ریشه قصص
تکرار در قرآن: ۳۰(بار)
قاموس قرآن
(به فتح ق، ص) سرگذشت و تعقيب و نقل قصه. مصدر و اسم هر دو آمده است. طبرسى ذيل آيه 62 بقره فرموده: قصص به معنى قصه و سرگذشت است و در ذيل آيه 111 يوسف فرموده: قصص خبرى است كه بعضى پشت سر بعضى باشد از اخبار گذشتگان على هذا قصص مفرد است، راغب آن را جمع دانسته و گويد: قصص اخبارى است پى جوئى و پيروى شده. اصل قَصّ و قَصَص به معنى پى جويى است «قَصَّ اَثَرَهُ قَصّاً وَ قَصَصاً: تَبَعَّهُ شَیئاً بَعْدَ شَىْءٍ» سرگذشت را از آن قصص و قصّه گويند كه گوينده آن را تعقيب مىكند و در دنبال آن است. [قصص:25]. چون موسى پيش شعيب آمد و سرگذشت خويش را حكايت كرد گفت نترس از قوم ستمكاران نجات يافتى. در مجمع و اقرب و مصباح گفته: «قَصَّ الْخَبَرَ» يعنى سرگذشت را آنطور كه بود حكايت كرد. * [قصص:11]. مادر موسى به خواهرش گفت: او را بجوى«قصّ» در اينجا به معنى اصلى به كار رفته. * [يوسف:3]. بعضى قصص را در آيه مصدر گرفته و احسن البيان گفتهاند ولى اسم بهتر است يعنى ما بهترين سرگذشت را براى تو حكايت مىكنيم. * [كهف:64]. قصصاً در آيه به معنى پى جويى و اتباع اثر است و آن مصدر است در موضع حال، تقديرش«يَقُصَّانِ الْاَثَرَ قَصَصاً» مىباشد يعنى گفت: آن همان است كه مىجستيم و پى جويانه به نشانه قدمهاى خويش بازگشتند.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
| کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
|---|---|
| الْقِصَاصُ | ۱ |
| الْقِصَاصِ | ۱ |
| قِصَاصٌ | ۲ |
| الْقَصَصُ | ۱ |
| قَصَصْنَاهُمْ | ۱ |
| نَقْصُصْهُمْ | ۱ |
| يَقُصُ | ۲ |
| يَقُصُّونَ | ۲ |
| فَلَنَقُصَّنَ | ۱ |
| نَقُصُ | ۵ |
| فَاقْصُصِ | ۱ |
| الْقَصَصَ | ۲ |
| نَقُصُّهُ | ۱ |
| الْقَصَصِ | ۱ |
| تَقْصُصْ | ۱ |
| قَصَصِهِمْ | ۱ |
| قَصَصْنَا | ۲ |
| قَصَصاً | ۱ |
| قُصِّيهِ | ۱ |
| قَصَ | ۱ |
| نَقْصُصْ | ۱ |