روایت:الکافی جلد ۸ ش ۲۸۵

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة

عنه عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن يعقوب السراج قال :

وَ قُلْتُ‏ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ ع‏ مَتَى فَرَجُ‏ شِيعَتِكُمْ‏ قَالَ فَقَالَ إِذَا اِخْتَلَفَ‏ وُلْدُ اَلْعَبَّاسِ‏ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ‏ وَ طَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ فِيهِمْ وَ خَلَعَتِ‏ اَلْعَرَبُ‏ أَعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ كُلُّ ذِي صِيصِيَةٍ صِيصِيَتَهُ وَ ظَهَرَ اَلشَّامِيُ‏ وَ أَقْبَلَ‏ اَلْيَمَانِيُ‏ وَ تَحَرَّكَ‏ اَلْحَسَنِيُ‏ وَ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنَ‏ اَلْمَدِينَةِ إِلَى‏ مَكَّةَ بِتُرَاثِ‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ فَقُلْتُ مَا تُرَاثُ‏ رَسُولِ اَللَّهِ ص‏ قَالَ سَيْفُ‏ رَسُولِ اَللَّهِ‏ وَ دِرْعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُرْدُهُ وَ قَضِيبُهُ وَ رَايَتُهُ وَ لاَمَتُهُ‏ وَ سَرْجُهُ حَتَّى يَنْزِلَ‏ مَكَّةَ فَيُخْرِجَ اَلسَّيْفَ مِنْ غِمْدِهِ وَ يَلْبَسَ اَلدِّرْعَ وَ يَنْشُرَ اَلرَّايَةَ وَ اَلْبُرْدَةَ وَ اَلْعِمَامَةَ وَ يَتَنَاوَلَ اَلْقَضِيبَ بِيَدِهِ وَ يَسْتَأْذِنَ اَللَّهَ فِي ظُهُورِهِ فَيَطَّلِعُ عَلَى ذَلِكَ بَعْضُ مَوَالِيهِ فَيَأْتِي‏ اَلْحَسَنِيَ‏ فَيُخْبِرُهُ اَلْخَبَرَ فَيَبْتَدِرُ اَلْحَسَنِيُ‏ إِلَى اَلْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ‏ أَهْلُ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ وَ يَبْعَثُونَ بِرَأْسِهِ إِلَى‏ اَلشَّامِيِ‏ فَيَظْهَرُ عِنْدَ ذَلِكَ‏ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ فَيُبَايِعُهُ اَلنَّاسُ وَ يَتَّبِعُونَهُ وَ يَبْعَثُ‏ اَلشَّامِيُ‏ عِنْدَ ذَلِكَ جَيْشاً إِلَى‏ اَلْمَدِينَةِ فَيُهْلِكُهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دُونَهَا وَ يَهْرُبُ يَوْمَئِذٍ مَنْ كَانَ‏ بِالْمَدِينَةِ مِنْ‏ وُلْدِ عَلِيٍّ ع‏ إِلَى‏ مَكَّةَ فَيَلْحَقُونَ‏ بِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ يُقْبِلُ‏ صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ نَحْوَ اَلْعِرَاقِ‏ وَ يَبْعَثُ جَيْشاً إِلَى‏ اَلْمَدِينَةِ فَيَأْمَنُ أَهْلُهَا وَ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا


الکافی جلد ۸ ش ۲۸۴ حدیث الکافی جلد ۸ ش ۲۸۶
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۸
بخش : كتاب الروضة
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب الكافي جلد ۸ كِتَابُ الرَّوْضَة‏‏‏ حَدِيثُ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوج‏
موضوعات :

ترجمه

هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۲ ترجمه رسولى محلاتى, ۲۸

يعقوب سراج گويد: بامام صادق عليه السّلام عرضكردم: فرج شيعيان شما چه وقت است؟ فرمود: هنگامى كه ميان فرزندان عباس اختلاف افتد و پايه‏هاى سلطنتشان سست شود، و طمع بندد در سلطنت آنان كسى كه طمع در آنها نداشت و عرب زنجيرهاى اسارت خود را پاره كند (و از زير بار سلطه سلاطين بيرون رود) و هر نيرومندى قدرت خود را آشكار سازد، و آن شامى (مجلسى (ره) گويد: مقصود سفيانى است) ظهور كند، و يمانى بيايد، و حسنى جنبش كند، و صاحب الامر آنچه را از رسول خدا (ص) باو ارث رسيده بردارد و از مدينه بمكه رود. عرضكردم: آنچه از رسول خدا (ص) باو ارث رسيده چيست؟ فرمود: شمشير رسول خدا و زره و عمامه و برد و چوب‏دستى و پرچم و سلاح و زين مخصوص او است. آنها را بردارد تا بمكه درآيد پس شمشير را از غلاف بيرون كشد و زره را بپوشد، و پرچم را برافرازد و برد و عمامه را در بر كند و چوب دستى مخصوص را بدست گيرد، و از خداوند براى ظهور خويش اذن طلبد، اين جريان را برخى از نزديكانش مطلع گردند و بنزد حسنى روند و او را مطلع سازند حسنى قيام كند، اهل مكه بر او بشورند و او را بكشند و سرش را براى شامى بفرستند، در اين وقت صاحب الامر ظاهر گردد و مردم با او بيعت كنند و از او پيروى كنند. در اين وقت شامى لشكرى بمدينه فرستد و خداى عز و جل لشكر مزبور را پيش از رسيدن بمدينه نابود كند، در آن هنگام هر كه از فرزندان على (ع) كه در مدينه سكونت دارد بمكه فرار كند و بصاحب الامر بپيوندد. حضرت صاحب الامر بسوى عراق حركت كند و لشكرى بمدينه فرستد تا مردم مدينه امنيت يابند و بدان جا باز گردند.

حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى‏, ۲۶۸

يعقوب سرّاج مى‏گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: فرج شيعيان شما چه هنگام است؟ فرمود: آن هنگام كه فرزندان عباس با يك ديگر اختلاف يابند و بنيان حكومتشان به سستى گرايد و كسانى به حكومت ايشان آز ورزند كه پيشتر بدان آزى نداشتند، و عربيان زنجير اسارت خويش بگسلند و هر نيرومندى قدرت خويش را هويدا سازد و آن شامى [سفيانى‏] ظهور كند و يمانى بيايد و حسنى جنبش به پا كند و صاحب الامر آنچه را از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به او ارث رسيده برگيرد و از مدينه به مكه رود. عرض كردم: آنچه از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به او ارث رسيده چيست؟ فرمود: شمشير رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و زره و عمامه و برد و چوبدستى و پرچم و سلاح و زين مخصوص او. او آنها را برمى‏دارد تا به مكه درآيد، پس شمشير را از غلاف بيرون كشد و زره را بپوشدو پرچم را برافرازد و برد و عمامه را بر تن كند و چوبدستى مخصوص را به دست گيرد، و از خداوند براى ظهور خويش اجازت طلبد. برخى از نزديكانش از اين مهم آگاهى يابند و به نزد حسنى روند و او را بياگاهانند و حسنى قيام كند و اهل مكه بر او بشورند و او را بكشند و سرش را براى شامى فرستند، در اين هنگام صاحب الامر ظاهر گردد و مردم با او بيعت و از او پيروى كنند. در اين هنگام شامى لشكرى به مدينه گسيل دارد و خداى عزّ و جلّ سپاه او را پيش از رسيدن به مدينه نابود كند، و در اين هنگام هر كدام از فرزندان على عليه السّلام كه در مدينه سكونت دارند به مكه بگريزد و به صاحب الامر بپيوندد، و حضرت صاحب الامر به سوى عراق حركت كند و لشكرى به سوى مدينه گسيل دارد تا مردم مدينه امنيت يابند و بدان جا باز گردند.


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)