الأعراف ١٨٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۵:۱۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

بگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غیب و اسرار نهان نیز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده کند؛) و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم می‌کردم، و هیچ بدی (و زیانی) به من نمی‌رسید؛ من فقط بیم‌دهنده و بشارت‌دهنده‌ام برای گروهی که ایمان می‌آورند! (و آماده پذیرش حقند)

بگو: من مالك سود و زيان خود نيستم، مگر آنچه خدا خواسته باشد، و اگر غيب مى‌دانستم سود فراوانى مى‌اندوختم و هيچ زيانى به من نمى‌رسيد. من صرفا براى قومى كه ايمان مى‌آورند بيم‌رسان و بشارت دهنده‌ام
بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مى‌دانستم قطعاً خير بيشترى مى‌اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‌رسيد. من جز بيم‌دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‌آورند، نيستم.»
بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب (جز آنچه به وحی می‌دانم) آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه می‌افزودم و هیچ‌گاه زیان و رنج نمی‌دیدم، من نیستم مگر رسولی ترساننده، و بشارت دهنده گروهی که اهل ایمانند.
بگو: من قدرتِ [جلبِ] سودی و [دفعِ] زیانی را از خود ندارم جز آنچه خدا خواهد، و [غیب هم نمی دانم] اگر غیب می دانستم، یقیناً برای خود ازهر خیری فراوان و بسیار فراهم می کردم وهیچ گزند وآسیبی به من نمی رسید؛ من فقط برای گروهی که ایمان می آورند، بیم دهنده و مژده رسانم.
بگو: من مالك سود و زيان خود نيستم، مگر آنچه خدا بخواهد. و اگر علم غيب مى‌دانستم بر خير خود بسى مى‌افزودم و هيچ شرى به من نمى‌رسيد. من كسى جز بيم‌دهنده و مژده‌دهنده‌اى براى مؤمنان نيستم.
بگو که برای خود اختیار سود و زیانی ندارم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر غیب می‌دانستم خیر فراوان برای خود کسب می‌کردم و هیچ ناگواری به من نمی‌رسید، من کسی جز هشداردهنده و مژده‌آور اهل ایمان نیستم‌
بگو: من مالك هيچ سود و زيانى براى خويش نيستم- من براى خود جلب سود و دفع زيان نتوانم- مگر آنچه خداى خواهد، و اگر غيب مى‌دانستم هر آينه نيكى و خواسته بسيار گرد مى‌كردم، و هيچ بدى و گزندى به من نمى‌رسيد. من جز بيم‌دهنده و نويدرسانى براى مردمى كه ايمان بياورند نيستم.
بگو: من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و (از راه لطف بر جلب نفع یا دفع شرّ، مالک و مقتدرم گرداند.) اگر غیب می‌دانستم، قطعاً منافع فراوانی نصیب خود می‌کردم (چرا که با اسباب آن آشنا بودم) و اصلاً شرّ و بلا به من نمی‌رسید (چرا که از موجبات آن آگاه بودم. حال که از اسباب خیرات و برکات و از موجبات آفات و مضرّات بی‌خبرم، چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود؟). من کسی جز بیم‌دهنده و مژده‌دهنده‌ی مؤمنان (به عذاب و ثواب یزدان) نمی‌باشم.
بگو: «برای خودم سود و زیانی در توان ندارم، جز آنچه خدا خواسته، و اگر غیب می‌دانستم، به راستی از خیر فزونی بر می‌گرفتم و بدی به من نمی‌رسید. من جز هشداردهنده و بشارت‌دهنده‌ای - برای گروهی که ایمان می‌آورند - نیستم.»
بگو دارا نیستم برای خویشتن سود و نه زیانی جز آنچه خدا خواهد و اگر دانای ناپیدا می‌بودم هر آینه فراوان می‌گرفتم از خوبی و به من نمی‌رسید بدی نیستم من مگر بیم‌دهنده و نویددهنده برای گروهی که ایمان آرند


الأعراف ١٨٧ آیه ١٨٨ الأعراف ١٨٩
سوره : سوره الأعراف
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لاَسْتَکْثَرْتُ»: حتماً افزون‌طلبی می‌کردم. خیلی فراهم می‌آوردم.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- انسانها، حتى پیامبران، بجز در سایه مشیت خدا، نه بر جلب منفعت توانایى دارند و نه بر دفع ضرر (قل لاأملک لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه) «ملک» به معناى توانایى و تمکن داشتن است. کلمه «لنفسى» مى تواند قرینه بر این باشد که مراد از توانایى بر منفعت، توان جلب منفعت، و مقصود از تمکن بر ضرر، توانایى بر دفع ضرر است.

۲- انسانها در صورت مشیت الهى، توانا بر جلب منفعت و یا دفع ضرر از خویش خواهند شد. (قل لاأملک لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه) برداشت فوق بر این اساس است که مراد از «ما» موصوله در «إلا ما شاء اللّه» تمکن بر نفع و ضرر باشد. بر این مبنا استثنا، استثناى متصل است و معناى آیه چنین مى شود: من توانایى بر نفع و ضرر خویش ندارم، مگر خداوند به من توانایى بخشد.

۳- تنها سود و زیانى که مشیت الهى بر انجام آن باشد، تحقق مى یابد. (قل لاأملک لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه) برداشت فوق بر این اساس است که مراد از «ما» در «إلا ما شاء اللّه» نفع و ضرر باشد، نه تمکن بر آن. بر این مبنا آیه چنین معنا مى شود من تمکنى بر نفع و ضرر خویش ندارم، ولى نفع و ضررى که خداوند بخواهد به من خواهد رسید.

۴- انسانها، حتى پیامبران، ناتوان از شناسایى سود و زیان خویش هستند. (قل لاأملک لنفسى نفعا و لا ضرا) با توجه به آیه قبل که آگاهى پیامبر(ص) را از زمان قیامت نفى مى کرد و نیز جمله بعد که درباره آگاهى نداشتن پیامبر(ص) از غیب است مى توان گفت جمله «لاأملک ... » ناظر به تمکن علمى به نفع و ضرر نیز مى باشد. بنابراین «لاأملک» اشاره به این معنا نیز دارد که انسان ناتوان از شناسایى منافع و مضار خویش است.

۵- آدمى تنها به خواست خداوند به سود و زیان خویش آگاه مى شود. (قل لاأملک لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه)

۶- خداوند و مشیت او حاکم بر امور انسانها و تمامى هستى (قل لاأملک لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه)

۷- برخى از مردم عصر بعثت، پیامبر(ص) را به امور غیبى آگاه مى پنداشتند. (لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر)

۸- انسانها، حتى پیامبران، آگاه به امور غیبى جهان نیستند. (و لو کنت أعلم الغیب)

۹- عدم دستیابى پیامبر(ص) به منافع بسیار و بروز مشکلات و سختیها در زندگانى وى، نشانه آگاه نبودنش به غیبها و امور نهانى است. (و لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر) «استکثار» (مصدر استکثرت) هنگامى که پس از آن «من» آورده شود، به معناى زیاد برداشت کردن و فراوان به دست آوردن است. بنابراین «استکثرت من الخیر»، یعنى منافع بسیارى را برداشت مى کردم و به دست مى آوردم.

۱۰- پیامبر(ص) از جانب خدا مأمور بود تا وابسته بودن توانش را به مشیت خدا و آگاه نبودنش را به امور غیبى به مردم اعلام کند. (قل لاأملک ... و لو کنت أعلم الغیب)

۱۱- علم، زمینه ساز رفاه و آسایش و دور ماندن از ضررها و سختیها (لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنى السوء)

۱۲- جهل، زمینه ساز روى آورى زیانها و مشکلات در زندگانى آدمى است. (لو کنت أعلم الغیب ... ما مسنى السوء)

۱۳- پیامبر(ص) در چگونگى استدلال بر حقایق و معارف دین تابع وحى و تعلیم خداوند بود. (قل لاأملک لنفسى نفعا ... و لو کنت أعلم الغیب) آیه شریفه استدلالى است براى زدایش این توهم که، پیامبر(ص) عالم به غیب است و زمان برپایى قیامت را مى داند. شروع آیه با کلمه «قل» به این نکته اشاره دارد که پیامبر حتى در تبیین استدلال تابع وحى است و چگونگى استدلال را از خداوند فرامى گیرد.

۱۴- زمان برپایى قیامت از امور غیبى است. (لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر) پیامبر(ص) در پاسخ کسانى که مى پنداشتند او به زمان برپایى قیامت آگاهى دارد، با جمله «لو کنت أعلم الغیب ... » بیان مى دارد که من عالم به غیب نیستم ; یعنى زمان برپایى قیامت از امور غیبى جهان است.

۱۵- زندگانى پیامبر(ص)، مانند دیگر انسانها، آمیخته با رنج و سختى بود. (و ما مسنى السوء)

۱۶- انذار مردم و آگاه ساختن آنان از عاقبت شوم کفرپیشگان، از وظایف اساسى پیامبر(ص) (إن أنا إلا نذیر) لام در «لقوم» هم مى تواند «لام» تقویت باشد و هم مى تواند «لام» انتفاع گرفته شود. بر اساس احتمال اول «قوم» مفعول براى «نذیر و بشیر» خواهد بود و مفاد آیه این است که پیامبر(ص) مؤمنان را انذار خواهد کرد و به آنان بشارت خواهد داد. و بر اساس دومین احتمال مفعول «نذیر و بشیر» همه مردم هستند و «لقوم یؤمنون» بیان مى دارد که تنها مؤمنان از انذارها و بشارتها بهره مند مى شوند.

۱۷- بشارت دادن به مردم و آگاه ساختن آنان از فرجام مبارک اهل ایمان، از وظایف اساسى پیامبر(ص) (إن أنا إلا نذیر و بشیر)

۱۸- تنها مؤمنان و دارندگان روحیه باور و تصدیق، تأثیرپذیر از انذار و بشارت انبیا و بهره مند از پیامهاى ایشان خواهند بود. (إن أنا إلا نذیر و بشیر لقوم یؤمنون)

۱۹- برخى از مردم عصر بعثت پیامبرى و نبوت را مستلزم آگاهى به امور غیبى مى پنداشتند. (لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر ... إن أنا إلا نذیر) حصر در جمله «إن أنا ... » ناظر به پندارهایى است که مردم درباره پیامبر(ص) داشتند که از جمله آنها عالم بودن پیامبر(ص) به امور غیبى است. جمله «إن أنا ... » بیان مى دارد که او تنها نذیر و بشیر است ; یعنى عالم به غیب بودن، لازمه پیامبرى نیست.

روایات و احادیث

۲۰- عن أبى عبداللّه(ع): ... إن اللّه تعالى یقول: «و لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنى السوء» یعنى الفقر.[۱] از امام صادق(ع) روایت شده که پس از تلاوت آیه «و لو کنت أعلم الغیب ... » فرمود: مراد از «سوء» در این آیه، فقر است.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۶ ; غیب آفرینش ۸
  • امور: غیبى ۱۴
  • انبیا: انذارهاى انبیا ۱۸ ; بشارتهاى انبیا ۱۸ ; ضعف انبیا ۱، ۴ ; علم غیب انبیا ۸ ; محدودیت علم انبیا ۸
  • انذار: شرایط تأثیر انذار ۱۸
  • انسان: حاکم انسان ها ۶ ; جهل انسان ۸ ; ضعف انسان ۱، ۴ ; قدرت انسان ۲
  • بشارت: شرایط تأثیر بشارت ۱۸
  • جهل: آثار جهل ۱۲
  • حق پذیرى: روحیه حق پذیرى ۱۸
  • خدا: حاکمیت خدا ۶ ; مشیت خدا ۱، ۲، ۳، ۵، ۶، ۱۰
  • رفاه: زمینه رفاه ۱۱
  • زیان: زمینه زیان ۱۲
  • سختى: زمینه سختى ۱۲ ; عوامل تسهیل سختى ۱۱
  • ضرر: تشخیص ضرر ۴، ۵ ; دفع ضرر ۱، ۲ ; عوامل دفع ضرر ۱۱ ; منشأ ضرر ۳
  • علم: آثار علم ۱۱
  • علم غیب: اهمیت علم غیب ۱۹
  • فرجام: شوم ۱۶ ; فرجام مبارک ۱۷
  • قیامت: وقت برپایى قیامت ۱۴
  • کافران: فرجام کافران ۱۶
  • مؤمنان: حق پذیرى مؤمنان ۱۸ ; فرجام مؤمنان ۱۷
  • محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۱۶ ; بشارتهاى محمد(ص) ۱۷ ; زندگى محمد(ص) ۱۵ ; سیره تبلیغى محمد(ص) ۱۳ ; علم غیب محمد(ص) ۷، ۹، ۱۰ ; قدرت محمد(ص) ۱۰ ; محدودیت علم محمد(ص) ۹، ۱۰ ; محمد(ص) و وحى ۱۳ ; مسؤولیت محمد(ص) ۱۰، ۱۶، ۱۷ ; مشکلات محمد(ص) ۹، ۱۵
  • مردم: عقیده مردم صدر اسلام ۷، ۱۹
  • منفعت: تشخیص منفعت ۴، ۵ ; جلب منفعت ۱، ۲ ; شرایط جلب منفعت ۳
  • نبوت: شرایط نبوت ۱۹
  • وحى: نقش وحى ۱۳

منابع

  1. معانى الاخبار، ص ۱۷۲، ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۰۷، ح ۳۹۵.