يوسف ٥٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

پادشاه گفت: «او را نزد من آورید!» ولی هنگامی که فرستاده او نزد وی [= یوسف‌] آمد گفت: «به سوی صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند چه بود؟ که خدای من به نیرنگ آنها آگاه است.»

|و پادشاه گفت: او را نزد من آوريد. پس هنگامى كه آن فرستاده نزد وى آمد، [يوسف‌] گفت: نزد آقاى خويش برگرد و از او بپرس ماجراى آن زنانى كه دست‌هاى خود را بريدند چه بود؟ همانا پروردگار من به مكرشان آگاه است
و پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد.» پس هنگامى كه آن فرستاده نزد وى آمد، [يوسف‌] گفت: «نزد آقاى خويش برگرد و از او بپرس كه حال آن زنانى كه دستهاى خود را بريدند چگونه است؟ زيرا پروردگار من به نيرنگ آنان آگاه است.»
شاه گفت: زود او را نزد من بیاورید. چون فرستاده شاه نزد یوسف آمد یوسف به او گفت: باز گرد و شاه را بپرس چه شد که زنان مصری همه دست خود بریدند؟ آری خدای من به مکر آنان (و بی‌گناهی من) آگاه است.
و پادشاه [مصر] گفت: یوسف را نزد من آورید. هنگامی که فرستاده [پادشاه] نزد یوسف آمد، یوسف گفت: نزد سرورت بازگرد و از او بپرس حال و داستان زنانی که دست های خود را بریدند، چه بود؟ یقیناً پروردگارم به نیرنگ آنان داناست.
پادشاه گفت: نزد منش بياوريد. چون فرستاده نزد او آمد، يوسف گفت: نزد مولايت بازگرد و بپرس حكايت آن زنان كه دستهاى خود را بريدند چه بود؟ كه پروردگار من به مكرشان آگاه است.
پادشاه گفت او [یوسف‌] را نزد من آورید، آنگاه که فرستاده نزد او آمد [یوسف‌] گفت به نزد سرورت بازگرد و از او بپرس که کار و بار آن زنان که دستانشان را بریدند، چه بود؟ که پروردگار من از مکر آنان آگاه است‌
و شاه گفت: او را نزد من آريد، پس چون فرستاده نزد وى آمد، [يوسف‌] گفت: سوى خواجه‌ات باز گرد و از او بپرس كه حال و كار آن زنان كه دستهاى خويش بريدند چه بوده است- چرا دست خود بريدند-؟ همانا پروردگار من به مكر آنها داناست.
شاه گفت: یوسف را به پیش من آورید. هنگامی که فرستاده (ی شاه) نزد او رفت، گفت: به سوی سرور خود باز گرد و از او بپرس: ماجرای زنانی که دستهای خود را بریده‌اند چه بوده است؟ بی‌گمان پروردگار من بس آگاه از نیرنگ ایشان است.
و پادشاه گفت: «او را نزد من آورید.» پس هنگامی که آن فرستاده نزد وی آمد (یوسف) گفت: «نزد آقای خویش برگرد و از او بپرس که حالت مهم آن زنانی که دست‌های خود را به شدت بریدند چگونه (بوده) است‌؟ بی‌گمان پروردگار من به نیرنگ آنان بسی آگاه است.»
گفت شاه بیاوریدم بدو و هنگامی که آمدش فرستاده گفت برگرد بسوی خداوند خویش پس بپرس از او چه بود آن زنان را که سخت بریدند دستهای خود را همانا پروردگار من به نیرنگ آنان است دانا


يوسف ٤٩ آیه ٥٠ يوسف ٥١
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَالُ»: حال و وضع. کار و بار. مراد حقیقت حال و سبب کاری است که زنان با یوسف داشتند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- پادشاه مصر از طریق ساقى و فرستاده دربار به نزد یوسف(ع) از تعبیر رؤیاى شگفت خویش آگاه شد. (و قال الملک ائتونى به)

۲- پادشاه مصر به راستى و درستى تعبیر و تفسیر یوسف(ع) از رؤیاى شگفتش ، اطمینان یافت. (و قال الملک ائتونى به) از اینکه پادشاه مصر پس از شنیدن تعبیر و تأویل خواب خویش ، یوسف(ع) را احضار مى کند ، معلوم مى شود وى دریافته بود که تعبیر یوسف(ع) عالمانه و شایسته اعتنا کردن است.

۳- پادشاه مصر پس از دریافت تعبیر رؤیایش ، خواهان حضور یوسف(ع) در نزد خویش شد. (و قال الملک ائتونى به)

۴- پادشاه مصر پس از دریافت تعبیر رؤیایش ، به آزادى یوسف(ع) از زندان و بار یافتن او به دربار فرمان داد. (و قال الملک ائتونى به ... قال ارجع) از اینکه یوسف(ع) با فرستاده پادشاه از زندان خارج نمى شود و به دربار نمى آید ، معلوم مى شود فرمان پادشاه مبنى بر احضار او (ائتونى به) احضار اجبارى نبوده است ; بلکه دستور به آزادى آن حضرت از زندان و بار یافتن به دربار بوده است.

۵- ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى یوسف(ع) و حاضر کردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد. (فلما جاءه الرسول) «ال» در «الرسول» عهد ذکرى است و به قرینه (فأرسلون) در آیه ۴۵ معلوم مى شود که این فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود که براى دریافت تعبیر خواب به سوى یوسف(ع) فرستاده شده بود.

۶- یوسف(ع) پیک دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زلیخا تحقیق کند. (قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة) «بال» به معناى شأن و کار مهم است و مراد از آن در آیه شریفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

۷- بازجویى از زنانى که در ماجراى میهمانى زلیخا دستهاى خویش را بریدند ، شرط یوسف(ع) براى بیرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه (قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ)

۸- رفع اتهام و اثبات بى گناهى ، هدف یوسف(ع) از تقاضاى تحقیق در ماجراى زنانى که دستهاى خویش را با مشاهده یوسف(ع) بریدند. (قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ)

۹- ضرورت تلاش براى اعاده حیثیت و رفع اتهامهاى ناروا (فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة)

۱۰- ارزش اعاده حیثیت و شرف بیش از ارزش رهایى از زندان و نجات از دشواریها و مشکلات ، در بینش یوسف(ع) (فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربک فسئله ما بال النسوة)

۱۱- ماجراى میهمانى زلیخا از زنان اشراف و بریدن آنان دستهاى خویش را ، گویاترین صحنه براى اثبات منزلت والا و عفت و پاکدامنى یوسف(ع) (فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ) یوسف(ع) براى رسیدگى به پرونده خویش با عبارت «الّ-تى قطعن أیدیهنّ» داستان میهمانى زلیخا از زنان اشراف و اینکه آنان دستهاى خویش را بریدند را مطرح مى کند و از آن جا که یوسف(ع) درصدد اثبات بى گناهى خویش است، مى توان گفت: داستان مذکور و مسائل پیرامون آن براى اثبات عفت، پاکدامنى و بى گناهى یوسف(ع) بهترین شاهد بوده است.

۱۲- یوسف(ع) به پاس خدمات زلیخا به او ، شکایتى علیه وى به پادشاه نکرد. (فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ) با وجود اینکه زلیخا نیز همانند دیگر زنان اشراف در گرفتاریهاى یوسف(ع) و متهم ساختن او نقشى بسزا داشت، ولى یوسف(ع) از او نام نمى برد و علیه او سخنى به پادشاه نمى گوید. به نظر مى رسد دلیل این امر خدماتى است که زلیخا در عهد کودکى و نوجوانى یوسف(ع) براى وى انجام داده بود.

۱۳- یوسف(ع) شخصیتى با عظمت ، بزرگوار و در اوج کرامت و آزادگى (قال الملک ائتونى به ... فسئله ما بال النسوة الّ-تى قطعن أیدیهنّ)

۱۴- یوسف(ع) با ابلاغ بى گناهى خویش به پادشاه ، بر این نکته تأکید کرد که زندانى شدنش نتیجه مکر و کید زنان اشراف بوده است. (إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۵- تأکید یوسف(ع) بر آگاهى کامل خداوند به کید زنان اشراف درباره او (إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۶- یوسف(ع) در پیامش به پادشاه ، خداوند را حقیقتى آگاه به امور انسانها معرفى کرد. (إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۷- یوسف(ع) در پیامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خویش معرفى کرد. (فسئله ما بال النسوة ... إن ربى بکیدهنّ علیم)

۱۸- یوسف(ع) در پیامش به پادشاه، به او گوشزد کرد که وى را رب و مالک خویش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد. (إن ربى بکیدهنّ علیم)

موضوعات مرتبط

  • آبرو: ارزش اعاده آبرو ۱۰; اهمیت اعاده آبرو ۹
  • اسماء و صفات: علیم ۱۵
  • اشراف مصر: آثار مکر زنان اشراف مصر ۱۴; زنان اشراف مصر در مجلس زلیخا ۱۱; مکر زنان اشراف مصر ۱۵
  • پادشاه مصر: اطمینان پادشاه مصر ۲; اوامر پادشاه مصر ۴; پادشاه مصر و یوسف(ع) ۳; تعبیر رؤیاى پادشاه مصر ۱; خواسته هاى پادشاه مصر ۳; ساقى پادشاه مصر و یوسف(ع) ۵; نقش ساقى پادشاه مصر ۱
  • تبرى: تبرى از شرک ربوبى ۱۸
  • تهمت: اهمیت رفع تهمت ۹
  • زلیخا: بازجویى از مهمانان زلیخا ۷ زندان: ارزش نجات از زندان ۱۰
  • یوسف(ع): بینش یوسف(ع) ۱۰; بى گناهى یوسف(ع) ۸، ۱۴; تبرى یوسف(ع) ۱۸; جوانمردى یوسف(ع) ۱۳; خواسته هاى یوسف(ع) ۶، ۷، ۸; دانش تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۱; دلایل عفت یوسف(ع) ۱۱; رفع تهمت از یوسف(ع) ۸; شخصیت یوسف(ع) ۱۳; صحت تعبیر رؤیاى یوسف(ع) ۲; فضایل یوسف(ع) ۱۳; فلسفه زندان یوسف(ع) ۱۴; قصه یوسف(ع) ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۷، ۱۸; کرامت یوسف(ع) ۱۳; مدبر یوسف(ع) ۱۷; مربى یوسف(ع) ۱۷; نجات یوسف(ع) از زندان ۳، ۴، ۵; یوسف(ع) و ارزشها ۱۰; یوسف(ع) و پادشاه مصر ۱، ۷، ۱۴، ۱۶، ۱۷، ۱۸; یوسف(ع) و خدمات زلیخا ۱۲; یوسف(ع) و درخواست تحقیق ۶، ۷، ۸; یوسف(ع) و ربوبیت خدا ۱۷; یوسف(ع) و ساقى پادشاه مصر ۶; یوسف(ع) و علم خدا ۱۵، ۱۶; یوسف(ع) و قصه مهمانان زلیخا ۶

منابع