الأنعام ٨

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ قَالُوا لَوْ لاَ أُنْزِلَ‌ عَلَيْهِ‌ مَلَکٌ‌ وَ لَوْ أَنْزَلْنَا مَلَکاً لَقُضِيَ‌ الْأَمْرُ ثُمَ‌ لاَ يُنْظَرُونَ‌

ترجمه

(از بهانه‌های آنها این بود که) گفتند: «چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوی خدا همراهی کند؟!)» ولی اگر فرشته‌ای بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسی و شهود پیدا کند،) کار تمام می‌شود؛ (یعنی اگر مخالفت کنند،) دیگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک می‌شوند).

و گفتند: چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده؟ و اگر فرشته‌اى نازل مى‌كرديم، قطعا كار [آزمايش‌] پايان مى‌گرفت و ديگر مجال و مهلتى داده نمى‌شدند
و گفتند: «چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده است؟» و اگر فرشته‌اى فرود مى‌آورديم، قطعاً كار تمام شده بود؛ سپس مهلت نمى‌يافتند.
و گفتند: چرا (اگر محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول است) بر او فرشته‌ای نازل نشد؟ و چنانچه فرشته‌ای بفرستیم کار تمام شود و دیگر لحظه‌ای آنها مهلت نخواهند یافت.
و گفتند: چرا فرشته ای [که در معرض دید ما قرار گیرد] بر او نازل نشده است؟ اگر فرشته ای نازل کنیم، کار هلاکت [این بهانه جویان] تمام می شود و لحظه ای مهلت نیابند.
و گفتند: چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده است؟ اگر فرشته‌اى مى‌فرستاديم كه كار به پايان مى‌رسيد و به آنها هيچ مهلتى داده نمى‌شد.
و گفتند چرا فرشته‌ای بر او نازل نمی‌شود؟ و اگر فرشته‌ای نازل می‌کردیم، کار به پایان رسیده بود، و دیگر مجال و مهلتی نمی‌یافتند
و گفتند چرا فرشته‌اى بر او فرو نيامد؟ و اگر فرشته‌اى مى‌فرستاديم همانا كار گزارده مى‌شد- هلاك مى‌شدند- و ديگر مهلت نمى‌يافتند.
می‌گویند: چه می‌شد اگر فرشته‌ای به پیش او بیاید (و در حضور ما بر نبوّت و صدق گفتارش گواهی دهد تا بدو ایمان بیاوریم؟ بگو:) اگر فرشته‌ای به پیش او بفرستیم (و موضوع جنبه‌ی حسی و شهود پیدا کند، برابر سنّت همیشگی خدا درباره‌ی آنان که طلب معجزه کرده‌اند و پس از مشاهده‌ی معجزه سر برتافته‌اند و نابود گشته‌اند)، کار از کار می‌گذرد (و فرمان هلاک ایشان صادر می‌گردد) و دیگر مهلت (زنده ماندن) بدیشان داده نمی‌شود.
و گفتند: «چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده‌؟» و اگر فرشته‌ای فرود می‌آوردیم، همواره کار(شان) تمام می‌شد؛ و پس از آن مهلت داده نمی‌شوند.
و گفتند چرا فرو نیامده است بر او فرشته‌ای و اگر می‌فرستادیم فرشته‌ای هرآینه می‌گذشت کار پس مهلت داده نمی‌شدند

And they say, “Why was an angel not sent down to him.” Had We sent down an angel, the matter would have been settled, and they would not have been reprieved.
ترتیل:
ترجمه:
الأنعام ٧ آیه ٨ الأنعام ٩
سوره : سوره الأنعام
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَوْ لا»: حرفی است که دلالت بر طلب حصول مابعد خود دارد. «لَقُضِیَ الأمْرُ»: کار نابودی ایشان تمام می‌شد. «لا یُنظَرُونَ»: مهلت داده نمی‌شوند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ «8»

و (كافران بهانه‌جو) گفتند: (اگر محمّد، رسول است) چرا فرشته‌اى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت كمك كند)، در حالى كه اگر فرشته‌اى نازل مى‌كرديم (باز هم لجاجت خواهند كرد و) كار آنان پايان مى‌يافت وهيچ مهلتى به آنان داده نمى‌شد.

نکته ها

نزول فرشته‌ى مورد تقاضاى كفّار، اگر به صورت انسان باشد كه مانند همان پيامبر خواهد بود و اگر به صورت واقعى‌اش جلوه كند، طاقت ديدن آن را ندارند و با مشاهده‌ى آن، جان خواهند داد. «1»

روحيّه‌ى تكبّر، اجازه نمى‌دهد كه انسان از بشرى همانند خود پيروى كند. مى‌گويد: چرا انبيا مثل ما غذا مى‌خورند و در بازارها راه مى‌روند و همچون ما لباس مى‌پوشند؟ «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ» «2» به يكديگر مى‌گفتند: اگر از پيامبرى مثل خودتان اطاعت كنيد، زيان كرده‌ايد. «وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ» «3»

پیام ها

1- كفّار بهانه‌گير، انسان را شايسته مقام رسالت نمى‌دانستند و تقاضاى ديدن فرشته را داشتند. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ»

2- سنّت الهى چنين است كه اگر معجزه‌اى به درخواست مردم انجام شود و انكار كنند، هلاكت قطعى سراغشان خواهد آمد. «4» «لَقُضِيَ الْأَمْرُ»

(شيوه دعوت‌هاى الهى، براساس آزادى، تفكّر، انتخاب ومهلت داشتن است.


«1». تفاسير كبير فخررازى و نورالثقلين.

«2». فرقان، 7.

«3». مؤمنون، 34.

«4». تفسير مراغى.

جلد 2 - صفحه 417

تقاضاى راه ديگرى مانند: نزول فرشته يا غذاى آسمانى، فرصت و مهلت را مى‌گيرد ودر اين صورت تنها راه، پذيرش دعوت است وگرنه هلاكت.)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ «8»


«1» مجمع البيان، ج 2 ص 275.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 227

شأن نزول- در احتجاج‌ «1»- حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام فرمايد:

گفتم: به پدرم: آيا رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مناظره مى‌نمود يهود و مشركين را وقتى معاتبه در محاجّه مى‌كردند؟ فرمود: مرات كثيره؛ از جمله آنكه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله روزى نشسته بود به آستانه كعبه. عبد اللّه بن ابى اميّه آمد، گفت: يا محمّد صلى اللّه عليه و آله بتحقيق ادعاى بزرگى كنى و سخنانى گوئى، گمان كردى تو رسول ربّ العالمين هستى و حال آنكه شايسته نيست از رب العالمين آنكه مثل تو رسول او باشى، زيرا تو بشرى مثل ما هستى. اگر پيغمبر باشى هر آينه با تو ملكى بود كه تصديق تو كند و ما مشاهده كنيم او را، بلكه اگر خدا بخواهد پيغمبرى بر ما مبعوث نمايد هر آينه بايد ملكى باشد نه بشرى مثل ما؛ آيه شريفه نازل شد:

وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ‌: و گفتند كافران چرا نازل نشد بر حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله ملكى كه با ما گويد اين پيغمبر است‌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً: و اگر هر آينه نازل كنيم ملكى را لَقُضِيَ الْأَمْرُ: هر آينه حكم كرده شود به هلاك همه خلق، زيرا سنت سنيه الهيه جارى شده كه اگر معاينه ببينند ملكى، چنانچه طلب كردند، هلاك ايشان لازم آيد؛ چنانكه بر امم سالفه به مثل اين جارى شده، مانند قوم عاد و ثمود و لوط و غير آن. ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ‌: پس مهلت داده نشوند بعد از نزول ملك به طرفة العينى. اين جواب قول آنها و بيان آنچه مانع است از جانب اقتراح ايشان، يعنى اگر ملك نازل شود بر وجهى كه او را معاينه ببينند، هلاك، لاحق آنها شود؛ زيرا ايمان نياورند، و حكم آن، اقتضاى تعجيل هلاك ايشان كند. يا اگر در ابتداى امر ملك را بر صورت ملكى ببينند، از غايت وحشت روحشان از ابدان مفارقت نمايد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ «8»

ترجمه‌

و گفتند چرا فرستاده نشد بر او فرشته و اگر بفرستيم فرشته را هر آينه ميگذرد كار پس مهلت داده نميشوند.

تفسير

در تفسير امام (ع) و در احتجاج از آنحضرت نقل نموده است كه عبد اللّه بن ابى اميّه مخزومى بحضرت رسول (ص) عرض كرد كه ادعاء بزرگى كردى و گمان نمودى كه پيغمبر خدائى در صورتى كه سزاوار نيست براى خداوند آنكه مانند تو پيغمبرى بفرستد كه بشرى باشد مانند ما و اگر تو پيغمبر بودى با تو ملكى بود كه تصديق تو را مى‌كرد و ما ميديديم او را بلكه اگر خداوند بخواهد براى ما پيغمبرى بفرستد بايد ملكى بفرستد نه بشرى مانند ما تو نيستى مگر مردى سحر زده در اين حال پيغمبر اكرم از خدا طلب نمود كه جواب او را بفرمايد اين آيه و آيه بعد از اين نازل شد بعد از آن پيغمبر (ص) فرمود كه ملك مانند هوا است كه شما او را نمى‌توانيد به بينيد و اگر بشما ارائه داده شود بايد بصورت بشر درآيد و با شما صحبت كند و آنوقت باز شما مى‌گوئيد اين ملك نيست بشر است و امر بر شما مشتبه ميشود بطوريكه اگر معجزه هم نمايد تصديقش نمى‌كنيد زيرا تصور مى‌كنيد آنكار طبيعى ملك است مانند پريدن كه طبيعى پرنده است ولى اگر بشر باشد چون شما ميدانيد چه كارى از عهده بشر خارج است آنكار را كه كرد نبوت او بر شما ثابت ميشود پس خداوند احراز حق را بر شما آسان نموده است و حجت را از طرف خود تمام كرده است و شما خواهش بيجائى ميكنيد كه ميخواهيد احراز حق را بر خودتان مشكل كنيد و حجتى هم از خداوند بر شما نباشد فرمايش پيغمبر (ص) در قسمت اخير اين روايت راجع بآيه بعد است كه ملخّصا ذكر شد و اما راجع باين آيه شايد مراد آن باشد كه چون ملك قابل رؤيت بابصار بشر نيست اگر ابصار آنها قوى شود كه ملك را بصورت اصلى مشاهده نمايند براى عدم استعداد نفوسشان بهلاكت ميرسند و بعضى فرموده‌اند چون طريقه الهيه جارى شده است كه هرگاه ملائكه نازل شوند بر قومى هلاك شوند مانند قوم عاد و ثمود و لوط و امثال آنها و گفته‌اند اين براى آنستكه بعد از مشاهده ملائكه بصورت اصليّه ملجأ مى‌شوند در ايمان مانند قيامت و ايمان با الجاء قبول نمى‌شود مانند بعد از مردن پس لازم مى‌شود فورا هلاك شوند چون ديگر ماندنشان در دنيا


جلد 2 صفحه 301

فائده ندارد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قالُوا لَو لا أُنزِل‌َ عَلَيه‌ِ مَلَك‌ٌ وَ لَو أَنزَلنا مَلَكاً لَقُضِي‌َ الأَمرُ ثُم‌َّ لا يُنظَرُون‌َ «8»

و گفتند همين‌ كفار، معاندين‌ و متعصبين‌ چرا نازل‌ نميشود ‌بر‌ پيغمبر ملك‌ و ‌اگر‌ ‌ما نازل‌ كنيم‌ ملك‌ ‌را‌ هراينه‌ هلاك‌ ميكنيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و ديگر مهلت‌ بآنها نخواهيم‌ داد چون‌ ايمان‌ نميآورند.

توضيح‌ كلام‌ آنكه‌ قادر متعال‌ قدرت‌ داشت‌ ‌که‌ تمام‌ عقائد و اخلاق‌ و احكام‌ ‌را‌ بطور وضوح‌ بنحوي‌ ‌که‌ ‌بر‌ احدي‌ شبهه‌ نماند بيان‌ فرمايد ‌به‌ اينكه‌ مثلا بفرمايد خلفاء ‌رسول‌ دوازده‌ نفر، اول‌ ‌علي‌ ‌بن‌ ابي‌ طالب‌ و يك‌ يك‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بحسب‌ و نسب‌ معين‌ فرمايد و يك‌ كتاب‌ بفرستد مثل‌ رسائل‌ عمليه‌ ‌از‌ باب‌ طهارت‌ ‌تا‌ باب‌ ديات‌ ‌با‌ جميع‌ فروع‌ ‌آنها‌ و بهشت‌ و جهنم‌ ‌را‌ ‌در‌ مرئي‌ و منظر بندگان‌ و ملائكه‌ بفرستد بالاي‌ سر ‌هر‌ يك‌ يك‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ديگر ‌بر‌ احدي‌ جاي‌ شبهه‌ نماند و احتياج‌ بتحصيل‌ علم‌ و اجتهاد نداشته‌ باشند و نيز احتياج‌ بدليل‌ و نظر و فكر و زحمت‌ نباشد لكن‌ ‌اينکه‌ خلاف‌

جلد 7 - صفحه 16

حكمت‌ ‌است‌ و تميز ‌بين‌ مؤمن‌ و كافر و عادل‌ و فاسق‌ و مطيع‌ و عاصي‌ داده‌ نميشود و ‌اگر‌ كسي‌ باز ‌در‌ مقام‌ مخالفت‌ و كفر ‌در‌ آيد هلاك‌ ميشود بلكه‌ حكمت‌ چنين‌ اقتضاء ميكند ‌که‌ بندگان‌ بروند ‌در‌ پي‌ ادله‌ و براهين‌ و علم‌ و اجتهاد و زحمت‌ ‌تا‌ اجر كامل‌ پيدا كنند و ‌اگر‌ پشت‌ پا زدند مستحق‌ عقوبت‌ گردند لذا ميفرمايد وَ قالُوا لَو لا أُنزِل‌َ عَلَيه‌ِ مَلَك‌ٌ ‌با‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ بهانه‌ ‌است‌ ‌اگر‌ ملك‌ ‌هم‌ ميفرستاد ميگفتند ‌از‌ كجا ‌اينکه‌ ملك‌ ‌باشد‌ بلكه‌ ممكن‌ ‌است‌ جن‌ و شياطين‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ صورت‌ عذاب‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نازل‌ ميشد و هلاك‌ ميشدند چنانچه‌ ميفرمايد وَ لَو أَنزَلنا مَلَكاً لَقُضِي‌َ الأَمرُ ‌يعني‌ كار ميگذشت‌ و هلاك‌ ميشدند ثُم‌َّ لا يُنظَرُون‌َ و ديگر بآنها مهلت‌ داده‌ نميشود و ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ نوع‌ لطفست‌ نسبت‌ ببندگان‌، و اطلاقات‌ قضاء ‌را‌ مكرر تذكر داده‌ايم‌ و اينجا بمعني‌ خاتمه‌ و ‌از‌ ‌بين‌ رفتن‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ ميفرمايد وَ نادَوا يا مالِك‌ُ لِيَقض‌ِ عَلَينا رَبُّك‌َ قال‌َ إِنَّكُم‌ ماكِثُون‌َ زخرف‌ ‌آيه‌ 77، ‌يعني‌ بميريم‌ و ‌از‌ عذاب‌ نجات‌ يابيم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- مشاهده نزول فرشتگان بر پیامبر (ص)، درخواست نابجا و بهانه جویانه کافران (و قالوا لو لا أنزل علیه ملک و لو أنزلنا ملکا لقضى الأمر)

۲- گریز کفرپیشگان بهانه جو از ایمان به پیامبر (ص)، با درخواست معجزاتى غیرعملى (و لو أنزلنا ملکا لقضى الأمر ثم لا ینظرون) حرف «لو» غالباً در مواردى به کار گرفته مى شود که شرط، امرى غیر عملى باشد.

۳- هلاکت فورى کافران و پایان مهلت آنان، در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پیامبر (ص) (و لو أنزلنا ملکا لقضى الأمر ثم لا ینظرون)

۴- کفرپیشگان حتى با نزول کتابى ملموس بر پیامبر (ص)، ایمان نمى آورند و خواهان نزول فرشتگان مى شوند. (و لو نزلنا علیک کتبا فى قرطاس فلمسوه بأیدیهم لقال ... و قالوا لو لا أنزل علیه ملک) بر اساس این احتمال که «قالوا» بر جواب «لو» در آیه قبل عطف شده باشد.

۵- پایان یافتن مهلت کافران در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پیامبر (ص) (و لو أنزلنا ملکا لقضى الأمر ثم لا ینظرون) قطع مهلت کافران با نزول محسوس فرشته که مفاد جمله «لقضى الأمر» و «ثم لاینظرون» است، بر این نکته دلالت دارد که تا قبل از نزول چنین آیاتى، کفار از مهلت الهى برخوردارند.

۶- ناآگاهى کافران از عواقب هلاکتبار درخواست نزول آشکار ملائکه (و لو أنزلنا ملکا لقضى الأمر ثم لا ینظرون)

۷- ارائه معجزات بر اساس مشیت الهى و قانونمند است. (و لو أنزلنا ملکا لقضى الأمر ثم لا ینظرون)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲
  • ایمان: به محمّد (ص) ۲ ; متعلق ایمان ۲
  • خدا: مشیت خدا ۷
  • کافران: بهانه جویى کافران ۱، ۲ ; جهل کافران ۶ ; حس گرایى کافران ۱، ۴ ; خواسته هاى کافران ۱، ۴، ۶ ; خواسته هاى کافران صدر اسلام ۱ ; کافران صدر اسلام ۲، ۴ ; موجبات هلاکت کافران ۳ ; مهلت به کافران ۳، ۵
  • محمّد (ص): اعراض از محمّد (ص) ۲
  • معجزه: درخواست معجزه ۲ ; قانونمندى معجزه ۷ ; معجزه اقتراحى ۱، ۲، ۴، ۵، ۶ ; معجزه نزول ملائکه ۳
  • ملائکه: درخواست رؤیت ملائکه ۱ ; درخواست نزول ملائکه ۴، ۶ ; نزول ملائکه ۵

منابع