الحديد ٢٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۱#link189 | آيات ۱۶ - ۲۴ سوره حديد]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۱#link189 | آيات ۱۶ - ۲۴ سوره حديد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۱#link190 | عتاب به مؤ منين به جهت قساوتى كه دل هايشان را گرفته و درمقابل ذكر خدا خاشع نمى شود]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۱#link190 | عتاب به مؤ منين به جهت قساوتى كه دل هايشان را گرفته و درمقابل ذكر خدا خاشع نمى شود]] | ||
خط ۴۵: | خط ۴۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۲#link199 | (رواياتى در ذيل آيه : ((الم ياءن للذين آمنوا...)) و ((اولئك هم الصديقون والشهداء...)) و درباره حد زهد)]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۲۲#link199 | (رواياتى در ذيل آيه : ((الم ياءن للذين آمنوا...)) و ((اولئك هم الصديقون والشهداء...)) و درباره حد زهد)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۷#link147 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۱۷#link147 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ «20» | |||
بدانيد كه زندگانى پستِ دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى و زينتطلبى و فخر فروشى در ميان خود و افزونطلبى بر همديگر در اموال و فرزندان نيست، همانند بارانى كه گياه آن، كشاورزان را به شگفتى وا دارد، سپس | |||
جلد 9 - صفحه 476 | |||
خشك شود و آن را زرد بينى، سپس كاه شود و در آخرت، عذابى شديد (براى گنهكاران) و مغفرت و رضوانى (براى اطاعتكنندگان) از جانب خداوند است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست. | |||
===نکته ها=== | |||
«غَيْثٍ» از «غياث» به معناى باران مفيد است، ولى «مطر» شامل باران مضرّ نيز مىشود. | |||
شايد به اين جهت كه باران، پاسخ ناله ونياز مردم است، «غيث» ناميده مىشود. | |||
«كفار» در اينجا به معناى كشاورزان است نه افراد بىايمان، زيرا در اصل از «كفر» به معناى پوشاندن است و به كشاورز چون بذر افشانى كرده و آن را زير خاك مىپوشاند، كافر و كفّار نام گرفته است. | |||
«يَهِيجُ» از هيجان به دو معنا آمده است: خشكيدن گياه، جوش و خروش. «حطام» به معناى گياهى است كه از شدّت خشكيدگى مىشكند، مثل كاه. | |||
لهو و لعب بودن دنيا، چهار مرتبه در قرآن، آن هم در قالب حصر و انحصار آمده است: | |||
1. «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» «1» | |||
2. «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» «2» | |||
3. «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»* «3» | |||
4. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» «4» | |||
شايد از جمع بندى آيات قرآن در مورد دنيا بتوان اين گونه استفاده كرد كه هرگاه دنيا را به عنوان هدف و مقصد بنگريم، دنيا وسيله اغفال و غرور خواهد بود ولى اگر دنيا را مزرعه آخرت، مقدّمه و وسيله رسيدن به كمال بنگريم، دنيا و نعمتهاى آن ارزشمند و سازنده خواهند بود؛ بنابر اين از همين زندگانى دنيا، گروهى آن گونه بهره مىگيرند كه مغفرت و رضوان الهى را دريافت مىنمايند و گروهى آن گونه كه گرفتار عذاب شديد مىشوند. | |||
اين آيه به دوران مختلف زندگى انسان (كودكى و نوجوانى، جوانى و بزرگسالى) اشاره داشته | |||
---- | |||
«1». انعام، 32. | |||
«2». عنكبوت، 64. | |||
«3». محمّد، 36. | |||
«4». حديد، 20. | |||
جلد 9 - صفحه 477 | |||
و بيان مىكند كه در هر دورهاى از عمر، يكى از جلوههاى دنيا، انسان را مشغول مىكند؛ دوران كودكى و نوجوانى، مشغول لهو و لعب است، دوره جوانى، در فكر زينت و زيبايى و دوره ميانسالى و پيرى، گرفتار تفاخر و تكاثر است. | |||
در آيات قبل سخن از صدقه و قرضالحسنه بود، اين آيه موانع و عوامل بازدارنده از انفاق را بيان مىكند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- شناخت حقيقت دنيا، به دقّت و ژرف نگرى نياز دارد. «اعْلَمُوا» | |||
2- قرآن، ديدگاه انسان را نسبت به دنيا تصحيح مىكند. و «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا» | |||
3- زيبايىهاى دنيا زودگذر است. وَ زِينَةٌ ... فَتَراهُ مُصْفَرًّا | |||
4- دنيا، همواره بهار و پاييز دارد و هرچه رنگ دنيا داشته باشد، گرفتار برگريزان است. «أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً» | |||
5- بازى وسرگرمى، ويژگى زندگى دنياست ولى اگر در مسير درست قرار نگيرد، به عذاب آخرت مىرسد. لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ... أَعْجَبَ الْكُفَّارَ ... وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ | |||
6- زينتهاى دنيا مثل زيورهاى شخصى وخانه وماشين، اگر موجب فخرفروشى و تفاخر گردد، انسان را به دوزخ مىكشاند. زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ ... فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ | |||
7- كثرت فرزند وافزايش جمعيّت، در صورتى ارزش است كه به كثرتِ دوزخيان منجر نشود و فرزندان، با تربيت درست بزرگ شوند. تَكاثُرٌ فِي ... الْأَوْلادِ ... وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ | |||
8- دنيا براى عدهاى موجب فريب و كيفر است، «فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ» براى مؤمن، اسباب رشد و تكامل و كسب مغفرت و رضوان الهى است. أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا ... وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ | |||
9- تا لغزشها برطرف نشود، دستيابى به رضوان الهى سخت خواهد بود. | |||
«مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ» | |||
10- عذاب شديد، عكس العمل كار خود انسان است، ولى آمرزش و لطف از | |||
جلد 9 - صفحه 478 | |||
جانب خداست. «مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ»، (مغفرت و رضوان را به خدا نسبت داد) | |||
11- بايد انسان بين بيم و اميد باشد. «عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ» | |||
در تعليم و تربيت، سه اصل لازم است: تبيين، تمثيل و نتيجهگيرى. «اعْلَمُوا» براى تبيين است، «كَمَثَلِ غَيْثٍ» براى تمثيل و «عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ» نتيجهگيرى است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ «20» | |||
بعد از بيان حال فريقين در نشأه آخرت، بيان تحقير و فناء و زوال دنيا را | |||
جلد 13 - صفحه 36 | |||
فرمايد تا مغرور به آن نشوند: | |||
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا: بدانيد اى طالبان دنيا بدرستى كه جز اين نيست كه زندگانى اين سراى دنيا، لَعِبٌ وَ لَهْوٌ: بازيچه و مشغولى است، و رنج و زحمت در طلب متاع آن بىفايده مانند بازيچه اطفال كه فايده بر آن مترتب نشود، و مشغولى است كه به سبب اشتغال شما به آن بازمىمانيد از مراتب عظيمه اخرويه، وَ زِينَةٌ: و آرايشى است در مطاعم خوشگوار و ملابس نيكو و منازل دلكش و مراكب راهوار و غير آن، وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ: و مفاخرت نمودن نسبت به يكديگر به سبب نسب عالى و جاه و منازل، وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ: و مباهات كردن در كثرت مالها و عدد آن، وَ الْأَوْلادِ: و بسيارى فرزندان. | |||
ابن عباس گفته: جميع اموال غير حلال، تكاثر است؛ و تطاول بر اولياى خدا به مال و اولاد و خدم، تفاخر. | |||
بعضى اكابر در وصف دنيا گفتهاند: الدّنيا لعب كلعب الصبيان و لهو كلهو الفتيان و زينة كزينة النسوان و تفاخر كتفاخر الاقران و تكاثر كتكاثر الدهقان؛ و بر هيچ عاقلى مخفى نيست كه اين بازى به اندك زمانى برطرف شود، و لهو و فرح، به غم و كدرت مبدل گردد، و زينتهاى آن از هم فرو ريزد، و تفاخر و تكاثر او چون شراره آتش نابود گردد. | |||
بيان: حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به عمار ياسر فرمود: اى عمار، براى دنيا غم مخور كه جمله لذات دنيا شش است: مطعوم، مشروب، ملبوس، منكوح، مركوب، مشموم. شريفترين مطعومات عسل است و آن لعاب مگس باشد، و بهترين مشروبات آب است و جمله حيوانات در آن مساويند، و نيكوترين مشمومات مشك و آن خون آهو باشد، و زيباترين مركوبات اسب است و راكب آن در مظنّه هلاكت است، و نفيسترين ملبوسات ابريشم است و آن تنيده كرم باشد، و معظم فوائد منكوحات مواقعه است و آن ادخال مجراى بول باشد در بول ديگر؛ و چون معظم لذات دنيا مبتنى بر اين امور خسيسه دنيه | |||
جلد 13 - صفحه 37 | |||
است، پس معلوم شود كه قدر و منزلت آن چه اندازه باشد. «1» حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى با جمعى صحابه بر بزغاله مردهاى گذشت، ديد متورّم و متعفّن شده، كنار راه افتاده، فرمود: كيست اين را به درمى بخرد؟ گفتند: يا رسول اللّه در زندگى به يك درم نمىارزيد، اكنون كه مرده گنديده است، كه او را به درمى بخرد؟ فرمود: به خدا سوگند كه دنيا نزد حق تعالى حقيرتر از اين بزغاله است. «2» و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام پرسيد وصف دنيا فرما، فرمود: الدّنيا اوله بكاء و اوسطه عناء و آخره فناء: «3» اولش گريه، و وسطش غم و اندوه، و آخرش فنا باشد. | |||
ثابت بن سعيد گفته: دنيا چون عقربى است كه دنبال آن جز زهر نيست، به هر كه رسد نيش زند. | |||
حق تعالى در بىاعتبارى دنيا و سرعت زوال آن تمثيل فرموده به اين مثل كه دنيا: كَمَثَلِ غَيْثٍ: مانند بارانى است كه بر زمين كشته ببارد و تخمها كه در اوست زود برويد و راست بايستد، و به جهت طراوت و نضارت، أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ: به شگفت آورد زارعان را روئيده شده باران، يعنى آنچه رسته شده از باران، يا متعجب سازد آن گياه كفار را كه اعجاب آنها به زينت دنيا بيشتر است بر خلاف اهل ايمان، زيرا مؤمن چون امرى معجب مشاهده كند فكر او منتقل شود به قدرت صانع آن، پس سبب تعجب او در نبات قدرت الهى مىشود نه طراوت و نضارت آن، و كافر فكر او تجاوز نكند از آنچه احساس نموده بلكه مستغرق امر محسوس شده فكر خود را مقصور مىدارد بر تعجب آن و اصلا متوجه خالق نشود. حاصل مانند نباتى است كه از باران روئيده با كمال تر و تازگى، | |||
---- | |||
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 186. | |||
«2» مدرك ياد شده. | |||
«3» مدرك ياد شده. | |||
جلد 13 - صفحه 38 | |||
ثُمَّ يَهِيجُ: پس خشك گردد به يكى از آفات سماوى و ارضى، فَتَراهُ مُصْفَرًّا: | |||
پس بينى آن را زرد بعد از سبزى و خرّمى، ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً: پس گردد بعد از زردى درهم شكسته و كوفته و ريزه گشته، يعنى مال و منال دنيا نيز چنين است كه روزى چند سبز و خرم باشد بعد از آن به حرارت آفتاب يا به آفات خشگ گردد و ريزه گشته، به باد حوادث متلاشى و پراكنده گردد، يا باد مرگ درآيد و حيات ضعيف او را كه نبات طبيعت باشد به پيرى خشك گرداند و مال او را به ديگرى منتقل سازد. | |||
بيان: تشبيه زندگانى دنيا به نبات در اينكه: عاقبت دنيا كه انسان طالب و جالب آنست مانند عاقبت اين مزروع است در حينى كه غايت اميدوارى و دلبستگى به زخارف دنياست، ناگاه سيل اجل رسيده با هزاران حسرت، نهال او را بدرآرد و ثمرات آرزوهاى او را نابود سازد؛ بنابراين چنانچه اين زرع را عاقبت خوشى نباشد، همچنين مغرور و فريفته دنيا را سر انجام پسنديده نخواهد بود و شايد وبال و نكال آن طارى شود چنانچه فرمايد: | |||
وَ فِي الْآخِرَةِ: و در آخرت، عَذابٌ شَدِيدٌ: عذاب سخت است مر دشمنان خدا را كه همه عمر در طلب دنيا گذرانيده و حق را فراموش كرده باشند، وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ: و آمرزش از جانب خدا عاصيان اهل ايمان را ثابت، وَ رِضْوانٌ: و خشنودى مر دوستان حق را كه به جهت اشتغال به طاعت و عبادت، ترك دنيا كرده باشند محقق است. اين كلام براى تحذير به انهماك در دنيا و تحريص بندگان است بر موجب كرامت در آخرت، پس به جهت تأكيد آن فرمايد: | |||
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا: و نيست زندگانى دنيا، إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ: مگر متاع و بهره فريب دهنده. | |||
تبصره: دنيا متاع غرور است نسبت به كسى كه مغترّ شود به آن و آن را به جهت مستلذات نفس و هوى و شهوات بكار برد و از حظوظ آخرت بازماند؛ و اما اگر صاحب دولتى مدد و توفيق سبحانى شامل شود بوسيله اسباب دنيوى در تحصيل مقاصد اخروى سعى نمايد و به سبب آن از مراضى ربّانى بهره بردارد، | |||
جلد 13 - صفحه 39 | |||
دنيا نسبت به او متاع سرور خواهد بود نه غرور، و لهذا سعيد بن جبير فرموده: الدّنيا متاع الغرور لمن لم يشتغل بطلب الآخرة و من اشتغل بطلبها فهو له متاع بلاغ الى ما هو خير منه» و مصداق اينست حديث نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: نعم المال الصّالح للرّجل الصّالح. «1» | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ «16» اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «17» إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ «18» وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ «19» اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ «20» | |||
ترجمه | |||
آيا وقت نشده است براى آنانكه ايمان آوردند كه رقيق و نرم شود دلهاشان براى ياد خدا و آنچه نازل شد از كلام خداوند و نباشند مانند آنان كه داده شدند كتاب را پيش از اين پس دراز شد بر آنان مدّت پس سخت شد دلهاشان و بسيارى از آنان متمرّدانند | |||
بدانيد كه همانا خدا زنده ميگرداند زمين را بعد از مردنش بتحقيق بيان نموديم براى شما دلائل واضحات را شايد كه شما تعقل كنيد | |||
همانا مردان صدقه دهنده و زنانى كه صدقه دهندهاند و وام دادند بخدا وامى نيكو زياد كرده ميشود براى ايشان و براى آنان پاداشى نيكو است | |||
و آنانكه گرويدند بخدا و پيمبرانش آن گروه ايشانند بسيار راستگويان و مانند شهيدانند نزد پروردگارشان براى ايشان است مزد آنها و نور آنان و آنانكه كافر شدند و تكذيب كردند آيتهاى ما را آن گروه اهل دوزخند | |||
بدانيد جز اين نيست كه زندگانى دنيا بازيچه و مشغول كننده و آرايش و مفاخره كردن بر يكديگر ميانتان و مباهات نمودن بزيادتى مال و اولاد است مانند بارانى كه بشگفت آرد زارعان را روئيدنيهايش پس خشك گردد پس بينى آن را زرد پس بگردد خرد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 147 | |||
شده و درهم شكسته و در آخرت عذاب سخت است و آمرزش از خدا و خوشنودى و نيست زندگانى دنيا مگر وسائل فريب. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال بعد از ذكر احوال اهل نفاق روى سخن را بجانب اهل ايمان معطوف داشته ميفرمايد آيا وقت آن نشده كه دلهاى مؤمنان خاضع و خاشع شود براى ياد خدا و آنچه نازل شده از جانب او براستى و درستى كه قرآن مبين است و آن كه نباشند ايشان مانند اهل كتاب كه قبلا كتب سماوى براى ارشاد آنها نازل شد و بمرور زمان دلهاى آنها قساوت پيدا كرد و پشت پا زدند باحكام الهى و بيشترشان تمرّد نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرشان خارج شدند بدانيد و مأيوس نباشيد از رفتن زنگار دل بتوبه و انابه كه خدا چنانچه زمين مرده را در هر سال زنده ميكند دلهاى مرده را هم ميتواند زنده كند و توفيق طاعت و عبادت دهد ما براى تعقّل و تدبّر و تكميل نفوس شما ادلّه و براهين واضحه اقامه نموديم تا بآنها ارشاد و هدايت شويد كسانيكه از مال حلال خود صدقه دادند در راه خدا يا كسانيكه از صميم قلب ايمان آوردند بخدا و پيغمبر او چون انّ المصدّقين و المصدّقات بتخفيف صاد نيز قرائت شده و وام دادند بخدا وام خوبى چنانچه در آيات سابقه بيان شد خداوند زيادتر از آن بآنها عوض ميدهد و براى ايشان اجر خوب مثمرى خواهد بود و آن كسانيكه گرويدند بخدا و پيغمبران او و اوصياء ايشان آنها بسيار راستگويان و در حكم شهيدانند نزد خداوندشان از براى آنان است اجر شهيدان و نورانيّتشان و آنانكه منكر اصول دين شدند و تكذيب نمودند آيات قرآن و اوصياء پيغمبر آخر الزّمان را آنها مصاحب و ملازم آتش جهنمند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آيه اوّل در شأن اهل ايمان در غيبت امام زمان نازل شده و در آيه دوم مراد از احياء زمين بعد از موت آن كفر اهل زمين است و احياء آنها بظهور آن حضرت چون كافر در حكم مرده است و در بعضى بعدل بعد از جور تفسير شده و در آيه چهارم مراد خداوند از گروندگان بخدا و انبيا كه صدّيقون و شهداء نزد پروردگارند شيعيان اهل بيت اطهارند كه تمام اقوال پيغمبران را تصديق نمودند و چون با محبّت اهل بيت از دنيا ميروند | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 148 | |||
خداوند اجر شهداء و نورانيّت آنها را بايشان عنايت ميفرمايد و بنظر حقير محتمل است مراد از شهداء نزد خدا گواهان نزد خدا بر اعمال عباد باشد يعنى شهادت آنها نزد خدا پذيرفته مىشود چنانچه ظاهر است و منافات با روايات ندارد چون اراده بيش از يك معنى از لفظ جائز و در قرآن شايع است ولى چون مستظهر از روايات معناى اوّل بود در ترجمه و تفسير از آن تجاوز ننمودم و بعضى شهداء را بمعناى كشتهشدگان در راه خدا و بعضى مراد از آن را انبياء و اين كلام را منفصل از سابق دانستهاند و متّبع روايات ائمه اطهار است نه اقوال غير ايشان و پس از اين خداوند براى اقبال بندگان بآخرت و زهد در دنيا لذّات آن را از كودكى تا پيرى بترتيب ذكر فرموده و ناچيز شمرده باين بيان كه زندگانى دنيا بازى خسته كننده بىثمر پرخطر است و سرگرمى و اشتغال بامورى است كه موجب انصراف از آخرت مىشود و جز شهوترانى موقت و ضرر مؤبّد ثمرى ندارد و زينت و آرايش و پيرايش و تجمّلات خارجى است از قبيل خانه و اثاث و مركب و غيرها كه دوام و بقاء و وقر نزد دانشمندان ندارد و مفاخره بر يكديگر است بحسب و نسب و منصب و جاه و جلال كه قبيح و ناپسند نزد عقلا و مذموم در اخلاق است و جز ايجاد بغض و عداوت و كينه و حسد فائدهاى بر آن مرتّب نيست و مباهات بكثرت مال و اولاد و احفاد است كه بمراتب آن قبيحتر و ناپسندتر و آثار سوئش بيشتر است پس مثل دنيا و لذّات آن مثل بارانى است كه بيايد و نبات و زرعى را بروياند و زارعين از خوبى آن بشگفت درآيند و مسرور شوند پس بادى بوزد و خشك كند آن را و زرد گردد پس خرد و خاك شود و بباد رود در آن كه رونقى بىدوام و مايه حسرت على الدّوام است و بنابراين كفّار بمعناى زرّاع است چون زارع تخم را در زمين پنهان مىكند و محتمل است بمعناى مشهور خود باشد و بنابراين اختصاص اعجاب بكفّار براى آنست كه آنها باين امور بيشتر دلبستگى و خرسندى پيدا ميكنند و در آخرت عذاب سخت ممتدّ براى كفّار و فجّار است و آمرزشى كه فوائد آن قابل احصاء نيست و خوشنوديى كه بوصف در نميآيد براى اهل ايمان و معرضين از دنيا است و نيست زندگانى دو روزه دنيا و لذائذ ششگانه نامبرده آن مگر كالا و اسباب | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 149 | |||
فريب يا مگر بهره و نفع فريب براى فريب خورده. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم وَ تَكاثُرٌ فِي الأَموالِ وَ الأَولادِ كَمَثَلِ غَيثٍ أَعجَبَ الكُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضوانٌ وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا إِلاّ مَتاعُ الغُرُورِ «20» | |||
بدانيد و آگاه باشيد جز اينکه نيست که زندگاني دنيا بازيگريست و بيهودگيست و خودسازيست و مباهات كردن است بر يكديگر خوردنست و جمع آوري مال و اولاد مثل دنيا مثل باران است که ميروياند نبات را بطوري که كشت كنندگان تعجّب ميكنند از سبزي و خرّمي او سپس بر ميگردد زرد ميشود پس از آن خشك ميشود و از بين ميرود و در آخرت عذاب شديد دارد و حال آنكه مغفرت و آمرزش خداي متعال و خشنودي او در آخرت است و نيست زندگاني دنيا مگر متاعي فريبنده. | |||
اينکه آيه شريفه دنيا را دو نحوه نشان ميدهد يك نحوه اينست که انسان غرق دنيا شود و از آخرت غافل گردد که دنياي مذمومه گويند و اينکه جز لهو و لعب نيست كساني که علاقه باو پيدا كردند و فريب زخارف او را خوردند که غرق شهوات نفسانيّه شدند يك قسمت آن را به لعب و بازيگري و تفريح و تفرّج گذرانيدند و يك قسمت آن را به آلات لهو، ساز، آواز، رقص، تماشا خانهها و سينماها، مجالس معاصي، شرب، قمار، فسق و فجور طيّ كردند يك قسمت آن را به خود پردازي و زينت كني. گيسوان را چه نحوه، صورت را چه شكل، لباس را چه طرز، خانه به چه كيفيت، فرش و مبل به چه نحوه از بين بردند و يك قسمت را به بلند پروازي و فخريّه و مباهات. من كيم، پدرم كي بود، مادرم که بود، درجهام به چه پايه است. مقامم چه اندازه بلند است قدرت و تواناييم چه مقدار است تلف كردند يك قسمت به جمع آوري مال، حلال باشد يا حرام و كثرت اولاد و احفاد و عدّه و عدّه و اتباع و نحو اينها عمر خود را صرف كردند و از دست دادند. | |||
ناگهان بانگي برآمد خواجه مرد- که گفتند انسان سه دشمن دارد. | |||
1- دنيا خود را جلوه ميدهد. | |||
جلد 16 - صفحه 435 | |||
2- نفس مايل ميشود. | |||
3- شيطان راه نشان ميدهد اينکه نحوه را ميفرمايد: | |||
اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم وَ تَكاثُرٌ فِي الأَموالِ وَ الأَولادِ سپس تشبيه ميفرمايد و مثال ميزند. | |||
كَمَثَلِ غَيثٍ باران شديد. | |||
أَعجَبَ الكُفّارَ كشت كاران که دانهها را زير خاك ميكنند و آن باران آنها را ميروياند که آنها از سبزي و خرّمي اينها تعجّب ميكنند. | |||
نَباتُهُ لكن دوام و بقايي ندارد بفاصله كمي زرد ميشود. | |||
ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصفَرًّا دنيا هم همين نحو است اگر اينکه نوشها را دارد هزارها نيش هم دارد | |||
دار بالبلاء محفوفة و بالغدر موصوفة | |||
دار محنة و بلية احدي را نيست که دل خوش باشد مرضهاي گوناگون بلاهاي مختلف، ظلمهاي متشتت، آرزوهاي دراز، گرفتاريهاي سخت. | |||
ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً از بين برود اجل وقتي رسيد آني فرصت نميدهد، ميگذارد و ميرود با بارهاي سنگين گناه. | |||
وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ. نحوه دوم اينكه دنيا را مزرعه آخرت قرار دهد و دار عمل بداند و تحصيل آخرت كند که موجب. | |||
وَ مَغفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضوانٌ گردد بايد فريب متاع دنيا را نخورد که وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا إِلّا مَتاعُ الغُرُورِ | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 20)- دنیا چیزی جز متاع غرور نیست! از آنجا که حب و علاقه دنیا سر چشمه هر گناه و «رأس کل خطیئه» است در این آیه ترسیم گویائی از وضع زندگی دنیا و مراحل مختلف، و انگیزههای حاکم بر هر مرحله را ارائه داده، میگوید: | |||
«بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخر فروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ | |||
ج5، ص105 | |||
وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ) | |||
.به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل میدهند. | |||
سپس با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسّم ساخته، میفرماید: «همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میشود به گونهای که آن را زرد رنگ میبینی، سپس تبدیل به کاه میشود»! (کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً). | |||
«کفار» در اینجا به معنی کشاورزان است، زیرا اصل معنی «کفر» به معنی «پوشاندن» است، و چون کشاورز بذرافشانی کرده و آن را زیر خاک میپوشاند از این رو به او «کافر» میگویند. | |||
سپس به بازده عمر و نتیجه و محصول نهائی آن پرداخته، میافزاید: «و در آخرت (از دو حال خارج نیست): عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی» (وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ). | |||
و سر انجام آیه را با این جمله پایان میدهد: «و (به هر حال) زندگی دنیا جز متاع و فریب نیست»! (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ). | |||
جمله «دنیا متاع غرور است» مفهومش این است که وسیله و ابزار است برای فریبکاری، فریب دادن خویشتن، و هم فریب دیگران و البته این در مورد کسانی است که دنیا را هدف نهائی قرار میدهند و به آن دل میبندند، و آخرین آرزویشان وصول به آن است، اما اگر مواهب این جهان مادی وسیلهای برای وصول به ارزشهای والای انسانی و سعادت جاودان باشد هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت، و قنطره و پلی برای رسیدن به آن هدفهای بزرگ است. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۶
ترجمه
الحديد ١٩ | آیه ٢٠ | الحديد ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ»: (نگا: انعام / ، عنکبوت / ، محمد / ). «تَفَاخُرٌ»: نازش بر یکدیگر. به خود بالیدن و خود را ستودن. «تَکَاثُرٌ»: مسابقه در افزایش مال و جاه، و نازش به دارائی و عزت و قدرت. «غَیْثٍ»: باران. «الْکُفَّارَ»: جمع کافِر، کشاورزان (نگا: فتح / ). «ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَکُونُ حُطَاماً»: (نگا: زمر / ). «مَتَاعُ الْغُرُورِ»: (نگا: آلعمران. .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ... (۵) زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُ الشَّهَوَاتِ... (۶) وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ... (۱)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ... (۱) يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۲۴ سوره حديد
- عتاب به مؤ منين به جهت قساوتى كه دل هايشان را گرفته و درمقابل ذكر خدا خاشع نمى شود
- مقصود از اينكه فرمود مؤ منان به خدا و رسل نزد پروردگارشان صديقتين و شهدايند
- پنج خصلت زندگى دنيا: لهو، لعب ، زينت ، تفاخر، و تكاثر و سخنى از شيخ بهائى دراين باره
- مثلى براى بيان فريبندگى دنيا
- اختلاف معنا و مفاد آيه : ((سابقوا الى مغفرة من ربكم )) با آيه : ((و سارعوا الى مغفرة...))
- مراد از اينكه عرض بهشت مانند عرض آسمان و زمين است
- مقصود از ايمان در جمله ((...اعدت للذين آمنوا بالله و رسله )) ايمان تواءم باعمل است
- وجوه متعدد در معناى آيه : ((ما اصاب من مصيبة فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب...))
- در از دست دادن اندوه مخوريد و در به دست آوردن شادى مكنيد
- (رواياتى در ذيل آيه : ((الم ياءن للذين آمنوا...)) و ((اولئك هم الصديقون والشهداء...)) و درباره حد زهد)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ «20»
بدانيد كه زندگانى پستِ دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى و زينتطلبى و فخر فروشى در ميان خود و افزونطلبى بر همديگر در اموال و فرزندان نيست، همانند بارانى كه گياه آن، كشاورزان را به شگفتى وا دارد، سپس
جلد 9 - صفحه 476
خشك شود و آن را زرد بينى، سپس كاه شود و در آخرت، عذابى شديد (براى گنهكاران) و مغفرت و رضوانى (براى اطاعتكنندگان) از جانب خداوند است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
نکته ها
«غَيْثٍ» از «غياث» به معناى باران مفيد است، ولى «مطر» شامل باران مضرّ نيز مىشود.
شايد به اين جهت كه باران، پاسخ ناله ونياز مردم است، «غيث» ناميده مىشود.
«كفار» در اينجا به معناى كشاورزان است نه افراد بىايمان، زيرا در اصل از «كفر» به معناى پوشاندن است و به كشاورز چون بذر افشانى كرده و آن را زير خاك مىپوشاند، كافر و كفّار نام گرفته است.
«يَهِيجُ» از هيجان به دو معنا آمده است: خشكيدن گياه، جوش و خروش. «حطام» به معناى گياهى است كه از شدّت خشكيدگى مىشكند، مثل كاه.
لهو و لعب بودن دنيا، چهار مرتبه در قرآن، آن هم در قالب حصر و انحصار آمده است:
1. «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» «1»
2. «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» «2»
3. «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»* «3»
4. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» «4»
شايد از جمع بندى آيات قرآن در مورد دنيا بتوان اين گونه استفاده كرد كه هرگاه دنيا را به عنوان هدف و مقصد بنگريم، دنيا وسيله اغفال و غرور خواهد بود ولى اگر دنيا را مزرعه آخرت، مقدّمه و وسيله رسيدن به كمال بنگريم، دنيا و نعمتهاى آن ارزشمند و سازنده خواهند بود؛ بنابر اين از همين زندگانى دنيا، گروهى آن گونه بهره مىگيرند كه مغفرت و رضوان الهى را دريافت مىنمايند و گروهى آن گونه كه گرفتار عذاب شديد مىشوند.
اين آيه به دوران مختلف زندگى انسان (كودكى و نوجوانى، جوانى و بزرگسالى) اشاره داشته
«1». انعام، 32.
«2». عنكبوت، 64.
«3». محمّد، 36.
«4». حديد، 20.
جلد 9 - صفحه 477
و بيان مىكند كه در هر دورهاى از عمر، يكى از جلوههاى دنيا، انسان را مشغول مىكند؛ دوران كودكى و نوجوانى، مشغول لهو و لعب است، دوره جوانى، در فكر زينت و زيبايى و دوره ميانسالى و پيرى، گرفتار تفاخر و تكاثر است.
در آيات قبل سخن از صدقه و قرضالحسنه بود، اين آيه موانع و عوامل بازدارنده از انفاق را بيان مىكند.
پیام ها
1- شناخت حقيقت دنيا، به دقّت و ژرف نگرى نياز دارد. «اعْلَمُوا»
2- قرآن، ديدگاه انسان را نسبت به دنيا تصحيح مىكند. و «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا»
3- زيبايىهاى دنيا زودگذر است. وَ زِينَةٌ ... فَتَراهُ مُصْفَرًّا
4- دنيا، همواره بهار و پاييز دارد و هرچه رنگ دنيا داشته باشد، گرفتار برگريزان است. «أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً»
5- بازى وسرگرمى، ويژگى زندگى دنياست ولى اگر در مسير درست قرار نگيرد، به عذاب آخرت مىرسد. لَعِبٌ وَ لَهْوٌ ... أَعْجَبَ الْكُفَّارَ ... وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ
6- زينتهاى دنيا مثل زيورهاى شخصى وخانه وماشين، اگر موجب فخرفروشى و تفاخر گردد، انسان را به دوزخ مىكشاند. زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ ... فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ
7- كثرت فرزند وافزايش جمعيّت، در صورتى ارزش است كه به كثرتِ دوزخيان منجر نشود و فرزندان، با تربيت درست بزرگ شوند. تَكاثُرٌ فِي ... الْأَوْلادِ ... وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ
8- دنيا براى عدهاى موجب فريب و كيفر است، «فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ» براى مؤمن، اسباب رشد و تكامل و كسب مغفرت و رضوان الهى است. أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا ... وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ
9- تا لغزشها برطرف نشود، دستيابى به رضوان الهى سخت خواهد بود.
«مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ»
10- عذاب شديد، عكس العمل كار خود انسان است، ولى آمرزش و لطف از
جلد 9 - صفحه 478
جانب خداست. «مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ»، (مغفرت و رضوان را به خدا نسبت داد)
11- بايد انسان بين بيم و اميد باشد. «عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ»
در تعليم و تربيت، سه اصل لازم است: تبيين، تمثيل و نتيجهگيرى. «اعْلَمُوا» براى تبيين است، «كَمَثَلِ غَيْثٍ» براى تمثيل و «عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ» نتيجهگيرى است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ «20»
بعد از بيان حال فريقين در نشأه آخرت، بيان تحقير و فناء و زوال دنيا را
جلد 13 - صفحه 36
فرمايد تا مغرور به آن نشوند:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا: بدانيد اى طالبان دنيا بدرستى كه جز اين نيست كه زندگانى اين سراى دنيا، لَعِبٌ وَ لَهْوٌ: بازيچه و مشغولى است، و رنج و زحمت در طلب متاع آن بىفايده مانند بازيچه اطفال كه فايده بر آن مترتب نشود، و مشغولى است كه به سبب اشتغال شما به آن بازمىمانيد از مراتب عظيمه اخرويه، وَ زِينَةٌ: و آرايشى است در مطاعم خوشگوار و ملابس نيكو و منازل دلكش و مراكب راهوار و غير آن، وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ: و مفاخرت نمودن نسبت به يكديگر به سبب نسب عالى و جاه و منازل، وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ: و مباهات كردن در كثرت مالها و عدد آن، وَ الْأَوْلادِ: و بسيارى فرزندان.
ابن عباس گفته: جميع اموال غير حلال، تكاثر است؛ و تطاول بر اولياى خدا به مال و اولاد و خدم، تفاخر.
بعضى اكابر در وصف دنيا گفتهاند: الدّنيا لعب كلعب الصبيان و لهو كلهو الفتيان و زينة كزينة النسوان و تفاخر كتفاخر الاقران و تكاثر كتكاثر الدهقان؛ و بر هيچ عاقلى مخفى نيست كه اين بازى به اندك زمانى برطرف شود، و لهو و فرح، به غم و كدرت مبدل گردد، و زينتهاى آن از هم فرو ريزد، و تفاخر و تكاثر او چون شراره آتش نابود گردد.
بيان: حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به عمار ياسر فرمود: اى عمار، براى دنيا غم مخور كه جمله لذات دنيا شش است: مطعوم، مشروب، ملبوس، منكوح، مركوب، مشموم. شريفترين مطعومات عسل است و آن لعاب مگس باشد، و بهترين مشروبات آب است و جمله حيوانات در آن مساويند، و نيكوترين مشمومات مشك و آن خون آهو باشد، و زيباترين مركوبات اسب است و راكب آن در مظنّه هلاكت است، و نفيسترين ملبوسات ابريشم است و آن تنيده كرم باشد، و معظم فوائد منكوحات مواقعه است و آن ادخال مجراى بول باشد در بول ديگر؛ و چون معظم لذات دنيا مبتنى بر اين امور خسيسه دنيه
جلد 13 - صفحه 37
است، پس معلوم شود كه قدر و منزلت آن چه اندازه باشد. «1» حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى با جمعى صحابه بر بزغاله مردهاى گذشت، ديد متورّم و متعفّن شده، كنار راه افتاده، فرمود: كيست اين را به درمى بخرد؟ گفتند: يا رسول اللّه در زندگى به يك درم نمىارزيد، اكنون كه مرده گنديده است، كه او را به درمى بخرد؟ فرمود: به خدا سوگند كه دنيا نزد حق تعالى حقيرتر از اين بزغاله است. «2» و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام پرسيد وصف دنيا فرما، فرمود: الدّنيا اوله بكاء و اوسطه عناء و آخره فناء: «3» اولش گريه، و وسطش غم و اندوه، و آخرش فنا باشد.
ثابت بن سعيد گفته: دنيا چون عقربى است كه دنبال آن جز زهر نيست، به هر كه رسد نيش زند.
حق تعالى در بىاعتبارى دنيا و سرعت زوال آن تمثيل فرموده به اين مثل كه دنيا: كَمَثَلِ غَيْثٍ: مانند بارانى است كه بر زمين كشته ببارد و تخمها كه در اوست زود برويد و راست بايستد، و به جهت طراوت و نضارت، أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ: به شگفت آورد زارعان را روئيده شده باران، يعنى آنچه رسته شده از باران، يا متعجب سازد آن گياه كفار را كه اعجاب آنها به زينت دنيا بيشتر است بر خلاف اهل ايمان، زيرا مؤمن چون امرى معجب مشاهده كند فكر او منتقل شود به قدرت صانع آن، پس سبب تعجب او در نبات قدرت الهى مىشود نه طراوت و نضارت آن، و كافر فكر او تجاوز نكند از آنچه احساس نموده بلكه مستغرق امر محسوس شده فكر خود را مقصور مىدارد بر تعجب آن و اصلا متوجه خالق نشود. حاصل مانند نباتى است كه از باران روئيده با كمال تر و تازگى،
«1» منهج الصادقين، جلد 9، صفحه 186.
«2» مدرك ياد شده.
«3» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 38
ثُمَّ يَهِيجُ: پس خشك گردد به يكى از آفات سماوى و ارضى، فَتَراهُ مُصْفَرًّا:
پس بينى آن را زرد بعد از سبزى و خرّمى، ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً: پس گردد بعد از زردى درهم شكسته و كوفته و ريزه گشته، يعنى مال و منال دنيا نيز چنين است كه روزى چند سبز و خرم باشد بعد از آن به حرارت آفتاب يا به آفات خشگ گردد و ريزه گشته، به باد حوادث متلاشى و پراكنده گردد، يا باد مرگ درآيد و حيات ضعيف او را كه نبات طبيعت باشد به پيرى خشك گرداند و مال او را به ديگرى منتقل سازد.
بيان: تشبيه زندگانى دنيا به نبات در اينكه: عاقبت دنيا كه انسان طالب و جالب آنست مانند عاقبت اين مزروع است در حينى كه غايت اميدوارى و دلبستگى به زخارف دنياست، ناگاه سيل اجل رسيده با هزاران حسرت، نهال او را بدرآرد و ثمرات آرزوهاى او را نابود سازد؛ بنابراين چنانچه اين زرع را عاقبت خوشى نباشد، همچنين مغرور و فريفته دنيا را سر انجام پسنديده نخواهد بود و شايد وبال و نكال آن طارى شود چنانچه فرمايد:
وَ فِي الْآخِرَةِ: و در آخرت، عَذابٌ شَدِيدٌ: عذاب سخت است مر دشمنان خدا را كه همه عمر در طلب دنيا گذرانيده و حق را فراموش كرده باشند، وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ: و آمرزش از جانب خدا عاصيان اهل ايمان را ثابت، وَ رِضْوانٌ: و خشنودى مر دوستان حق را كه به جهت اشتغال به طاعت و عبادت، ترك دنيا كرده باشند محقق است. اين كلام براى تحذير به انهماك در دنيا و تحريص بندگان است بر موجب كرامت در آخرت، پس به جهت تأكيد آن فرمايد:
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا: و نيست زندگانى دنيا، إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ: مگر متاع و بهره فريب دهنده.
تبصره: دنيا متاع غرور است نسبت به كسى كه مغترّ شود به آن و آن را به جهت مستلذات نفس و هوى و شهوات بكار برد و از حظوظ آخرت بازماند؛ و اما اگر صاحب دولتى مدد و توفيق سبحانى شامل شود بوسيله اسباب دنيوى در تحصيل مقاصد اخروى سعى نمايد و به سبب آن از مراضى ربّانى بهره بردارد،
جلد 13 - صفحه 39
دنيا نسبت به او متاع سرور خواهد بود نه غرور، و لهذا سعيد بن جبير فرموده: الدّنيا متاع الغرور لمن لم يشتغل بطلب الآخرة و من اشتغل بطلبها فهو له متاع بلاغ الى ما هو خير منه» و مصداق اينست حديث نبوى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: نعم المال الصّالح للرّجل الصّالح. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ «16» اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «17» إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ «18» وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ «19» اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ «20»
ترجمه
آيا وقت نشده است براى آنانكه ايمان آوردند كه رقيق و نرم شود دلهاشان براى ياد خدا و آنچه نازل شد از كلام خداوند و نباشند مانند آنان كه داده شدند كتاب را پيش از اين پس دراز شد بر آنان مدّت پس سخت شد دلهاشان و بسيارى از آنان متمرّدانند
بدانيد كه همانا خدا زنده ميگرداند زمين را بعد از مردنش بتحقيق بيان نموديم براى شما دلائل واضحات را شايد كه شما تعقل كنيد
همانا مردان صدقه دهنده و زنانى كه صدقه دهندهاند و وام دادند بخدا وامى نيكو زياد كرده ميشود براى ايشان و براى آنان پاداشى نيكو است
و آنانكه گرويدند بخدا و پيمبرانش آن گروه ايشانند بسيار راستگويان و مانند شهيدانند نزد پروردگارشان براى ايشان است مزد آنها و نور آنان و آنانكه كافر شدند و تكذيب كردند آيتهاى ما را آن گروه اهل دوزخند
بدانيد جز اين نيست كه زندگانى دنيا بازيچه و مشغول كننده و آرايش و مفاخره كردن بر يكديگر ميانتان و مباهات نمودن بزيادتى مال و اولاد است مانند بارانى كه بشگفت آرد زارعان را روئيدنيهايش پس خشك گردد پس بينى آن را زرد پس بگردد خرد
جلد 5 صفحه 147
شده و درهم شكسته و در آخرت عذاب سخت است و آمرزش از خدا و خوشنودى و نيست زندگانى دنيا مگر وسائل فريب.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر احوال اهل نفاق روى سخن را بجانب اهل ايمان معطوف داشته ميفرمايد آيا وقت آن نشده كه دلهاى مؤمنان خاضع و خاشع شود براى ياد خدا و آنچه نازل شده از جانب او براستى و درستى كه قرآن مبين است و آن كه نباشند ايشان مانند اهل كتاب كه قبلا كتب سماوى براى ارشاد آنها نازل شد و بمرور زمان دلهاى آنها قساوت پيدا كرد و پشت پا زدند باحكام الهى و بيشترشان تمرّد نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرشان خارج شدند بدانيد و مأيوس نباشيد از رفتن زنگار دل بتوبه و انابه كه خدا چنانچه زمين مرده را در هر سال زنده ميكند دلهاى مرده را هم ميتواند زنده كند و توفيق طاعت و عبادت دهد ما براى تعقّل و تدبّر و تكميل نفوس شما ادلّه و براهين واضحه اقامه نموديم تا بآنها ارشاد و هدايت شويد كسانيكه از مال حلال خود صدقه دادند در راه خدا يا كسانيكه از صميم قلب ايمان آوردند بخدا و پيغمبر او چون انّ المصدّقين و المصدّقات بتخفيف صاد نيز قرائت شده و وام دادند بخدا وام خوبى چنانچه در آيات سابقه بيان شد خداوند زيادتر از آن بآنها عوض ميدهد و براى ايشان اجر خوب مثمرى خواهد بود و آن كسانيكه گرويدند بخدا و پيغمبران او و اوصياء ايشان آنها بسيار راستگويان و در حكم شهيدانند نزد خداوندشان از براى آنان است اجر شهيدان و نورانيّتشان و آنانكه منكر اصول دين شدند و تكذيب نمودند آيات قرآن و اوصياء پيغمبر آخر الزّمان را آنها مصاحب و ملازم آتش جهنمند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آيه اوّل در شأن اهل ايمان در غيبت امام زمان نازل شده و در آيه دوم مراد از احياء زمين بعد از موت آن كفر اهل زمين است و احياء آنها بظهور آن حضرت چون كافر در حكم مرده است و در بعضى بعدل بعد از جور تفسير شده و در آيه چهارم مراد خداوند از گروندگان بخدا و انبيا كه صدّيقون و شهداء نزد پروردگارند شيعيان اهل بيت اطهارند كه تمام اقوال پيغمبران را تصديق نمودند و چون با محبّت اهل بيت از دنيا ميروند
جلد 5 صفحه 148
خداوند اجر شهداء و نورانيّت آنها را بايشان عنايت ميفرمايد و بنظر حقير محتمل است مراد از شهداء نزد خدا گواهان نزد خدا بر اعمال عباد باشد يعنى شهادت آنها نزد خدا پذيرفته مىشود چنانچه ظاهر است و منافات با روايات ندارد چون اراده بيش از يك معنى از لفظ جائز و در قرآن شايع است ولى چون مستظهر از روايات معناى اوّل بود در ترجمه و تفسير از آن تجاوز ننمودم و بعضى شهداء را بمعناى كشتهشدگان در راه خدا و بعضى مراد از آن را انبياء و اين كلام را منفصل از سابق دانستهاند و متّبع روايات ائمه اطهار است نه اقوال غير ايشان و پس از اين خداوند براى اقبال بندگان بآخرت و زهد در دنيا لذّات آن را از كودكى تا پيرى بترتيب ذكر فرموده و ناچيز شمرده باين بيان كه زندگانى دنيا بازى خسته كننده بىثمر پرخطر است و سرگرمى و اشتغال بامورى است كه موجب انصراف از آخرت مىشود و جز شهوترانى موقت و ضرر مؤبّد ثمرى ندارد و زينت و آرايش و پيرايش و تجمّلات خارجى است از قبيل خانه و اثاث و مركب و غيرها كه دوام و بقاء و وقر نزد دانشمندان ندارد و مفاخره بر يكديگر است بحسب و نسب و منصب و جاه و جلال كه قبيح و ناپسند نزد عقلا و مذموم در اخلاق است و جز ايجاد بغض و عداوت و كينه و حسد فائدهاى بر آن مرتّب نيست و مباهات بكثرت مال و اولاد و احفاد است كه بمراتب آن قبيحتر و ناپسندتر و آثار سوئش بيشتر است پس مثل دنيا و لذّات آن مثل بارانى است كه بيايد و نبات و زرعى را بروياند و زارعين از خوبى آن بشگفت درآيند و مسرور شوند پس بادى بوزد و خشك كند آن را و زرد گردد پس خرد و خاك شود و بباد رود در آن كه رونقى بىدوام و مايه حسرت على الدّوام است و بنابراين كفّار بمعناى زرّاع است چون زارع تخم را در زمين پنهان مىكند و محتمل است بمعناى مشهور خود باشد و بنابراين اختصاص اعجاب بكفّار براى آنست كه آنها باين امور بيشتر دلبستگى و خرسندى پيدا ميكنند و در آخرت عذاب سخت ممتدّ براى كفّار و فجّار است و آمرزشى كه فوائد آن قابل احصاء نيست و خوشنوديى كه بوصف در نميآيد براى اهل ايمان و معرضين از دنيا است و نيست زندگانى دو روزه دنيا و لذائذ ششگانه نامبرده آن مگر كالا و اسباب
جلد 5 صفحه 149
فريب يا مگر بهره و نفع فريب براى فريب خورده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم وَ تَكاثُرٌ فِي الأَموالِ وَ الأَولادِ كَمَثَلِ غَيثٍ أَعجَبَ الكُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضوانٌ وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا إِلاّ مَتاعُ الغُرُورِ «20»
بدانيد و آگاه باشيد جز اينکه نيست که زندگاني دنيا بازيگريست و بيهودگيست و خودسازيست و مباهات كردن است بر يكديگر خوردنست و جمع آوري مال و اولاد مثل دنيا مثل باران است که ميروياند نبات را بطوري که كشت كنندگان تعجّب ميكنند از سبزي و خرّمي او سپس بر ميگردد زرد ميشود پس از آن خشك ميشود و از بين ميرود و در آخرت عذاب شديد دارد و حال آنكه مغفرت و آمرزش خداي متعال و خشنودي او در آخرت است و نيست زندگاني دنيا مگر متاعي فريبنده.
اينکه آيه شريفه دنيا را دو نحوه نشان ميدهد يك نحوه اينست که انسان غرق دنيا شود و از آخرت غافل گردد که دنياي مذمومه گويند و اينکه جز لهو و لعب نيست كساني که علاقه باو پيدا كردند و فريب زخارف او را خوردند که غرق شهوات نفسانيّه شدند يك قسمت آن را به لعب و بازيگري و تفريح و تفرّج گذرانيدند و يك قسمت آن را به آلات لهو، ساز، آواز، رقص، تماشا خانهها و سينماها، مجالس معاصي، شرب، قمار، فسق و فجور طيّ كردند يك قسمت آن را به خود پردازي و زينت كني. گيسوان را چه نحوه، صورت را چه شكل، لباس را چه طرز، خانه به چه كيفيت، فرش و مبل به چه نحوه از بين بردند و يك قسمت را به بلند پروازي و فخريّه و مباهات. من كيم، پدرم كي بود، مادرم که بود، درجهام به چه پايه است. مقامم چه اندازه بلند است قدرت و تواناييم چه مقدار است تلف كردند يك قسمت به جمع آوري مال، حلال باشد يا حرام و كثرت اولاد و احفاد و عدّه و عدّه و اتباع و نحو اينها عمر خود را صرف كردند و از دست دادند.
ناگهان بانگي برآمد خواجه مرد- که گفتند انسان سه دشمن دارد.
1- دنيا خود را جلوه ميدهد.
جلد 16 - صفحه 435
2- نفس مايل ميشود.
3- شيطان راه نشان ميدهد اينکه نحوه را ميفرمايد:
اعلَمُوا أَنَّمَا الحَياةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَينَكُم وَ تَكاثُرٌ فِي الأَموالِ وَ الأَولادِ سپس تشبيه ميفرمايد و مثال ميزند.
كَمَثَلِ غَيثٍ باران شديد.
أَعجَبَ الكُفّارَ كشت كاران که دانهها را زير خاك ميكنند و آن باران آنها را ميروياند که آنها از سبزي و خرّمي اينها تعجّب ميكنند.
نَباتُهُ لكن دوام و بقايي ندارد بفاصله كمي زرد ميشود.
ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصفَرًّا دنيا هم همين نحو است اگر اينکه نوشها را دارد هزارها نيش هم دارد
دار بالبلاء محفوفة و بالغدر موصوفة
دار محنة و بلية احدي را نيست که دل خوش باشد مرضهاي گوناگون بلاهاي مختلف، ظلمهاي متشتت، آرزوهاي دراز، گرفتاريهاي سخت.
ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً از بين برود اجل وقتي رسيد آني فرصت نميدهد، ميگذارد و ميرود با بارهاي سنگين گناه.
وَ فِي الآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ. نحوه دوم اينكه دنيا را مزرعه آخرت قرار دهد و دار عمل بداند و تحصيل آخرت كند که موجب.
وَ مَغفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضوانٌ گردد بايد فريب متاع دنيا را نخورد که وَ مَا الحَياةُ الدُّنيا إِلّا مَتاعُ الغُرُورِ
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 20)- دنیا چیزی جز متاع غرور نیست! از آنجا که حب و علاقه دنیا سر چشمه هر گناه و «رأس کل خطیئه» است در این آیه ترسیم گویائی از وضع زندگی دنیا و مراحل مختلف، و انگیزههای حاکم بر هر مرحله را ارائه داده، میگوید:
«بدانید زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و تجمل پرستی و فخر فروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ
ج5، ص105
وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ)
.به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل میدهند.
سپس با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسّم ساخته، میفرماید: «همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میشود به گونهای که آن را زرد رنگ میبینی، سپس تبدیل به کاه میشود»! (کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً).
«کفار» در اینجا به معنی کشاورزان است، زیرا اصل معنی «کفر» به معنی «پوشاندن» است، و چون کشاورز بذرافشانی کرده و آن را زیر خاک میپوشاند از این رو به او «کافر» میگویند.
سپس به بازده عمر و نتیجه و محصول نهائی آن پرداخته، میافزاید: «و در آخرت (از دو حال خارج نیست): عذاب شدید است یا مغفرت و رضای الهی» (وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ).
و سر انجام آیه را با این جمله پایان میدهد: «و (به هر حال) زندگی دنیا جز متاع و فریب نیست»! (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ).
جمله «دنیا متاع غرور است» مفهومش این است که وسیله و ابزار است برای فریبکاری، فریب دادن خویشتن، و هم فریب دیگران و البته این در مورد کسانی است که دنیا را هدف نهائی قرار میدهند و به آن دل میبندند، و آخرین آرزویشان وصول به آن است، اما اگر مواهب این جهان مادی وسیلهای برای وصول به ارزشهای والای انسانی و سعادت جاودان باشد هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت، و قنطره و پلی برای رسیدن به آن هدفهای بزرگ است.
نکات آیه
۱ - معرفت و شناخت درست نسبت به ماهیت و حقیقت حیات دنیوى، امرى لازم براى انسان ها (اعلموا أنّما الحیوة الدنیا لعب و لهو ... و تکاثر فى الأمول و الأولد)
۲ - فریفتگان زندگى دنیوى، مردمانى غافل و فاقد معرفت درست نسبت به حقیقت آن (اعلموا أنّما الحیوة الدنیا لعب ... و تکاثر فى الأمول و الأولد) امر «اعلموا» بیانگر آن است که اگر انسان ها، به ماهیت زندگى دنیایى آگاهى درست داشتند، فریب آن نمى خورند و خود را وقف آن نمى کنند.
۳ - حقیقت حیات دنیوى، پنج چیز بیش نیست: بازى، لهو و سرگرمى، زینت و آرایش، تفاخر و فخرفروشى، و فزون طلبى. (أنّما الحیوة الدنیا ... و تکاثر فى الأمول و الأولد) واژه «أنّما» (به فتح همزه) نظیر «إنّما» (به کسر همزه) براى افاده حصر است. بنابراین «أنّما الحیوة الدنیا...» معادل «ما الحیاة الدنیا إلاّ لهو و لعب...» است; یعنى، حقیقت زندگى دنیایى، به غیر از «لعب»، «لهو»، «زینت»، «تفاخر» و «تکاثر» نمى باشد.
۴ - انسان، در هر مرحله اى از مراحل زندگى دنیوى (کودکى، نوجوانى، جوانى، میان سالى و پیرى)، داراى روحیه و گرایشى متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است. (اعلموا أنّما الحیوة الدنیا لعب ... و تکاثر فى الأمول و الأولد) برداشت یاد شده در صورتى به دست مى آید که هر یک از خصلت هاى پنجگانه یاد شده در آیه شریفه، به ترتیب بیانگر یکى از مراحل زندگى انسان باشد.
۵ - اقتضاى دوران کودکى انسان بازى است. (أنّما الحیوة الدنیا لعب)
۶ - لهو و اشتغال به کارهاى سرگرم کننده، اقتضاى دوران نوجوانى است. (أنّما الحیوة الدنیا ... و لهو)
۷ - انسان در دوران جوانى، طالب زینت و آرایش دادن خویش است. (أنّما الحیوة الدنیا ... و زینة)
۸ - تفاخر و فخرفروشى به دیگران، مقتضاى دوران میان سالى (زمان پس از جوانى و قبل از پیرى) انسان (أنّما الحیوة الدنیا ... و تفاخر بینکم)
۹ - انسان، موجودى فزون طلب و حریص بر اموال و فرزندانش در دوران پیرى (أنّما الحیوة الدنیا ... و تکاثر فى الأمول و الأولد)
۱۰ - اشتغال به دنیا (بازى، لهو و سرگرمى و...)، ره آوردى جز پوچى و بى حاصلى ندارد. (اعلموا أنّما الحیوة الدنیا لعب ... کمثل غیث ... ثمّ یکون حطمًا) ویژگى هاى پنجگانه اى که در آیه شریفه براى دنیا بیان شده، تماماً مصداق کارى است که هیچ ثمره اى بر آن مترتب نمى شود.
۱۱ - حیات دنیا، همچون رستنى هاى کشتزار، فریبا و ناپایدار است. (اعلموا أنّما الحیوة الدنیا ... کمثل غیث أعجب الکفّار نباته ... ثمّ یکون حطمًا)
۱۲ - نقش اصلى و تعیین کننده باران، در رویش و بالندگى گیاهان (کمثل غیث أعجب الکفّار نباته) «غیث» به معناى باران است و ضمیر «نباته» به «غیث» بازمى گردد. اضافه «نبات» به ضمیر «ه» لامیه است; یعنى، «نبات له» (گیاهى که از آن باران است). انتساب گیاه به باران، با این که نور خورشید و عناصر خاک نیز در رشد آن دخالت دارد، حکایت از نقش اصلى باران در رشد آن دارد.
۱۳ - بارش باران و سرسبز شدن مزارع، برانگیزاننده شگفتى کشاورزان و مایه سرور و شادمانى آنان (کمثل غیث أعجب الکفّار نباته) «اعجاب» (مصدر «أعجب») به معناى به شگفتى واداشتن است و «کافر» (مفرد «کفّار») در این جا به معناى کشاورز مى باشد.
۱۴ - روییدن از خاک، رشد و بالیدن، زرد شدن و آن گاه خشک و تبدیل به خاشاک شدن، مراحل عمر دانه هایى است که کشاورزان کشت مى کنند. (کمثل غیث أعجب الکفّار نباته ثمّ یهیج فتریه مصفرًّا ثمّ یکون حطمًا) هر یک از «نبات» (رویاندن) «هیجان» (حرکت)، «اصفرار» (زرد شدن) و «حطام» (خاشاک) اشاره دارد به یکى از مراحل عمر بذرى که کشاورزان کشت کرده اند.
۱۵ - جهان آخرت، جهان کیفر و پاداش الهى (و فى الأخرة عذاب شدید و مغفرة من اللّه و رضون)
۱۶ - کسانى که در دنیا عمر خود را به بطالت (بازى، سرگرمى، آرایش، تفاخر، فزون خواهى و...) مى گذرانند، در آخرت محکوم به عذاب الهى اند. (أنّما الحیوة الدنیا لعب و لهو ... و فى الأخرة عذاب شدید)
۱۷ - عذاب الهى در جهان آخرت، بسى سخت و شدید است. (و فى الأخرة عذاب شدید)
۱۸ - جهان آخرت، عرصه ظهور غفران و آمرزگارى خداوند، نسبت به بندگان و جلوه گاه رضایت و خرسندى او از آنان (و فى الأخرة ... و مغفرة من اللّه و رضون)
۱۹ - انسان ها در جهان آخرت، در صورتى به رضایت و خرسندى خداوند دست خواهند یافت که پیش از آن، کاملاً پاک شده و مشمول غفران و آمرزش الهى قرار گرفته باشند. (و مغفرة من اللّه و رضون) تقدیم «مغفرة» بر «رضوان»، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
۲۰ - انسان ها، در معرض قرار گرفتن در دام دنیا و فریفته شدن به زندگى دنیوى (و ما الحیوة الدنیا إلاّ متع الغرور) «متاع» به «ما یتمتع به» تفسیر شده است; یعنى، چیزى که انسان از آن بهره بگیرد. معادل فارسى آن «کالا» است. «غرور» نیز به معناى خدعه و نیرنگ است. بنابراین «متاع الغرور»; یعنى، کالایى که صرفاً جنبه خدعه و فریب دهى دارد. بیان این حقیقت، بدان هدف است که انسان، مواظب باشد تا در دام آن گرفتار نشود. و این در صورتى است که انسان، در معرض و خطر فریفته شدن به زندگانى دنیا قرار داشته باشد.
۲۱ - زندگانى دنیا، در مقایسه با آخرت، کالایى فریبنده بیش نیست. (و ما الحیوة الدنیا إلاّ متع الغرور)
۲۲ - دنیاطلبان، انسان هایى فریب خورده اند. (و ما الحیوة الدنیا إلاّ متع الغرور)
۲۳ - بازى، سرگرمى، آرایش، فخرفروشى و فزون خواهى، از مظاهر و جلوه هاى فریبندگى دنیا (أنّما الحیوة الدنیا لعب ... و تکاثر ... و ما الحیوة الدنیا إلاّ متع الغرور) معرفى دنیا به متاع فریبنده، در پایان آیه شریفه - پس از آن که در آغاز آن با پنج ویژگى شناسانده شده است - مى تواند اشاره به مطلب یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- آخرت: ویژگیهاى آخرت ۱۵، ۱۸
- آمرزش: آثار آمرزش ۱۹
- انسان: آمرزش اخروى انسان ها ۱۸; تفاوت گرایشهاى انسان ۴; صفات انسان ۴
- باران: بارش باران ۱۳; فواید باران ۱۲
- پاداش: پاداش اخروى ۱۵; مکان پاداش ۱۵
- پیرى: تکاثر در پیرى ۹; گرایشها در پیرى ۴; ویژگیهاى پیرى ۹
- تشبیهات قرآن: تشبیه به گیاهان ۱۱; تشبیه زندگى دنیوى ۱۱
- تفاخر: آثار تفاخر ۲۳
- تکاثر: آثار تکاثر ۲۳
- جوانى: زینت طلبى در جوانى ۷; گرایشها در جوانى ۴; ویژگیهاى جوانى ۷
- خدا: آمرزشهاى خدا ۱۸، ۱۹; رضایت خدا ۱۸; شرایط رضایت اخروى خدا ۱۹
- دنیا: اهمیت شناخت دنیا ۱; بى ارزشى دنیا ۲۱; قیاس دنیا با آخرت ۲۱
- دنیاطلبان: غفلت دنیاطلبان ۲; گمراهى دنیاطلبان ۲۲
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۰; زمینه دنیاطلبى ۲۰; نشانه هاى دنیاطلبى ۲۳
- زندگى: تفاخر در زندگى دنیوى ۳; تکاثر در زندگى دنیوى ۳; حقیقت زندگى دنیوى ۳; زینت زندگى دنیوى ۳; عوامل پوچى زندگى ۱۰; لعب در زندگى دنیوى ۳; لهویت زندگى دنیوى ۳
- زینت طلبى: آثار زینت طلبى ۲۳
- عذاب: اهل عذاب ۱۶; سختى عذاب اخروى ۱۷; شدت عذاب اخروى ۱۷; مراتب عذاب اخروى ۱۷; موجبات عذاب ۱۶
- عمر: کیفر اخروى تباهى عمر ۱۶; مراحل عمر ۴
- غافلان :۲
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱۱
- کشاورزان: عوامل سرور کشاورزان ۱۳
- کشتزارها: آثار سرسبزى کشتزارها ۱۳
- کودکى: بازى در کودکى ۵; گرایشها در کودکى ۴; ویژگیهاى کودکى ۵
- کیفر: کیفر اخروى ۱۵; مکان کیفر ۱۵
- گمراهان :۲۲
- گیاهان: پایان عمر گیاهان ۱۴; خشکیدن گیاهان ۱۴; رویش گیاهان ۱۴; زردى گیاهان ۱۴; عوامل رویش گیاهان ۱۲; کاشت دانه گیاهان۱۴; مراحل عمر دانه گیاهان ۱۴
- لعب: آثار لعب ۲۳
- لهو: آثار لهو ۲۳
- میان سالى: تفاخر در میان سالى ۸; گرایشها در میان سالى ۴; ویژگیهاى میان سالى ۸
- نوجوانى: گرایشها در نوجوانى ۴; لهو در نوجوانى ۶; ویژگیهاى نوجوانى ۶