المؤمنون ٩١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۰۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده؛ و معبود دیگری با او نیست؛ که اگر چنین می‌شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می‌کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می‌جستند (و جهان هستی به تباهی کشیده می‌شد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف می‌کنند!

|خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى ديگر نيست، و اگر چنين مى‌بود قطعا هر خدايى آنچه را آفريده بود با خود مى‌برد، و حتما بعضى از آنان بر بعضى ديگر برترى مى‌جستند، منزه است خدا از آنچه وصف مى‌كنند
خدا فرزندى اختيار نكرده و با او معبودى [ديگر] نيست، و اگر جز اين بود، قطعاً هر خدايى آنچه را آفريده [بود] باخود مى‌برد، و حتماً بعضى از آنان بر بعضى ديگر تفوّق مى‌جستند. منزه است خدا از آنچه وصف مى‌كنند.
خدا هرگز فرزندی اتخاذ نکرده و هرگز خدایی با او شریک نبوده، که اگر شریکی بود در این صورت هر خدایی مخلوق خود را به سویی بردی (و نظم وحدانی عالم از هم گسیختی) و بعضی از خدایان بر بعضی دیگر علو و برتری جستی! خدا از آنچه مشرکان گویند پاک و منزه است.
خدا هیچ فرزندی برای خود نگرفته است، و هیچ معبودی با او نیست؛ [اگر جز خدا معبودی بود] در این صورت هر معبودی [برای آنکه به تنهایی و مستقل تدبیر امور کند] آفریده های خود را با خود می برد [و از مدار تصرف دیگر معبودان خارج می کرد] و بر یکدیگر برتری می جستند. منزّه و پاک است خدا از آنچه [او را به آن] وصف می کنند.
خدا هيچ فرزندى ندارد و هيچ خدايى با او نيست. اگر چنين مى‌بود، هر خدايى با آفريدگان خود به يك سو مى‌كشيد و بر يكديگر برترى مى‌جستند. خدا از آن گونه كه او را وصف مى‌كنند، منزه است.
خداوند فرزندی برنگزیده است، و خدایی در جنب او نیست، چرا که [در آن صورت‌] هر خدایی آفریده خود را پیش می‌آورد، و بعضی از آنان بر بعضی دیگر غلبه می‌جست، منزه است خداوند از آنچه می‌گویند
خداى هيچ فرزندى نگرفته و با او هيچ خدايى نيست، كه آنگاه هر خدايى آنچه آفريده بود مى‌برد- ويژه خود مى‌كرد- و البته برخى بر برخى برترى مى‌يافت، پاك و منزه است خداى يكتا از آنچه وصف مى‌كنند،
خداوند نه فرزندی برای خود برگرفته است و نه خدائی با او (انباز) بوده است، چرا که اگر خدائی با او می‌بود، هر خدائی به آفریدگان خود می‌پرداخت (و در نتیجه هر بخشی از جهان با نظام خاصّی اداره می‌گردید، و این با وحدت نظامی که بر سراسر هستی حاکم است، سازگار نمی‌بود) و هر یک از خدایان (برای توسعه‌ی قلمرو حکومت خود) بر دیگری برتری و چیرگی می‌جست (و نظام عالم از هم گسیخته می‌شد و جهان هستی به تباهی می‌کشید). خدا والاتر و بالاتر از آن چیزها (و یاوه‌سرائیهائی) است که ایشان (خدای را بدانها وصف و درباره‌ی او) می‌گویند.
خدا هیچ فرزندی را بر نگرفت و با او هیچ معبودی (دیگر) نبود زیرا در این هنگام (و هنگامه) بی‌شک هر خدایی آنچه را آفریده (بود) با خود می‌بُرد و بی‌چون بعضی از آنان بر بعضی دیگر تفوّق می‌جستند. منزّه است خدا از آنچه وصف(اش) می‌کنند.
برنگرفت خدا فرزندی و نبود با وی خدائی چه در آن هنگام می‌برد هر خدائی آنچه را بیافریده است و برتری می‌جست برخی از ایشان بر برخی منزّه است خدا از آنچه می‌ستایند


المؤمنون ٩٠ آیه ٩١ المؤمنون ٩٢
سوره : سوره المؤمنون
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ»: هر خدائی به اداره امور آفریدگان خاصّ خود می‌پرداخت و به دیگران محبّت و مرحمتی نمی‌کرد، و از آمیزش مخلوقات خویش با سایر آفریده‌ها جلوگیری می‌نمود، و نمی‌گذاشت خدایان دیگر برآفریدگانش چیره شوند و در کارهایشان دخالت ورزند. «لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ»: برخی بر برخی دیگر می‌خواست چیره شود. یکی بر دیگری برتری می‌جست، تا بر رقعه ملک خود بیفزاید و سایرین را مغلوب خویشتن نماید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - خدا، بى نیاز از گزینش فرزند (ما اتخذ اللّه من ولد)

۲ - خدا، مبرّا از شریک و همتا (و ما کان معه من إله)

۳ - الوهیت و خالقیت (خداوندگارى و آفریدگارى)، دو امر متلازم و انفکاک ناپذیر (إذًا لذهب کلّ إله بما خلق) قید «بما خلق» بیانگر این حقیقت است که خداوندگارى، فرع بر آفریدگارى است; یعنى، تا یک موجودى خالق نباشد، نمى توان او را اله خواند. بنابراین اگر علاوه بر خداى متعال، خدایان دیگرى نیز وجود داشت، باید هر خدایى آفرینشى جدا از آفرینش خدایان دیگرى مى داشت.

۴ - وجود خدایان متعدد، مستلزم وجود آفرینش هاى متعدد و جدا از هم (إذًا لذهب کلّ إله بما خلق)

۵ - جهان آفرینش، جهانى واحد و داراى خدایى واحد (إذًا لذهب کلّ إله بما خلق) استدلال فوق بر پایه نفى آفرینش استوار شده است بدین صورت که: الوهیت متفرع بر خالقیت است. بنابراین اگر چند اله در جهان باشد، باید چند خلق نیز وجود داشته باشد; در حالى که مجموعه هستى، یک خلق بیش نیست. بنابراین جهان هستى، تنها یک خالق و یک اله دارد.

۶ - تعدد خدایان، مستلزم پیدایش حرج و مرج و نابسامانى در نظام هستى و در نتیجه باعث فروپاشى آن است. (و لعلا بعضهم على بعض) «عُلُوّ» (مصدر «علا») به معناى غلبه یافتن و چیره شدن است; یعنى، «و لو کان معه من إله لغلب بعضهم على بعض; اگر علاوه بر خدا، خدایان دیگرى نیز بودند، در کار تدبیر جهان نقش داشتند[ و در نتیجه] بعضى بر برخى دیگر چیره مى شدند و کار جهان به فساد و تباهى کشیده مى شد». گفتنى است که استدلال فوق، بر این فرض استوار است که مجموعه از خدایان در کار خلق و تدبر جهان موجود، نقش مشترک داشته باشند.

۷ - نظام هماهنگ و سامان مند جهان، دلیل یگانه بودن خدا و بطلان پندار شرک (و لعلا بعضهم على بعض)

۸ - ساحت خداى یگانه هستى، مبرّا از نسبت هاى نارواى مشرکان (سبحن اللّه عمّا یصفون)

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: زمینه تعدد آفرینش ۴; عوامل نابودى آفرینش ۶; نظم آفرینش ۷; وحدت آفرینش ۵; هماهنگى آفرینش ۷
  • اسماء و صفات: صفات جلال ۱، ۲، ۸
  • الوهیت: الوهیت و خالقیت ۳; شرایط الوهیت ۳
  • توحید: توحید ذاتى ۲، ۵; دلایل توحید ۷
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۲، ۵
  • خالقیت: شرایط خالقیت ۳
  • خدا: بى نیازى خدا ۱; بى نظیرى خدا ۲; تنزیه خدا ۲، ۸; خدا و فرزند ۱
  • شرک: دلایل بطلان شرک ۷
  • مشرکان: تهمتهاى مشرکان ۸
  • معبود: آثار تعدد معبود ۴، ۶

منابع