الحجرات ٩

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ إِنْ‌ طَائِفَتَانِ‌ مِنَ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ‌ بَغَتْ‌ إِحْدَاهُمَا عَلَى‌ الْأُخْرَى‌ فَقَاتِلُوا الَّتِي‌ تَبْغِي‌ حَتَّى‌ تَفِي‌ءَ إِلَى‌ أَمْرِ اللَّهِ‌ فَإِنْ‌ فَاءَتْ‌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ‌ وَ أَقْسِطُوا إِنَ‌ اللَّهَ‌ يُحِبُ‌ الْمُقْسِطِينَ‌

ترجمه

و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست می‌دارد.

و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم جنگيدند، ميان آن دو را اصلاح كنيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تعدى كرد، با آن كه تعدى مى‌كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، ميانشان به عدالت صلح دهيد و عدل و انصاف روا داريد، كه بى‌شك خداوند دادگران را دو
و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد، و اگر [باز] يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد، با آن [طايفه‌اى‌] كه تعدّى مى‌كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست مى‌دارد.
و اگر دو طایفه از اهل ایمان با هم به قتال و دشمنی برخیزند البته شما مؤمنان بین آنها صلح برقرار دارید و اگر یک قوم بر دیگری ظلم کرد با آن طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا باز آید، پس هر گاه به حکم حق برگشت با حفظ عدالت میان آنها را صلح دهید و همیشه (با هر دوست و دشمنی) عدالت کنید که خدا بسیار اهل عدل و داد را دوست می‌دارد.
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر بجنگند میان آنها صلح و آشتی برقرار کنید، و اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تجاوز کند، با آن گروهی که تجاوز می کند، بجنگید تا به حکم خدا باز گردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدالت و انصاف، صلح و آشتی برقرار کنید؛ و همواره دادگری را پیشه سازید که خدا دادگران را دوست دارد.
و اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتى افكنيد. و اگر يك گروه بر ديگرى تعدى كرد، با آن كه تعدى كرده است بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر بازگشت، ميانشان صلحى عادلانه برقرار كنيد و عدالت ورزيد كه خدا عادلان را دوست دارد.
و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم در افتند، میان آنان سازش دهید، و اگر یکی از آنها بر دیگری تعدی کرد، پس با آنکه تعدی پیشه کرده است کارزار کنید، تا آنکه به سوی امر الهی باز آید، و اگر باز آمد، آنگاه میان آنان دادگرانه سازش دهید، و به داد بکوشید که خداوند دادگران را دوست دارد
و اگر دو گروه از مؤمنان با هم كارزار كنند، ميانشان آشتى دهيد. پس اگر يكى از آن دو بر ديگرى ستم و تجاوز كند، با آن كه ستم و تجاوز مى‌كند بجنگيد تا به فرمان خداى بازگردد. پس اگر باز گشت ميانشان به عدل و داد آشتى دهيد، و دادگرى كنيد، كه خدا دادگران را دوست مى‌دارد.
هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید. اگر یکی از آنان در حق دیگری ستم کند و تعدّی ورزد (و صلح را پذیرا نشود)، با آن دسته‌ای که ستم می‌کند و تعدّی می‌ورزد بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا برمی‌گردد و حکم او را پذیرا می‌شود. هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذیرا شد، در میان ایشان دادگرانه صلح برقرار سازید و (در اجرای مواد و انجام شرائط آن) عدالت بکار برید، چرا که خدا عادلان را دوست دارد.
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر کشتار کنند، پس میان آن دو را اصلاح کنید. پس اگر یکی از آنان بر دیگری تعدّی کرد، شما با آن (گروهی) که تعدّی می‌کند کشتار کنید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، میان آنها را دادگرانه سازش دهید و تقسیمی شایسته کنید؛ خدا همواره دادگران را دوست می‌دارد.
و اگر دو گروه از مؤمنان کارزار کردند پس آشتی افکنید میان آنان و اگر ستم کرد یکیشان بر دیگری پس نبرد کنید با آن که ستمگر است تا برگردد بسوی فرمان خدا و اگر بازگشت پس آشتی افکنید میان آنان به داد و دادگری کنید که خدا دوست دارد دادگران را

If two groups of believers fight each other, reconcile between them. But if one group aggresses against the other, fight the aggressing group until it complies with Allah’s command. Once it has complied, reconcile between them with justice, and be equitable. Allah loves the equitable.
ترتیل:
ترجمه:
الحجرات ٨ آیه ٩ الحجرات ١٠
سوره : سوره الحجرات
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِقْتَتَلُوا ... بَیْنَهُمَا»: ذکر فعل به صورت جمع با توجه به معنی (طَآئِفَتَانِ) و ذکر ضمیر به صورت مثنی با توجه به لفظ آن است. «بَغَتْ»: در طغیان از حدّ گذشت (نگا: المصحف المیسر). تعدی و تجاوز کرد. برتری‌جوئی کرد. ستمگری نمود. «تَفی‌ءَ»: برمی‌گردد. بازگشت می‌کند (نگا: بقره / . «أَقْسِطُوا»: دادگری کنید. مراد دادگری در پیاده کردن شرائط و مواد صلح در همه احوال و اعمال است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره دو طائفه از انصار نازل شده که میان آن‌ها جنگى اتفاق افتاده بود، چنان که طبرى ذکر نموده است.[۱][۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9»

و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، پس ميان آنان صلح و آشتى برقرار كنيد. سپس اگر يكى از دو گروه بر ديگرى تجاوز كرد، با متجاوز بجنگيد تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت (و دست از تجاوز برداشت)، ميان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار كنيد و عدالت ورزيد كه خداوند عدالت‌پيشگان را دوست دارد.

جلد 9 - صفحه 176

نکته ها

گرچه اقتضاى ايمان، دورى از نزاع و برخورد ميان مؤمنان است، امّا مؤمنان، معصوم نيستند كه خطايى از آنها سرنزند و چه بسا گفتن جمله‌اى يا انجام كارى، موجب بروز درگيرى ميان آنان گردد. بنابراين بايد آماده بود تا در صورت بروز چنين برخوردهايى، ضمن خاموش كردن آتش فتنه، حقّ مظلوم پايمال نشود و چنان با ظالم برخورد شود كه ديگر تجاوزى تكرار نگردد.

در حديث مى‌خوانيم: برادر دينى خود را خواه ظالم باشد يا مظلوم، يارى كن. اگر مظلوم است، در گرفتن حقّ و اگر ظالم است، در جلوگيرى از ظلم. «1»

اين آيه، آيه‌اى است كه براى تلاوتش دو دست قطع شد. در ماجراى جنگ جمل، هر چند حضرت على عليه السلام مخالفان را از برپاكردن جنگ نهى فرمود، امّا طرفداران عايشه گوش ندادند و حضرت به خداوند شكايت كرد كه مردم نافرمانى مى‌كنند. آنگاه قرآن را به دست گرفت و فرمود: كيست كه آيه‌ وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‌ ... را براى مردم بخواند؟

شخصى به نام مسلم مجاشعى گفت: من اين آيه را با صداى بلند مى‌خوانم. امام فرمود:

دستان تو را قطع و تو را شهيد خواهند كرد. گفت: «هذا قليل فى ذات الله» شهادت من در راه خدا چيزى نيست. آنگاه قرآن را به دست گرفت و در برابر لشگر عايشه ايستاد و مردم را به ايمان به خدا دعوت كرد تا شايد خونى ريخته نشود و جنگى صورت نگيرد، اما آنان بر او حمله كردند و دست راست او را قطع كردند، قرآن را به دست چپ گرفت، دست چپ او را نيز جدا كردند، قرآن را به دندان گرفت، سرانجام اين تلاوت كننده قرآن را به شهادت رساندند.

حضرت على عليه السلام بعد از شهادت او دستور حمله داد. «2»

آرى، ابتدا بايد با استناد به قرآن، اتمام حجّت نمود و سپس شجاعانه تا آخرين نفس در راه هدف مبارزه كرد.


«1». وسائل، ج 12، ص 212.

«2». بحار، ج 32، ص 175.

جلد 9 - صفحه 177

عدالت‌

در اين آيه، سه بار سخن از برقرارى صلح و اصلاح ميان مردم بر اساس عدالت به ميان آمده است: «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»

اصولًا، آفرينش بر اساس حقّ وعدل است. «بالعدل قامت السماوات» «1» و بعثت انبيا براى آن بوده است كه مردم به عدالت قيام كنند. «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» «2»

در جوامع امروزى، تحقّق عدالت ملازم قانون‌مدارى و بى‌عدالتى مرادف قانون گريزى است. امّا كدام قانون؟ قانونى كه ساخته دست بشرى همچون خودماست؟ قانونى كه هر روز در حال تغيير و تحوّل است؟ قانونى كه در آن منافع افراد و احزاب نهفته و برخاسته از افكار ناپخته و اطلاعات محدود و تحت تأثير تهديدها، تطميع‌ها و هوسهاى خود و ديگران وضع شده است؟ قانونى كه قانون‌گذارش انواع قانون گريزى‌ها دارد و خود به آن عمل نمى‌كند؟

آيا اين قوانين مى‌تواند براى انسان قداست و كرامت داشته باشد و براى جامعه، عدالت و امنيّت را به ارمغان آورد؟

آنچه مى‌تواند صلح و عدالت را در جامعه حاكم سازد و از هرگونه خطا و نقص به دور باشد، قوانين الهى است كه توسط پيامبران به بشر عرضه شده است. قوانينى كه خالق انسان بر پايه‌ى علم وحكمت ولطف بى‌نهايت وضع كرده و آورنده‌ى آن اوّلين عامل به آن است.

پیام ها

1- ايجاد نزاع و درگيرى ميان مؤمنان، يك جرقّه است نه يك جريان، موقّتى است نه دائمى. «اقْتَتَلُوا» نشان از پديد آمدن نزاع است، نه دوام آن وگرنه مى‌فرمود: «يقتتلون»

2- مسلمانان در برابر يكديگر مسئولند وبى‌تفاوتى در برابر درگيرى‌ها پذيرفته نيست. «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما»

3- براى آشتى دادن و برقرارى صلح ميان مسلمانان، بايد با سرعت و بدون تأخير


«1». بحار، ج 33، ص 493.

«2». حديد، 25.

جلد 9 - صفحه 178

قيام كنيم. (حرف فاء در «فَأَصْلِحُوا» نشانه‌ى سرعت است)

4- اگر يكى از دو گروه درگير، ياغى‌گرى كرد، امّت اسلامى بايد بر ضدّ او بسيج شود. فَإِنْ بَغَتْ‌ ... فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي‌

5- براى برقرارى امنيّت و عدالت، حتّى اگر لازم شد بايد مسلمانان ياغى كشته شوند. آرى، خون ياغى ارزش ندارد. فَإِنْ بَغَتْ‌ ... فَقاتِلُوا ...

6- در برابر خشونت بايد خشونت به خرج داد. فَإِنْ بَغَتْ‌ ... فَقاتِلُوا

7- در سركوب ياغى، طفره نرويم و مسامحه نكنيم. «فَقاتِلُوا» (حرف «فاء» علامت تسريع است)

8- جنگ و قتال در اسلام، هدف مقدّس دارد. «حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ»

9- مدّت مبارزه تا زمان رسيدن به هدف است، «حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ» و ساعت، ماه و تاريخ خاصّى ندارد. مثل مدّت مراجعه بيمار به پزشك و مصرف دارو است كه تا زمان سلامتى بايد ادامه يابد.

10- در مبارزات اسلامى، هدفهاى شخصى، قومى، حزبى، يا انتقام، خودنمائى و گرفتن زهر چشم از ديگران مطرح نيست، بلكه هدف، برگشتن ياغى به راه خداست. «حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ»

11- در مرحله‌ى درگيرى كه متجاوز معلوم نيست، بايد تلاش براى خاموش كردن اصل فتنه و ايجاد صلح باشد، «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» ولى در مرحله‌ى بعد كه متجاوز و ياغى شناخته شد، صلح بايد در سمت و سوى دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ»

12- وظيفه مسلمانان در شرايط مختلف تفاوت دارد؛ گاهى اصلاح است و گاهى جنگ. (در اين آيه، هم كلمه «اصلحوا» دو بار آمده است و هم كلمه «قاتلوا»)

13- هر كجا طوفان غرائز و غضب و لغزشگاه خطرناكى بود، سفارشات پى‌درپى لازم است. بِالْعَدْلِ‌، أَقْسِطُوا ... يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ‌

14- صلحى ارزش دارد كه حقّ به صاحبش برسد، وگرنه سازش ذلّت‌بار،

جلد 9 - صفحه 179

مرگ‌آفرين و تحميلى است. اصلحوا ... و اقسطوا

15- هر كجا تحمّل مشكلات لازم است، از اهرم محبّت استفاده كنيد. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»

16- صلح دادن دو طرف جنگ بدون برقرارى عدالت، محبوب خداوند نيست.

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9»


«1» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، باب الحب فى اللّه ...، حديث 2.

«2» مدرك ياد شده، حديث 5.

جلد 12 - صفحه 185

وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‌: و اگر دو گروه از مؤمنان، اقْتَتَلُوا: كارزار كنند با يكديگر، فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما: پس اصلاح كنيد ميان ايشان به نصيحت، يعنى اين هر دو دسته را به حكم خدا دعوت كنيد و اصلاح نمائيد ميان آنان.

بنا بقولى ميان دو نفر از انصار به سبب دينى كه بر ذمه هم داشتند، يا بين زن و شوهرى منازعه واقع و آيه نازل شد كه اصلاح نمائيد ميان آنان. فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما: پس اگر ستم نمايد و تعدى كند يكى از اين دو طايفه، عَلَى الْأُخْرى‌: بر ديگرى و به صلح راضى نشود و از حكم خدا عدول كند، فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي‌: پس كارزار كنيد به آن گروهى كه تعدى كند بر ديگرى، حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ‌: تا بازگردد به حكم خدا و اطاعت امر او نمايد. فَإِنْ فاءَتْ‌: پس اگر بازگردد آن طايفه طاغيه ياغيه به راه حق و منقاد امر الهى شوند در ترك مقاتله، فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ‌: پس اصلاح كنيد ميان ايشان به عدالت، يعنى در اصلاح ميل به طايفه‌اى مكنيد بلكه رعايت هر دو را نمائيد.

نكته: قيد اصلاح دوم به عدل نه اول، به جهت آنست كه در اول هر دو ياغى‌اند، پس آنچه بر اهل اسلام واجب است اصلاح ذات البين باشد به مواعظ شافيه و نصايح نه مقاتله؛ و در دوم يكى از دو طايفه متعدى است بدون ديگرى، مقاتله با او جايز باشد.

وَ أَقْسِطُوا: و عدل كنيد در تمام امور، زيرا مدار نظام دين و دنيا منوط به آنست، إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ‌: بدرستى كه خدا دوست مى‌دارد عدل كنندگان را، يعنى عاقبت امر ايشان را به نيكوئى جزا خاتمه فرمايد.

جلد 12 - صفحه 186


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ «6» وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «7» فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «8» وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‌ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «10»

ترجمه‌

اى كسانيكه ايمان آورديد اگر آورد براى شما فاسقى خبرى را پس تفتيش كنيد مبادا آسيب رسانيد گروهى را بنادانى پس بگرديد بر آنچه كرده‌ايد پشيمان‌

و بدانيد كه در ميان شما پيغمبر خدا است اگر اطاعت ميكردتان در بسيارى از كارها هر آينه هلاك شده بوديد ولى خدا محبوب ساخت نزد شما ايمان را و آراست آنرا در دلهاى شما و مكروه و ناخوش گرداند پيش شما كفر و تمرّد و نافرمانى را آنگروه ايشانند راه صواب يافتگان‌

براى تفضّلى از خدا و نعمتى و خدا داناى درست كار است‌

و اگر دو دسته از مؤمنان كارزار كنند پس اصلاح كنيد


جلد 5 صفحه 39

ميان آن دو پس اگر ستم كند يكيشان بر ديگرى پس كارزار كنيد با آنكه ستم ميكند تا باز گردد بامر خدا پس اگر بازگشت پس اصلاح كنيد ميانشان بعدل و عدالت كنيد همانا خدا دوست ميدارد عدالت كاران را

جز اين نيست كه مؤمنان برادرانند پس اصلاح كنيد ميان دو برادرتان و بترسيد از خدا باشد كه شما رحمت كرده شويد.

تفسير

گفته‌اند نازل شده است در شأن وليد بن عقبه كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم او را مأمور بأخذ صدقات از بنى المصطلق فرموده بود و ميان او و آنها عداوت ديرينه بود و چون شنيدند او براى اخذ صدقات ميآيد از او استقبال نمودند و او گمان كرد براى جنگ ميآيند پس برگشت و به پيغمبر عرض كرد آنها مرتدّ شدند و زكوة ندادند و حضرت اراده فرمود كه با آنها جنگ كند اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر مرد فاسق و گناه‌كارى خبرى براى شما بياورد تجسّس و تفحص نمائيد مبادا خبر او دروغ باشد و شما از روى نادانى با قومى مبارزه كنيد و بعدا نادم و پشيمان گرديد از عملى كه انجام داديد و بجاى فتبيّنوا فتثبّتوا بثاء مثلّثه نيز قرائت شده و در مجمع آنرا نسبت بامام باقر عليه السّلام داده يعنى پس تأمّل كنيد تا صدق و كذب خبر معلوم شود و مؤيّد اين نقل است آنچه در احتجاج از امام مجتبى عليه السّلام نقل شده كه استدلال فرموده است باين آيه بر فسق وليد و تعبير آنملعون باين لقب در قرآن و فقهاء اماميّه تمسّك نموده‌اند باين آيه بر اثبات حجيّت خبر عادل و نفى حجيّت خبر فاسق بتقريباتى كه مجال ذكر آنها نيست و در كتب اصول فقه معنون است و قمّى ره فرموده نازل شده در شأن عايشه وقتى كه نسبت بد داد بماريه قبطيّه و متّهم نمود او را به جريح قبطى پس امر فرمود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بقتل جريح تا دروغ او ظاهر گردد و از گناه تهمت توبه نمايد و شرح اين مقال در سوره نور گذشت و اين دو قصّه منافات با يكديگر ندارد ممكن است هر دو واقع شده باشد و مقصود بفاسق شخص متّصف بفسق باشد اعم از مرد و زن و آيه در شأن هر دو نازل شده باشد و اهل ايمان بايد شكرگزار باشند از وجود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در ميان آنها چون خداوند ميفرمايد بدانيد ما چنين لطفى بشما فرموديم و پيغمبرى فرستاديم‌


جلد 5 صفحه 40

كه ببركت وحى و تنزيل شما را از مهالك و آثام و خطرات نجات ميدهد چنانچه در موضوع خبر وليد و غيره داد و در بسيارى از موارد تجربه نموديد كه اگر آنحضرت متابعت از رأى شما مينمود بزحمت و هلاكت دچار ميشديد ولى خدا محبّت ايمان و اعتقاد بخدا و پيغمبر و امام را در دلهاى بعضى از شما راه و جلوه داد و مكروه و ناخوش داشت نزد شما كفر و دروغ و گناه را لذا گوش بفرمان صاحب اختيار خود داديد و در مقابل رأى ولىّ خود رأى نداديد و برشد و هدايت و صلاح فائز گشتيد و اين فضل و نعمتى بود از خدا نسبت بشما اهل ايمان واقعى و خدا ميداند درجات ايمان و اهل واقعى آنرا ميشناسد و بقدر مراتبشان بآنها تفضّل و احسان ميفرمايد و گفته‌اند در آيه اشعار است بآنكه امثال وليد كه بأغراض فاسده و آراء كاسده خودشان دروغ گفتند و مخالفت با رأى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نمودند دلهاشان از لوث كفر پاك و بنور ايمان از جانب خدا منوّر نشده و برشد و هدايت نرسيدند و فسوق اگر چه ظاهرا بمعناى تمرّد و خروج از طاعت است ولى اينجا از امام باقر عليه السّلام بدروغ تفسير شده و شايد بقرينه مقام باشد چون مسبوق بذكر فاسق كاذب و ملحوق بذكر عصيان است و در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام حبّب اليكم الايمان با امير المؤمنين عليه السّلام و كرّه اليكم الكفر و الفسوق و العصيان با اوّلى و دوّمى و سوّمى تطبيق شده و نيز در كافى از آنحضرت نقل شده كه پرسيدند حبّ و بغض از ايمان است فرمود آيا ايمان چيزى هست جز حب و بغض و اين آيه را تلاوت فرمود و گفته‌اند روزى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم سوار بر الاغ خود بود و بگروهى از انصار گذشت و در بين آنها عبد اللّه بن ابىّ منافق معروف بود حضرت مشغول بموعظه آنها شد و الاغ بول كرد و سرگين انداخت عبد اللّه دست به بينى گرفت و گفت الاغت را از ما دور كن اين سخن را عبد اللّه بن رواحه شنيد و گفت جسارت كردى بول الاغ او از تو خوشبوتر است پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تشريف برد و سخن در ميان قبيله آن دو بنزاع كشيد و با چوب و كفش يكديگر را زدند و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه اگر ميان دو دسته از اهل ايمان فتنه و آشوب برپا شد و بجنگ و جدال كشيد شما بموعظه و نصيحت آن دو دسته را با يكديگر سازش دهيد پس اگر يكى از آن دو دسته حاضر بصلح‌


جلد 5 صفحه 41

نشدند و بر ديگرى جور و ستم نمودند با آنها مقاتله و جنگ نمائيد تا رجوع نمايند بحكم خدا و پيغمبر و پس از رجوع بعدالت ميان آن دو دسته حكم كنيد و اصلاح نمائيد و حكم بعدل و داد اختصاص باين مورد ندارد هميشه بايد بعدالت حكم نمود چون خدا دوست دارد حكومت كنندگان بعدل و داد را و در روايات معتبره از امام صادق عليه السّلام اين آيه بجنگ صفّين و جنگ بصره امير المؤمنين عليه السّلام با معاويه و عايشه تأويل شده و از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده كه چون نازل شد فرمود كسيكه بعد از من باين آيه عمل نمايد امير المؤمنين است و آنكه سلوك آنحضرت با محاربين و فراريان و اسراى آنها همان سلوك پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم با مشركين مكّه بعد از ظفر بر آنها بوده و بعدل و داد با آنها رفتار فرموده است و بمناسبت ذكر نزاع دو دسته از اهل ايمان و اصلاح بين آنها خداوند فرموده است اهل ايمان جز اين نيست كه برادران يكديگرند در دين و ايمان بخدا و پيغمبر و امام چون در حديث نبوى است كه من و على والدين اين امّتيم و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مؤمن برادر مؤمن است از يك پدر و مادر چون خدا خلق فرمود اهل ايمان را از طينت جنان و جارى فرمود در صور ايشان نسيم بهشتى را و براى اين ايشان برادران ابوينى شدند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه خدا اهل ايمانرا از نور خود خلق فرمود و غوطه‌ور كرد ايشانرا در رحمت خود و گرفت ميثاق ولايت ما را از آنان بعد از معرفت خود پس مؤمن برادر پدر و مادرى مؤمن است پدرشان نور و مادرشان رحمت است و براى اين است كه مؤمن نظر ميكند بنور خدا يعنى آن نوريكه از آن خلق شده و حقوق برادران دينى بر يكديگر در محلّ خود مفصّلا بيان شده و از آن جمله اصلاح ذات البين است كه در روايات ائمه اطهار ثواب بسيارى براى آن ذكر شده و فرموده‌اند افضل از صدقه دادن است و در روايت نبوى با فضليّت آن از نماز و روزه و صدقه تصريح شده و اهمّ از آن اعانت مظلوم و نصرت دادن آن بر ظالم است بشمشير و زبان كه مستفاد از آيه شريفه و مؤيّد باخبار كثيره است و بايد اهل ايمان بترسند از خدا بر مسامحه در اصلاح و ترك عدل در حكم و يارى مظلوم و ساير حقوق برادران دينى خودشان تا مشمول رحمت الهيه گردند.


جلد 5 صفحه 42

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ طائِفَتان‌ِ مِن‌َ المُؤمِنِين‌َ اقتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَينَهُما فَإِن‌ بَغَت‌ إِحداهُما عَلَي‌ الأُخري‌ فَقاتِلُوا الَّتِي‌ تَبغِي‌ حَتّي‌ تَفِي‌ءَ إِلي‌ أَمرِ اللّه‌ِ فَإِن‌ فاءَت‌ فَأَصلِحُوا بَينَهُما بِالعَدل‌ِ وَ أَقسِطُوا إِن‌َّ اللّه‌َ يُحِب‌ُّ المُقسِطِين‌َ «9»

و ‌اگر‌ دو دسته‌ ‌از‌ مؤمنين‌ ‌با‌ يكديگر مقابله‌ كردند ‌پس‌ اولا بايد ‌بين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اصلاح‌ كرد و ‌اگر‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آن‌ دو طايفه‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ هستند و تعدي‌ و تجاوز مي‌كنند ‌بر‌ ديگري‌ ‌با‌ آنكه‌ ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ هست‌ مقاتله‌ كنيد ‌تا‌ تسليم‌ امر الهي‌ شود و چون‌ تسليم‌ شدند ‌پس‌ اصلاح‌ كنيد ‌بين‌ ‌آنها‌ بعدل‌ و انصاف‌ ‌خدا‌ دوست‌ ميدارد مقسطين‌ ‌را‌.

اخباري‌ داريم‌ ‌که‌ راجع‌ باهل‌ بصره‌ ‌باشد‌، اصحاب‌ عايشه‌ و طلحه‌ و زبير ‌با‌ اهل‌ كوفه‌، اصحاب‌ امير المؤمنين‌. اولا امير المؤمنين‌ حجت‌ ‌را‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تمام‌ كرد و اشكالاتي‌ ‌که‌ داشتند جواب‌ كافي‌ شافي‌ داد بلكه‌ مقاتله‌ نكنند و ‌بين‌ ‌آنها‌ اصلاح‌ كنند و چون‌ اهل‌ بصره‌ نپذيرفتند و بغي‌ نمودند ‌با‌ ‌آنها‌ مقاتله‌ فرمود ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ مغلوب‌ شدند و دست‌ ‌از‌ جنگ‌ كشيدند بعدل‌ و قسط بآنها رفتار نمود. مكرر گفته‌ ايم‌ ‌که‌ اخبار بيان‌ مصداق‌ مي‌كنند و ‌آيه‌ عام‌ ‌است‌.

وَ إِن‌ طائِفَتان‌ِ مِن‌َ المُؤمِنِين‌َ اقتَتَلُوا البته‌ معلوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ دو ‌بر‌ حق‌ نيستند يكي‌ ‌بر‌ حق‌ ‌است‌ و ممكن‌ ‌است‌ هيچكدام‌ ‌بر‌ حق‌ نباشند بايد.

فَأَصلِحُوا بَينَهُما اصلاح‌ آنكه‌ ‌هر‌ دو ‌را‌ ‌بر‌ حق‌ وادار نمود.

فَإِن‌ بَغَت‌ إِحداهُما عَلَي‌ الأُخري‌ ‌که‌ زير بار حق‌ نرفت‌ بايد ‌با‌ ‌او‌ مقاتله‌ كرد ‌تا‌ تسليم‌ شود و حق‌ ‌را‌ بپذيرد.

فَقاتِلُوا الَّتِي‌ تَبغِي‌ حَتّي‌ تَفِي‌ءَ إِلي‌ أَمرِ اللّه‌ِ و چون‌ تسليم‌ شدند ‌به‌ اينكه‌ فرار كردند ‌ يا ‌ اسلحه‌ ‌را‌ كنار گذاردند و ‌ يا ‌ طلب‌ امان‌ كردند.

جلد 16 - صفحه 228

فَإِن‌ فاءَت‌ فَأَصلِحُوا بَينَهُما بِالعَدل‌ِ ‌که‌ حق‌ ‌باشد‌ وَ أَقسِطُوا ‌که‌ حق‌ پامال‌ نشود.

إِن‌َّ اللّه‌َ يُحِب‌ُّ المُقسِطِين‌َ قسط ‌از‌ لغت‌ اضداد ‌است‌ بمعني‌ عدل‌ مي‌آيد مثل‌ همين‌ ‌آيه‌، و بمعني‌ ظلم‌ ‌هم‌ مي‌آيد و تعدي‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَ أَمَّا القاسِطُون‌َ‌-‌ فَكانُوا لِجَهَنَّم‌َ حَطَباً جن‌ ‌آيه‌ 15.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 9)

شأن نزول:

در شأن نزول این آیه و آیه بعد آمده است که میان دو قبیله «اوس» و «خزرج» اختلافی افتاد، و همان سبب شد که گروهی از آن دو به جان هم بیفتند و با چوب و کفش یکدیگر را بزنند؟

آیه نازل شد و راه برخورد با چنین حوادثی را به مسلمانان آموخت.

تفسیر:

مؤمنان برادر یکدیگرند- قرآن در اینجا به عنوان یک قانون کلی و عمومی برای همیشه و همه‌جا می‌گوید: «و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتی دهید» (وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما).

این یک وظیفه حتمی برای همه مسلمانان است که از نزاع و درگیری و خونریزی میان مسلمین جلو گیری کنند، و برای خود در این زمینه مسؤولیت قائل باشند، نه به صورت تماشاچی مانند بعضی بی‌خبران بی‌تفاوت از کنار این صحنه‌ها بگذرند.

این نخستین وظیفه مؤمنان در برخورد با این صحنه‌هاست.

سپس وظیفه دوم را چنین بیان می‌کند: «و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز پیکار کنید، تا به فرمان خدا بازگردد» (فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الْأُخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِی‌ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ).

بدیهی است که اگر خون طائفه باغی و ظالم در این میان ریخته شود بر گردن

ج4، ص499

خود اوست، و به اصطلاح خونشان هدر است، هر چند مسلمانند.

به این ترتیب، اسلام جلو گیری از ظلم و ستم را هر چند به قیمت جنگ با ظالم تمام شود لازم شمرده و بهای اجرای عدالت را از خون مسلمانان نیز بالاتر دانسته است، و این در صورتی است که مسأله از طرق مسالمت آمیز حل نشود.

سپس به بیان سومین دستور پرداخته، می‌گوید: «و هر گاه (طایفه ظالم) بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد) در میان آن دو طبق عدالت صلح برقرار سازید» (فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ).

یعنی تنها به درهم شکستن قدرت طایفه ظالم قناعت نکنید، بلکه این پیکار باید زمینه ساز صلح باشد، و مقدمه‌ای برای ریشه کن کردن عوامل نزاع و درگیری و گر نه با گذشتن زمان کوتاه یا طولانی بار دیگر که ظالم در خود احساس توانائی کند بر می‌خیزد و نزاع را از سر می‌گیرد.

و از آنجا که تمایلات گروهی، گاهی افراد را به هنگام قضاوت و داوری به سوی یکی از «دو طایفه متخاصم» متمایل می‌سازد، و بی‌طرفی داوران را نقض می‌کند قرآن در چهارمین و آخرین دستور به مسلمانان هشدار داده، می‌فرماید:

«و عدالت پیشه کنید خداوند عدالت پیشه‌گان را دوست می‌دارد» (وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ).

نکات آیه

۱ - مسلمانان، موظف به برقرارى صلح و از میان بردن جنگ ها و درگیرى هاى داخلى گروه هاى مسلمان (و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما)

۲ - همه مؤمنان، داراى مسؤولیت، در قبال جریان هاى اجتماعى و مسائل امت اسلام (و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما)

۳ - خداوند، خواهان حاکمیت جوّ مسالمت و صلح، میان گروهاى امت اسلامى (و إن طائفتان ... فأصلحوا بینهما)

۴ - در جریان درگیرى و جنگ دو گروه از مسلمانان، نخست باید آنان را به مسالمت واداشت و در مرحله بعد با متجاوز برخورد کرد. (و إن طائفتان ... فأصلحوا ... فإن بغت)

۵ - لزوم مبارزه و نبرد، با گروه متجاوز و سرکش (فإن بغت إحدیهما على الأخرى فقتلوا الّتى تبغى)

۶ - امت اسلامى، ملزم به نبرد با هرگونه تجاوز و سرکشى در قلمرو حاکمیت اسلامى (فإن بغت إحدیهما على الأخرى فقتلوا الّتى تبغى حتّى تفىء)

۷ - لزوم ادامه جنگ با متجاوز، تا مرحله تسلیم وى در برابر امر الهى و گردن نهادن به صلح (فقتلوا الّتى تبغى حتّى تفىء إلى أمر اللّه)

۸ - گردن نهادن گروه هاى مؤمن متخاصم به صلح، تکلیفى الهى است. (فقتلوا الّتى تبغى حتّى تفىء إلى أمر اللّه) تعبیر «إلى أمر اللّه» - به جاى تعبیر «إلى السلم» - بیانگر این معنا است که دستور صلح و مسالمت، صرفاً رهنمود اخلاقى نیست; بلکه تکلیفى شرعى است.

۹ - ضرورت رعایت عدل و انصاف، در ایجاد صلح میان دو گروه مؤمن متخاصم (فأصلحوا بینهما بالعدل)

۱۰ - گروهى باغى و متجاوز، موظّف به جبران خسارت هاى وارد شده بر گروه دیگر (فأصلحوا بینهما بالعدل) از این که پس از تسلیم شدن گروه باغى، دستور به صلح عادلانه میان آنان داده شده است; استفاده مى شود که تنها تسلیم گروه باغى کافى نیست; بلکه باید خسارت هاى ناشى از تجاوزگریش را نیز بپردازد تا صلح عادلانه تحقق یابد.

۱۱ - خداوند، خواهان رعایت عدل و انصاف و از بین بردن ظلم در همه زمینه ها (فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا إنّ اللّه یحبّ المقسطین) تعبیر «و أقسطوا...» پس از «بالعدل»، یا تأکید بر لزوم رعایت عدالت و یا فرمان به از بین بردن ظلم است. در صورت دوم «اقساط» از ریشه «قَسط» (ظلم و جور) و در معناى ازاله جور و ستم به کار رفته است. بیانگر مطلب بالا است.

۱۲ - میانجى گرى براى ایجاد صلح، بیش از هر چیز نیازمند عدل و انصاف است. (فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا إنّ اللّه یحبّ المقسطین) تأکید «عدل» با «أقسطوا» و جمله «إنّ اللّه یحبّ المقسطین» اهمیت موضوع را در روند برقرارى صلح مى نمایاند.

۱۳ - عمل مبتنى بر عدالت، از مصادیق قسط است. (فأصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا) بنابر این که «و أقسطوا» تفسیر و تأکید «أصلحوا... بالعدل» باشد، برداشت بالا به دست مى آید.

۱۴ - خداوند، دوستدار انصاف پیشگامانِ عدالت خواه (إنّ اللّه یحبّ المقسطین)

۱۵ - صلح ناعادلانه - مبتنى بر مماشات با متجاوز - مورد تأیید و رضایت الهى نیست. (فإن بغت ... فأصلحوا بینهما بالعدل ... إنّ اللّه یحبّ المقسطین) از مفهوم آیه، مطلب بالا استفاده مى شود.

موضوعات مرتبط

  • اختلاف: اهمیت اجتناب از اختلاف ۱
  • اصلاح: روش اصلاح ۴، ۹، ۱۲
  • تسلیم: تسلیم به خدا ۷
  • خدا: توصیه هاى خدا ۳، ۱۱
  • زیان: اهمیت جبران زیان ۱۰
  • صلح: اهمیت صلح ۱، ۴، ۸; مغضوبیت صلح ناعادلانه ۱۵
  • ظلم: اهمیت رفع ظلم ۱۱
  • عدالت: اهمیت عدالت ۹، ۱۱، ۱۲
  • عدالتخواهان: محبوبیت عدالتخواهان ۱۴
  • قسط: موارد قسط ۱۳
  • مؤمنان: تکلیف مؤمنان ۸; مسؤولیت اجتماعى مؤمنان ۲
  • متجاوزان: تداوم مبارزه با متجاوزان ۷; مبارزه با متجاوزان ۴، ۵، ۶; مسؤولیت متجاوزان ۱۰; مغضوبیت مدارا با متجاوزان ۱۵
  • محبوبان خدا :۱۴
  • مسلمانان: مسؤولیت مسلمانان ۱، ۶
  • همزیستى: دعوت به همزیستى مسالمت آمیز ۳

منابع

  1. صاحب مجمع البیان از سعید بن جبیر نقل نماید که نزاع مزبور میان اوس و خزرج بوده است و نیز گویند: از طائفه اوس رهط عبدالله بن رواحة بوده و از طائفه خزرج رهط عبدالله بن ابى بوده است.
  2. در تفاسیر جامع البیان و ابن ابى حاتم از سدى نقل شده که مردى از انصار بنام عمران زنى داشت بنام ام‌زید و به او علاقمند بود. روزى آن زن براى دیدار طائفه خود از خانه بیرون مى آید. شوهرش او را به این علت در بالاى غرفه زندانى می‌کند. زن مزبور به دنبال طائفه خود می‌فرستد. قوم او از زندان شوهر وى را خلاص کرده و از غرفه پائین مى آورند. شوهر نیز به دنبال طائفه خود فرستاده و کمک مى طلبد بین دو طائفه زن و شوهر نزاع سختى درمی‌گیرد. سپس این آیه نازل می‌شود و پیامبر به دنبال آن‌ها فرستاده و میان آنان را آشتى می‌دهد. در سنن سعید بن منصور و تفسیر جامع البیان از ابن مالک و قتاده نیز نزاع میان دو نفر مسلمان روایت شده است.