روایت:الکافی جلد ۲ ش ۳۴۳

از الکتاب


آدرس: الكافي، جلد ۲، كتاب الإيمان و الكفر

عده من اصحابنا عن احمد بن ابي عبد الله عن سعدان عن معتب قال :


الکافی جلد ۲ ش ۳۴۲ حدیث الکافی جلد ۲ ش ۳۴۴
روایت شده از : امام موسى كاظم عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۲
بخش : كتاب الإيمان و الكفر
عنوان : حدیث امام موسى كاظم (ع) در کتاب الكافي جلد ۲ كتاب الإيمان و الكفر‏‏ بَابُ الْعَفْو
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۴, ۳۲۹

از معتب، گويد: امام كاظم (ع) در يك باغ خرمستان، خوشه‏هاى خرما مى‏بريد، من ديدم يكى از غلامانش دسته‏اى از خوشه‏هاى خرما را بر گرفت و آن را پشت ديوار باغ انداخت، من آمدم آن خوشه را گرفتم و نزد آن حضرت آوردم و گفتم: قربانت، من اين را ديدم و اين هم خوشه خرما، به آن غلام فرمود: اى فلانى، گفت: لبيك، فرمود: گرسنه‏اى؟ گفت: نه اى آقايم، فرمود: برهنه‏اى؟ گفت: نه اى آقايم، فرمود: براى چه اين را بر گرفتى؟ گفت: دلم مى‏خواست، امام فرمود: برو اين خرما هم از تو باشد و فرمود: او را رها كنيد.

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۳, ۱۶۸

معتب گويد: موسى بن جعفر عليه السّلام در باغ خرمايش بود و شاخه ميبريد، يكى از غلامان حضرت را ديدم دسته‏ئى از خوشه‏هاى خرما را برداشت و پشت ديوار انداخت، من رفتم و او را گرفته نزد حضرت بردم و گفتم: قربانت گردم، من اين غلام را ديدم كه اين خوشه‏ها را برداشته بود. حضرت فرمود: فلانى! غلام گفت: لبيك، فرمود: گرسنه‏اى؟ گفت نه، آقاى من! فرمود: برهنه‏ئى: گفت: نه، آقاى من! فرمود: پس چرا اين را برداشتى؟ گفت: اين را دلم ميخواست. فرمود: برو، اين خرما هم از تو، و فرمود او را رها كنيد.

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۳, ۲۸۹

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از احمد بن ابى‏عبداللَّه، از سعدان، از معتّب كه گفت: ابوالحسن حضرت امام موسى كاظم عليه السلام در يكى از باغ‏هاى خويش بود و خرما مى‏بريد؛ پس نظر كردم به غلامى از غلامان آن حضرت، و ديدم كه يك پشته از خرما كه به كول (/ دوش) توان برداشت فرا گرفت، و آن را در پس ديوار باغ انداخت. من به نزد او آمدم و او را گرفتم و بردم به خدمت حضرت، و عرض كردم كه: فداى تو گردم! من اين غلام و اين قدر خرما را يافتم. حضرت به آن غلام فرمود كه: «اى فلان!» عرض كرد: لَبِّيْكَ. فرمود: «آيا گرسنه‏اى؟» عرض كرد: نه، اى آقاى من! فرمود كه: «برهنه‏اى؟» عرض كرد: نه، اى سيّد من! فرمود: «پس از براى چه چيز اين را فرا گرفته‏اى؟» عرض كرد كه: اين را خواهش داشتم. فرمود: «برو و اين خرمايى را كه برداشته‏اى از براى تو». و فرمود كه: «او را وا گذاريد، و به او كار مداريد».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)