الْقَمَر

از الکتاب

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

ماه. [رعد:2]. اين كلمه 27 بار در قرآن مجيد به كار رفته و مراد از همه قمر معلوم است نه اقمار كرات ديگر آنچه قرآن دباره قمر فرموده به قرار زير است: 1- قمر مثل آفتاب و ستارگان به امر خدا مسخر و در مدار خويش پيوسته در گردش است و همه چيز آن روى حساب است [رحمن:5]. [اعراف:54]. [ابراهيم:33]. 2- ماه مثل آفتاب و ساير موجودات عمر معينى دارد و سرانجام از بين رفتنى است [لقمان:29]. ايضاً [رعد:2]. [فاطر:13]. [زمر:5]. 3- ماه مانند ساير موجودات به خدا سجده مى‏كند و به امر او خاضع است [حج:18]. 4- ماه و آفتاب تا اين دنيا و اين نظم هست در اين وضع و فاصله خواهند بود [يس:40]. ولى در آخرت به هم خواهند پيوست [قيامة:8-9]. انشقاق قمر [قمر:1-2]. قيامت نزديك گرديد و ماه شكافته شد و اگر معجزه‏اى ببينند اعراض كرده و مى‏گويند جادوئى محكم است. اگر مراد از «آية» همان انشقاق قمر و غيره باشد منظور آن است كه در عهد رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» قمر شكافته و مشركان آن را ديده و باز باور نكرده و گفته‏اند سحر است و شكافتن آن علامت نزديك بودن قيامت است. ولى اگر «اِقْتَرَبَ - اِنْشَقَّ» هر دو مضارع و به واسطه محقق الوقوع بودن ماضى آمده باشند، و آيه «وَ اِنْ يَرَوْا آيَةً» راجع به انشقاق نباشد در اين صورت راجع به آينده است يعنى: قيامت نزديك مى‏شود و ماه پاره مى‏گردد. اينكه احتمال داده يا گفته‏اند: آيه اشاره است به اينكه ماه از زمين پاره و جدا شده درست نيست زيرا انشقاق آن است كه شكافتن و پاره شدن در خود شى‏ء به وجود آيد، اين احتمال در صورتى درست بود كه اشتقاق گفته شود نه انشقاق. *** اگر با ذهن خالى و غير مشوب به آيه با در نظر گرفتن «وَ اِنْ يَرَوْا آيَةً» بنگريم خواهيم ديد ظهور آن در شكافتن قمر و محسوس بودن آن در نظر مشركين است. در مجمع از ابن عباس نقل شده: مشركان به رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» گفتند: اگر راستگوئى ماه را براى ما دو تكه كن فرمود: اگر چنين كنم ايمان مى‏آوريد؟ گفتند آرى. آن حضرت از خدا خواست تا ماه را دو تكه كرد، حضرت فرياد ميزد يا فلان يا فلان بنگريد. ابن مسعود گفته: در عهد آن حضرت ماه دو شقه شد آن بزرگوار به ما گفت شاهد باشيد شاهد باشيد و نيز گويد به خدائى كه جانم در دست اوست كوه حراء را ديدم كه ميان دو تكه ماه بود (مقصود آن نيست كه ماه به پائين آمده بود بلكه اگر از كنار يا قله حراء نگاه مى‏كردند تكه‏هاى ماه را در دو طرف آن در آسمان مى‏ديدند) جبير بن مطعم نيز نظير آن را گفته ايضاً جماعت كثيرى از صحابه حديث انشقاق قمر را نقل كرده‏اند از جمله ابن مسعود، انس بن مالك، حذيقة بن يمان، ابن عمر، ابن عباس، جبير بن مطعم و جماعتى از مفسران نيز برآنند. فقط عطاء و حسن و بلخى مخالفت كرده و گفته‏اند: انشقاق قمر راجع به آينده است. ولى اين درست نيست زيرا مسلمين بر آن اجماع دارند قول مخالف مسموع نيست و شهرت آن در ميان صحابه مانع از قبول قول به خلاف است (تمام شد). نقل اهل سنت نيز چنين است چنانكه با مراجعه به تفاسير و احاديثشان روشن مى‏شود. ابن كثير در تفسير خويش گفته انشقاق قمر در زمان رسول خدا «صلى اللَّه عليه و آله» بود چنانكه در احاديث متواتره با سندهاى صحيح نقل شده. در تفسير خازن گويد: اين احاديث صحيحه درباره اين معجزه بزرگ وارد شده به اضافه شهادت قرآن مجيد... به قول بعضى مراد انشقاق قمر در روز قيامت است، اين قول باطل و شاذ مى‏باشد زيرا مفسرين بر خلاف آن اجماع كرده‏اند. در تفسير برهان سه روايت از ائمه عليهم السلام در اين خصوص نقل شده است و از ابن شهر آشوب نقل كرده: مفسران و محدثان جز عطا و حسن و بلخى بر اين مطلب اجماع دارند. مجلسى رحمه اللَّه در بحارالانوار آن را به طور تفصيل از تفاسير و روايات نقل مى‏كند (ج 17 ص 347 به بعد طبع جديد). *** راجع به اين مطلب چند تا اشكال هست كه بررسى و جواب داده مى‏شود: 1- از نظر علم امروز آيا انشقاق در كرات آسمانى ممكن است؟ آرى نه تنها ممكن است بلكه واقع هم شده به تصريح دانشمندان نجوم هزاران سنگهاى سرگردان به نام «آستروئيد» به دور خورشيد مى‏گردند قطر بعضى از آنها در حدود 25 كيلومتر است، دانشمندان عقيده دارند كه اين سنگها بقاياى سياره بزرگى هستند كه در مدارى ميان مدار مريخ و مشترى در حركت بوده و در اثر عوامل مجهولى منفجر و متلاشى شده است و نيز عقيده دارند كه شهابها بقاياى سياره منفجر شده‏اى هستند. 2- در صورت شكافته شدن يك سياره آيا امكان دارد دوباره به هم پيوسته والتيام يابد؟ آرى اگر سيّاره‏اى در اثر عاملی از عوامل از هم شكافته شود در صورتيكه فاصله ميان اجزاء آن كم باشد پس از رفع عامل انشقاق در اثر تجاذب نيوتونى به هم برآمده و مجدداً ملتئم خواهد شد. انشقاق قمر خرق عادت و از معجزات بوده خدائى كه عنان موجودات در دست اوست مى‏تواند بشكافد و ملتئم كند و محال عقلى هم در بين نيست. 3- چه طور شد اين واقعه با اين اهميت در هيچ يك از رصد خانه‏ها رصد نشد و شهرت نيافت و تاريخ از آن ياد نكرد؟ درجواب گفته‏اند: در حجاز و نواحى آن در آن روز رصدخانه وجود نداشت و رصدخانه‏ها درهند، يونان و غيره بود، بلاديكه داراى رصدخانه بوده‏اند ميان آنها و مكه از حيث افق تفاوت بسيار است و ماه چنانكه نقل كرده‏اند بدر و چهارده شبه بوده و در اول شب به هنگام طلوع منشق شد و دقايقى چند در آن حال ماند سپس به حالت اول درآمد بدين وجه طلوع آن در بلاد ديگر به حالت التيام واقع شده است. امروز تقاويم مى‏نويسند در فلان مملكت ماه خسوف خواهد كرد آنطور هم مى‏شود ولى تا رسيدن به مملكت ديگر از خسوف خارج شده و تمام ديده مى‏شود. وانگهى چه مانعى دارد كه مردم غيرمكه از ديدن آن غفلت كنند، لازم نيست مردم از هر علامت آسمانى با خبر باشند به اضافه شايد ارباب كنيسه و مشركان آن را روى اغراض خويش مكتوم كرده باشند. اشكال ديگر اشكال ديگرى در اينجا هست كه احتياج به بررسى كامل دارد وآن اينكه بنابر ظهور آيه، انشقاق واقع شده و مشركين اهميت نداده و گفته‏اند اين جادويى است محكم و نقل شده كه كفار شق القمر را از آن حضرت خواستند، حال آنكه بنابر تصريح قرآن خدا قول داده اعجازيكه كفار اقتراح مى‏كنند ومى خواهند نفرستد پس چطور شده كه كفار خواسته‏اند و خدا شق القمر كرده است؟ توضيح اينكه: خداوند براى تأييد و اثبات نبوت پيامران معجزه مى‏فرستد مثل عصا و يدبيضاء ومعجزات عيسى و قرآن ولى معجزه‏ايكه كفّار در اسلام خواسته‏اند بناى خدا اين است كه آن را نفرستد زيرا در صورت فرستادن نيز ايمان نمى‏اوردند در اين صورت يا معجزه بى اثر و لغو مى‏شد و ياخدا منكران را از بين مى‏برد حال آنكه خدا خواسته در مهلت باشند شايد ايمان بياورند. [اسراء:59]. ظهور آيه در آن است كه خدا آنچه كفار از معجزه بخواهند نخواهد فرستاد زيرا در صورت فرستادن ايمان نخواهند آورد و نتيجهه يكى از دو وجه بالا خواهد بوددر باره «وَما نُرْسِلُ بِالْآياتِ اِلاّ تَخْويفاً» الميزان بعيد نمى‏داند كه مراد آن باشد: آياتى را كه درعهد رسول خدا مى‏فرستيم براى تخويف و انذار است نه براى استيصال. در آيات 90 به بعد همين سوره مقدارى از اقتراح مشركين نقل شده كه گفتند:اگر مى‏خواهى ايمان بياوريم بايد چشمه‏اى حفر كنى يا باغى از انگور و خرما داشته باشى يا آسمان را تكه تكه بر ما فرود آورى يا خداو ملائكه را باما روبرو كنى يا اطاقى پر از طلا داشته باشى يا به آسمان رفته كتابى آماده نازل كنى درجواب همه اينها فرموده: [اسراء:93]. و آنها را كه خواسته بودند نياورده با آنكه جز آوردن خدا(نعوذبالله) همه ممكن بود. الميزان كه معتقد به شقّ القمر است در باره رفع اين اشكال توضيح مفصلى دارد و آنطور كه نگارنده مى‏فهم مى‏گويد: [انفال:33]. مى‏بايست تا آن حضرت در ميان آنان بود عذاب نازل نشود ولى مانعى نبود كه آنها معجزه شق القمر را بخواهند و آن واقع شود ولى عذاب تا خارج شدن آن حضرت نياید چنانكه بعد از هجرت آن حضرت در «بدر» عذاب نازل شد و مقتول شدند اگر مقصود آن با شد كه گفتيم، در اين صورت مطلب تمام نيست زيرا ظهور «وَ ما مَنَعنا أَن ْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ» آن است كه خدا آنها را نخواهد فرستاد نه اينكه مى‏فرستد ولى عذابش روى عللى به تأخيرمى افتد رجوع شود بالميزان. به نظر مى‏آيد: علت نفرستادن آيات اقتراحى فقط بى فائده بودن است زيرا كه خدا مى‏دانست در آن صورت نيز ايمان نخواهندآورد نه اينكه در صورت عدم قبول استيصال خواهند شد ظهور آيه در بى فايده بودن است و استيصال امم گذشته بيشتر يا همه در اثرعناد و انكارمعجزه‏اى بود كه خدا بدون اقتراح مردم به پيامبران داده بود. در باره شق القمر مى‏شود گفت: كه كفار از آن حضرت نخواسته‏اند بلكه مثل قرآن و عصاى موسى براى اثبات نبوت آن حضرت واقع شده است. والله العالم.

کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...