روایت:الکافی جلد ۲ ش ۹۳۶

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن عثمان بن عيسي عمن ذكره عن ابي عبد الله ع قال :


الکافی جلد ۲ ش ۹۳۵ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۹۳۷
روایت شده از : حضرت محمد صلی الله علیه و آله
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث حضرت محمد (ص) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ فَضْلِ فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِين‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۵, ۱۰۳

امام صادق (ع) فرمود: مرد توانگرى نزد رسول خدا (ص) آمد كه جامه پاكيزه‏اى داشت و خدمت رسول خدا (ص) نشست، و مرد ندارى آمد كه جامه‏ چركينى داشت و پهلوى آن توانگر نشست، و آن توانگر جامه خود را از زير زانوهاى او جمع كرد، رسول خدا (ص) به او فرمود: ترسيدى از فقر او چيزى به تو بچسبد؟ گفت: نه، فرمود: ترسيدى از دارائى تو چيزى به او بچسبد؟ گفت: نه، فرمود: ترسيدى جامه تو چركين شود؟ گفت: نه، فرمود: پس چه تو را واداشت كه اين كار را كردى؟ در پاسخ گفت: يا رسول اللَّه! به راستى مرا همنشينى است كه هر زشتى را براى من آرايش مى‏دهد و هر زيبائى را براى من زشت مى‏نمايد، من نيمى از هر چه دارم به او دادم، پس رسول خدا (ص) به آن مردِ ندار فرمود: آيا مى‏پذيرى؟ گفت: نه، آن مرد گفت: براى چه؟ در پاسخ گفت: مى‏ترسم در دل من در آيد آنچه در دل تو در آمده است.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۳۶۱

امام صادق عليه السّلام فرمود: مرد مالدارى با لباس پاكيزه خدمت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد و نزديك حضرت نشست، سپس مرد تنگدستى با جامه‏هاى چركين وارد شد و پهلوى مرد مالدار نشست، مال دار جامه‏هايش را از زير پاى او بكشيد. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله باو فرمود: ترسيدى چيزى از فقر او بتو چسبد؟ گفت نه، فرمود: ترسيدى از دارائى تو چيزى باو رسد؟ گفت: نه، فرمود: ترسيدى لباست چرك شود؟ گفت: نه. فرمود: پس چرا ترا بر اين كار واداشت؟ گفت: يا رسول اللَّه! من همدمى (شيطانى دارم) كه هر كار زشتى را در نظرم زينت دهد، و هر كار خوبى را زشت نمايش دهد، من نصف مالم را باو ميدهم، پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بآن مرد نادارا فرمود: تو ميپذيرى؟ گفت: نه: مرد مالدار گفت: چرا؟ گفت: زيرا ميترسم در دل من درآيد آنچه در دل تو درآمده (كه تكبر و توهين فقرا باشد).

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۶۳۵

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن محمد بن خالد، از عثمان بن عيسى، از آنكه او را ذكر كرده، از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود: «مرد توانگرى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد كه جامه پاك و پاكيزه در بر داشت و در خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله نشست. بعد از آن، مرد پريشان‏جامه چركينى آمد و در پهلوى آن توانگر نشست. پس آن توانگر، جامه‏هاى خويش را از زير ران‏هاى او گرفت. «۲» رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا ترسيدى كه چيزى از فقر و پريشانى او به تو رسد و بچسبد؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس ترسيدى كه چيزى از غنا و بى‏نيازى تو به او رسد؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس ترسيدى كه جامه‏هاى تو را چركين سازد؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس چه تو را داشت بر آن‏چه كردى؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه! به درستى كه مرا همنشين و مصاحب بدى هست كه هر چيز زشتى را از براى من مى‏آرايد و در نظرم جلوه مى‏دهد، و هر چيز خوبى را از براى من زشت مى‏گرداند، و من نصف مال خود را از براى او قرار دادم. رسول خدا صلى الله عليه و آله به آن فقير پريشان فرمود: آيا قبول‏ __________________________________________________

(۲). يعنى آن‏چه از جامه‏اش كه در زير پاى آن فقير بود، كشيد. احتمال دارد كه معنى اين باشد كه دامن‏هاى جامه خودرا جمع كرد و در زير ران‏هاى خويش گرفت. (مترجم)

مى‏كنى؟ عرض كرد: نه. آن مرد توانگر گفت: چرا؟ گفت: مى‏ترسم كه بر من داخل شود، آن‏چه بر تو داخل شد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)