ریشه کلا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
حرف ردع ورد است براى ابطال قول قائل. در اقرب الموارد گويد: در نزد نحويون جز ردع معناى ديگرى ندارد و در كليات گفته: گاهى به معنى حقاً آيد نه ابطال كلام قائل مثل [علق:7-6]. لازم بود در اينصورت اسم باشد ولى گفته‏اند: در اينصورت نيز حرف است. [مؤمنون:100]. در اين آيه شخص به هنگام مرگ مى‏گويد: خدايا برگردانيدم تا عمل صالح كنم در رد اين سخن آمده كلا يعنى نه اگر برگردد كار نيكو نخواهد كرد. در بعضى از آيات كلّا در ردع و ابطال مطلب ماقبل نيست در اينصورت مى‏توان گفت كه معناى آن حقّاً است چنانكه از كليّات ابوالبقاء نقل گرديد مثل [علق:7-5]. يعنى: حقّا كه انسان چون خودش را بى نياز ديد طغيان مى‏كند در مجمع آن را حقاً گفته ولى زمخشرى و بيضاوى گفته‏اند: ردع كسى است كه طغيان و كفران نعمت كرده، اين در ماقبل ذكر نشده ولى كلام به آن دلالت مى‏كند. ابن هشام در معنى علاوه از ردع سه معنى ديگر براى آن نقل مى‏كند. اول: حقاً كه قول كسائى و پيروان اوست. دوم: الاء استفتاحيه كه عقيده ابى حاتم و تابعان اوست. سوم: حرف جواب به منزله «اى» و «نعم» آنگاه قول دوم را اختيار كرده است على هذا معنى «كَلَّا اِنَّ الْاِنْسانَ‏َ لَيَطْغى» اين مى‏شود حقاً يا بدان يا آرى انسان طغيان مى‏كند. در آياتى كه «كلا» در ابطال قول سابق نيامده مى‏شود به يكى از معانى سه گانه باشد، اين كلمه 33 بار در كلام اللَّه مجيد آمده است.
حرف ردع ورد است براى ابطال قول قائل. در اقرب الموارد گويد: در نزد نحويون جز ردع معناى ديگرى ندارد و در كليات گفته: گاهى به معنى حقاً آيد نه ابطال كلام قائل مثل [علق:7-6]. لازم بود در اينصورت اسم باشد ولى گفته‏اند: در اينصورت نيز حرف است. [مؤمنون:100]. در اين آيه شخص به هنگام مرگ مى‏گويد: خدايا برگردانيدم تا عمل صالح كنم در رد اين سخن آمده كلا يعنى نه اگر برگردد كار نيكو نخواهد كرد. در بعضى از آيات كلّا در ردع و ابطال مطلب ماقبل نيست در اينصورت مى‏توان گفت كه معناى آن حقّاً است چنانكه از كليّات ابوالبقاء نقل گرديد مثل [علق:7-5]. يعنى: حقّا كه انسان چون خودش را بى نياز ديد طغيان مى‏كند در مجمع آن را حقاً گفته ولى زمخشرى و بيضاوى گفته‏اند: ردع كسى است كه طغيان و كفران نعمت كرده، اين در ماقبل ذكر نشده ولى كلام به آن دلالت مى‏كند. ابن هشام در معنى علاوه از ردع سه معنى ديگر براى آن نقل مى‏كند. اول: حقاً كه قول كسائى و پيروان اوست. دوم: الاء استفتاحيه كه عقيده ابى حاتم و تابعان اوست. سوم: حرف جواب به منزله «اى» و «نعم» آنگاه قول دوم را اختيار كرده است على هذا معنى «كَلَّا اِنَّ الْاِنْسانَ‏َ لَيَطْغى» اين مى‏شود حقاً يا بدان يا آرى انسان طغيان مى‏كند. در آياتى كه «كلا» در ابطال قول سابق نيامده مى‏شود به يكى از معانى سه گانه باشد، اين كلمه 33 بار در كلام اللَّه مجيد آمده است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
ه:100, علم:81, انن:71, ل:68, ما:49, هم:45, ان:45, ثم:45, کلا:44, بل:43, س:42, قول:42, ب:39, لا:38, ف:38, ى:37, فى:34, سوف:34, من:30, ها:29, ربب:29, نا:28, کون:28, ذکر:27, على:26, اذا:26, اذ:25, انس:24, لم:23, شىء:23, ک:23, نشر:23, حبب:22, کتب:22, هو:22, رئى:21, اخر:21, قبر:21, اله:21, خوف:20, يوم:20, ايى:20, دکک:19, ارض:19, کذب:19, وله:19, هما:19, اوى:18, لهو:18, خلف:18, ا:18, ائى:18, لو:18, زور:17, مول:17, عن:17, قمر:17, ن:17, صحف:17, الله:17, عزز:17, دعو:16, نن:16, حتى:16, عند:16, الذى:16, قلب:16, رين:16, کسب:16, عظم:15, مهد:15, نعم:15, جمم:15, زيد:15, الا:15, کم:15, فقر:15, يقن:15, درى:15, عهد:15, فرر:15, اول:15, زبن:15, بين:14, خلد:14, ليل:14, بلغ:14, کلو:14, او:14, لما:14, اين:14, جنن:14, سطر:14, نجو:14, بشر:14, هون:14, ذهب:14, ترک:14, شرک:14, رکب:14, رحم:14, وحد:14, طمع:14, وزر:14, الى:14, کفر:14, طوع:14, قتل:14, نبذ:14, کثر:14, مرء:14, اتى:14, مع:14, دخل:14, قضى:14, درک:14, برر:13, طغو:13, ندى:13, لمم:13, کرم:13, ترق:13, فجر:13, دبر:13, خلق:13, صبح:13, نزع:13, لظى:13, کلم:13, جمع:13, عجل:13, اخذ:13, فعل:13, وذر:13, نهى:13, يتم:13, قوم:13, سجد:13, ام:13, جعل:13, ترقوه:13, ندو:13, اکل:13, لحق:13, شوى:13, دين:13, صلح:13, هى:13, طغى:13, خشى:13, انت:13, عبد:13, امر:13, کلل:13, صور:13, وجه:13, قلم:13, احد:13, حضض:12, جىء:12, عمل:12, ورث:12, سفع:12, الذين:12, کبر:12, ظنن:12, حسب:12, نبء:12, سفر:12, حطم:12, غيب:12, بسر:12, قرب:12, مدد:12, هذا:12, موسى:12, طلع:12, صحب:12, سجن:12, ذنب:12, علو:12, رقى:12, جحم:11, حفظ:11, قرر:11, نظر:11, حکم:11, ذا:11, لعل:11, نصو:11, طعم:11, نصى:11, افف:11, حجب:11, هدى:11, عذب:10, ضدد:10, ورى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۲

تکرار در قرآن: ۳۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

حرف ردع ورد است براى ابطال قول قائل. در اقرب الموارد گويد: در نزد نحويون جز ردع معناى ديگرى ندارد و در كليات گفته: گاهى به معنى حقاً آيد نه ابطال كلام قائل مثل [علق:7-6]. لازم بود در اينصورت اسم باشد ولى گفته‏اند: در اينصورت نيز حرف است. [مؤمنون:100]. در اين آيه شخص به هنگام مرگ مى‏گويد: خدايا برگردانيدم تا عمل صالح كنم در رد اين سخن آمده كلا يعنى نه اگر برگردد كار نيكو نخواهد كرد. در بعضى از آيات كلّا در ردع و ابطال مطلب ماقبل نيست در اينصورت مى‏توان گفت كه معناى آن حقّاً است چنانكه از كليّات ابوالبقاء نقل گرديد مثل [علق:7-5]. يعنى: حقّا كه انسان چون خودش را بى نياز ديد طغيان مى‏كند در مجمع آن را حقاً گفته ولى زمخشرى و بيضاوى گفته‏اند: ردع كسى است كه طغيان و كفران نعمت كرده، اين در ماقبل ذكر نشده ولى كلام به آن دلالت مى‏كند. ابن هشام در معنى علاوه از ردع سه معنى ديگر براى آن نقل مى‏كند. اول: حقاً كه قول كسائى و پيروان اوست. دوم: الاء استفتاحيه كه عقيده ابى حاتم و تابعان اوست. سوم: حرف جواب به منزله «اى» و «نعم» آنگاه قول دوم را اختيار كرده است على هذا معنى «كَلَّا اِنَّ الْاِنْسانَ‏َ لَيَطْغى» اين مى‏شود حقاً يا بدان يا آرى انسان طغيان مى‏كند. در آياتى كه «كلا» در ابطال قول سابق نيامده مى‏شود به يكى از معانى سه گانه باشد، اين كلمه 33 بار در كلام اللَّه مجيد آمده است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
کِلاَهُمَا ۱
کَلاَّ ۳۳

ریشه‌های مرتبط