نتایج جستجو

پدر كودكى قبل از بلوغ او بميرد و در سائر حيوانات آن است كه مادرش بميرد (مجمع و مفردات) پس يتيم در انسان به معنى پدر مرده (البته قبل از بلوغ كودك) و در غير

کنایه از بلوغ است که معمولاً با یک جهش عقلى و فکرى توام است، و گاه گفته اند که «حلم» به معناى رؤیا و خواب دیدن است، و چون جوانان، مقارن بلوغ، صحنه هایى

است. و منظور از «أَشَدّ» در اینجا رسیدن به حدّ بلوغ است; ولى بلوغ جسمانى در اینجا کافى نیست، بلکه، باید بلوغ فکرى و اقتصادى نیز باشد. به گونه اى که یتیم بتواند

سن رشد انسان ۲۳; لغزشگاههاى انسان ۲; مسؤولیت انسان ۱۶ بلوغ: آثار بلوغ ۱۱; احکام بلوغ ۲۱; سن بلوغ ۲۱ جاهلیت: رسوم جاهلیت ۹; غصب مال یتیم در جاهلیت ۹ حجر:

کلمه بعضى گفته اند: «بلوغ اَشُد» آن است که انسان از نظر قواى جسمانى به سر حد کمال برسد; که غالباً در سن 18 سالگى است. بعضى دیگر، «بلوغ اشد» را به معناى کمال

پدر كودكى قبل از بلوغ او بميرد و در سائر حيوانات آن است كه مادرش بميرد (مجمع و مفردات) پس يتيم در انسان به معنى پدر مرده (البته قبل از بلوغ كودك) و در غير

تصرّف كند، تا آزمايش شود. 3- براى در اختيار داشتن سرمايه، علاوه بر بلوغ جنسى، بلوغ اقتصادى و اجتماعى هم لازم است. «إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ

مشروط است به بلوغ اشدّ و در دوم به احساس رشد، از اين روشن مى‏شود كه هر دو به يك كعنى است. اين كلمه هفت بار در قرآن مجيد آمده و همه توأم با فعل بلوغ است و حكايت

مشروط است به بلوغ اشدّ و در دوم به احساس رشد، از اين روشن مى‏شود كه هر دو به يك كعنى است. اين كلمه هفت بار در قرآن مجيد آمده و همه توأم با فعل بلوغ است و حكايت

معناى «بلوغ» استعمال شده است، چنانكه در آيه 34 سوره اسراء آمده: «حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ» يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سنّ بلوغ برسد. گاهى

استفاده مى شود که تعبیر «أربعین سنة» ناظر به بلوغ عقلى است، چه این که «بلغ أشدّه» مى تواند اشاره به بلوغ جسمى داشته باشد. بنابراین آنچه بر سن چهل سالگى

حسن را بيوسف عطا فرمود و نيم ديگر را بساير مردم در تزايد بود تا آنحضرت بحدّ بلوغ و رشد رسيد گفته‌اند اندامش بقدرى موزون و متناسب بود كه قابل توصيف نبود رويش

أَشُدَّهُ‌: تا اينكه دريابد يتيم قوتهاى خود را، يعنى تا حين بلوغ كه آن وقت قوت است و اصح آنكه وقت بلوغ و رشد تسليم مال به او شود و اين مذهب معظم اماميه است.

الْحَناجِرَ» را تشبيه به حال محتضر داشته و زيغ ابصار را ميل چشم در حال احتضار و بلوغ قلوب را رسيدن روح به حلقوم گفته است. ولى ظاهراً كنايه نباشد بلكه چشمها از

آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو می‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن (کارها)

قَوْلاً مَعْرُوفاً «5» چون آيه سابقه امر نمود به اعطاى اموال يتامى در حين بلوغ بدون تصرف، در عقب آن ذكر كسانى كه جايز نيست رد مال به آنها فرمايد: وَ لا

الف: مرتدّ ملّى كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه او كافر باشند، و او بعد از بلوغ اظهار كفر كند و سپس اسلام بياورد و پس از آن مجدداً از اسلام دست بردارد. چون

كِفايَةً» يعنى به واسطه آن بى نيازى حاصل شد در مجمع آمده «اَلْكِفايَةُ بلُوُغُ الْغايَةًفى مِقْدارِ الْحاجَةِ». [نساء:6]. بس است و بى نياز مى‏كند خدا در

كِفايَةً» يعنى به واسطه آن بى نيازى حاصل شد در مجمع آمده «اَلْكِفايَةُ بلُوُغُ الْغايَةًفى مِقْدارِ الْحاجَةِ». [نساء:6]. بس است و بى نياز مى‏كند خدا در

و نيازى ندارند يا كودكانى كه از شرمگاه زنان آگاه نگشته‌اند.- به سن تميز و بلوغ نرسيده‌اند- و پاهاى خود را چنان بر زمين نزنند تا آنچه از زيور خويش پنهان

3- صبى- بعد از شير گرفتن على خلاف. 4- طفل تا ده سال. 5- غلام تا بلوغ. 6- مراهق ابتداى بلوغ. 7- شاب تا سى سال. 8- كهل آخر جوانى و اول پيرى. 9- شيخ بعد از

إبرهیم رشده من قبل ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که مراد از «من قبل» پیش از بلوغ و یا قبل از نبوت باشد. ۵- تمامى انسان ها، حتى پیامبران به عنایت خداوند در

باشد از تلف يا صرف آن در مصرفى كه بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعى كه محقّق ميشود باحتلام و روئيدن موى خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال

نيكوكارى بود خداوند بملاحظه صلاح آن پدر خواست گنج آن دو پسر محفوظ بماند تا بحد بلوغ و رشد برسند و گنج خودشان را بيرون آورند و اين بمقتضاى رحمت رحمانيّه خداوند

بندگيش مقبول درگاه الهى واقع شد، همچنين حضرت امير المؤمنين عليه السلام قبل از بلوغ كمال عقل را دارا و محل و مرتبه او قابل دعوت بود كه حضرت نبوى صلّى اللّه عليه

الدنیا إلا لعب و لهو) با توجه به اینکه لعب و لهو کار کودکان و کسانى است که بلوغ فکرى ندارند، مقتضاى تشبیه، وجود این ویژگیهادر دنیاپرستان است. ۳- واقعیت زندگى

الاسلامیه) - جلد ۷ بخش : - عنوان : حدیث امام محمّد باقر (ع) درباره بلوغ موضوعات : بلوغ، بلوغ

مختلفی نقل کرده‌اند، و ما آن را طبق روایات معروف که از «سیره ابن هشام» و «بلوغ الارب» و «بحار الانوار» و «مجمع البیان» خلاصه کرده‌ایم می‌آوریم: «ذو نواس

باب محاجه به زبان خصم بوده است . قضيه مورد بحث مربوط به زمان كودكى و قبل از بلوغ ابراهيم (ع ) است . ربوبيت ملازم با محبوبيت است و (( لا احب الآفلين )) يعنى

آيات ۱۵ - ۲۱، سوره قصص فصل دوم از داستان موسى (عليه السلام ): حوادث بعد از بلوغ و بيرون رفتن از مصربه سوى مدين و... مراد از اينكه موسى (عليه السلام ) بعد

آيات ۱۵ - ۲۱، سوره قصص فصل دوم از داستان موسى (عليه السلام ): حوادث بعد از بلوغ و بيرون رفتن از مصربه سوى مدين و... مراد از اينكه موسى (عليه السلام ) بعد

نيكوكارى بود خداوند بملاحظه صلاح آن پدر خواست گنج آن دو پسر محفوظ بماند تا بحد بلوغ و رشد برسند و گنج خودشان را بيرون آورند و اين بمقتضاى رحمت رحمانيّه خداوند

34 و آمد ‌شما‌ ‌را‌ انذار كننده‌. انسان‌ ‌تا‌ قبل‌ ‌از‌ بلوغ‌ و رشد معفو ‌است‌ لكن‌ ‌پس‌ ‌از‌ بلوغ‌ و رشد مكلف‌ ميشود بايد بوظائف‌ تكليف‌ عمل‌ كند و عذر

شنوا و دانائى. تفسير قمى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه چون حضرت اسمعيل بحد بلوغ رسيد خداوند امر فرمود حضرت ابراهيم را كه بنا نمايد خانه كعبه را پس آنحضرت

الّا ترجيح بلا مرجح يا جمع بين النقيضين لازم آيد. ششم: شرط است در حكمين، بلوغ و عقل و عدالت و حريت و ذكوريت، و آنچه شرط كنند از شروط سايغه، به آن عمل كنند،

بغل، پنجم چيدن ناخن. و اين همه در شريعت ما سنت است، مگر استنجا و ختنه بعد از بلوغ كه واجب است. و نزد بعضى خليل از خلّت مأخوذ، و به معنى احتياج، و فعيل به معنى

‌براي‌ مخارج‌ ‌او‌ بذل‌ كند ‌ يا ‌ بعنوان‌ قرض‌ صرف‌ ‌او‌ نمايد و ‌پس‌ ‌از‌ بلوغ‌ و توانايي‌ ‌او‌ ‌از‌ وي‌ مطالبه‌ نمايد 4‌-‌ راجع‌ بمخالطه‌ ‌با‌ ايتام‌ ‌که‌

عقوبت‌ ميشود و گفتند شرائط تكليف‌ چهار ‌است‌: بلوغ‌، عقل‌، قدرت‌، علم‌ لكن‌ اينها مختلف‌ هستند. اما بلوغ‌ و عقل‌ شرط اصل‌ تكليف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ صبي‌ و مجنون‌

إِنَّكُم‌ بَعدَ ذلِك‌َ لَمَيِّتُون‌َ «15» ‌پس‌ ‌بعد‌ ‌از‌ انقضاء مدت‌ حيات‌ و بلوغ‌ اجل‌ ‌هر‌ آينه‌ ميت‌ مي‌شويد موت‌ بذهاب‌ بخار ‌است‌ ‌که‌ حيات‌ حيواني‌ ‌است‌

باب محاجه به زبان خصم بوده است . قضيه مورد بحث مربوط به زمان كودكى و قبل از بلوغ ابراهيم (ع ) است . ربوبيت ملازم با محبوبيت است و (( لا احب الآفلين )) يعنى

نيكوكارى بود خداوند بملاحظه صلاح آن پدر خواست گنج آن دو پسر محفوظ بماند تا بحد بلوغ و رشد برسند و گنج خودشان را بيرون آورند و اين بمقتضاى رحمت رحمانيّه خداوند

كه بايد آزمايش يتيمان ، پيش از رسيدن به حد بلوغ و به صورت مكرر و مستمر انجام شود، تا هنگامى كه در آستانه بلوغ قرار گرفتند وضع آنها كاملا از نظر رشد عقلى

آزاد كردن بنده‏اى پيش از تملك و خريدارى، و نه يتيمى پس از بلوغ (يعنى وقتى بچه يتيم بحد بلوغ رسيد ديگر احكام دوران يتيمى از محجوريت تصرف در اموال و نصب

او را وصىّ قرار دادند، آنگاه يافت پس از شيث بدنيا آمد، و چون اين دو به حدّ بلوغ رسيدند، خداوند خواست كه نسل بشر در دنيا فزونى يابد چنان كه مى‏بينيد، و نيز

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

صغار به ارث برده‏اند در تأمين امور معيشت ايشان صرف كنند، تا آنگاه كه بحدّ بلوغ برسند، در اين هنگام در باره كيفيّت صرف مال بر صغار از امام سؤال كردند. حضرت

كنايه از بلوغ است كه معمولا با يك جهش عقلى و فكرى توام است ، و گاه گفته اند «حلم » به معنى رؤ يا و خواب ديدن است ، و چون جوانان ، مقارن بلوغ ، صحنه هائى

باشد از تلف يا صرف آن در مصرفى كه بصرفه و صلاح او باشد تا برسد بحدّ رشد و بلوغ شرعى كه محقّق ميشود باحتلام و روئيدن موى خشن برعانه و تمام شدن پانزده سال

و ‌هو‌ مخلص‌ للّه‌ و يقبل‌ بلبه‌ اليه‌ ‌لم‌ ينفك‌ ‌عن‌ احدي‌ اثنتين‌ امّا بلوغ‌ حاجته‌ ‌في‌ الدنيا و امّا يعدّ ‌له‌ عند ربّه‌ و يدّخر ‌له‌ لديه‌ و ‌ما عند

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

رشد و قوت‌ و عقل‌ و شعور و ادراك‌ رسانيد ‌پس‌ ‌از‌ طي‌ ‌اينکه‌ مراحل‌ بحد بلوغ‌ ‌که‌ رسيديد راه‌ سعادت‌ و رستگاري‌ و نجات‌ ‌از‌ عذاب‌ و نائل‌ شدن‌ بمثوبات‌

استَوَى ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ كَذَلِك نجْزِى الْمُحْسِنِينَ»: ((بلوغ اشد(( به معناى اين است كه : انسان آن قدر زنده بماند و عمر كند تا نيروهاى

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

خبر ‌از‌ آينده‌ بدهد و واقع‌ نشود كذب‌ گفته‌ و ‌از‌ تقدير الهي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ بلوغ‌ اجل‌ ‌هر‌ جا ‌باشد‌ نميتوان‌ جلوگيري‌ كرد و دستگاه‌ نبوت‌ و رسالت‌ و سلطنت‌

‌پس‌ ‌ما ‌هم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ متمتع‌ نموديم‌ و متنعم‌ بنعم‌ الهي‌ ‌تا‌ زمان‌ بلوغ‌ اجل‌ ‌آنها‌. (تنبيهان‌) «1» مفسرين‌ ‌در‌ مدت‌ مكث‌ يونس‌ ‌در‌ بطن‌ ماهي‌

بن سنان گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم حكم اولاد مشركين كه پيش از بلوغ بميرند چيست؟ فرمود: حكمشان حكم كفّار است غسل و كفن و نماز نمى‏خواهند و خداوند

ايمان‌ ‌از‌ دنيا ميرود. الَّذِين‌َ هُم‌ عَلي‌ صَلاتِهِم‌ دائِمُون‌َ ‌از‌ اول‌ بلوغ‌ نماز واجب‌ ميشود ‌تا‌ نفس‌ آخر ‌که‌ ميفرمايد: (‌لا‌ تسقط بحال‌) و اقسام‌

متين خود ثبت و مقرر فرمود كه عمده احكام اسلام از قبيل روزه و حجّ و جهاد و بلوغ و عدّه زن و غيرها بر وفق اينشهور و سنين مرتّب گردد خلاصه آنكه تاريخ واقعى

و ‌هو‌ مخلص‌ للّه‌ و يقبل‌ بلبه‌ اليه‌ ‌لم‌ ينفك‌ ‌عن‌ احدي‌ اثنتين‌ امّا بلوغ‌ حاجته‌ ‌في‌ الدنيا و امّا يعدّ ‌له‌ عند ربّه‌ و يدّخر ‌له‌ لديه‌ و ‌ما عند

فرمود: چون روز رستاخيز آيد خداوند بر هفت گروه حجّت آورد: ۱- كودكان كه پيش از بلوغ از دنيا رفته‏اند. ۲- كسانى كه در زمان فترت يعنى ميان دو رسول بوده و از دنيا

وصىّ خود ساخته، در حالى كه پسرى خردسال بجاى نهاده، پس آن پسر بحدّ رشد و سنّ بلوغ رسيده، و نزد وصى رفته و گفته است: مال مرا بمن بازگردان تا ازدواج كنم، ولى

حصول عقل و بلوغ و امثال آن ، و در عالم ذر هم كه اين معرفت حاصل شد بوسيله عقل و بلوغ حاصل شده و حجت تمام گشته و ليكن بعد از آن مدتى عقل و بلوغ زايل گشته

شده است ، و منظور از اشد در اينجا رسيدن به حد بلوغ است ، ولى بلوغ جسمانى در اينجا كافى نيست ، بلكه بايد بلوغ فكرى و اقتصادى نيز باشد، به گونه اى كه يتيم

بلغ الاطفال منكم الحلم - وقتى اطفال شما به حد حلم رسيدند» يعنى زمان بلوغ و حد بلوغ عقل ، و نيز از همان باب است «حلم » - به صداى زير حاء - كه به معناى حوصله

لِتَبلُغُوا أشَدّكُم» باشد. يعنى سپس شما را نشو و نمو مى دهد، تا به حد بلوغ برسيد. و حد بلوغِ اشد از عمر آدمى، آن زمانى است كه نيروى بدنى انسان به حد كمال مى

يك طبقه هستند، پس همه ديه‏ را بر خويشان پدرى و مادرى او از مردان كه بسنّ بلوغ رسيده‏اند و مسلمانند توزيع كن بدين صورت كه بر خويشان پدرى دو سوّم و بر خويشان

معلوميت‌ عوضين‌ وكيل‌ و وزن‌ ‌در‌ مكيل‌ و موزون‌ و قبض‌ ‌در‌ صرف‌ و ‌سلّم‌ و بلوغ‌ و عقل‌ متعاقدين‌ و شرائط عقد ‌از‌ ايجاب‌ و قبول‌ و ترتيب‌ و موالات‌ و ‌غير‌

انسان‌ ‌را‌ بصورت‌ حيوانات‌ بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ مي‌گوييم‌ منافق‌ ‌در‌ زمان‌ بلوغ‌ و رشد قواي‌ ظاهري‌ و ادراكاتش‌ ‌در‌ كمال‌ شدت‌ و قوت‌ بوده‌ و ميتوانست‌

مسائل را ميفهمند انكار همه تكاليف مشكل است مثلا اگر نوجوانان ۱۴ ساله كه به حد بلوغ نرسيده ولى كاملا مطالب را خوانده و فهميده اند در نظر بگيريم ، اگر آنها عمدا

براى حوائج زندگى خود، كوشش كند و اين، همان سنّ بلوغ است. و معناى آيه اين است كه: وقتى آن فرزند به حدّ بلوغ رسيد، ابراهيم به او گفت: اى پسرم... «قَالَ يَا

تعطيل‌ ‌است‌ حد زنا حد سرقت‌ حد قتل‌ عمدي‌ و خطايي‌ حد شرب‌ تقسيم‌ ميراث‌ حد بلوغ‌ و هزارهاي‌ ديگر آنهم‌ نه‌ فقط ‌از‌ روي‌ عصيان‌ ‌باشد‌ بلكه‌ ‌از‌ روي‌ انكار

فارِقُوهُن‌َّ بِمَعرُوف‌ٍ نميسازد بلكه‌ مراد بعقد جديد ‌است‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ بلوغ‌ أجل‌ ‌با‌ رضاي‌ طرفين‌ ثانيا عقد كنند و مراد بمعروف‌ مهر جديد ‌است‌ ‌که‌

اللّه‌ گفتن‌ ‌در‌ حال‌ ذبح‌ جلد 2 - صفحه 299 6‌-‌ نحر نمودن‌ ‌در‌ شتر، بعضي‌ بلوغ‌ ذبح‌ كننده‌ ‌را‌ نيز شرط نموده‌اند و تفصيل‌ ‌اينکه‌ شرايط ‌در‌ فقه‌ داده‌

از اين قرار است كه كودك چون به دوران مراهقه يعنى سالهاى نوجوانى و نزديك به بلوغ رسيد، او را به عنوان تأديب به روزه گرفتن و اميدوارند، و اين روزه واجب نيست

و «طيب » و «طاهر» و «ابراهيم » داشت ، ولى طبق نقل مورخان همه آنها قبل از بلوغ ، چشم از جهان بستند، و لذا نام «رجال » (مردان ) بر آنها اطلاق نشد. تفسير

و لذا اغلب‌ احكام‌ شرع‌ ‌بر‌ ماههاي‌ قمري‌ وضع‌ ‌شده‌ مانند روزه‌ و حج‌ و بلوغ‌ دختر و پسر و اعياد مذهبي‌ و همچنين‌ مواليد و وفيات‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌

ملى به كسى گفته مى شود كه از پدر و مادر مسلمان تولد نيافته بلكه خود بعد از بلوغ اسلام را پذيرفته و سپس از آن باز گشته است . تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۶۵۱ توبه

نورس است خواه بحد بلوغ رسيده باشد يا نه . در ايـنـكـه نـوجـوانـى را كـه آن مـرد عـالم در ايـنـجـا بـه قـتـل رسـانـيـد بـه سـرحد بلوغ رسيده بود يا نه ،

يَسْتَأْمِرَهَا قَالَ إِذَا جَازَتْ تِسْعَ سِنِينَ فَإِنْ زَوَّجَهَا قَبْلَ بُلُوغِ اَلتِّسْعِ سِنِينَ كَانَ اَلْخِيَارُ لَهَا إِذَا بَلَغَتْ تِسْعَ سِنِينَ‏

أَوْ فَرْسَخَيْنِ آخَرَيْنِ قَصَّرَ وَ إِنْ رَجَعَ عَمَّا نَوَى عِنْدَ بُلُوغِ فَرْسَخَيْنِ وَ أَرَادَ اَلْمُقَامَ فَعَلَيْهِ اَلتَّمَامُ وَ إِنْ كَانَ

يَجُوزُ ذَلِكَ وَ تُمْضِي اَلْمَرْأَةُ اَلْوَصِيَّةَ وَ لاَ يُنْتَظَرُ بُلُوغُ اَلصَّبِيِّ فَإِذَا بَلَغَ اَلصَّبِيُّ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ لاَ يَرْضَى إِلاَّ

به آنها وجود داشت و پدرشان مرد صالحى بود، پروردگار تو مى خواست آنها به حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج كنند، اين رحمتى از پروردگارت بود، من به دستور

عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُرْزُقْنَا قِيَامَهُ وَ صِيَامَهُ وَ بُلُوغَ اَلْأَمَلِ فِيهِ وَ فِي قِيَامِهِ وَ اِسْتِكْمَالَ مَا يُرْضِيكَ عَنِّي

عَلَى مَقَادِيرِهَا فَهِيَ غَيْرُ مُتَنَاهِيَةٍ عَنْ مَجَارِيهَا دُونَ بُلُوغِ غَايَاتِهَا فِيمَا قَدَّرَ وَ قَضَى مِنْ ذَلِكَ وَ قَدْ كَانَ فِيمَا قَدَّرَ

). ۶ - هيچگاه جز به قصد اصلاح نزديك مال يتيمان نشويد، تا هنگامى كه به حد بلوغ برسند (و لا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى احسن حتى يبلغ اشده ). ۷ - كم فروشى

از اول در اينجا آورديم يك فصل است ، كه داستان موسى را از روز ولادت تا روز بلوغ بيان مى كند «طسم * تِلْك ءَايَت الْكِتَبِ الْمُبِينِ»: تفسير و بحث اين آيه

تفسير قمى مى گويد: موسى همچنان نزد فرعون با ناز و نعمت زندگى مى كرد، تا به حد بلوغ و مردى رسيد، و موسى (عليه السلام ) در اين مدت با فرعون گفتگو از توحيد مى

سن جوانى گفته مى شود و بعضى آن را به كودكى كه از ده سال گذشته و هنوز به سن بلوغ نرسيده است اطلاق كرده اند. از تعبيرات مختلفى كه در لغت عرب آمده مى توان استفاده

بيشتر گفته اند، البته ممكن است در افراد متفاوت باشد و قرآن از آن تعبير به « بلوغ اشد» كرده است . از آن به بعد مرحله عقب گرد و از دست دادن نيروها آغاز مى شود

دهد، و تربيتش نمايد و از آن روز در خانه فرعون نشو و نما كرد آن گاه به سن بلوغ رسيده و مردى قبطى را مى كشد، و از مصر به سوى مدين فرار مى كند، چون ترس اين

بينيم كسانى از افراد بشر مى توانند لذت نكاح و زناشوئى را درك كنند، كه به سن بلوغ رسيده باشند، و آنهائى كه به اين سن نرسيده اند، با اينكه استعداد پاين درك

(۳۴) به مال يتيم نزديكى نكنيد مگر به وجهى كه براى او بهتر باشد تا برسد به بلوغ خود بعهد بپائيد زيرا عهد مسئوليت دارد (۳۵) و چون كيل كنيد پيمانه را پر كنيد

انسانها مى فرمايد حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة ...(هنگامى كه انسان به حد بلوغ كامل عقل به چهل سال رسيد...) بنابراين همانگونه كه ممكن است خداوند حكمت را

انسان در طور ديگر است، مثلا انسان در حال جنين غير همان انسان در حال طفوليت و بلوغ و جوانى و كهولت و سالخوردگى و فرتوتى است. ولى در عين حال، روح او همان روح

و ‌هو‌ مخلص‌ للّه‌ و يقبل‌ بلبه‌ اليه‌ ‌لم‌ ينفك‌ ‌عن‌ احدي‌ اثنتين‌ امّا بلوغ‌ حاجته‌ ‌في‌ الدنيا و امّا يعدّ ‌له‌ عند ربّه‌ و يدّخر ‌له‌ لديه‌ و ‌ما عند

آيند و بعضى ديگر پس از ساعتى بعد از ولادت مى ميرند بعضى ديگر تا سن احتلام (بلوغ ) مى مانند بعضى ديگر تا سن پيرى، سر اين اختلاف چيست ؟ حضرت فرمود: خداى تبارك

شام عبارت بود از: يك سفر كه با عمويش ابوطالب كرد، در حالی كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بود، و سفرى ديگر با ميسره، غلام خديجه عليها السلام كرد، كه در آن روزها

اَلْمَقَادِيرُ وَ كُلٌّ مَقْرُونٌ بِهِ اَلْفَنَاءُ اَلْيَوْمُ لَكَ وَ أَنْتَ مِنْ بُلُوغِ غَدٍ عَلَى غَيْرِ يَقِينٍ وَ لَرُبَّ مُسْتَقْبِلٍ يَوْماً لَيْسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ