هود ١١٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت؛ و یاری نمی‌شوید!

و به كسانى كه ستم كرده‌اند تمايل نشان ندهيد كه آتش [دوزخ‌] شما را مى‌گيرد در حالى كه غير از خدا شما را مولا و سرپرستى نيست و آن‌گاه يارى نخواهيد شد
و به كسانى كه ستم كرده‌اند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ‌] به شما مى‌رسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام يارى نخواهيد شد.
و (شما مؤمنان) هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست و بدانها دلگرم باشید و گر نه آتش (کیفر آنان) در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.
و به کسانی که [به آیات خدا، پیامبر و مردم مؤمن] ستم کرده اند، تمایل و اطمینان نداشته باشید و تکیه مکنید که آتش [دوزخ] به شما خواهد رسید ودر آن حال شما را جز خدا هیچ سرپرستی نیست، سپس یاری نمی شوید.
به ستمكاران ميل مكنيد، كه آتش بسوزاندتان. شما را جز خدا هيچ دوستى نيست و كس ياريتان نكند.
و به ستم‌پیشگان [مشرک‌] گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید و در برابر خداوند سروری ندارید، و یاری نیز نخواهید یافت‌
و به كسانى كه ستم كردند مگراييد- به آنان پشتگرم مشويد- كه آنگاه آتش دوزخ به شما هم خواهد رسيد و براى شما جز خدا هيچ دوست و سرپرستى نباشد و آنگاه يارى نشويد.
و به کافران و مشرکان تکیه مکنید (که اگر چنین کنید) آتش دوزخ شما را فرو می‌گیرد، و (بدانید که) جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید (تا بتوانند شما را در پناه خود دارند و شرّ و بلا و زیان و ضرر را از شما به دور نمایند) و پس از (تکیه به کافران و مشرکان، دیگر از سوی خدا) یاری نمی‌گردید و (بر دشمنان) پیروز گردانده نمی‌شوید.
و فراسوی کسانی که ستم کرده‌اند تکیه نزنید، تا (مبادا) آتش به شما (در پی آنان) در رسد، و از غیر خدا برای شما اولیائی نباشد، (که‌) سپس یاری (هم) نشوید.
و نگروید بسوی آنان که ستم کردند که می‌رسد شما را آتش و نمی‌باشد شما را جز خدا دوستانی و سپس یاری نمی‌شوید


هود ١١٢ آیه ١١٣ هود ١١٤
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تَرْکَنُوا»: تکیه مکنید. معتمد و مستند خود مسازید و مدانید. «الَّذِینَ ظَلَمُوا»: کافران و مشرکان حربی. «ثُمَّ»: پس از تکیه به کافران و مشرکان که دشمنان خدا و مؤمنانند. «لا تُنصَرُونَ»: یاری نمی‌گردید. پیروز گردانده نمی‌شوید.


تفسیر

نکات آیه

۱- تمایل به ستمگران و اتکاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است. (و لاترکنوا إلى الذین ظلموا) «الرکون إلى شىء»; یعنى ، گرایش پیدا کردن به چیزى و اعتماد کردن بر آن.

۲- تمایل به ستمگران و اتکاى بر آنان ، موجب گرفتار شدن به آتش دوزخ است. (و لاترکنوا إلى الذین ظلموا فتمسکم النار)

۳- ستم پیشگان ، به آتش دوزخ درخواهند افتاد. (فتمسکم النار) جمله «فتمسکم النار» بیان مى کند که اتکاى بر ستمگران، درپى دارنده آتش است. این معنا مى رساند که خود ستمگران نیز به آتش درخواهند افتاد. تعبیر «فتمسکم» مى تواند اشاره به این نکته باشد که: ستمگران آتش هستند و با اعتماد و تکیه به آنان، آتش با شما تماس پیدا خواهد کرد.

۴- شرک و پرستش غیر خدا ، ظلم و درپى دارنده آتش دوزخ است. (و لاترکنوا إلى الذین ظلموا فتمسکم النار) از مصداقهاى مورد نظر براى ظلم - به قرینه آیات پیشین - شرک ورزى و پرستش غیرخداست.

۵- مسلمانان نباید در پایدارى بر دین و پیشبرد اهداف آن بر ستمگران ، اتکا کنند و از آنان یارى طلبند. (فاستقم کما أُمرت و من تاب معک ... و لاترکنوا إلى الذین ظلموا) نهى از تمایل به ستمگران و اتکاى بر آنان ، پس از امر به استقامت در راه دین ، توجه دادن مؤمنان است به این که مبادا براى رسیدن به این مقصود (استقامت در راه دین و پیشبرد اهداف آن) بر ستمگران تکیه کنند و از آنان یارى بخواهند.

۶- تکیه بر ستمگران براى گسترش توحید و دین ، طغیان و خروج از حد و مرز تعیین شده است. (فاستقم کما أُمرت ... لاتطغوا ... و لاترکنوا إلى الذین ظلموا) عبارت «و لاترکنوا ...» مى تواند بیانگر مصداقى از «لاتطغوا» باشد و تفسیرى براى «کما اُمرت» تلقى گردد.

۷- ستمگران هرگز اهل ایمان را در رسیدن به هدفهاى توحیدى شان یارى نخواهند کرد. (و لاترکنوا إلى الذین ظلموا ... ما لکم من دون الله من أولیاء)

۸- هدف ، نمى تواند توجیه کننده وسیله باشد. (فاستقم کما أُمرت ... و لاتطغوا ... و لاترکنوا إلى الذین ظلموا)

۹- تنها خداوند ، یاور و سرپرست انسانهاست. (و ما لکم من دون الله من أولیاء)

۱۰- نپذیرفتن ولایت و سرپرستى خداوند ، آدمى را به دام اولیا و سرپرستانى متعدد گرفتار مى سازد. (و ما لکم من دون الله من أولیاء) آوردن «ولى» به صورت مفرد به جاى «أولیاء» در رساندن مقصود (نبود هیچ ولى و سرپرستى جز خدا) کافى بود. بنابراین جمع آوردن «أولیاء» اشاره به نکاتى دارد. برداشت فوق ناظر به یکى از آن نکات است.

۱۱- ستمکاران ، شایسته ولایت و سرپرستى نیستند. (و لاترکنوا إلى الذین ظلموا ... و ما لکم من دون الله من أولیاء)

۱۲- تنها با اتکا بر خدا و یارى طلبیدن از او ، مى توان بر دین دارى پایدارى کرد و اهداف دین را پیش برد. (فاستقم کما أُمرت ... و ما لکم من دون الله من أولیاء) برداشت فوق ، مقتضاى ارتباط «فاستقم ...» با «ما لکم من دون الله من أولیاء» است.

۱۳- گرفتاران به آتش دوزخ ، نجات دهنده اى نخواهند داشت و از طرف هیچ کس یارى نخواهند شد. (ثم لاتنصرون)

روایات و احادیث

۱۴- «عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله عزوجل: «ولاترکنوا إلى الذین ظلموا ...» قال: هو الرجل یأتى السلطان فیحب بقائه إلى أن یدخل یده إلى کیسه فیعطیه;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خدا که فرموده: «و لاترکنوا إلى الذین ظلموا ...» روایت شده است: رکون به ظالم این است که شخص نزد سلطان [ظالم]برود و دوست بدارد که او زنده بماند تا دست در کیسه اش کند و چیزى به او بدهد».

۱۵- «عن رسول الله(ص): ... من مدح سلطاناً جائراً و تخفّف و تضعضع له طمعاً فیه کان قرینه إلى النار ... قال الله عزوجل: «و لاترکنوا إلى الذین ظلموا فتمسکم النار...;[۲] از رسول خدا(ص) روایت شده است: ... کسى که سلطان ستمگرى را به خاطر طمع داشتن به او، ستایش کند و در برابر او کوچکى و تواضع نماید در آتش همنشین او گردد ... خداوند عزوجل فرمود: و لاترکنوا ...».

۱۶- «عن على بن الحسین(ع) [فى حدیث طویل]: ... و لاترکنوا إلى الدنیا فإن الله عزوجل قال لمحمد صلى الله علیه و آله و سلم: «و لاترکنوا إلى الذین ظلموا فتمسکم النار» و لاترکنوا إلى زهرة الدنیا و ما فیها رکون من اتخذها دار قرار و منزل استیطان ...;[۳] از امام سجاد(ع) [ضمن حدیثى طولانى] روایت شده است: ... به دنیا تمایل و اطمینان نکنید; زیرا خداوند عزوجل به حضرت محمد(ص) فرمود: «ولاترکنوا ...» و به زیبایى دنیا و آنچه در دنیاست تمایل و اطمینان نکنید، بسان تمایل و اطمینان کسى که آن را خانه همیشگى و جاى ماندن خود قرار داده است...».

۱۷- «عن أبى عبدالله(ع) [فى قوله تعالى]«و لاترکنوا إلى الذین ظلموا فتمسکم النار» قال: أما انه لم یجعلها خلوداً و لکن تمسکم النار فلاترکنوا إلیهم;[۴] از امام صادق(ع) [درباره سخن خداوند]«ولاترکنوا...» روایت شده است که فرمود: آگاه باشید خداوند[سزاى تمایل و اطمینان به ستمگران]را آتش دائمى قرار نداد، ولى آتش به شما مى رسد. بنابراین از تمایل و اطمینان به ظالمان پرهیز کنید».

۱۸- «عن النبى(ص) قال: ... و قال لقمان لإبنه: یا بنىّ ... إن کنت صالحاً فابعد من الأشرار و السفهاء ، فربما أصابهم الله بعذاب فیصیبک معهم ، فقد أفصح الله سبحانه و تعالى بقوله:... و... و قال سبحانه: «و لاترکنوا إلى الذین ظلموا فتمسکم النار»...;[۵] از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: ... لقمان به فرزندش گفت: اى پسرک من! ... اگر انسان شایسته اى هستى از اشرار و سبک مغزان دورى کن، چه بسا خداوند بر آنان عذابى بفرستد و تو را هم با آنان فرا گیرد ... خداوند در گفتار خود به روشنى فرموده: ... و ...«و لاترکنوا إلى الذین ...»...».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۱
  • استمداد: آثار استمداد از خدا ۱۲; استمداد از ظالمان ۵
  • انسان: یاور انسان ها ۹
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۱۲
  • تجاوز: موارد تجاوز ۶
  • توکل: آثار توکل بر خدا ۱۲
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۹
  • جهنم: جاودانگى در جهنم ۱۷; موجبات جهنم ۲، ۴، ۱۵
  • جهنمیان: ۳ بى یاورى جهنمیان ۱۳
  • خدا: آثار اعراض از ولایت خدا ۱۰; اختصاصات خدا ۹; ولایت خدا ۹
  • دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۱۶; سرزنش دنیاطلبى ۱۶
  • دیندارى: استقامت در دیندارى ۵، ۱۲
  • شرک: آثار شرک ۴; ظلم شرک ۴
  • طغیان: موارد طغیان ۶
  • ظالمان: آثار اعتماد به ظالمان ۲; اعتماد به ظالمان ۶; بى لیاقتى ظالمان ۱۱; حرمت اعتماد بر ظالمان ۱; ظالمان در جهنم ۳; ظالمان و توحید ۷; ظالمان و مؤمنان ۷; ظالمان و ولایت ۱۱; فرجام ظالمان ۳; نهى از اعتماد به ظالمان ۵
  • ظلم: موارد ظلم ۴
  • عبادت: آثار عبادت غیر خدا ۴; ظلم عبادت غیر خدا ۴
  • عذاب: موجبات عذاب ۱۸
  • گرایشها: آثار گرایش به ظالمان ۲، ۱۵; حرمت گرایش به ظالمان ۱; سرزنش گرایش به ظالمان ۱۸; گرایش به ظالمان ۱۴; گناه گرایش به ظالمان ۱; نهى از گرایش به ظالمان ۵
  • گناهان کبیره: ۱
  • مؤمنان: امداد به مؤمنان ۷
  • محرمات: ۱
  • مسلمانان: مسلمانان و ظالمان ۵; مسؤولیت مسلمانان ۵
  • ولایت: زمینه قبول ولایت غیر خدا ۱۰
  • ولىّ: شرایط ولىّ ۱۱
  • هدف و وسیله: ۸

منابع

  1. کافى، ج ۵، ص ۱۰۸، ح ۱۲; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۰۰، ح ۲۳۰.
  2. أمالى صدوق، ص ۳۴۷، ح ۱، مجلس ۶۶; بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۳۶۹، ح ۳.
  3. کافى، ج ۸، ص ۷۵، ح ۲۹; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۰۰، ح ۲۳۱.
  4. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۱۶۱، ح ۷۲; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۰۰، ح ۲۳۳.
  5. بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۱۸۹، ح ۱۸.