الروم ٣٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۱۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند!

|پس حق گرايانه، به سوى اين آيين روى آور، [با همان‌] فطرتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. تغييرى در آفرينش خدا نيست. آيين پايدار همين است و ليكن بيشتر مردم نمى‌دانند
پس روى خود را با گرايش تمام به حق، به سوى اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.
پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور در حالی که از همه کیشها روی به خدا آری، و پیوسته از طریقه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد، این است آیین استوار حق، و لیکن اکثر مردم (از حقیقت آن) آگاه نیستند.
پس [با توجه به بی پایه بودن شرک] حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین [توحیدی] روی آور، [پای بند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست؛ این است دین درست و استوار؛ ولی بیشتر مردم معرفت و دانش [به این حقیقت اصیل] ندارند.
به يكتاپرستى روى به دين آور. فطرتى است كه خدا همه را بدان فطرت بيافريده است و در آفرينش خدا تغييرى نيست. دين پاك و پايدار اين است. ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.
پاکدلانه روی به دین بیاور، این فطرت الهی است که مردمان را بر وفق آن آفریده است، در آفرینش الهی تغییری راه ندارد، این دین استوار است، ولی بیشترینه مردم نمی‌دانند
پس روى خويش را به سوى دين يكتا پرستى فرادار، در حالى كه از همه كيشها روى برتافته و حق‌گراى باشى، به همان فطرتى كه خدا مردم را بر آن آفريده است. آفرينش خداى- فطرت توحيد- را دگرگونى نيست، اين است دين راست و استوار، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.
روی خود را خالصانه متوجّه آئین (حقیقی خدا، اسلام) کن. این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نباید سرشت خدا را تغییر داد (و آن را از خداگرائی به کفرگرائی، و از دینداری به بی‌دینی، و از راستروی به کجروی کشاند). این است دین و آئین محکم و استوار، و لیکن اکثر مردم (چنین چیزی را) نمی‌دانند.
پس چهره‌ی (انسانی) خود را به حالِ رویگردانی از هر باطلی برای دین به پادار؛ فطرت و سرشت خداساخته(ای) را که مردم را بر پایه‌ی آن (استوار) ساخت. هرگز تبدیلی برای (این) آفریده‌ی (ویژه‌ی) خدا نیست. این (همان) دین پر ارزشِ استوارِ پای‌برجاست ولی بیشتر مردمان نمی‌دانند.
پس راست کن روی خود را بسوی دین یکتاپرست آفرینش خدائی که سرشت مردم را بر آن نیست دگرگون‌شدنی برای آفرینش خدا این است دین استوار و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند


الروم ٢٩ آیه ٣٠ الروم ٣١
سوره : سوره الروم
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَقِمْ وَجْهَکَ»: روی خود را متوجّه ساز. با خلوص و اهتمام هر چه بیشتر رو کن به عبادت و پرستش خدا. «حَنِیفاً»: حق‌گرایانه و مخلصانه (نگا: بقره / . حال ضمیر فاعلی مستتر در (أَقِمْ) یا حال (الدِّینِ) است. یعنی خالصانه و مخلصانه رو کن، یا رو به دین خالص و حقیقی کن. «فِطْرَةَ»: سرشت. آفرینش. خداباوری و خداشناسی (نگا: زادالمسیر). مفعول فعل محذوف (إِتَّبِع) یا (أَعْنی) است و یا بدل از (حَنِیفاً) می‌باشد. در رسم‌الخطّ قرآنی با (ت) نوشته شده است. «لا تَبْدِیلَ»: نباید تبدیل و تغییر داده شود. لفظ آن نفی است، ولی معنی نهی دارد. «لِخَلْقِ اللهِ»: مراد از (خَلْق) فطرت و خلقت است. یعنی باید سلامت فطرت حفظ و از راه حقیقی خود منحرف نگردد و باز داشته نشود. «ذلِکَ»: این چیز که فطرت خداشناسی است و در اعماق دلهای انسانها نهفته است و به هنگام بلاهای سخت، بیشتر از هر وقت دیگری بروز می‌کند. «الْقَیِّمُ»: استوار و پابرجا. راست و درست.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - خداوند، فراخوان پیامبر(ص) به رویکرد تمام عیار به دین اسلام (فأقم وجهک للدین حنیفًا) احتمال دارد «ال» در «الدین» عهد بوده و مراد از آن، اسلام باشد. لازم به گفتن است که مراد از «إقامه وجه» اقبال و روى آوردن به چیزى با تمام توجه و بدون نظر به چیز دیگر است.

۲ - رویکرد تمام عیار به دین خدا و مشغول نکردن خود به مشرکان هواپرستى که بر گمراهى خود پا مى فشارند، لازم است. (بل اتّبع الذین ظلموا ... فأقم وجهک للدین) «فا» در «فأقم» فصیحه و نتیجه گیرى از جمله محذوف است; یعنى: «حال که روشن شد که مشرکان، به دلیل هواپرستى شان، به خدا شرک مىورزند و هدایت ناپذیرند، تو، به آنان توجه نکن و تنها، به دین خدا متوجه باش.».

۳ - توجّه به آیات فراوان الهى، مقتضى روى آوردن به دین خدا است. (و من ءایته ... فأقم وجهک للدین حنیفًا) احتمال دارد «فا» در «فأقم» تفریع بر آیاتى باشد که در صدد اثبات یک تایى خداوند است.

۴ - لزوم توجّه همه جانبه و به دور از هرگونه انحراف و کجى به دین خداوند (فأقم وجهک للدین حنیفًا) بنابراین احتمال که «حنیفاً» حال براى ضمیر فاعلى «أقم» باشد، نکته بالا استفاده مى شود لازم به ذکر است که «حنف» مصدر «حنیف» به معناى «پرهیز از هرگونه تمایل به انحراف» است.

۵ - اسلام، دینى استوار و به دور از هرگونه انحراف و نادرستى است. (للدین حنیفًا ... ذلک الدین القیّم) بنابراین که «حنیفاً» حال براى «الدین» باشد، دلالت بر نکته یاد شده مى کند.

۶ - اسلام، دینى هماهنگ با فطرت و سرشت انسان ها است. (للدین حنیفًا فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها) بنابراین که نصب «فطرت» به خاطر بدلیت آن از «حنیف» و «حنیفاً» حال براى «الدین» باشند، نکته بالا قابل استفاده است.

۷ - لازم است که انسان ها، همواره به فطرت خویش پاى بند باشند. (فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها) نصب «فطرت» مى تواند به خاطر اغراء و تقدیر فعل «ألزموا» باشد; یعنى: «همواره ملازم فطرت باشید!».

۸ - انسان ها، در گرایش به دین توحیدى، سرشتى همگون دارند. (للدین حنیفًا فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها)

۹ - فطرت، امرى همگانى و تغییر ناپذیر است. (فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه)

۱۰ - فطرت انسان ها، ثابت و پایدار در نهاد آنان و تبدیل ناپذیر است. (فطرت اللّه ... لاتبدیل لخلق اللّه)

۱۱ - خداوند، انسان ها را با آفرینشى خاص و فطرتى واحد، آفریده است. (فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها) «فطرت»، مصدرى است که دلالت بر هیئت خاصى مى کند. از آن جا که «فطر» به معناى «ایجاد و آفریدن» آمده است، مصدر آن دلالت بر نوع خاصى از آفرینش او مى کند.

۱۲ - فطرت انسان ها، از انحراف و کجى به دور است. (للدین حنیفًا فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها) در صورتى که «حنیفاً» حال براى «الدین» و نصب «فطرت» به خاطر بدل بودن براى «حنیف» باشد، معلوم مى شود همان طور که دین الهى، دور از انحراف و کجى است، فطرت انسان نیز چنین است.

۱۳ - آنچه را که خداوند آفریده است، از حال خودشان، بیرون نخواهد برد و تبدیلى در آنها ایجاد نخواهد کرد. (لا تبدیل لخلق اللّه)

۱۴ - سنت خداوند درباره فطرت انسان ها، تغییرناپذیر است. (فطرت اللّه الّتى ... لا تبدیل لخلق اللّه) احتمال دارد «خلق» حاصل مصدر و به معناى «مخلوق» باشد و احتمال دارد مصدر و به معناى «آفریدن» باشد. بنابر احتمال دوم، مراد از این که «در آفریدن خداوند، تغییرى نیست»، نکته یاد شده است.

۱۵ - اسلام، دین پاینده و جاودان، براى همیشه تاریخ است. (ذلک الدین القیّم) «قیّم» صیغه مبالغه، به معناى «ثابت و استوار» است.(مفردات راغب).

۱۶ - ثبات و بقاى دین توحیدى، به خاطر هماهنگى آن با فطرت انسانى است. (فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها ... ذلک الدین القیّم) «ذلک» اشاره به دینى است که از هرگونه انحراف و کجى به دور بوده و مطابق با فطرت انسان ها است و خداوند، آنان را مأمور به رویگرد تمام عیار به سمت آن کرده است.

۱۷ - میان ایجاد تکوینى انسان ها و تشریع قوانینى براى آنان، هماهنگى کامل هست. (فأقم وجهک للدین حنیفًا فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه)

۱۸ - اکثریت مردم، به دین حقى که فطرت انسان ها با آن هماهنگ است، جاهل اند. (فطرت اللّه ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) متعلق «لایعلمون» در آیه نیامده است. احتمال دارد به قرینه ذکر دین فطرى (اسلام)، متعلق آن نکته اى باشد که در بالا آمده است.

۱۹ - صرف داشتن فطرت، براى یافتن دین حق و باور به آن، کافى نیست. (فأقم وجهک للدین حنیفًا فطرت اللّه ... و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) گویا «و لکنّ» براى دفع توهم است. آن توهّم، این است که «اگر دین حق، فطرى و مطابق با سرشت انسان ها است چرا برخى، از آن اعراض مى کنند؟». آیه، به آن توهّم اینگونه جواب مى دهد که براى پذیرش دین حق، آگاهى لازم است.

۲۰ - اکثر مشرکان، مردمانى نادان و جاهل اند. (و لکنّ أکثر الناس لایعلمون) احتمال دارد «ال» در «الناس» عهد بوده و مراد از آن، مشرکان باشد که در آیات پیش درباره آنها سخن گفته شده است.

روایات و احادیث

۲۱ - «عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه تعالى «فأقم وجهک للدین حنیفاً» قال: قم فى الصلاة و لاتلتفت یمیناً و لا شمالاً;[۱] از امام صادق(ع) درباره این سخن خداوند متعال «فأقم وجهک للدین حنیفاً» روایت شده است که فرمود: در حال نماز، ایستاده باش و به راست و چپ توجه نکن».

۲۲ - «عن أبى بصیر عن أبى عبداللّه(ع) قال: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ: «فأقم وجهک للدین حنیفاً» قال: أمره أن یقیم وجهه للقبلة لیس فیه شىء من عبادة الأوثان خالصاً مخلصاً;[۲] أبوبصیر گوید: از امام صادق(ع) درباره این سخن خداوند عزّوجلّ «فأقم وجهک للدین حنیفاً» سؤال کردم. فرمود: رسول اکرم(ص) را امر کرده است که روى خود را به طور خالص و بدون شرک و بت پرستى به سوى قبله کند».

۲۳ - «عن زرارة، قال: سألت أباعبداللّه(ع) عن قول اللّه عزّوجلّ «فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها» قال: فطرهم جمیعاً على التوحید;[۳] از زراره روایت شده که گفت: از امام صادق(ع) درباره این سخن خداى عزّوجلّ «فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها» سؤال کردم. فرمود: خدا، انسان ها را بر فطرت توحید آفریده است».

۲۴ - «عن زرارة، قال: قلت لأبى جعفر(ع) أصلحک اللّه! قول اللّه عزّوجلّ فى کتابه «فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها» قال: فطرهم على التوحید عندالمیثاق على معرفته أنّه ربّهم...;[۴] زراره گوید: به امام باقر(ع) گفتم: أصلحک الله! معناى این سخن خداى عزّوجلّ «فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها» چیست؟ فرمود: خدا، مردم را بر عقیده توحید آفرید، آنگاه که با آنان، پیمان بست که او را به پروردگارى خود بشناسند...».

۲۵ - «عن عبداللّه بن سنان، عن أبى عبداللّه(ع) قال: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ: «فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها» ما تلک الفطرة؟ قال: هى الإسلام...;[۵] عبداللّه بن سنان گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: «فطرتى را که خدا مى فرماید: «فطرت اللّه الّتى فطر الناس علیها» چیست؟ فرمود: آن فطرت، همان اسلام است (یعنى، تسلیم در برابر خدا)...».

۲۶ - «عن مسعدة، قال: ...قلت لأبى عبداللّه(ع) أفَضَلالاً کانوا قبل النبیین أم على هدًى؟ قال: لم یکونوا على هدًى کانوا على فطرة اللّه الّتى فطرهم علیها... و لم یکونوا لیهتدوا حتّى یهدیهم اللّه...;[۶] مسعده گوید: ... به امام صادق(ع) گفتم: آیا قبل از آمدن پیامبران، مردم، بر طریق ضلالت بودند یا هدایت؟ فرمود: بر طریق هدایت نبودند. بلکه بر فطرتى بودند که خداوند، آنها را بر آن آفریده بود ... آنان، چنان نبودند که خودشان به هدایت دست یابند، مگر آنکه خدا هدایت شان مى کرد».

۲۷ - «عن بعض أصحابنا عن أحدهما قال: إنّ اللّه قضى الإختلاف على خلقه و کان أمراً قد قضاه فى علمه کما قضى على الأُمم من قبلکم و هى السنن و الأمثال یجرى على الناس، فجرت علینا کما جَرَت على الذین من قبلنا، و قول اللّه حقّ. قال اللّه: ...لاتبدیل...;[۷] از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: خداوند، در بین خلق، اختلاف را حتمى کرد و این امرى بود که در علم الهى بود. همان گونه که درباره امت هاى پیشین شما بود. آن، سنت ها و مثال هایى است که در میان مردم جارى است و بر ما نیز جارى است و سخن خداوند حق است که مى فرماید: ... لاتبدیل لخلق اللّه... .».

موضوعات مرتبط

  • ادیان آسمانى: بقاى ادیان آسمانى ۱۶
  • اسلام: جاودانگى اسلام ۱۵; حنیف بودن اسلام ۵; دعوت به اسلام ۱; فطریت اسلام ۶، ۲۵
  • اکثریت: جهل اکثریت ۱۸
  • انسان: تفاوت انسان ها ۲۷; خلقت انسان ۱۱; فطرت انسان ۶، ۸، ۱۱، ۱۲، ۱۴، ۱۶، ۱۸، ۱۹، ۲۳، ۲۴، ۲۶; فطریات انسان ۲۵
  • تکوین: تکوین و تشریع ۱۷
  • توحید: فطریت توحید ۸، ۲۳، ۲۴
  • خدا: افعال خدا ۱۱; دعوتهاى خدا ۱; سنتهاى خدا ۱۴
  • دین: دین حنیف ۵; فطریت دین ۱۶، ۱۸
  • ذکر: ذکر آیات خدا ۳
  • فطرت: تغییرناپذیرى فطرت ۹، ۱۰، ۱۴; حنیفیت فطرت ۱۲; عمومیت فطرت ۹، ۱۱; ملازمت با فطرت ۷; نقش فطرت ۱۹
  • قبله: توجه به قبله ۲۲
  • گرایشها: اهمیت گرایش به دین ۲; عوامل گرایش به دین ۳; گرایش به دین ۲، ۳، ۴
  • محمد(ص): دعوت از محمد(ص) ۱
  • مشرکان: اصرار مشرکان بر گمراهى ۲; اعراض از مشرکان ۲; جهل اکثریت مشرکان ۲۰
  • موجودات: تغییرناپذیرى موجودات ۱۳
  • نماز: آداب نماز ۲۱
  • هدایت: منشأ هدایت ۲۶

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۱۵۵; نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۸۲، ح ۵۰.
  2. تهذیب الأحکام، ج ۲، ص ۴۳، ح ۱ (مسلسل ۱۳۳- ); نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۸۲، ح ۵۲.
  3. کافى، ج ۲، ص ۱۲، ح ۳; نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۸۲- ، ح ۵۵ و ۵۷ و ۶۱ و ۶۲.
  4. توحید صدوق، ص ۳۳۰، ب ۵۳، ح ۸; تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۶۲، ح ۱۵ و ۱۸.
  5. کافى، ج ۲، ص ۱۲، ح ۲; نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۸۲- ، ح ۵۴.
  6. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۰۴، ح ۳۰۹; نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۸۵، ح ۶۹.
  7. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۳۰۷، ح ۱۳۴; بحارالأنوار، ج ۲۸، ص ۲۳۰، ح ۱۶.