البقرة ١٧٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۴۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولی) آن کس که مجبور شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست؛ (و می‌تواند برای حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است.

او تنها [گوشت‌] مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام ذبحش‌] نام غير خدا بر آن برده شده بر شما حرام كرده است، و هر كه [به خوردن آنها] ناچار شد، بى‌آن كه قصد نافرمانى يا تجاوز داشته باشد گناهى بر او نيست [كه‌] خدا بخشنده‌ى مهربان است
[خداوند،] تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام سر بريدن‌] نام غير خدا بر آن برده شده، بر شما حرام گردانيده است. [ولى‌] كسى كه [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.
به تحقیق، خدا حرام گردانید بر شما مردار و خون و گوشت خوک را و آنچه را که به اسم غیر خدا کشته باشند، پس هر کس که به خوردن آنها محتاج و مضطر شود در صورتی که به آن تمایل نداشته و (از اندازه رمق) تجاوز نکند گناهی بر او نخواهد بود (که به قدر احتیاج صرف کند که) محققا خدا آمرزنده و مهربان است.
جز این نیست که خدا [برای مصون ماندن شما از زیان های جسمی و روحی] مردار و خون و گوشت خوک و حیوانی را که [هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده، بر شما حرام کرده. پس کسی که [برای نجات جانش از خطر] به خوردن آنها ناچار شود، در حالی که خواهان لذت نباشد و از حدّ لازم تجاوز نکند، گناهی بر او نیست؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
جز اين نيست كه مردار را و خون را و گوشت خوك را و آنچه را كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آن بخوانند، بر شما حرام كرد. اما كسى كه ناچار شود هرگاه كه بى‌ميلى جويد و از حد نگذراند، گناهى مرتكب نشده است، كه خدا آمرزنده و بخشاينده است.
[بدانید که خداوند] بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نامی جز نام خدا به هنگام ذبحش برده باشند، حرام کرده است، اما اگر کسی درمانده شود، و تجاوز کار و زیاده‌خواه نباشد [و از آنها بخورد] گناهی بر او نیست، چرا که خداوند آمرزگار مهربان است‌
جز اين نيست كه مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام كشتن‌] نام غير خدا بر آن خوانده شده بر شما حرام كرده است و هر كه [به خوردن اينها] ناچار شود در حالى كه نه ستمكار و سركش باشد و نه از حدّ گذرنده، گناهى بر او نيست، كه خدا آمرزگار و مهربان است.
(آنچه را که مشرکان و یهودیان و دیگران حرام می‌دانند، حرام نیست، بلکه خداوند) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیرخدا (به هنگام ذبح) بر آن گفته شده باشد (و به نام بتان و شبیه آنها سر بریده شود) بر شما حرام کرده است. ولی آن کس که مجبور شود (به خاطر حفظ جان از آن اشیاء حرام بخورد) در صورتی که علاقه‌مند (به خوردن و لذّت بردن از چنین چیزهائی نبوده) و متجاوز (از حدّ سدّجوع هم) نباشد، گناهی بر او نیست. بی‌گمان خداوند بخشنده و مهربان است.
(خدا) تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام کشتنش) برای غیر خدا به آن ندا داده شده، بر شما حرام گردانیده است. پس هرکس بی‌اختیار ناچار شود، حال آنکه ظالمانه گِردش نپوید، بر او گناهی نیست. همانا خدا بسی پوشنده‌‌ی رحمتگر بر ویژگان است.
جز این نیست حرام کرد بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را برده شده است بر آن نام جز خدا پس اگر کسی ناچار شود نه ستم‌کننده و نه تجاوزکننده نیست گناهی بر او همانا خداوند است آمرزنده مهربان‌


البقرة ١٧٢ آیه ١٧٣ البقرة ١٧٤
سوره : سوره البقرة
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمَیْتَةَ»: مردار. «الدَّمَ»: خون. «لَحْمَ»: گوشت. «الْخِنزِیرِ»: خوک. «مَآ أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ»: آنچه به نام چیزی جز خدا ذبح شود. از قبیل: به نام لات، به نام عزّی، به نام فلان. یعنی مقصود از ذبح آن حیوان تقرّب به غیر خدا باشد. «أُهِلَّ»: از مصدر (إهلال) به معنی صدا بلندکردن. «اُضْطُرَّ»: وادار گردید. مجبور شد. «بَاغٍ»: خواستار و علاقه‌مند. «عَادٍ»: متجاوز از اندازه ضرورت. «غَیْرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ»: نه طالب و راغب آن باشد و نه از حد ضرورت تجاوز کند. واژه (غَیْرَ) حال ضمیر مستتر در فعل (أُضْطُرَّ) است. «إِثْمَ»: گناه.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - خوردن مردار، خون، گوشت خوک و حیوانى که به نام غیر خدا ذبح شده، حرام است. (إنما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما أهل به لغیر اللّه) «اهلال» (مصدر أهلّ) به معناى بلند کردن صداست و مقصود از آن در آیه - چنانچه اهل تفسیر برآنند - نام بردن است و لام در «لغیر اللّه» براى تعدیه مى باشد. بنابراین «ما أهل به لغیر اللّه»; یعنى، حیوانى که [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر او برده شود.

۲ - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار، خون، گوشت خوک و ذبیحه اى که نام غیر خدا بر او برده شده، حلال است. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه)

۳ - مردار، خون، گوشت خوک و حیوانى که براى بتها ذبح شود، یا به نام غیر خدا سر بریده شود، از خوراکیهاى خبیث و پلید هستند. (کلوا من طیبت ... إنما حرم علیکم المیتة ... و ما أهل به لغیر اللّه)

۴ - مشرکان ذبایحى را براى بتها و به نام آنها قربانى مى کردند. (و ما أهل به لغیر اللّه) آوردن فعل ماضى «أهل» حکایت از وقوع ذبح براى غیر خدا و به نام غیر او داشته و به ذبح حیوانات براى بتها و به نام آنها - که در جاهلیت مرسوم بوده - اشاره دارد.

۵ - مبارزه اسلام با مظاهر شرک و بت پرستى (إنما حرم ... و ما أهل به لغیر اللّه)

۶ - ارتکاب محرمات در حال اضطرار، گناه و معصیت محسوب نمى شود. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه)

۷ - کسانى که در حال ستمکارى و تجاوزگرى به ارتکاب محرمات اضطرار پیدا کنند، حکم مضطر (جواز استفاده از محرمات) را ندارند. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه) «غیر باغ و لاعاد» (در صورتى که ستمکار و تجاوزگر نباشد) حال براى نایب فاعل «اضطر» است و لذا موضوع حکم مذکور; یعنى، «فلا إثم علیه» را به مضطرى مقید مى کند که در طریق ستم و تجاوز مضطر نشده باشد.

۸ - کسانى که در حال ستمگرى و تجاوز از محرمات استفاده کنند - هر چند استفاده آنان به خاطر اضطرار باشد - گنهکارند. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

۹ - خداوند، غفور (آمرزنده) و رحیم (مهربان) است. (إن اللّه غفور رحیم)

۱۰ - بقاى ملاک حرمت در محرمات، هر چند آدمى به بهره گیرى از آنها اضطرار پیدا کند. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم) توصیف خداوند به وصف غفور (آمرزنده گناه) - پس از تجویز ارتکاب محرمات در حال اضطرار - گویاى این است که: ملاک حرمت محرمات حتى در حال اضطرار باقى است. (المیزان)

۱۱ - تجویز ارتکاب محرمات در حال اضطرار، برخاسته از رحمت خداوند است. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم)

۱۲ - گنهکار نشمردن کسانى که در حال اضطرار از محرمات بهره مى گیرند، پرتوى از مغفرت الهى است. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم)

۱۳ - کسانى که به بهره گیرى از محرمات اضطرار پیدا کرده اند، نباید بیش از مقدار ضرورت استفاده کنند. * (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که متعلق «غیر باغ و لاعاد» کلمه اى همانند «فى أکل المیتة و ...» باشد. بر این مبنا جمله «فمن اضطر ...» چنین معنا مى شود: کسى که به بهره گیرى از مردار و ... اضطرار پیدا کرد - به شرط اینکه در استفاده از آن تجاوز و ستم نکند - بر او گناهى نیست.

۱۴ - انعطاف پذیرى احکام و قوانین دین و ملاحظه ضرورتها در تشریع آن قوانین (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

۱۵ - انعطاف پذیرى احکام و تکالیف دین پرتوى از رحمت الهى است. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه إن اللّه غفور رحیم)

۱۶ - قانون گذاران باید به هنگام وضع قوانین، حالت ضرورت را ملاحظه کرده و احکام ویژه اى براى آن وضع کنند. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

۱۷ - کسانى که با اختیار، خود را به اضطرار اندازند، حکم مضطر را نخواهند داشت. (فمن اضطر ... فلا إثم علیه) مجهول آوردن فعل «اضطر» مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

۱۸ - تشریع احکام و حلال شمردن یا حرام دانستن استفاده از امکانات، به دست خداوند است. (کلوا من طیبت ... إنما حرم علیکم المیتة و الدم ... فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه)

روایات و احادیث

۱۹ - «عن ابى عبداللّه (ع) فى قول اللّه عز و جل: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» قال: الباغى الذى یخرج على الأمام و العادى: الذى یقطع الطریق لایحل لهما المیتة ...;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند که فرموده: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» روایت شده است: مراد از باغى کسى است که علیه امام [حق] خروج کرده و مراد از عادى کسى است که راهزنى مى کند که در [حال اضطرار هم] خوردن مردار بر آنان حلال نیست ... ».

۲۰ - «عبدالعظیم بن عبداللّه الحسنى، عن ابى جعفر(ع) محمّد بن على الرضا(ع) قال: سألته ... یابن رسول اللّه! ما معنى قوله عز و جل « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه» قال: العادى السارق و الباغى یبغى الصید بطراً أو لهواً لالیعود به على عیاله;[۲] عبدالعظیم حسنى گوید: از امام جواد(ع) از معناى «باغى» و «عادى» در آیه فوق پرسیدم، امام فرمودند: عادى; یعنى، دزد و باغى کسى است که به خاطر خوش گذرانى یا سرگرمى به شکار مى رود نه براى انتفاع خانواده خود».

۲۱ - «محمّد بن اسماعیل رفع الى ابى عبداللّه(ع) فى قوله: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» قال: الباغى الظالم، و العادى الغاصب;[۳] از امام صادق(ع) درباره «فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» روایت شده است: مراد از «باغى» ظالم و از «عادى» غاصب است».

۲۲ - محمّد بن مسلم گوید: «سألت أباعبداللّه(ع) عن الرجل و المرأة یذهب بصره فیأتیه الأطباء فیقولون: نداویک شهراً أو اربعین لیلة مستلقیاً کذلک یصلى؟ فرخص فى ذلک، و قال: فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا اثم علیه;[۴] از امام صادق(ع) درباره زن یا مردى که دید چشم آنان از دست رفته سؤال کردم که پزشکان به او گفته اند: تو را درمان مى کنیم به شرطى که یک ماه یا چهل روز به پشت بخوابى، آیا او همان طور که خوابیده است نماز بخواند؟ امام اجازه داد همان طور نماز بخواند و فرمود: « فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلا إثم علیه».

۲۳ - «محمّد بن عذافر عن بعض رجاله عن ابى جعفر(ع) قال قلت له لم حرم اللّه عزو جل الخمر و المیتة و الدم و لحم الخنزیر؟ فقال: ان اللّه تبارک و تعالى ... خلق الخلق ... و علم ما یضرهم فنهاهم عنه و حرمه علیهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لایقوم بدنه إلا به فأمره أن ینال منه بقدر البلغة لاغیر ذلک ...;[۵] امام باقر(ع) در پاسخ از علت حرمت خمر، مردار، خون و گوشت خوک فرمودند: خداوند انسانها را آفرید ... و مى دانست چه چیزى موجب ضرر و زیان آنان است و آنان را از آن نهى نموده و برایشان حرام کرده است، سپس براى مضطر در وقتى که بدن او به آن نیاز پیدا کرده، حلال شمرده است که به اندازه کفاف بخورد نه بیشتر از آن ... ».

۲۴ - از امام صادق(ع) روایت شده است: «عشرة اشیاء من المیتة ذکیة: العظم و الشعر، و الصوف و الریش و القرن و الحافر و البیض و الانفخة و اللبن و السن;[۶] ده چیز از مردار که عبارتند از: استخوان، مو، پشم، پر، شاخ، سم، تخم پرنده، مایه پنیر، شیر و دندانها پاک و قابل استفاده است».

۲۵ - امام رضا(ع) در جواب مسائل محمّد بن سنان (در بیان فلسفه احکام) نوشته است: «... و حرم ما اهل لغیر اللّه به ... و لئلا یسوى بین ما تقرب به الیه و بین ما جعل عبادة للشیاطین و الأوثان، لأن فى تسمیة اللّه عز و جل الأقرار بربوبیته و توحیده و ما فى الاهلال لغیر اللّه من الشرک به و التقرب به إلى غیره ...;[۷] ... خداوند، ذبیحه اى را که هنگام ذبح، نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام کرده است تا اینکه یکسان نباشد آنچه براى خدا قربانى مى کنند و آنچه عبادت شیاطین و بتها قرار مى گیرد; چون در نام بردن خداوند عز و جل در موقع ذبح، اعتراف به ربوبیت خدا و توحید اوست و در نام بردن غیر خدا شرک به خدا و نزدیک شدن به غیر اوست ... ».

موضوعات مرتبط

  • احکام: ۱، ۲، ۷، ۱۰، ۱۳، ۲۲، ۲۴ احکام ثانوى ۲; انعطاف پذیرى احکام ۱۴، ۱۵; تشریع احکام اضطرارى ۱۶; تشریع احکام ثانوى ۱۶; توقیفیت احکام ۱۸; فلسفه احکام ۲۳، ۲۵; منشأ احکام اضطرارى ۱۱، ۲۲، ۲۳; منشأ تشریع احکام ۱۸
  • اسماء و صفات: رحیم ۹; غفور ۹
  • اضطرار: احکام اضطرار ۲، ۷، ۱۰، ۱۳، ۱۷، ۲۲، ۲۳; استفاده از محرمات در اضطرار ۲، ۶، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳; اضطرار باغى ۷، ۸; اضطرار متجاوز ۷، ۸; حکم ایجاد اضطرار ۱۷; شرایط اضطرار ۱۷; مراد از باغى در اضطرار ۱۹، ۲۰، ۲۱; مراد از عادى در اضطرار ۱۹، ۲۰، ۲۱; ملاک حرمت در اضطرار ۱۰
  • اقرار: اقرار به ربوبیت خدا ۲۵
  • بت پرستى: مبارزه با بت پرستى ۵
  • بتها: خباثت قربانى بتها ۳; قربانى بتها ۴
  • بیمار: احکام بیمار ۲۲
  • خدا: مظاهر آمرزش خدا ۱۲; مظاهر رحمت خدا ۱۱، ۱۵
  • خمر: فلسفه حرمت خمر ۲۳
  • خوردنیها: احکام خوردنیها ۱، ۲; خوردنیهاى خبیث ۳
  • خوک: حرمت گوشت خوک ۱; خباثت خوک ۳; خوردن خوک ۲; فلسفه حرمت گوشت خوک ۲۳
  • خون: حرمت خوردن خون ۱; خباثت خون ۳; خوردن خون ۲; فلسفه حرمت خون ۲۳
  • دین: دین و مقتضیات ۱۴
  • ذبح: بسمله در ذبح ۲۵
  • ذبیحه: حرمت ذبیحه بى بسمله ۱; خباثت ذبیحه بى بسمله ۳; ذبیحه بى بسمله ۲، ۲۵; فلسفه حرمت ذبیحه حرام ۲۵
  • رهبران: قیام علیه رهبران حق ۱۹
  • شرک: مبارزه با شرک ۵
  • صید: صید تفریحى ۲۰
  • قانونگذارى: شرایط قانونگذارى ۱۴، ۱۶; منشأ قانونگذارى ۱۸
  • قانون: ویژگیهاى قوانین دینى ۱۴
  • گناهکاران: ۸
  • محرمات: ۱ گناه ارتکاب محرمات ۸; محرمات بى گناه ۶
  • مردار: اجزاى پاک مردار ۲۴; احکام مردار ۲۴; حرمت خوردن مردار ۱; خباثت مردار ۳; خوردن مردار ۲; فلسفه حرمت مردار ۲۳
  • مشرکان: قربانى مشرکان ۴

منابع

  1. معانى الأخبار ص ۲۱۳، ح ۱; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۱۵۵، ح ۵۰۳.
  2. من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۱۷، ح ۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۴، ح ۵۰۱.
  3. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۷۴، ح ۱۵۱; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۷۴، ح ۳.
  4. کافى، ج ۳، ص ۴۱۰، ح ۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۴- ، ح ۵۰۰.
  5. علل الشرایع، ص ۴۸۳، ح ۲; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۱۵۳، ح ۴۹۷.
  6. خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۳۴، ح ۱۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۴، ح ۴۹۸.
  7. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۹۳، ح ۱، باب ۳۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۳، ح ۴۹۶.