنين از مردم شيطانى است كه وادار مينمايد مردم را بگناهها چنانچه وادار مينمايد شيطانى كه از جن است و شأن نزول اين سوره در سوره قبل گذشت و الحمد للّه على ما أنعم و الشّكر له على ما ألهم و الصلوة و السلام على سيّد العرب و العجم محمّد و آله مصابيح الظّلم و اللعنة على اعدائهم اجمعين من الأوّلين و الاخرين و قد بلغت بحول اللّه تعالى غاية مرادى و مرامى في أسعد الاوقات ليلة عيد الغدير من سنة ثلاث و ثمانين بعد الالف من الهجرة النبويّة صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِي يُوَسوِسُ فِي صُدُورِ النّاسِ «5»
توضيح كلام اينكه انسان داراي دو جنبه است يك جنبه حيوانيت و يك جنبه ملكوتيّت شهوت و عقل فمن غلب عقله علي شهوته فهو أشرف و أخص من الملائكه، و من غلب شهوته علي عقله فهو أخس من البهائم.
آدمي زاده طرفه معجوني استبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- «که درون سینه انسانها وسوسه میکند» (الذی یوسوس فی صدور الناس).
نکات آیه
۱ - وسوسه گران، افکار پلید را در سینه هاى مردم جاى داده، آنان را از درون به سمت اهداف خود تحریک مى کنند. (الذى یوسوس فى صدور الناس)
۲ - لزوم پرهیز از دل سپردن به وسوسه هاى شیطانى و دقت در افکار و اندیشه هاى گرفته شده از دیگران (الذى یوسوس فى صدور الناس) «صدر» - که جاى گاه قلب است - کنایه از ابزار شناختى است که خداوند، براى روح قرار داده است تا آموخته هاى خود را از دیگران، از این راه فراگرفته، دانسته هاى خود را در آن نگه دارى کند.
۳ - ایجاد انگیزه هاى درونى در مردم، براى مقابله با ربوبیت، فرمان روایى و الوهیت خداوند، هدف شیطان از القاى وسوسه به قلب ها است. (بربّ الناس . ملک الناس . إله الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس . الذى یوسوس فى صدور الناس)
۴ - انسان، تحت تأثیر القائات و تعالیم بیرونى و آماده شکل گرفتن براساس آنها است. (قل أعوذ ... من شرّ الوسواس الخنّاس . الذى یوسوس فى صدور الناس)
۵ - تکرار وسوسه، فراهم سازنده زمینه تأثیر آنها در انسان است. (الذى یوسوس) فعل مضارع «یوسوس» - به قرینه سیاق آیه که بیانگر ویژگى هاى وسوسه گران است - بر استمرار دلالت دارد.
موضوعات مرتبط
- انسان: انعطاف پذیرى انسان ۴
- خدا: منشأ مبارزه با الوهیت خدا ۳; منشأ مبارزه با ربوبیت خدا ۳
- شیطان: اعراض از شیطان ۲; اهداف وسوسه هاى شیطان ۳
- گمراهى: زمینه گمراهى ۵
- وسوسه: آثار تداوم وسوسه ۵
- وسوسه گران: روش برخورد وسوسه گران ۱