الأحزاب ٧٢: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن جزییات آیه) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِنّا|إِنَّا]] [[شامل این ریشه::ان| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[شامل این کلمه::عَرَضْنَا|عَرَضْنَا]] [[کلمه غیر ربط::عَرَضْنَا| ]] [[شامل این ریشه::عرض| ]][[ریشه غیر ربط::عرض| ]][[شامل این کلمه::الْأَمَانَة|الْأَمَانَةَ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَمَانَة| ]] [[شامل این ریشه::امن| ]][[ریشه غیر ربط::امن| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى]] [[شامل این ریشه::على| ]][[شامل این کلمه::السّمَاوَات|السَّمَاوَاتِ]] [[کلمه غیر ربط::السّمَاوَات| ]] [[شامل این ریشه::سمو| ]][[ریشه غیر ربط::سمو| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْأَرْض|الْأَرْضِ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَرْض| ]] [[شامل این ریشه::ارض| ]][[ریشه غیر ربط::ارض| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْجِبَال|الْجِبَالِ]] [[کلمه غیر ربط::الْجِبَال| ]] [[شامل این ریشه::جبل| ]][[ریشه غیر ربط::جبل| ]][[شامل این کلمه::فَأَبَيْن|فَأَبَيْنَ]] [[کلمه غیر ربط::فَأَبَيْن| ]] [[شامل این ریشه::ابى| ]][[ریشه غیر ربط::ابى| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ]] [[شامل این ریشه::ان| ]][[شامل این کلمه::يَحْمِلْنَهَا|يَحْمِلْنَهَا]] [[کلمه غیر ربط::يَحْمِلْنَهَا| ]] [[شامل این ریشه::حمل| ]][[ریشه غیر ربط::حمل| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَشْفَقْن|أَشْفَقْنَ]] [[کلمه غیر ربط::أَشْفَقْن| ]] [[شامل این ریشه::شفق| ]][[ریشه غیر ربط::شفق| ]][[شامل این کلمه::مِنْهَا|مِنْهَا]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::حَمَلَهَا|حَمَلَهَا]] [[کلمه غیر ربط::حَمَلَهَا| ]] [[شامل این ریشه::حمل| ]][[ریشه غیر ربط::حمل| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::الْإِنْسَان|الْإِنْسَانُ]] [[کلمه غیر ربط::الْإِنْسَان| ]] [[شامل این ریشه::انس| ]][[ریشه غیر ربط::انس| ]][[شامل این کلمه::إِنّه|إِنَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::إِنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::کَان|کَانَ]] [[شامل این ریشه::کون| ]][[شامل این کلمه::ظَلُوما|ظَلُوماً]] [[کلمه غیر ربط::ظَلُوما| ]] [[شامل این ریشه::ظلم| ]][[ریشه غیر ربط::ظلم| ]][[شامل این کلمه::جَهُولا|جَهُولاً]] [[کلمه غیر ربط::جَهُولا| ]] [[شامل این ریشه::جهل| ]][[ریشه غیر ربط::جهل| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::إِنّا|إِنَّا]] [[شامل این ریشه::ان| ]][[شامل این ریشه::نا| ]][[شامل این کلمه::عَرَضْنَا|عَرَضْنَا]] [[کلمه غیر ربط::عَرَضْنَا| ]] [[شامل این ریشه::عرض| ]][[ریشه غیر ربط::عرض| ]][[شامل این کلمه::الْأَمَانَة|الْأَمَانَةَ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَمَانَة| ]] [[شامل این ریشه::امن| ]][[ریشه غیر ربط::امن| ]][[شامل این کلمه::عَلَى|عَلَى]] [[شامل این ریشه::على| ]][[شامل این کلمه::السّمَاوَات|السَّمَاوَاتِ]] [[کلمه غیر ربط::السّمَاوَات| ]] [[شامل این ریشه::سمو| ]][[ریشه غیر ربط::سمو| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْأَرْض|الْأَرْضِ]] [[کلمه غیر ربط::الْأَرْض| ]] [[شامل این ریشه::ارض| ]][[ریشه غیر ربط::ارض| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::الْجِبَال|الْجِبَالِ]] [[کلمه غیر ربط::الْجِبَال| ]] [[شامل این ریشه::جبل| ]][[ریشه غیر ربط::جبل| ]][[شامل این کلمه::فَأَبَيْن|فَأَبَيْنَ]] [[کلمه غیر ربط::فَأَبَيْن| ]] [[شامل این ریشه::ابى| ]][[ریشه غیر ربط::ابى| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::أَن|أَنْ]] [[شامل این ریشه::ان| ]][[شامل این کلمه::يَحْمِلْنَهَا|يَحْمِلْنَهَا]] [[کلمه غیر ربط::يَحْمِلْنَهَا| ]] [[شامل این ریشه::حمل| ]][[ریشه غیر ربط::حمل| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَشْفَقْن|أَشْفَقْنَ]] [[کلمه غیر ربط::أَشْفَقْن| ]] [[شامل این ریشه::شفق| ]][[ریشه غیر ربط::شفق| ]][[شامل این کلمه::مِنْهَا|مِنْهَا]] [[شامل این ریشه::من| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::حَمَلَهَا|حَمَلَهَا]] [[کلمه غیر ربط::حَمَلَهَا| ]] [[شامل این ریشه::حمل| ]][[ریشه غیر ربط::حمل| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[ریشه غیر ربط::ها| ]][[شامل این کلمه::الْإِنْسَان|الْإِنْسَانُ]] [[کلمه غیر ربط::الْإِنْسَان| ]] [[شامل این ریشه::انس| ]][[ریشه غیر ربط::انس| ]][[شامل این کلمه::إِنّه|إِنَّهُ]] [[کلمه غیر ربط::إِنّه| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::کَان|کَانَ]] [[شامل این ریشه::کون| ]][[شامل این کلمه::ظَلُوما|ظَلُوماً]] [[کلمه غیر ربط::ظَلُوما| ]] [[شامل این ریشه::ظلم| ]][[ریشه غیر ربط::ظلم| ]][[شامل این کلمه::جَهُولا|جَهُولاً]] [[کلمه غیر ربط::جَهُولا| ]] [[شامل این ریشه::جهل| ]][[ریشه غیر ربط::جهل| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=ما همواره امانت (الهی و بار تکلیف) را بر آسمانها و زمین و کوهها نمایش دادیم، پس از خیانت در آن سر باز زدند و از آن با بزرگ داشتش هراسناک شدند، پس انسان به آن خیانت کرد؛ همواره او کانون ستم و نادانی بوده است. | |-|صادقی تهرانی=ما همواره امانت (الهی و بار تکلیف) را بر آسمانها و زمین و کوهها نمایش دادیم، پس از خیانت در آن سر باز زدند و از آن با بزرگ داشتش هراسناک شدند، پس انسان به آن خیانت کرد؛ همواره او کانون ستم و نادانی بوده است. | ||
|-|معزی=همانا عرض کردیم سپرده را بر آسمانها و زمین و کوهها پس نیارستند برداشتنش را و بیمناک شدند از آن و برداشتش انسان همانا او بوده است ستمگری نادان | |-|معزی=همانا عرض کردیم سپرده را بر آسمانها و زمین و کوهها پس نیارستند برداشتنش را و بیمناک شدند از آن و برداشتش انسان همانا او بوده است ستمگری نادان | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">We offered the Trust to the heavens, and the earth, and the mountains; but they refused to bear it, and were apprehensive of it; but the human being accepted it. He was unfair and ignorant.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره الأحزاب | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/033072.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/033072.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الأحزاب | نزول = [[نازل شده در سال::18|٦ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::72|٧٢]] | قبلی = الأحزاب ٧١ | بعدی = الأحزاب ٧٣ | کلمه = [[تعداد کلمات::22|٢٢]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«الأَمَانَةَ»: مراد از امانت، اختیار و اراده است که مدار تکالیف شرعیّه و در نتیجه تعهّد و مسؤولیّت است. پذیرش این امانت، بزرگترین افتخار و امتیاز انسان است، و با رعایت آن خوشبخت و با ترک آن بدبخت خواهد بود. بیان این نکته ضروری است که همه موجودات عالم در برابر فرمان خدا خاضع و ساجدند و به صورت اجبار، نه اختیار به انجام وظیفه مشغولند و مسیر واحدی را برابر قوانین طبیعی و تکوینی میپیمایند، بجز انسان که با اراده و اختیار به انجام وظیفه میپردازد و اگر تکالیف شرعیّه را به جای آورد، سیر صعودی و سرانجام سعادت سرمدی دارد، و اگر غفلت نمود و طاعات و عبادات را رها کرد، سیر نزولی و سرانجام شقاوت ابدی دارد. البتّه جنّیان نیز در حمل امانت برابر آیات قرآن همچون انسانند (نگا: انعام / اعراف / ذاریات / ). لذا در اینجا مراد از «انسان» دو گروه انس و جنّ است. امّا چون آیه مورد نظر، موضوع آن انسان است، تنها از انسان سخن رفته است (نگا: المصحف المیسّر). «أَبَیْنَ»: خودداری کردند. سر باز زدند. مراد اِباءِ عجز و قصور است؛ نه عصیان و فجور. یعنی خویشتن را مستعدّ این کار عظیم ندیدند و اظهار ناتوانی کردند؛ نه این که سرکشی کنند و مخالفت ورزند. «ظَلُوماً»: (نگا: ابراهیم / ). «جَهُول»: بسیار نادان. صیغه مبالغه جاهل است. «إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»: این قید متوجّه (حَمَلَهَا الإِنسَانُ) نیست، بلکه مربوط به جمله محذوفی است و تقدیر چنین است: (حَمَلَهَا الإِنسَانُ فَلَمْ یُحْسِنْ حَمْلَها، وَ لَمْ یُؤَدِّهَا عَلی وَجْهِها). به عبارت دیگر، این وصف درباره جنس انسان نیست و بلکه متوجّه برخی از انسانها بوده و مراد کسانی است که مقام بزرگ و ارزشهای والای انسانی را فراموش کنند و خود را اسیر و بنده این خاکدان نمایند. روی هم رفته این آیه بیانگر عظمت و سعادت و برتری انسانهای انسان، بر سایر موجودات جهان، و حقارت و شقاوت و فروتری انسانهای ناانسان، از همه مخلوقات یزدان است. | «الأَمَانَةَ»: مراد از امانت، اختیار و اراده است که مدار تکالیف شرعیّه و در نتیجه تعهّد و مسؤولیّت است. پذیرش این امانت، بزرگترین افتخار و امتیاز انسان است، و با رعایت آن خوشبخت و با ترک آن بدبخت خواهد بود. بیان این نکته ضروری است که همه موجودات عالم در برابر فرمان خدا خاضع و ساجدند و به صورت اجبار، نه اختیار به انجام وظیفه مشغولند و مسیر واحدی را برابر قوانین طبیعی و تکوینی میپیمایند، بجز انسان که با اراده و اختیار به انجام وظیفه میپردازد و اگر تکالیف شرعیّه را به جای آورد، سیر صعودی و سرانجام سعادت سرمدی دارد، و اگر غفلت نمود و طاعات و عبادات را رها کرد، سیر نزولی و سرانجام شقاوت ابدی دارد. البتّه جنّیان نیز در حمل امانت برابر آیات قرآن همچون انسانند (نگا: انعام / اعراف / ذاریات / ). لذا در اینجا مراد از «انسان» دو گروه انس و جنّ است. امّا چون آیه مورد نظر، موضوع آن انسان است، تنها از انسان سخن رفته است (نگا: المصحف المیسّر). «أَبَیْنَ»: خودداری کردند. سر باز زدند. مراد اِباءِ عجز و قصور است؛ نه عصیان و فجور. یعنی خویشتن را مستعدّ این کار عظیم ندیدند و اظهار ناتوانی کردند؛ نه این که سرکشی کنند و مخالفت ورزند. «ظَلُوماً»: (نگا: ابراهیم / ). «جَهُول»: بسیار نادان. صیغه مبالغه جاهل است. «إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»: این قید متوجّه (حَمَلَهَا الإِنسَانُ) نیست، بلکه مربوط به جمله محذوفی است و تقدیر چنین است: (حَمَلَهَا الإِنسَانُ فَلَمْ یُحْسِنْ حَمْلَها، وَ لَمْ یُؤَدِّهَا عَلی وَجْهِها). به عبارت دیگر، این وصف درباره جنس انسان نیست و بلکه متوجّه برخی از انسانها بوده و مراد کسانی است که مقام بزرگ و ارزشهای والای انسانی را فراموش کنند و خود را اسیر و بنده این خاکدان نمایند. روی هم رفته این آیه بیانگر عظمت و سعادت و برتری انسانهای انسان، بر سایر موجودات جهان، و حقارت و شقاوت و فروتری انسانهای ناانسان، از همه مخلوقات یزدان است. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۸: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۱#link332 | آيات ۶۳ - ۷۳، سوره احزاب]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۱#link332 | آيات ۶۳ - ۷۳، سوره احزاب]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۲#link333 | وصف حال كافران در عذاب قيامت و عذر آوردنشان به اينكه ما بزرگان خود را پيروىكرديم و گمراه شديم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۲#link333 | وصف حال كافران در عذاب قيامت و عذر آوردنشان به اينكه ما بزرگان خود را پيروىكرديم و گمراه شديم]] | ||
خط ۴۳: | خط ۵۲: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۳#link343 | توضيحى درباره اينكه مقصود از آن امانت ، ولايت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۴۳#link343 | توضيحى درباره اينكه مقصود از آن امانت ، ولايت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۷۲#link200 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۷_بخش۷۲#link200 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا «72» | |||
همانا ما امانت (الهى) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس، از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت، امّا او بس ستمكار و نادان است. | |||
===نکته ها=== | |||
در حديث مىخوانيم: هنگامى كه وقت نماز فرا مىرسيد، لرزه بر اندام حضرت على عليه السلام مىافتاد و مىفرمود: وقت نماز است، نماز همان امانت الهى است كه كوهها و آسمانها از تحمّل آن سرباز زدند. «1» در زيارت جامعه كبيره خطاب به اهل بيت عليهم السلام مىخوانيم: «انتم الامانة المحفوظة» شما آن امانت حفظ شده هستيد. | |||
بين حمل و تحميل فرق است. انسان امانت الهى را پذيرفت و آن را حمل كرد، نه آنكه بر | |||
---- | |||
«1». تفسير نورالثقلين. | |||
جلد 7 - صفحه 411 | |||
او تحميل شده باشد. | |||
شايد اين آيه واقعيّتهايى را در مورد انسان بيان مىكند كه هنوز عقل بشر به آن نرسيده است. امّا آنچه از ظواهر آيه فهميده مىشود اين است كه خداوند ويژگىها و امتيازات خاصّى به بشر داده كه هيچ يك از موجودات در آسمان و زمين آن را ندارند و اين امتيازات امانت الهى است و براى انسان مسئوليّتآور است، امّا بسيارى از انسانها در اين امانت خيانت كرده و از آن در مسير خلاف خواست خداوند بهره مىبرند. | |||
عقل و اراده كه بايد در مسير شناخت حقّ و انتخاب آن به كار رود تا مايهى رشد و كمال بشر شود، راههاى باطل به كار گرفته شده و منجر به گسترش ظلم و ستم گشته است، تا آنجا كه رفتار بشر جاهلانه و نابخردانه شمرده مىشود. | |||
===پیام ها=== | |||
1- انسان، برتر از آسمانها و زمين است. انسان، امين خدا در هستى است. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... فَأَبَيْنَ ... وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ | |||
2- هستى شعور دارد. عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ... | |||
3- نعمتهاى الهى به انسان (عقل، اراده، فطرت، هدايت پيامبران و ...) امانت الهى است. در امانت خيانت نكنيم كه از بزرگترين ظلمها است. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ ... ظَلُوماً | |||
4- آنچه انسان پذيرفت ولى آسمان و زمين نپذيرفتند، چيزى غير از قنوت و تسبيح و سجده بود، زيرا تسبيح و قنوت را زمين و آسمانها به راحتى پذيرفتهاند. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» «1»، «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» «2»* | |||
---- | |||
«1». اسراء، 44. | |||
«2». روم، 26. | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 412 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) | |||
بعد از آن به جهت تعظيم فرمان خود و پيغمبر و تفخيم شأن آن فرمايد: | |||
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ: بدرستى كه ما عرضه داشتيم امانت را، عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: بر آسمانها و زمين، وَ الْجِبالِ: و كوهها به شرط ثواب بر فعل آن و عقاب بر ترك آن، وقتى كه عقل و فهم و اختيار در ايشان خلق فرموده بود، فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها: پس إبا نمودند از آنكه بردارند آن امانت را، وَ أَشْفَقْنَ مِنْها: و ترسيدند از آن با وجود اجرام عظام آنها و گفتند، ما مسخّر فرمان توئيم براى آنچه ما را به جهت آن آفريدهاى، و طاقت كشيدن عقاب او نداريم در ترك اداى آن، پس ما را در اين امر معذور دار و به آن كارى كه براى آن مخلوق شدهايم باز گذار. پس قبول نكردند از روى مخافت، نه از راه مخالفت. وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ: و برداشت آن را آدمى با وجود ضعف بنيه و ناتوانى و قبول آن نمود، إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً: بدرستى كه هست آدمى بسيار ستمكار بر نفس خود كه امانتى را كه اجرام عظام از حمل آن پهلو تهى كردند او با عجز قبول كرد، جَهُولًا: بسيار نادان به كنه عاقبت آن، يعنى به عقوبت خيانت. | |||
---- | |||
«1» اصول الكافى، ج 2، ص 114 كتاب الايمان و الكفر، باب الصمت و حفظ اللسان، ح 10. | |||
جلد 10 - صفحه 499 | |||
تبصره: در تفسير آيه شريفه وجوهى است: | |||
1- مراد امانت تكليف است، و مراد به عرض آن به آسمانها و زمينها و كوهها نظر به استعداد قابليت ايشان است. و مراد به اباى ايشان، عدم قابليّت و استعداد طبيعى ايشان است. و مراد به تحمل انسان آن را، قابليت و استعداد داشتن انسان است مر آن را. و مراد به ظلوم و جهول بودن او، غالب شدن قوه غضبيه و شهويه است بر غالب افراد جنس انسانى. | |||
2- مراد ساكنان آسمانها و زمينها و كوهها هستند نه نفس سماوات و ارض و جبال، چه آنها جماد و غير قابل خطابند، پس تقدير اينست «انّا عرضنا الامانة على اهل السماوات و الارض و الجبال» ما عرض امانت نموديم بر اهل آسمانها كه ملائكهاند و بر اهل زمينها كه حيوانات انسىاند و بر اهل كوهها كه حيوانات وحشىاند، و آنها ابا كردند از ترس، و برداشت آن را آدمى و قبول اداى آن نمود با وجود ضعف. | |||
3- (بر وجه فرض و تقدير) يعنى اگر آسمانها و زمينها و كوهها عقل داشتندى و عرض امانت بر آنها شدى كه آن وظايف دين است از اصول و فروع و از وعد وعيد آن، به عرض تخيير، استثقال نمودندى آن را با وجود رفعت آسمانها و بسط زمين و صلابت كوهها و بزرگى اجسام و شدت و قوت آنها امتناع نمودى از حمل آن به جهت ترس كوتاهى از اداى حق آن، و انسان با وجود ضعف جسم حمل آن كردى و به جهت ظلم و جهل از وعيد آن نترسيدى. | |||
4- آنكه حق تعالى اين اجرام را ادراك و شعور داد و بر آنها عرض كرد عرض تخييرى، و آنها ابا كردند از جهت ترس نه از روى معصيت، و انسان قبول آن كرد از راه همت با وجود ضعف بنيه و سستى قوت، و لهذا حافظ و قائم به حقوق آن فايز شدى به سعادت دارين. | |||
5- معنى «عرضنا- قابلنا» چه عرض شىء و معارضه با آن يكسان است در معنى، و امانت آن چيزى است كه حق تعالى با بندگان عهد فرموده از امر و نهى و در باب آن كتب و رسل فرستاده و اخذ ميثاق بر آن كرده؛ پس معنى آنكه اين امانت را در جلالت قدر و عظم شأن اگر قياس كنيد به آسمان و زمين و كوه و معارضه نمائيد به آنها، هر آينه ارجح و اثقل باشد از آنها. و معنى اشفاق آنها از آن ضعف آنهاست، چه شفقت به معنى ضعف قلب است و لهذا كنايت است از | |||
جلد 10 - صفحه 500 | |||
خونى كه به آن قلب ضعيف مىشود؛ و بعد از آن فرمود: امانتى كه از صفت آن اينست كه اعظم از اين اشياى عظيمه است، آدمى حمل آن نمود، پس حفظ آن نكرده تضييع آن نمود، به جهت آن بر نفس خود ظلم نموده از عاقبت تضييع آن كه عقوبت است جاهل گرديد. | |||
6- مراد از امانت ولايت آل محمّد عليهم السّلام است چنانچه در تفسير برهان- ابن بابويه (رحمه اللّه) به سندهاى خود از مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بدرستى كه خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود ارواح را پيش از اجساد به دو هزار سال، پس قرار داد اعلا و اشرف آنها را ارواح حضرت محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه بعد از ايشان صلوات اللّه عليهم، و عرضه داشت بر آسمانها و زمين و كوهها؛ پس فراگرفت آنها را نور ايشان. خداى تعالى فرمود مر آسمان و زمين و كوهها را: اينها دوستان من و اولياى من و حجج منند بر خلق من و ائمه مخلوقات من، خلق نفرموده خلقى را محبوبتر نزد من از ايشان، و براى دوستان ايشان خلق فرمودم بهشت را، و براى دشمنان ايشان خلق كردم جهنم را، پس هر كه ادعا كند منزلت ايشان را از من و مكانت عظمت ايشان را، عذاب فرمايم او را به عذاب دردناكى كه عذاب نكرده باشم هيچيك از عالميان را به آن عذاب، و قرار دهم او را با مشركين در اسفل درك آتش. و هر كه اقرار كند به ولايت ايشان و ادعا نكند منزلت و مكانت آنان را از من، قرار دهم او را با ايشان در روضات جنات من و باشد براى آنها هر چه بخواهند و قبول نمايم شفاعت آنان را در گناهكاران بندگان من. پس ولايت ايشان امانت من است، پس كدام شما برمىداريد آن را با سنگينى آن و ادعا كند آن را براى خود غير برگزيدگان من، پس ابا نمودند آسمان و زمين و كوهها از حمل آن و ترسيدند از ادعاى منزلت و تمناى محل ايشان از عظمت پروردگارشان. (الحديث) «1» | |||
---- | |||
«1» تفسير برهان، چاپ علميه قم، ج 3، ص 341- 340 روايت دوم ذيل آيه 72. | |||
جلد 10 - صفحه 501 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً (70) يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً (71) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (73) | |||
ترجمه | |||
اى كسانيكه ايمان آورديد بپرهيزيد از خدا و بگوئيد گفتارى استوار | |||
اصلاح ميكند براى شما كردارهاتانرا و ميآمرزد براى شما گناهانتان را و هر كه اطاعت كند خدا و پيغمبرش را پس بتحقيق كامياب شود كامياب شدنى | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 344 | |||
بزرگ | |||
همانا ما عرضه داشتيم امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها پس امتناع كردند كه بردارندش و ترسيدند از آن و برداشت آنرا انسان همانا او بوده است بسيار ستمكار نادان | |||
تا عذاب كند خدا مردان منافق و زنان منافق را و مردان شرك آورنده و زنان شرك آورنده را و در گذرد از مردان با ايمان و زنان با ايمان و بوده است خدا آمرزنده و مهربان. | |||
تفسير | |||
خداوند منّان در تعقيب منع از اقوال ناروا امر فرموده است اهل ايمانرا بگفتن سخن راست درست متين محكم و آن ممكن نيست مگر بآنكه انسان هر سخنى را كه ميخواهد ادا كند قبلا تأمّل در آن نمايد اگر راست و درست و مطابق عقل و شرع و صلاح خودش و مخاطب بود بگويد و الّا خوددارى كند از سخنان بزرگمهر حكيم است كه انديشه كردن كه چه گويم به از پشيمانى بردن كه چرا گفتم و چون شخص خودش را وادار باين ملاحظه نمود خداوند هم با او كمك ميكند و هميشه سخن راست درست متين استوار بزبان او جارى مينمايد و اعمالش را هم اصلاح و مطابق اقوالش ميفرمايد و گناهان سابقش را ميآمرزد و توفيق اطاعت خدا و پيغمبر و امام و نوّابش را باو عنايت ميفرمايد و برستگارى و سعادت در دنيا و آخرت فائز ميشود كه كاميابى بزرگ هميشگى در آن است و چون قول سديد از كسى صادر نشود مگر بكمك عقل خداوند اشاره بمقام آن فرموده ميفرمايد ما در عالم علم خود بذوات اشياء نظر نموديم و عرضه داشتيم بر تمام موجودات آسمانها و زمين و بزرگترين اجزاء آن در انظار كه كوهها است جوهر عقل را و سنجيديم قابليّت و استعداد آنها را براى قبول آن پس اباء و امتناع نمودند بلسان حال از تحمّل آن بار و ترسيدند از لازمه آن كه تكليف و عقاب بر ترك آنست پس تحمّل و قبول نمود آنرا انسان چون بالطّبع ستمكار بود و بالذّات نادان و محتاج بآن و قابل بود كه قبول نمايد آنرا و برساند خود را بأعلى درجه كمال و در ما هم بخل وجود نداشت لذا آنرا باو عطا نموديم و براى وجود آن در او تكليف نموديم و بثواب و عقاب رسانديم او را و شخص اوّل آنها ابو البشر چون ديد شخصيّت و نورانيّت خمسه طيّبه را در اعلى مراتب جوهر عقل مجرّد حسد برد زوجهاش و او بمقام حضرت زهرا و پدر و شوهر و دو فرزندش و از بهشت خارج شدند و | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 345 | |||
با آنكه در حقيقت مقام مقدّس آنذوات مقدّسه از آن جوهر نفيس عقلانى كه نور محض و عقل مجرّد و حقيقت محمّديّه صلوات اللّه عليهم اجمعين و ولايت كلّيّه الهيّه است مختصّ بود بايشان و آن امانت خدا بود در نزد انبياء و اولياء و نبايد كسى نزديك بآن شود و آرزوى او را نمايد و همه ميترسيدند از پرواز بجانب آن چه رسد بدراز نمودن دست تعدّى بآن اخيرا يكنفر اوّل ظالم ابو الشّر جاهل از اين امّت آنرا غصب نمود پس صحيح است گفته شود امانت الهى عقل است كه آسمانها و زمين و كوهها استعداد تحمّل آنرا نداشتهاند و خدا آنرا بانسان عنايت فرموده كه آنرا باطاعت تكميل نمايد و بتعدّى و تجاوز از حكم آن و پيروى از هوى و هوس جهالت و نادانى و ستم بر خويش و خلق ننمايد و آن طائر قدسى را ضعيف نكند و از قفس تن پرواز ندهد و درست است كه گفته شود تكليف است كه از لوازم و توابع عقل است و تعديل قوّه غضبيّه كه موجب ستمكارى است و قوّه شهويّه كه منشأ جهالت و نادانى است از فوائد آنست و بايد گفت بر حسب اخبار ولايت خاندان عصمت و طهارت است كه مرتبه اعلى و درجه اقصى از آن حقيقت مجرّد نورانى است كه دست كسى بآن نميرسد منقار بند كرده ز سستى هزار جاى تا اوّلين دريچه او طائر قياس و اين بيان بنظر حقير وجه جمع عقلى و عرفى در معناى ظاهر و اقوال قويّه و روايات معتبره مفسّره اين آيه است لذا بتعرّض اقوال و اخبار پرداخته نميشود و نتيجه افاضه اين جوهر مجرّد بخلق از خدا آنستكه عذاب ميكند اهل نفاق و شقاق را چون حجّت بر آنها تمام شده و ميپذيرد رجوع اهل ايمان را بحق بعد از اعمال ناحقّ و ناروا احيانا چون از لوازم طبع و ذات آنها است و ثواب ميدهد چون آمرزنده و مهربان است و كسيكه اين سوره را زياد قرائت نمايد در جوار محمّد و آل او جاى خواهد گرفت انشاء اللّه تعالى. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 346 | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) | |||
بدرستي که ما عرضه داشتيم امانت خود را بر آسمانها و زمين و كوهها پس ابا كردند اينكه تحمل كنند و ترسيدند که مبادا خيانت در امانت شود و گرفتار عذاب الهي شوند و قبول كرد انسان و حمل نمود بدرستي که انسان بخود ظلم كرده و جهالت ورزيده. | |||
اينکه آيه شريفه از مشكلات آيات است اخبار بسياري داريم تفسير شده به ولايت امانت الهيه را بعض مفسرين گفتند اوامر و نواهي الهيه است بعضي گفتند احكام و فرائض الهيه است بعضي گفتند عقل است بعضي گفتند وفاء بعهد است که در آيه شريفه ميفرمايد أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ (يس آيه 60) بعضي گفتند راجع به آيه شريفه أَ لَستُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلي (اعراف آيه 172) است و در جمله: | |||
جلد 14 - صفحه 537 | |||
إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ مراد اهل سماوات و ارض و جبال است زيرا نفس سماوات و ارض و جبال شعور و ادراك ندارند و آنچه بنظر ميرسد و ميتوان حمل اخبار را بر آن كرد مراد از امانت وجود مقدس انبياء و ائمه اطهار هستند اينها امانت الهيه هستند و خلفاء او که بايد اطاعت آنها را بكنند و آنها را حفظ كنند و اذيت بآنها نكنند و آنها را محترم بدارند و مراد از عرض ولايت هم همين است و الا نفس ولايه عرضه داشته شد بر آسمانها مزين شده به ستارهها بزمين پس زمين قبول كرد مزين شد به حبوب و فواكه و رياحين و هكذا بر آبها اشجار كوهها طيور انعام و جميع مخلوقات چنانچه صريح اخبار است. | |||
و اينكه گفتند اينها شعور و ادراك ندارند خلاف صريح آيات است چنانچه مكرر بيان شده که اينها شعور و ادراك و تسبيح و تحميد و ذكر و عبادت و سجده و معرفت دارند و اخبار هم فوق حد احصاء است پس مراد اهل ولايت انبياء و ائمه و اولياء حق هستند و اينكه آسمانها و زمين و جبال: | |||
فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها براي اينست که از عهده آنها خارج است زيرا اينها در روي زمين با ساير افراد بشر محشورند و بشر هم قواي شهوت و غضب و وهم او زياد است بسا جسارتي بآنها شود و اينها مسئول شوند ولي انسان قبول كرد و عهدهدار شد. | |||
وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ که معناي خليفه است و حفظ خليفة اللّه حتم و لازم است. | |||
إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا چه اندازه ظلم به انبياء و ائمه كردند و چه اندازه جهالت ورزيدند و خود را مقدم بر آنها دانستند. | |||
و اينكه بعضي گفتند مراد عقل است اينهم درست نيست زيرا ذوي العقول منحصر به انسان نيست، باري هذا ما عندنا، و اللّه العالم بمراد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 72)- حمل امانت الهی بزرگترین افتخار بشر: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره احزاب است مسائل مهمی را که در این سوره در زمینه ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تکمیل میکند، و نشان | |||
ج3، ص636 | |||
میدهد که انسان چگونه دارای موقعیت بسیار ممتازی است که میتواند حامل رسالت عظیم الهی باشد. | |||
نخست بزرگترین و مهمترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت بیان فرموده، میگوید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ). | |||
«اما آنها (موجودات عظیم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند» (فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها). | |||
بدیهی است ابا کردن آنان از سر استکبار نبود بلکه ابا کردن آنها توأم با اشفاق یعنی ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود. | |||
«اما انسان (این اعجوبه عالم آفرینش جلو آمد و) آن را بر دوش کشید»! (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ). | |||
ولی افسوس که «او بسیار ظالم و جاهل بود» چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد! (إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا). | |||
«امانت الهی» همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است. | |||
اما منظور از «عرضه داشتن» این امانت به آسمانها و زمین و کوهها همان مقایسه نمودن است یعنی هنگامی که این امانت، با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگی خویش را برای پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند. | |||
به این ترتیب آسمانها و زمین و کوهها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است. | |||
ولی انسان آن چنان آفریده شده بود که میتوانست تعهد و مسؤولیت را بر دوش کشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوی معبود لایزال سیر کند، و این راه را با پای خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد. | |||
ج3، ص637 | |||
البته این پذیرش یک پذیرش قراردادی و تشریفاتی نبوده، بلکه پذیرشی است تکوینی بر حسب عالم استعداد. | |||
اما توصیف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش کاری غالب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهی از قدر و منزلت آدمی است، همان کاری که از آغاز در نسل آدم به وسیله «قابیل» و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۱۰۳: | خط ۳۰۶: | ||
[[رده:امانت عرضه شده به آسمان ها]][[رده:امتناع آسمان ها از تکلیف]][[رده:امتناع آسمان ها از قبول امانت]][[رده:اهمیت امانت عرضه شده بر آسمان]][[رده:ترس آسمان ها]][[رده:تعدد آسمان ها]][[رده:شعور آسمان ها]][[رده:عرضه امانت به آسمان ها]][[رده:عرضه تکلیف به آسمان ها]][[رده:اداى امانت]][[رده:استعداد انسان]][[رده:انسان و امانت خدا]][[رده:انسان و قبول امانت خدا]][[رده:جهل انسان]][[رده:جهل انسان به امانت خدا]][[رده:ظلم انسان]][[رده:عرضه امانت به انسان]][[رده:قدرت انسان]][[رده:مسؤولیت پذیرى انسان]][[رده:آثار جهل]][[رده:امانت عرضه شده به زمین]][[رده:امتناع زمین از تکلیف]][[رده:امتناع زمین از قبول امانت]][[رده:اهمیت امانت عرضه شده بر زمین]][[رده:ترس زمین]][[رده:شعور زمین]][[رده:عرضه امانت به زمین]][[رده:عرضه تکلیف به زمین]][[رده:آثار ظلم]][[رده:امتناع کوهها از تکلیف]][[رده:امتناع کوهها از قبول امانت]][[رده:اهمیت امانت عرضه شده به کوهها]][[رده:ترس کوهها]][[رده:شعور کوهها]][[رده:عرضه امانت به کوهها]][[رده:عرضه تکلیف به کوهها]][[رده:نقش نماز]] | [[رده:امانت عرضه شده به آسمان ها]][[رده:امتناع آسمان ها از تکلیف]][[رده:امتناع آسمان ها از قبول امانت]][[رده:اهمیت امانت عرضه شده بر آسمان]][[رده:ترس آسمان ها]][[رده:تعدد آسمان ها]][[رده:شعور آسمان ها]][[رده:عرضه امانت به آسمان ها]][[رده:عرضه تکلیف به آسمان ها]][[رده:اداى امانت]][[رده:استعداد انسان]][[رده:انسان و امانت خدا]][[رده:انسان و قبول امانت خدا]][[رده:جهل انسان]][[رده:جهل انسان به امانت خدا]][[رده:ظلم انسان]][[رده:عرضه امانت به انسان]][[رده:قدرت انسان]][[رده:مسؤولیت پذیرى انسان]][[رده:آثار جهل]][[رده:امانت عرضه شده به زمین]][[رده:امتناع زمین از تکلیف]][[رده:امتناع زمین از قبول امانت]][[رده:اهمیت امانت عرضه شده بر زمین]][[رده:ترس زمین]][[رده:شعور زمین]][[رده:عرضه امانت به زمین]][[رده:عرضه تکلیف به زمین]][[رده:آثار ظلم]][[رده:امتناع کوهها از تکلیف]][[رده:امتناع کوهها از قبول امانت]][[رده:اهمیت امانت عرضه شده به کوهها]][[رده:ترس کوهها]][[رده:شعور کوهها]][[رده:عرضه امانت به کوهها]][[رده:عرضه تکلیف به کوهها]][[رده:نقش نماز]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الأحزاب ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الأحزاب ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 72 سوره أحزاب | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 72 سوره أحزاب,أحزاب 72,إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً,امانت عرضه شده به آسمان ها,امتناع آسمان ها از تکلیف,امتناع آسمان ها از قبول امانت,اهمیت امانت عرضه شده بر آسمان,ترس آسمان ها,تعدد آسمان ها,شعور آسمان ها,عرضه امانت به آسمان ها,عرضه تکلیف به آسمان ها,اداى امانت,استعداد انسان,انسان و امانت خدا,انسان و قبول امانت خدا,جهل انسان,جهل انسان به امانت خدا,ظلم انسان,عرضه امانت به انسان,قدرت انسان,مسؤولیت پذیرى انسان,آثار جهل,امانت عرضه شده به زمین,امتناع زمین از تکلیف,امتناع زمین از قبول امانت,اهمیت امانت عرضه شده بر زمین,ترس زمین,شعور زمین,عرضه امانت به زمین,عرضه تکلیف به زمین,آثار ظلم,امتناع کوهها از تکلیف,امتناع کوهها از قبول امانت,اهمیت امانت عرضه شده به کوهها,ترس کوهها,شعور کوهها,عرضه امانت به کوهها,عرضه تکلیف به کوهها,نقش نماز,آیات قرآن سوره الأحزاب | |||
|description=إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۳۰
کپی متن آیه |
---|
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً |
ترجمه
الأحزاب ٧١ | آیه ٧٢ | الأحزاب ٧٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الأَمَانَةَ»: مراد از امانت، اختیار و اراده است که مدار تکالیف شرعیّه و در نتیجه تعهّد و مسؤولیّت است. پذیرش این امانت، بزرگترین افتخار و امتیاز انسان است، و با رعایت آن خوشبخت و با ترک آن بدبخت خواهد بود. بیان این نکته ضروری است که همه موجودات عالم در برابر فرمان خدا خاضع و ساجدند و به صورت اجبار، نه اختیار به انجام وظیفه مشغولند و مسیر واحدی را برابر قوانین طبیعی و تکوینی میپیمایند، بجز انسان که با اراده و اختیار به انجام وظیفه میپردازد و اگر تکالیف شرعیّه را به جای آورد، سیر صعودی و سرانجام سعادت سرمدی دارد، و اگر غفلت نمود و طاعات و عبادات را رها کرد، سیر نزولی و سرانجام شقاوت ابدی دارد. البتّه جنّیان نیز در حمل امانت برابر آیات قرآن همچون انسانند (نگا: انعام / اعراف / ذاریات / ). لذا در اینجا مراد از «انسان» دو گروه انس و جنّ است. امّا چون آیه مورد نظر، موضوع آن انسان است، تنها از انسان سخن رفته است (نگا: المصحف المیسّر). «أَبَیْنَ»: خودداری کردند. سر باز زدند. مراد اِباءِ عجز و قصور است؛ نه عصیان و فجور. یعنی خویشتن را مستعدّ این کار عظیم ندیدند و اظهار ناتوانی کردند؛ نه این که سرکشی کنند و مخالفت ورزند. «ظَلُوماً»: (نگا: ابراهیم / ). «جَهُول»: بسیار نادان. صیغه مبالغه جاهل است. «إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»: این قید متوجّه (حَمَلَهَا الإِنسَانُ) نیست، بلکه مربوط به جمله محذوفی است و تقدیر چنین است: (حَمَلَهَا الإِنسَانُ فَلَمْ یُحْسِنْ حَمْلَها، وَ لَمْ یُؤَدِّهَا عَلی وَجْهِها). به عبارت دیگر، این وصف درباره جنس انسان نیست و بلکه متوجّه برخی از انسانها بوده و مراد کسانی است که مقام بزرگ و ارزشهای والای انسانی را فراموش کنند و خود را اسیر و بنده این خاکدان نمایند. روی هم رفته این آیه بیانگر عظمت و سعادت و برتری انسانهای انسان، بر سایر موجودات جهان، و حقارت و شقاوت و فروتری انسانهای ناانسان، از همه مخلوقات یزدان است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۶۳ - ۷۳، سوره احزاب
- وصف حال كافران در عذاب قيامت و عذر آوردنشان به اينكه ما بزرگان خود را پيروىكرديم و گمراه شديم
- توضيحى درباره اينكه صلاح اعمال و غفران ذنوب را نتيجه و فرع بر((قول سديد)) آورد
- بررسى احتمالات مختلف در مراد از امانتى كه به انسان به وديعه سپرده شده است
- بيان اينكه مراد از اين امانت ولايت الهى و كمال در اعتقاد وعمل حق است و مقصود از حمل انسان دارا بودن صلاحيت و استعداد مى باشد
- پاسخ به ين پرسش كه چراى خداى حكيم و عليم چنين بار سنگينى را بر انسان ظلوم وجهول بار كرد
- معناى عرضه امانت به آسمانها و زمين و وصف انسانحامل آن به ظلوم و جهول
- اقوال مختلف مفسرين در تفسير آيه : ((انا عرضناالاءمانة ...)) و مراد از امانت و عرض آن
- بحث روايتى
- روايات و اقوالى درباره مقصود از اذيت بنىاسرائيل به موسى (عليه السلام ) در ذيل آيه : ((لا تكونوا كالذين آذوا موسى عليهالسلام ...))
- دو روايت درباره امانتى كه خدا عرضه كرد
- توضيحى درباره اينكه مقصود از آن امانت ، ولايت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا «72»
همانا ما امانت (الهى) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس، از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت، امّا او بس ستمكار و نادان است.
نکته ها
در حديث مىخوانيم: هنگامى كه وقت نماز فرا مىرسيد، لرزه بر اندام حضرت على عليه السلام مىافتاد و مىفرمود: وقت نماز است، نماز همان امانت الهى است كه كوهها و آسمانها از تحمّل آن سرباز زدند. «1» در زيارت جامعه كبيره خطاب به اهل بيت عليهم السلام مىخوانيم: «انتم الامانة المحفوظة» شما آن امانت حفظ شده هستيد.
بين حمل و تحميل فرق است. انسان امانت الهى را پذيرفت و آن را حمل كرد، نه آنكه بر
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 7 - صفحه 411
او تحميل شده باشد.
شايد اين آيه واقعيّتهايى را در مورد انسان بيان مىكند كه هنوز عقل بشر به آن نرسيده است. امّا آنچه از ظواهر آيه فهميده مىشود اين است كه خداوند ويژگىها و امتيازات خاصّى به بشر داده كه هيچ يك از موجودات در آسمان و زمين آن را ندارند و اين امتيازات امانت الهى است و براى انسان مسئوليّتآور است، امّا بسيارى از انسانها در اين امانت خيانت كرده و از آن در مسير خلاف خواست خداوند بهره مىبرند.
عقل و اراده كه بايد در مسير شناخت حقّ و انتخاب آن به كار رود تا مايهى رشد و كمال بشر شود، راههاى باطل به كار گرفته شده و منجر به گسترش ظلم و ستم گشته است، تا آنجا كه رفتار بشر جاهلانه و نابخردانه شمرده مىشود.
پیام ها
1- انسان، برتر از آسمانها و زمين است. انسان، امين خدا در هستى است. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... فَأَبَيْنَ ... وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ
2- هستى شعور دارد. عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ...
3- نعمتهاى الهى به انسان (عقل، اراده، فطرت، هدايت پيامبران و ...) امانت الهى است. در امانت خيانت نكنيم كه از بزرگترين ظلمها است. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ ... ظَلُوماً
4- آنچه انسان پذيرفت ولى آسمان و زمين نپذيرفتند، چيزى غير از قنوت و تسبيح و سجده بود، زيرا تسبيح و قنوت را زمين و آسمانها به راحتى پذيرفتهاند. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» «1»، «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» «2»*
«1». اسراء، 44.
«2». روم، 26.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 412
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72)
بعد از آن به جهت تعظيم فرمان خود و پيغمبر و تفخيم شأن آن فرمايد:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ: بدرستى كه ما عرضه داشتيم امانت را، عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: بر آسمانها و زمين، وَ الْجِبالِ: و كوهها به شرط ثواب بر فعل آن و عقاب بر ترك آن، وقتى كه عقل و فهم و اختيار در ايشان خلق فرموده بود، فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها: پس إبا نمودند از آنكه بردارند آن امانت را، وَ أَشْفَقْنَ مِنْها: و ترسيدند از آن با وجود اجرام عظام آنها و گفتند، ما مسخّر فرمان توئيم براى آنچه ما را به جهت آن آفريدهاى، و طاقت كشيدن عقاب او نداريم در ترك اداى آن، پس ما را در اين امر معذور دار و به آن كارى كه براى آن مخلوق شدهايم باز گذار. پس قبول نكردند از روى مخافت، نه از راه مخالفت. وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ: و برداشت آن را آدمى با وجود ضعف بنيه و ناتوانى و قبول آن نمود، إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً: بدرستى كه هست آدمى بسيار ستمكار بر نفس خود كه امانتى را كه اجرام عظام از حمل آن پهلو تهى كردند او با عجز قبول كرد، جَهُولًا: بسيار نادان به كنه عاقبت آن، يعنى به عقوبت خيانت.
«1» اصول الكافى، ج 2، ص 114 كتاب الايمان و الكفر، باب الصمت و حفظ اللسان، ح 10.
جلد 10 - صفحه 499
تبصره: در تفسير آيه شريفه وجوهى است:
1- مراد امانت تكليف است، و مراد به عرض آن به آسمانها و زمينها و كوهها نظر به استعداد قابليت ايشان است. و مراد به اباى ايشان، عدم قابليّت و استعداد طبيعى ايشان است. و مراد به تحمل انسان آن را، قابليت و استعداد داشتن انسان است مر آن را. و مراد به ظلوم و جهول بودن او، غالب شدن قوه غضبيه و شهويه است بر غالب افراد جنس انسانى.
2- مراد ساكنان آسمانها و زمينها و كوهها هستند نه نفس سماوات و ارض و جبال، چه آنها جماد و غير قابل خطابند، پس تقدير اينست «انّا عرضنا الامانة على اهل السماوات و الارض و الجبال» ما عرض امانت نموديم بر اهل آسمانها كه ملائكهاند و بر اهل زمينها كه حيوانات انسىاند و بر اهل كوهها كه حيوانات وحشىاند، و آنها ابا كردند از ترس، و برداشت آن را آدمى و قبول اداى آن نمود با وجود ضعف.
3- (بر وجه فرض و تقدير) يعنى اگر آسمانها و زمينها و كوهها عقل داشتندى و عرض امانت بر آنها شدى كه آن وظايف دين است از اصول و فروع و از وعد وعيد آن، به عرض تخيير، استثقال نمودندى آن را با وجود رفعت آسمانها و بسط زمين و صلابت كوهها و بزرگى اجسام و شدت و قوت آنها امتناع نمودى از حمل آن به جهت ترس كوتاهى از اداى حق آن، و انسان با وجود ضعف جسم حمل آن كردى و به جهت ظلم و جهل از وعيد آن نترسيدى.
4- آنكه حق تعالى اين اجرام را ادراك و شعور داد و بر آنها عرض كرد عرض تخييرى، و آنها ابا كردند از جهت ترس نه از روى معصيت، و انسان قبول آن كرد از راه همت با وجود ضعف بنيه و سستى قوت، و لهذا حافظ و قائم به حقوق آن فايز شدى به سعادت دارين.
5- معنى «عرضنا- قابلنا» چه عرض شىء و معارضه با آن يكسان است در معنى، و امانت آن چيزى است كه حق تعالى با بندگان عهد فرموده از امر و نهى و در باب آن كتب و رسل فرستاده و اخذ ميثاق بر آن كرده؛ پس معنى آنكه اين امانت را در جلالت قدر و عظم شأن اگر قياس كنيد به آسمان و زمين و كوه و معارضه نمائيد به آنها، هر آينه ارجح و اثقل باشد از آنها. و معنى اشفاق آنها از آن ضعف آنهاست، چه شفقت به معنى ضعف قلب است و لهذا كنايت است از
جلد 10 - صفحه 500
خونى كه به آن قلب ضعيف مىشود؛ و بعد از آن فرمود: امانتى كه از صفت آن اينست كه اعظم از اين اشياى عظيمه است، آدمى حمل آن نمود، پس حفظ آن نكرده تضييع آن نمود، به جهت آن بر نفس خود ظلم نموده از عاقبت تضييع آن كه عقوبت است جاهل گرديد.
6- مراد از امانت ولايت آل محمّد عليهم السّلام است چنانچه در تفسير برهان- ابن بابويه (رحمه اللّه) به سندهاى خود از مفضل بن عمر از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: بدرستى كه خداوند تبارك و تعالى خلق فرمود ارواح را پيش از اجساد به دو هزار سال، پس قرار داد اعلا و اشرف آنها را ارواح حضرت محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه بعد از ايشان صلوات اللّه عليهم، و عرضه داشت بر آسمانها و زمين و كوهها؛ پس فراگرفت آنها را نور ايشان. خداى تعالى فرمود مر آسمان و زمين و كوهها را: اينها دوستان من و اولياى من و حجج منند بر خلق من و ائمه مخلوقات من، خلق نفرموده خلقى را محبوبتر نزد من از ايشان، و براى دوستان ايشان خلق فرمودم بهشت را، و براى دشمنان ايشان خلق كردم جهنم را، پس هر كه ادعا كند منزلت ايشان را از من و مكانت عظمت ايشان را، عذاب فرمايم او را به عذاب دردناكى كه عذاب نكرده باشم هيچيك از عالميان را به آن عذاب، و قرار دهم او را با مشركين در اسفل درك آتش. و هر كه اقرار كند به ولايت ايشان و ادعا نكند منزلت و مكانت آنان را از من، قرار دهم او را با ايشان در روضات جنات من و باشد براى آنها هر چه بخواهند و قبول نمايم شفاعت آنان را در گناهكاران بندگان من. پس ولايت ايشان امانت من است، پس كدام شما برمىداريد آن را با سنگينى آن و ادعا كند آن را براى خود غير برگزيدگان من، پس ابا نمودند آسمان و زمين و كوهها از حمل آن و ترسيدند از ادعاى منزلت و تمناى محل ايشان از عظمت پروردگارشان. (الحديث) «1»
«1» تفسير برهان، چاپ علميه قم، ج 3، ص 341- 340 روايت دوم ذيل آيه 72.
جلد 10 - صفحه 501
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً (70) يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً (71) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72) لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً (73)
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد بپرهيزيد از خدا و بگوئيد گفتارى استوار
اصلاح ميكند براى شما كردارهاتانرا و ميآمرزد براى شما گناهانتان را و هر كه اطاعت كند خدا و پيغمبرش را پس بتحقيق كامياب شود كامياب شدنى
جلد 4 صفحه 344
بزرگ
همانا ما عرضه داشتيم امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها پس امتناع كردند كه بردارندش و ترسيدند از آن و برداشت آنرا انسان همانا او بوده است بسيار ستمكار نادان
تا عذاب كند خدا مردان منافق و زنان منافق را و مردان شرك آورنده و زنان شرك آورنده را و در گذرد از مردان با ايمان و زنان با ايمان و بوده است خدا آمرزنده و مهربان.
تفسير
خداوند منّان در تعقيب منع از اقوال ناروا امر فرموده است اهل ايمانرا بگفتن سخن راست درست متين محكم و آن ممكن نيست مگر بآنكه انسان هر سخنى را كه ميخواهد ادا كند قبلا تأمّل در آن نمايد اگر راست و درست و مطابق عقل و شرع و صلاح خودش و مخاطب بود بگويد و الّا خوددارى كند از سخنان بزرگمهر حكيم است كه انديشه كردن كه چه گويم به از پشيمانى بردن كه چرا گفتم و چون شخص خودش را وادار باين ملاحظه نمود خداوند هم با او كمك ميكند و هميشه سخن راست درست متين استوار بزبان او جارى مينمايد و اعمالش را هم اصلاح و مطابق اقوالش ميفرمايد و گناهان سابقش را ميآمرزد و توفيق اطاعت خدا و پيغمبر و امام و نوّابش را باو عنايت ميفرمايد و برستگارى و سعادت در دنيا و آخرت فائز ميشود كه كاميابى بزرگ هميشگى در آن است و چون قول سديد از كسى صادر نشود مگر بكمك عقل خداوند اشاره بمقام آن فرموده ميفرمايد ما در عالم علم خود بذوات اشياء نظر نموديم و عرضه داشتيم بر تمام موجودات آسمانها و زمين و بزرگترين اجزاء آن در انظار كه كوهها است جوهر عقل را و سنجيديم قابليّت و استعداد آنها را براى قبول آن پس اباء و امتناع نمودند بلسان حال از تحمّل آن بار و ترسيدند از لازمه آن كه تكليف و عقاب بر ترك آنست پس تحمّل و قبول نمود آنرا انسان چون بالطّبع ستمكار بود و بالذّات نادان و محتاج بآن و قابل بود كه قبول نمايد آنرا و برساند خود را بأعلى درجه كمال و در ما هم بخل وجود نداشت لذا آنرا باو عطا نموديم و براى وجود آن در او تكليف نموديم و بثواب و عقاب رسانديم او را و شخص اوّل آنها ابو البشر چون ديد شخصيّت و نورانيّت خمسه طيّبه را در اعلى مراتب جوهر عقل مجرّد حسد برد زوجهاش و او بمقام حضرت زهرا و پدر و شوهر و دو فرزندش و از بهشت خارج شدند و
جلد 4 صفحه 345
با آنكه در حقيقت مقام مقدّس آنذوات مقدّسه از آن جوهر نفيس عقلانى كه نور محض و عقل مجرّد و حقيقت محمّديّه صلوات اللّه عليهم اجمعين و ولايت كلّيّه الهيّه است مختصّ بود بايشان و آن امانت خدا بود در نزد انبياء و اولياء و نبايد كسى نزديك بآن شود و آرزوى او را نمايد و همه ميترسيدند از پرواز بجانب آن چه رسد بدراز نمودن دست تعدّى بآن اخيرا يكنفر اوّل ظالم ابو الشّر جاهل از اين امّت آنرا غصب نمود پس صحيح است گفته شود امانت الهى عقل است كه آسمانها و زمين و كوهها استعداد تحمّل آنرا نداشتهاند و خدا آنرا بانسان عنايت فرموده كه آنرا باطاعت تكميل نمايد و بتعدّى و تجاوز از حكم آن و پيروى از هوى و هوس جهالت و نادانى و ستم بر خويش و خلق ننمايد و آن طائر قدسى را ضعيف نكند و از قفس تن پرواز ندهد و درست است كه گفته شود تكليف است كه از لوازم و توابع عقل است و تعديل قوّه غضبيّه كه موجب ستمكارى است و قوّه شهويّه كه منشأ جهالت و نادانى است از فوائد آنست و بايد گفت بر حسب اخبار ولايت خاندان عصمت و طهارت است كه مرتبه اعلى و درجه اقصى از آن حقيقت مجرّد نورانى است كه دست كسى بآن نميرسد منقار بند كرده ز سستى هزار جاى تا اوّلين دريچه او طائر قياس و اين بيان بنظر حقير وجه جمع عقلى و عرفى در معناى ظاهر و اقوال قويّه و روايات معتبره مفسّره اين آيه است لذا بتعرّض اقوال و اخبار پرداخته نميشود و نتيجه افاضه اين جوهر مجرّد بخلق از خدا آنستكه عذاب ميكند اهل نفاق و شقاق را چون حجّت بر آنها تمام شده و ميپذيرد رجوع اهل ايمان را بحق بعد از اعمال ناحقّ و ناروا احيانا چون از لوازم طبع و ذات آنها است و ثواب ميدهد چون آمرزنده و مهربان است و كسيكه اين سوره را زياد قرائت نمايد در جوار محمّد و آل او جاى خواهد گرفت انشاء اللّه تعالى.
جلد 4 صفحه 346
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72)
بدرستي که ما عرضه داشتيم امانت خود را بر آسمانها و زمين و كوهها پس ابا كردند اينكه تحمل كنند و ترسيدند که مبادا خيانت در امانت شود و گرفتار عذاب الهي شوند و قبول كرد انسان و حمل نمود بدرستي که انسان بخود ظلم كرده و جهالت ورزيده.
اينکه آيه شريفه از مشكلات آيات است اخبار بسياري داريم تفسير شده به ولايت امانت الهيه را بعض مفسرين گفتند اوامر و نواهي الهيه است بعضي گفتند احكام و فرائض الهيه است بعضي گفتند عقل است بعضي گفتند وفاء بعهد است که در آيه شريفه ميفرمايد أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ (يس آيه 60) بعضي گفتند راجع به آيه شريفه أَ لَستُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلي (اعراف آيه 172) است و در جمله:
جلد 14 - صفحه 537
إِنّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ مراد اهل سماوات و ارض و جبال است زيرا نفس سماوات و ارض و جبال شعور و ادراك ندارند و آنچه بنظر ميرسد و ميتوان حمل اخبار را بر آن كرد مراد از امانت وجود مقدس انبياء و ائمه اطهار هستند اينها امانت الهيه هستند و خلفاء او که بايد اطاعت آنها را بكنند و آنها را حفظ كنند و اذيت بآنها نكنند و آنها را محترم بدارند و مراد از عرض ولايت هم همين است و الا نفس ولايه عرضه داشته شد بر آسمانها مزين شده به ستارهها بزمين پس زمين قبول كرد مزين شد به حبوب و فواكه و رياحين و هكذا بر آبها اشجار كوهها طيور انعام و جميع مخلوقات چنانچه صريح اخبار است.
و اينكه گفتند اينها شعور و ادراك ندارند خلاف صريح آيات است چنانچه مكرر بيان شده که اينها شعور و ادراك و تسبيح و تحميد و ذكر و عبادت و سجده و معرفت دارند و اخبار هم فوق حد احصاء است پس مراد اهل ولايت انبياء و ائمه و اولياء حق هستند و اينكه آسمانها و زمين و جبال:
فَأَبَينَ أَن يَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها براي اينست که از عهده آنها خارج است زيرا اينها در روي زمين با ساير افراد بشر محشورند و بشر هم قواي شهوت و غضب و وهم او زياد است بسا جسارتي بآنها شود و اينها مسئول شوند ولي انسان قبول كرد و عهدهدار شد.
وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ که معناي خليفه است و حفظ خليفة اللّه حتم و لازم است.
إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا چه اندازه ظلم به انبياء و ائمه كردند و چه اندازه جهالت ورزيدند و خود را مقدم بر آنها دانستند.
و اينكه بعضي گفتند مراد عقل است اينهم درست نيست زيرا ذوي العقول منحصر به انسان نيست، باري هذا ما عندنا، و اللّه العالم بمراد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 72)- حمل امانت الهی بزرگترین افتخار بشر: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره احزاب است مسائل مهمی را که در این سوره در زمینه ایمان، عمل صالح، جهاد، ایثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تکمیل میکند، و نشان
ج3، ص636
میدهد که انسان چگونه دارای موقعیت بسیار ممتازی است که میتواند حامل رسالت عظیم الهی باشد.
نخست بزرگترین و مهمترین امتیاز انسان را بر تمام جهان خلقت بیان فرموده، میگوید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهیه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ).
«اما آنها (موجودات عظیم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند» (فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها).
بدیهی است ابا کردن آنان از سر استکبار نبود بلکه ابا کردن آنها توأم با اشفاق یعنی ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود.
«اما انسان (این اعجوبه عالم آفرینش جلو آمد و) آن را بر دوش کشید»! (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ).
ولی افسوس که «او بسیار ظالم و جاهل بود» چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد! (إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا).
«امانت الهی» همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
اما منظور از «عرضه داشتن» این امانت به آسمانها و زمین و کوهها همان مقایسه نمودن است یعنی هنگامی که این امانت، با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شایستگی خویش را برای پذیرش این امانت بزرگ اعلام کردند.
به این ترتیب آسمانها و زمین و کوهها همه با زبان حال فریاد کشیدند که حمل این امانت از عهده ما خارج است.
ولی انسان آن چنان آفریده شده بود که میتوانست تعهد و مسؤولیت را بر دوش کشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و کمال به سوی معبود لایزال سیر کند، و این راه را با پای خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد.
ج3، ص637
البته این پذیرش یک پذیرش قراردادی و تشریفاتی نبوده، بلکه پذیرشی است تکوینی بر حسب عالم استعداد.
اما توصیف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش کاری غالب انسانها و ظلم کردن بر خودشان و عدم آگاهی از قدر و منزلت آدمی است، همان کاری که از آغاز در نسل آدم به وسیله «قابیل» و خط قابلیان شروع شد و هم اکنون نیز ادامه دارد.
نکات آیه
۱ - خداوند، تکالیف دین را، به عنوان امانت به آسمان ها و زمین و کوه ها سپرد و آنان از قبول آن، سر باز زدند. (إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها) لام در «لیعذّب...» در آیه بعد، براى تعلیل عرضه امانت است. ذکر منافق مشرک و مؤمن در آن آیه، به دنبال تعلیل «لیعذّب» قرینه است که مراد از «الأمانة» در این آیه، چیزى است که افراد درباره آن، به سه گروه تقسیم مى شوند و آن، همانا تکالیف دینى است. گفتنى است که آیه پیش که درباره اطاعت از خدا و رسول است، نیز مى تواند قرینه بر برداشت بالا، باشد; چه این که اطاعت از خدا و پیامبر(ص)، وقتى میسّر است که به تکالیف ارائه شده از سوى آنان عمل شود.
۲ - امانت عرضه شده الهى بر آسمان ها، زمین و کوه ها و انسان ها، بس عظیم و سنگین است. (إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسن) تعبیر «أبین أن یحملنها و أشفقن منها» و تعلیل قبول امانت از سوى انسان به «إنّه کان ظلوماً جهولاً» حکایت مى کند که آن امانت، بس عظیم و سنگین است.
۳ - عالم، آسمان هاى متعدد دارد. (السموت)
۴ - آسمان ها و زمین و کوه ها، از قبول امانت الهى، مى ترسیدند. (إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها)
۵ - خوددارى آسمان ها و زمین و کوه ها از قبول امانت الهى، همراه با شفقت و ترس بود. (إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها)
۶ - آسمان ها و زمین و کوه ها داراى نوعى شعورند. (إنّا عرضنا الأمانة على السموت و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها) خوددارى از پذیرش امانت الهى، حکایت از نوعى شعور و ادراک مى کند.
۷ - انسان، امانت عرضه شده الهى را قبول کرد و از پذیرش آن خوددارى نکرد. (إنّا عرضنا الأمانة ... و حملها الإنسن)
۸ - انسان، موجودى ظلم پیشه و بس نادان است. (و حملها الإنسن إنّه کان ظلومًا جهولاً)
۹ - ظلم و جهل آدمى، سبب شد که امانت الهى را بپذیرد. (الأمانة ... و حملها الإنسن إنّه کان ظلومًا جهولاً)
۱۰ - انسان ها، داراى توانایى و استعدادى به مراتب فراتر از عظیم ترین موجودات طبیعى عالم اند. (إنّا عرضنا الأمانة على السموت و ... فأبین أن یحملنها و ... و حملها الإنسن) ترس آسمان ها و... از پذیرش امانت الهى و قبول آن از سوى انسان حکایت از توانایى و استعداد برتر انسان ها از موجودات یاد شده مى کند.
۱۱ - انسان، موجودى مسؤولیت پذیر است. (عرضنا الأمانة على السموت ... فأبین ... و حملها الإنسن)
۱۲ - انسان ها، به رغم پذیرش امانت الهى، آگاهى همه جانبه از آن نداشتند. (و حملها الإنسن إنّه کان ... جهولاً)
روایات و احادیث
۱۳ - «و من کلام له (أمیرالمؤمنین) کان یوصى به أصحابه: ... ثمّ أداء الأمانة فقد خاب من لیس من أهلها انّها عرضت على السماوات المبنیة و الأرضین المدحوّة و الجبال ذات الطول المنصوبة فلا أطول و لا أعرض و لا أعلى و لا أعظم منها و لو امتنع شىء بطول أو عرض أو قوّة أو عزّ لأمتنعن و لکن أشفقن من العقوبة و غفلن ما جهل من هو أضعف منهنّ و هو الإنسان إنّه کان ظلوماً جهولاً;[۱] امیرالمؤمنین در ضمن سفارش هایى به اصحاب خود فرمود: ...(شما را سفارش مى کنم) به اداى امانت! پس کسى که اهل اداى امانت نباشد، محروم مى شود. این امانت بر آسمان هاى برافراشته و زمین هاى گسترده و کوه هاى بلند و ایستاده که از آنها طولانى تر و عریض تر و بلندتر نبود، عرضه شد. اگر موجودى به خاطر طول یا عرض یا قدرت یا عزت، مى توانست امانت را نپذیرد و آسمان ها و زمین هم به همان علّت نمى پذیرفتند و لکن آنها، از عقوبت آن هراس نمودند و دانستند آنچه را که انسانِ جاهل، از آن غافل بود. همانا انسان بسیار ظالم و جاهل است».
۱۴ - «و فى الحدیث: إنّ علیّاً(ع) إذا حضر وقت الصلاة یتململ و یتزلزل و یتلّون فقیل له: ما لک یا أمیرالمؤمنین؟ فیقول جاء وقت الصلاة وقت أمانة عرضها اللّه على السماوات و الأرض فأبین أن یحملنها و أشفقن منها;[۲] روایت شده که على(ع) هنگامى که وقت نماز مى رسید، ناآرام و لرزان و رنگ به رنگ مى شد. پس به آن حضرت گفته شد: چه شده شما را اى امیرالمؤمنین؟ فرمود: وقت نماز رسیده است! وقت امانتى که بر آسمان ها و زمین عرضه شد و آنها از حمل آن سربرتافتند و از آن هراسیدند».
موضوعات مرتبط
- آسمان: امانت عرضه شده به آسمان ها ۱۴; امتناع آسمان ها از تکلیف ۱; امتناع آسمان ها از قبول امانت ۴، ۵; اهمیت امانت عرضه شده بر آسمان ۲; ترس آسمان ها ۴، ۵; تعدد آسمان ها ۳; شعور آسمان ها ۶; عرضه امانت به آسمان ها ۱; عرضه تکلیف به آسمان ها ۱
- امانت: اداى امانت ۱۳
- انسان: استعداد انسان ۱۰; انسان و امانت خدا ۷; انسان و قبول امانت خدا ۷، ۹، ۱۲; جهل انسان ۸; جهل انسان به امانت خدا ۱۲; ظلم انسان ۸; عرضه امانت به انسان ۷; قدرت انسان ۱۰; مسؤولیت پذیرى انسان ۱۱
- جهل: آثار جهل ۹
- زمین: امانت عرضه شده به زمین ۱۴; امتناع زمین از تکلیف ۱; امتناع زمین از قبول امانت ۴، ۵; اهمیت امانت عرضه شده بر زمین ۲; ترس زمین ۴، ۵; شعور زمین ۶; عرضه امانت به زمین ۱; عرضه تکلیف به زمین ۱
- ظلم: آثار ظلم ۹
- کوهها: امتناع کوهها از تکلیف ۱; امتناع کوهها از قبول امانت ۴، ۵; اهمیت امانت عرضه شده به کوهها ۲; ترس کوهها ۴، ۵; شعور کوهها ۶; عرضه امانت به کوهها ۱; عرضه تکلیف به کوهها ۱
- نماز: نقش نماز ۱۴
منابع