۱۴٬۲۹۷
ویرایش
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
==سخن گفتن حضرت عيسى «ع»، در گهواره با مردم== | ==سخن گفتن حضرت عيسى «ع»، در گهواره با مردم== | ||
«'''قَالَ إِنى عَبْدُاللَّهِ | «'''قَالَ إِنى عَبْدُاللَّهِ آتَانی الْكِتَابَ وَ جَعَلَنى نَبِيًّا'''»: | ||
از | از اين جا پاسخ عيسى «عليه السلام» شروع مى شود و آن جناب، اصلا متعرض مسأله ولادتش نشد. با اين كه همه مشكل مردم از آن بود، و اين، بدان جهت است كه سخن گفتن كودك مولود، معجزه اى است كه هر چه بگويد، جاى ترديدى نمى گذارد در اين كه حق است. چون معجزه اى است. مخصوصا با در نظر گرفتن اين كه در آخر گفتارش بر خود سلام كرد. يعنى بر نزاهت و ايمنی اش از هر قذارت و خباثتى شهادت داده و از پاكى و طهارت مولدش خبر داد. | ||
عيسى | عيسى «عليه السلام»، سخن خود را با جملۀ «إنّى عَبدُ اللّه» آغاز نمود، تا به عبوديت خود براى خدا اعتراف نموده، از غلوّ غلوكنندگان جلوگيرى كند و حجت را بر آنان تمام سازد. همچنان كه در آخر كلامش گفت: «وَ إنَّ اللّهَ رَبِّى وَ رَبُّكُم فَاعبُدُوه». | ||
و در | و در جملۀ «آتَانِىَ الكِتَاب» از دادن خدا كتاب را به او خبر داد، و ظاهرا مقصود از آن، همان «انجيل» است. و در جملۀ «وَ جَعَلَنِى نَبِيّاً» به نبوت خود اعلام فرمود كه ما در مباحث نبوت، در جزء دوم اين كتاب، فرق ميان «نبوت» و «رسالت» را بيان كرديم، و با در نظر گرفتن آن بيان، معلوم مى شود كه عيسى «عليه السلام» در آن روز، تنها «نبى» بوده، و بعدها خداوند او را به «رسالت» برگزيده، و از ظاهر كلامش بر مى آيد كه در همان روز، كتاب و نبوت داده شده، نه اين كه بخواهد از آينده خبر دهد. | ||
«'''وَ جَعَلَنى مُبَارَكاً أَيْنَ مَا | «'''وَ جَعَلَنى مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ وَ أَوْصانِى بِالصّلَوةِ وَ الزَّكوةِ مَا دُمْتُ حَيًّا'''»: | ||
معناى | معناى «مبارك بودنش هرجا كه باشد»، اين است كه محل براى هر بركتى باشد. و «بركت»، به معناى نموّ خير است. يعنى او براى مردم منافع بسيار دارد. علم نافع به ايشان مى آموزد، و به عمل صالح دعوتشان مى كند، و به ادبى پاكيزه تر، تربيتشان مى كند. و كور و پيس را شفا داده، اقويا را اصلاح و ضعفا را تقويت و يارى مى كند. | ||
جملۀ «وَ أوصَانِى بِالصّلَوة وَ الزّكَوة...»، اشاره به اين است كه در شريعت او نماز و زكات تشريع شده، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۲ </center> | ||
و | و «نماز»، عبارت است از توجه بندگى مخصوص به سوى خداى سبحان. و «زكات»، عبارت است از انفاق مالى، و اين دو حكم، در بيش از بيست جاى قرآن، قرين هم ذكر شده. بنابراين، ديگر به گفتۀ آن كسى كه گفته مراد از «زكات»، تزكيه نفس و تطهير آن است، نه واجب مالى، اعتناء نمى شود. | ||
«'''وَ بَرَّا بِوَالِدَتى وَ لَمْ | «'''وَ بَرَّا بِوَالِدَتى وَ لَمْ يَجْعَلْنى جَبَّاراً شقِيًّا'''»: | ||
يعنى مرا مهربان و | يعنى: مرا مهربان و رؤوف نسبت به مردم قرار داد، و يكى از مظاهر آن، اين است كه من به مادرم مهربانم، و نسبت به ساير مردم هم، جبّار و شقى نيستم، و «جبّار»، كسى را گويند كه جور خود را به مردم تحميل كند، ولى خودش جور مردم را تحمل نكند. و از ابن عطاء نقل شده كه: «جبّار»، آن كسى است كه خيرخواه نباشد و «شقى»، آن كسى است كه پذيراى خيرخواهى ديگران نباشد. | ||
«'''وَ | «'''وَ السّلَامُ عَلىَّ يَوْمَ وُلِدتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا'''»: | ||
در اين | در اين آيه، در سه موطن تكون و هستی اش، به خودش سلام كرده، كه توضيحش در آخر داستان يحيى گذشت. | ||
بله، ميان اين سلام كردن و آن سلام كردن فرقى هست، و آن، اين است كه سلام در داستان يحيى، نكره (يعنى بدون الف و لام) آمده، و اين خود دلالت بر نوعى خاص دارد، و در اين قصه، با الف و لام آمده، كه جنس و عموميت را مى رساند. و فرق ديگر اين كه در داستان يحيى، سلام كنندۀ بر او، خداى سبحان بود، و در اين داستان، خود عيسى بوده است. | |||
«'''ذَلِك عِيسَى ابْنُ مَرْيمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِى فِيهِ يَمْترُونَ'''»: | |||
از ظاهر اين آيه بر مى آيد كه اين آيه و آيه بعدی اش، دو جمله معترضه هستند و آيه سوم، تتمۀ كلام عيسى «عليه السلام» است. | |||
و كلمه | در جملۀ «ذَلِكَ عِيسَى بنُ مَريَم»، كلمۀ «ذَلِكَ»، اشاره به سراپاى داستانى است كه قرآن كريم، از سرگذشت و اوصاف عيسى آورده، و معنايش اين است كه اين شخصى كه ما، درباره ولادتش سخن گفتيم و او خود را به عبوديت و نبوت و كتاب معرفى كرد، همان «عيسى بن مريم» است. | ||
و كلمه «قَولَ الحَقّ» كه به صداى بالا خوانده مى شود، عامل نصبش، مقدّر است و تقدير كلام «أقُولُ قَولَ الحَقّ» مى باشد. و جملۀ «الَّذِى فِيهِ يَمتَرُون»، يعنى آن كه درباره اش شك و نزاع مى كنند، وصف عيسى است، و معنايش اين است كه اين، همان عيسى بن مريم است كه درباره اش، شكّ و نزاع مى كنند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۶۳ </center> | ||
بعضى گفته اند: مراد از | بعضى گفته اند: مراد از «قول حق»، كلمۀ حق است. يعنى خود عيسى «عليه السلام» است. چون خداى سبحان، او را «كلمه» ناميده و فرموده: «وَ كَلِمَتُهُ ألقَيهَا إلَى مَريَم». و نيز فرمود: «يُبَشِّرُكَ بِكَلِمَةٍ مِنهُ». و نيز فرمود: «لِكَلِمَةٍ مِنَ اللّه». | ||
بنابراين، كلمۀ «قول حق»، منصوب به مدح است، ولى آيه «الحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلَا تَكُن مِنَ المُمتَرِين» كه در همين داستان در سوره «آل عمران» است، معناى اول را تأييد مى كند. | |||
<span id='link48'><span> | <span id='link48'><span> | ||
==تقرير حجتى بر نفى فرزند بودن عيسى «ع»، براى خدا == | ==تقرير حجتى بر نفى فرزند بودن عيسى «ع»، براى خدا == | ||
«'''مَا كانَ للَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سبْحَانَهُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ'''»: | «'''مَا كانَ للَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سبْحَانَهُ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ'''»: |
ویرایش