المائدة ٢٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۴:۳۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد؛ (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» (برادر دیگر) گفت: «(من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد!

و داستان دو فرزند آدم را به حق [به عنوان يك واقعه‌] بر آنها بخوان، آن‌گاه كه قربانى پيش بردند. پس، از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [قابيل‌] گفت: حتما تو را خواهم كشت. [هابيل‌] گفت: خدا فقط از پرهيزكاران مى‌پذيرد
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان، هنگامى كه [هر يك از آن دو،] قربانيى پيش داشتند. پس، از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [قابيل‌] گفت: «حتماً تو را خواهم كشت.» [هابيل‌] گفت: «خدا فقط از تقواپيشگان مى‌پذيرد.»
و بخوان بر آنها به حقیقت حکایت دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را، که چون تقرب به قربانی جستند از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل به برادرش هابیل) گفت: البته تو را خواهم کشت. (هابیل) گفت: بی‌تردید خدا (قربانی را) از متقیان خواهد پذیرفت.
وداستان دو پسر آدم را [که سراسر پند و عبرت است] به درستی و راستی بر آنان بخوان، هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش] گفت: بی تردید تو را می کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد.
و داستان راستين دو پسر آدم را بر ايشان بخوان، آنگاه كه قربانيى كردند. از يكيشان پذيرفته آمد و از ديگرى پذيرفته نشد. گفت: تو را مى‌كشم. گفت: خدا قربانى پرهيزگاران را مى‌پذيرد.
و بر آنان داستان دو پسر آدم را به راستی و درستی بخوان، که چون قربانی‌ای عرضه داشتند، از یکی از آنها پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، [قابیل به هابیل‌] گفت تو را خواهم کشت، گفت خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد
و خبر دو فرزند آدم- هابيل و قابيل- را بر آنان بدرستى بخوان كه چون قربانى كردند از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [آن كه قربانيش پذيرفته نشد- قابيل- به برادر] گفت: هر آينه تو را خواهم كشت. [برادرش- هابيل-] گفت: جز اين نيست كه خدا از پرهيزگاران مى‌پذيرد
داستان دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را چنان که هست برای یهودیان و دیگر مردمان بخوان (تا بدانند عاقبت گناهکاری و سرانجام پرهیزگاری چیست). زمانی که هر کدام عملی را برای تقرّب (به خدا) انجام دادند. امّا از یکی (که مخلص بود و هابیل نام داشت) پذیرفته شد، ولی از دیگری (که مخلص نبود و قابیل نام داشت) پذیرفته نشد. (قابیل به هابیل) گفت: بیگمان تو را خواهم کشت! (هابیل بدو) گفت: (من چه گناهی دارم) خدا (کار را) تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد!.
و خبر دو پسر آدم را به تمامی حقیقت بر ایشان بخوان. چون (هر یک از آن دو) قربانی‌ای پیش‌کش داشتند، پس از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل) گفت: «بی‌چون و بی‌امان تو را خواهم کشت.» (هابیل) گفت: «خدا بی‌گمان تنها از تقواپیشگان می‌پذیرد؛»
و بخوان بر ایشان داستان فرزندان آدم را به حقّ هنگامی که قربان کردند پس پذیرفته شد از یکیشان و پذیرفته نشد از دیگری گفت همانا می‌کشمت گفت جز این نیست که می‌پذیرد خدا از پرهیزکاران‌


المائدة ٢٦ آیه ٢٧ المائدة ٢٨
سوره : سوره المائدة
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«نَبَأَ»: خبر. «بِالْحَقِّ»: متلبّس به حق و حقیقت. این واژه می‌تواند صفت مصدر محذوف (تِلاوَة)، یا حال فاعل فعل (أُتْلُ)، و یا حال مفعول (نَبَأَ) باشد. یعنی؛ خواندن راستین، یا تو که بر حقی، و یا خبری که راست است و با واقعیّت وفق دارد (نگا: اسراء / . «قرباناً»: چیزی که بدان وسیله می‌توان به خدا نزدیک شد؛ از قبیل حیوان قربانی و غیره (نگا: آل عمران / . مصدر است و مفرد و تثنیه و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن یکسان است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- داستان قربانى پسران حضرت آدم (ع) (هابیل و قابیل)، داستانى پرفایده، عبرت آموز و شایان ذکر (و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق) آگاه نبودن قابیل از کیفیت دفن جسد هابیل، بیانگر این است که آنها از اولین انسانها بوده اند. بنابراین مراد از «آدم»، آدم ابوالبشر (ع) است و بنا به گفته مفسران، مقصود از فرزندان او، هابیل و قابیل هستند. گفتنى است که «نبأ» به خبرى گفته مى شود که داراى فایده بسیار باشد.

۲- هر یک از هابیل و قابیل هدیه اى را به رسم تقرب به پیشگاه خداوند تقدیم کردند. (اذ قربا قرباناً) «قربان» هر عمل نیکى است که با آن تقرب به خداوند قصد شود. (مجمع البیان)

۳- دو قربانى تقدیم شده از سوى هابیل و قابیل از یک نوع و از یک جنس بود.* (اذ قربا قرباناً) مفرد آوردن کلمه «قرباناً» على رغم اینکه هر کدام جداگانه هدیه اى را قربانى کردند مى تواند اشاره به این باشد که آن دو قربانى از یک جنس بوده است.

۴- پیامبر (ص) موظف به نقل صحیح داستان قربانى هابیل و قابیل براى اهل کتاب (و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق) با توجه به آیات پیشین که درباره اهل کتاب بود، معلوم مى شود که مراد از ضمیر در «علیهم»، اهل کتاب هستند.

۵- قرآن، فراخوان مردم به درس آموزى و عبرتگیرى از رخدادهاى تاریخى (و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق)

۶- ماجراى قربانى هابیل و قابیل، ماجرایى واقعى، نه افسانه و سمبلیک (و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق) در برداشت فوق «بالحق» توصیف «نبأ» گرفته شده است. یعنى داستان فرزندان آدم، داستانى واقعى است.

۷- داستان قربانى فرزندان آدم، به گونه اى که در قرآن بیان شده، گزارشى واقعى و به دور از هرگونه باطل (و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق) در برداشت فوق «بالحق» متعلق به «اتل» گرفته شده است.

۸- آثار اهل کتاب مشتمل بر داستان قابیل و هابیل به گونه اى تحریف شده و آمیخته با باطل (بالحق) کلمه «بالحق» به قرینه آیات گذشته، که درباره اهل کتاب بود، مى تواند اشاره به تحریفهایى باشد که در آثار اهل کتاب نسبت به فرزندان آدم وجود دارد.

۹- تنها قربانى یکى از دو فرزند آدم، مقبول درگاه خداوند قرار گرفت. (فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر)

۱۰- هابیل سزاوار و شایسته بهره مندى از پاداشهاى الهى با پذیرفته شدن قربانى وى (فتقبل من احدهما) «تقبل» به پذیرفته شدنى اطلاق مى گردد که مقتضى پاداش باشد. (مفردات راغب)

۱۱- هر یک از فرزندان آدم، آگاه به پذیرش و یا رد قربانى خود و برادر خویش (قال لاقتلنک قال انما یتقبل اللّه من المتقین) جمله «انما یتقبل اللّه» و نیز تصمیم قابیل براى کشتن هابیل مى رساند هر یک از آن دو متوجه پذیرش و رد قربانى خویش شدند. بسیارى از مفسران برآنند که قربانى هابیل با آتشى از غیب بسوخت. و سوختن قربانى نشانه پذیرش آن بوده است.

۱۲- تصمیم قطعى قابیل بر کشتن برادرش هابیل پس از جریان قربانى (قال لاقتلنک) لام و نون تأکید نشانه تصمیم قطعى قابیل بر قتل است.

۱۳- قابیل، برادرش هابیل را به قتل تهدید کرد. (قال لاقتلنک)

۱۴- پذیرش قربانى هابیل و رد شدن قربانى قابیل، عامل انگیزش قابیل به قتل برادرش هابیل (فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک)

روایات و احادیث

۱۵- رد قربانى قابیل و پذیرش قربانى برادرش هابیل، برانگیزنده احساس حسادت در وى نسبت به هابیل * (قال لاقتلنک) به نظر مى رسد که پس از پذیرفته شدن قربانى هابیل، انگیزه اى براى تصمیم قابیل جز حسادت در کار نبوده و گویا روشنى این مسأله، موجب آن شده که در کلام به آن پرداخته نشود. برداشت فوق را فرمایش منقول از امام صادق (ع) تأیید مى کند که فرمود: ... فقبل اللّه قربان هابیل فحسده قابیل فقتله ... .[۱]

۱۶- حسد و خودخواهى، ریشه و آغاز برادرکشى در تاریخ (قال لاقتلنک)

۱۷- حسد، زمینه ساز سستى مناسبات و روابط عاطفى در میان انسانها

۱- . تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۱۲، ح ۸۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۱۰، ح ۱۲۵. (نبأ ابنى ءادم ... قال لاقتلنک) با توجه به اینکه حسادت قابیل، باعث نادیده گرفتن عاطفه برادرى خود نسبت به هابیل شد.

۱۸- حسد، زمینه ساز قتل و جنایت (قال لاقتلنک) برداشت فوق را فرمایش منقول از امام صادق (ع) تأیید مى کند که فرمود: ... فقبل اللّه قربان هابیل فحسده قابیل فقتله ... .[۲]

۱۹- هابیل پذیرفته نشدن قربانى برادرش قابیل را معلول بى تقوایى او دانست. (و لم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل اللّه من المتقین)

۲۰- خداوند، عمل نیک را تنها از پرهیزگاران مى پذیرد. (انما یتقبل اللّه من المتقین)

۲۱- مشروط بودن پذیرش اعمال نیک به تقوا، پاسخ هابیل به اعتراض قابیل بر پذیرفته نشدن قربانى او (قال انما یتقبل اللّه من المتقین)

۲۲- هابیل، انسانى خداشناس، پرهیزگار، آگاه به معارف الهى و برخوردار از ادب و منطق در روابط اجتماعى (قال انما یتقبل اللّه من المتقین) تصریح نکردن هابیل به بى تقوایى قابیل، حاکى از ادب اوست و تبیین علت پذیرش و رد اعمال، حاکى از اندیشه منطقى و آشنایى او با معارف الهى است.

۲۳- قابیل، انسانى ناآشنا به معارف الهى، بى تقوا و حسود (قال لاقتلنک ... قال انما یتقبل اللّه من المتقین)

۲۴- تقواى هابیل، زمینه ساز پذیرفته شدن قربانى او از سوى خداوند (فتقبل من احدهما ... قال انما یتقبل اللّه من المتقین)

۲۵- خداوند، تنها عمل نیکى را مى پذیرد که همراه با تقوا باشد. (انما یتقبل اللّه من المتقین) برخى برآنند که مراد از شرطیت تقوا براى پذیرش عمل، رعایت تقوا در خود عمل است، یعنى عمل باید شرایط تعیین شده از سوى خداوند، همانند خلوص و ... را دارا باشد.

۲۶- پذیرش و رد اعمال از سوى خداوند، بر اساس ملاک و معیارى معین (انما یتقبل اللّه من المتقین)

۱- . تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۱۲، ح ۸۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۱۰، ح ۱۲۵.

۲۷- رفتار آدمى هنگامى که همراه با تقوا و پارسایى باشد، موجب قرب به خداوند است. (اذ قربا قرباناً ... انما یتقبل اللّه من المتقین) «قربان» به عملى گفته مى شود که با آن قصد تقرب به خدا مى شود. بنابراین قبولى قربانى به معناى حصول تقرب به خداست که در آیه شریفه مشروط به تقوا شده است.

۲۸- بى تأثیرى نسب و پیوند خویشى با انبیا و اولیا در پذیرش و رد اعمال از سوى خدا (و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق ... انما یتقبل اللّه من المتقین)

۲۹- وجود زمینه هاى گرایش به خیر و شر در انسان از آغاز آفرینش (قال لاقتلنک ... انما یتقبل اللّه من المتقین) با توجه به اینکه هابیل و قابیل هر دو فرزندان آدم بودند، لکن راههاى متضادى را برگزیدند، معلوم مى شود گرایشهاى درونى انسانها متفاوت است.

۳۰- فربه ترین گوسفند هابیل، قربانى قبول شده وى به درگاه خدا و دسته اى از خوشه هاى گندم یا مانند آن، قربانى قبول نشده قابیل (و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق اذ قربا قرباناً) از امام سجاد (ع) درباره قربانى نمودن فرزندان آدم (ع) روایت شده: ... قرب احدهما اسمن کبش کان فى صیانته و قرب الاخر ضغثا من سنبل فتقبل من صاحب الکبش و هو هابیل و لم یتقبل من الاخر ... .[۳]

۳۱- فرمان حضرت آدم (ع) به هابیل و قابیل براى قربانى کردن به درگاه خدا (اذ قربا قرباناً) از امام باقر (ع) روایت شده: ... ان آدم امر هابیل و قابیل ان یقربا قرباناً ... و هو قول اللّه عزوجل: «و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم...».[۴]

۳۲- در گرفتن آتش و به کام خود فروبردن قربانى هابیل، نشانه پذیرفته شدن آن از سوى خداوند (فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر) از امام باقر (ع) روایت شده: ... فتقبل قربان هابیل و لم یتقبل قربان قابیل و هو قول اللّه عزوجل: «و اتل علیهم ...» و کان القربان اذا قبل تاکله النار ... .[۵]

۳۳- هابیل و قابیل، مأمور به قربانى کردن براى خدا در پى مخالفت قابیل در مورد فرمان خدا به انتصاب هابیل به وصایت حضرت آدم (ع) و دریافت اسم اعظم خداوند (اذ قربا قرباناً) از امام صادق (ع) روایت شده: ... ان اللّه تبارک و تعالى اوحى الى آدم ان یدفع الوصیة و اسم اللّه الاعظم الى هابیل و کان قابیل اکبر منه فبلغ ذلک قابیل فغضب فقال: انا اولى بالکرامة و الوصیة فامرهما ان یقربا قرباناً بوحى من اللّه الیه ففعلا ... .[۶]

موضوعات مرتبط

  • آدم (ع): اوامر آدم (ع) ۳۱ ; قصه آدم (ع) ۳۱ ; وصىّ آدم (ع) ۳۳
  • اسم اعظم:۳۳
  • انبیا: خویشاوندى با انبیا ۲۸
  • انسان: گرایشهاى انسان ۲۹
  • تاریخ: ذکر حوادث تاریخ ۵، ۷ ; عبرت از تاریخ ۱، ۵ ; فواید نقل تاریخ ۱
  • تقرب: به خدا ۲ ; زمینه تقرب ۲۷
  • تقوا: آثار تقوا ۲۱، ۲۴، ۲۵، ۲۷
  • حسد: آثار حسد ۱۶، ۱۷، ۱۸ ; عوامل حسد ۱۵
  • خدا: افعال خدا ۲۰ ; پاداش خدا ۱۰ ; عصیان از خدا ۳۳
  • خویشاوندى: نقش خویشاوندى ۲۸
  • خیر: گرایش به خیر ۲۹
  • رفتار: پایه‌هاى رفتار ۱۴
  • شرور: گرایش به شرور ۲۹
  • عجب: آثار عجب ۱۶
  • عمل: تقوا در عمل ۲۷ ; شرایط قبولى عمل ۲۱، ۲۵ ; قبول عمل صالح ۲۰، ۲۵ ; ملاک رد عمل ۲۶، ۲۸ ; ملاک قبولى عمل ۲۶، ۲۸
  • عواطف: زمینه تضعیف عواطف ۱۷
  • فرزندان آدم (ع): قربانى فرزندان آدم (ع) ۱۱ ; قصه فرزندان آدم (ع) ۱، ۷، ۹، ۱۱، ۳۰
  • قابیل: بى تقوایى قابیل ۱۹، ۲۳ ; تحریف قصه قابیل ۸ ; جهل قابیل ۲۳ ; حسد قابیل ۱۵، ۲۳ ; ردّ قربانى قابیل ۱۴، ۱۵، ۱۹، ۲۱، ۳۰ ; عصیان قابیل ۳۳ ; قربانى قابیل ۱، ۳، ۴، ۶، ۷، ۹، ۳۱ ; قصه قابیل ۲، ۴، ۶، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۹، ۲۱، ۳۱ ; مسؤولیت قابیل ۳۳ ; هدیه قابیل ۲
  • قتل: زمینه قتل ۱۸ ; قتل در تاریخ ۱۶ ; منشأ قتل ۱۶
  • قربانى: زمینه قبول قربانى ۲۴ ; قبول قربانى ۹
  • متقین: عمل صالح متقین ۲۰
  • محمد (ص): و اهل کتاب ۴ ; مسؤولیت محمد (ص) ۴
  • هابیل: ادب هابیل ۲۲ ; انتصاب هابیل ۳۳ ; پاداش هابیل ۱۰ ; تحریف قصه هابیل ۸ ; تقواى هابیل ۲۲، ۲۴ ; تهدید هابیل ۱۳ ; خداشناسى هابیل ۲۲ ; علم هابیل ۲۲ ; فضایل هابیل ۱۰، ۲۲ ; قبول قربانى هابیل ۱۰، ۱۴، ۱۵، ۲۴، ۳۰، ۳۲ ; قتل هابیل ۱۲، ۱۴ ; قربانى هابیل ۱، ۳، ۴، ۶، ۷، ۹، ۳۱ ; قصه هابیل ۲، ۴، ۶، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۹، ۲۱، ۲۴، ۳۱، ۳۲ ; مسؤولیت هابیل ۳۳ ; منطق هابیل ۲۲ ; هابیل در اهل کتاب ۸ ; هابیل و قابیل ۱۲، ۱۳، ۱۵ ; هدیه هابیل ۲

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۶۵; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۹، ح ۴.
  2. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۶۵; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۹، ح ۴.
  3. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۱۶۵; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۹، ح ۴.
  4. کافى، ج ۸، ص ۱۱۳، ح ۹۲; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۸، ح ۱.
  5. کمال الدین، ص ۲۱۳، ح ۲، ب ۲۲; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۱۲، ح ۱۳۱.
  6. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۱۲، ح ۸۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۱۰، ح ۱۲۵.