گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۹۱: خط ۹۱:
<span id='link28'><span>
<span id='link28'><span>


==چند مطلب كه بايد در بحث از مسأله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيان شود ==  
==بیان چند مطلب در بحث مسأله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن ==  


«'''۱ - وجود نفسى اشياء، خير است'''»:
«'''۱ - وجود نفسى اشياء، خير است'''»:
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
«'''مراتب مختلف موجودات، مقتضاى الهى است'''»:
«'''مراتب مختلف موجودات، مقتضاى الهى است'''»:


۲- عالَم خلقت با همه وسعتى كه در آن است، تمامى اجزايش به يكديگر مربوط و مانند يك زنجير اولش بسته و مربوط به آخرش مى باشد. به طورى كه ايجاد جزئى از آن، مستلزم ايجاد و صنع همه آن است، و اصلاح جزئى از اجزاى آن، به اصلاح همه آن مربوط است. همچنان كه فرموده: «و ما أمرنا إلا واحدة كلمح بالبصر». و اين ارتباط، لازمه اش اين نيست كه جميع موجودات مثل هم و ربط شان به يكديگر ربط تساوى و تماثل باشد. زيرا اگر همه اجزاى عالَم، مثل هم بودند، عالمى به وجود نمى آمد، بلكه تنها يك موجود تحقق مى يافت، و لذا حكمت الهى اقتضا دارد كه اين موجودات از نظر كمال و نقص، و وجدان مراتب وجود و فقدان آن، و قابليت رسيدن به آن مراتب و محروميت از آن مختلف باشند.
۲- عالَم خلقت با همه وسعتى كه در آن است، تمامى اجزايش به يكديگر مربوط و مانند يك زنجير اولش بسته و مربوط به آخرش مى باشد. به طورى كه ايجاد جزئى از آن، مستلزم ايجاد و صنع همه آن است، و اصلاح جزئى از اجزاى آن، به اصلاح همه آن مربوط است. همچنان كه فرموده: «و ما أمرنا إلا واحدة كلمح بالبصر».  
 
و اين ارتباط، لازمه اش اين نيست كه جميع موجودات مثل هم و ربط شان به يكديگر ربط تساوى و تماثل باشد. زيرا اگر همه اجزاى عالَم، مثل هم بودند، عالمى به وجود نمى آمد، بلكه تنها يك موجود تحقق مى يافت، و لذا حكمت الهى اقتضا دارد كه اين موجودات از نظر كمال و نقص، و وجدان مراتب وجود و فقدان آن، و قابليت رسيدن به آن مراتب و محروميت از آن، مختلف باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۵ </center>
آرى ، اگر در عالم ، شر و فساد، تعب و فقدان ، نقص و ضعف و امثال آن نبود بطور مسلم از خير، صحت ، راحت ، وجدان ، كمال و قوت نيز مصداقى يافت نمى شد، و عقل ما پى به معانى آنها نمى برد، چون بطور كلى عقل هر معنايى را از مصاديق خارجى آن انتزاع مى كند اگر در عالم مصداقى از شقاوت، معصيت، قبح ، ذم و عقاب و امثال آن نبود، سعادت ، اطاعت ، حسن ، مدح و ثوابى هم تحقق نمى يافت، و همچنين اگر دنيايى نبود آخرتى هم وجود نداشت ، مثلا اگر معصيتى نبود يعنى نافرمانى امر مولوى مولى به هيچ وجه ممكن نبود قهرا انجام خواسته مولى امرى ضرورى و اجبارى مى شد، و اگر انجام دادن فعلى ضرورى و غير قابل ترك باشد ديگر امر مولوى به آن معنا ندارد، و خواستن مولى چنين فعلى را تحصيل حاصل است.
آرى، اگر در عالَم، شر و فساد، تعب و فقدان، نقص و ضعف و امثال آن نبود، به طور مسلم از خير، صحت، راحت، وجدان، كمال و قوت نيز، مصداقى يافت نمى شد، و عقل ما به معانى آن ها پی نمى برد. چون به طور كلى، عقل هر معنايى را از مصاديق خارجى آن انتزاع مى كند، اگر در عالَم مصداقى از شقاوت، معصيت، قبح، ذم و عقاب و امثال آن نبود، سعادت، اطاعت، حسن، مدح و ثوابى هم تحقق نمى يافت.  


و وقتى امر مولوى معنا نداشت اطاعت هم مصداق نخواهد داشت ، و وقتى اطاعت و معصيتى نبود مدح و ذم، ثواب و عقاب ، وعد و وعيد و انذار و بشارتى هم نخواهد بود، و وقتى اينگونه امور نبود دين و شريعت و دعوتى هم نخواهد بود، و وقتى دينى در كار نبود نبوت و رسالتى هم نخواهد بود، و وقتى نبوت و رسالتى نباشد قهرا اجتماع و مدنيتى هم نخواهد بود، اجتماع هم كه نباشد انسانيتى نيست و همچنين و بر همين قياس فرض نبود يك چيز مستلزم فرض نبود جميع اجزاى عالم است.
و همچنين اگر دنيايى نبود، آخرتى هم وجود نداشت. مثلا اگر معصيتى نبود، يعنى نافرمانى امر مولوى مولى به هيچ وجه ممكن نبود، قهرا انجام خواسته مولى، امرى ضرورى و اجبارى مى شد، و اگر انجام دادن فعلى ضرورى و غير قابل ترك باشد، ديگر امر مولوى به آن معنا ندارد، و خواستن مولى چنين فعلى را تحصيل حاصل است.
 
و وقتى امر مولوى معنا نداشت، اطاعت هم مصداق نخواهد داشت، و وقتى اطاعت و معصيتى نبود، مدح و ذم، ثواب و عقاب، وعد و وعيد و انذار و بشارتى هم نخواهد بود. و وقتى اين گونه امور نبود، دين و شريعت و دعوتى هم نخواهد بود، و وقتى دينى در كار نبود، نبوت و رسالتى هم نخواهد بود، و وقتى نبوت و رسالتى نباشد، قهرا اجتماع و مدنيتى هم نخواهد بود. اجتماع هم كه نباشد، انسانيتى نيست و همچنين و بر همين قياس فرض نبود يك چيز، مستلزم فرض نبود جميع اجزاى عالَم است.
<span id='link30'><span>
<span id='link30'><span>
==آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوع ملائكه و ابليس==
==آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوع ملائكه و ابليس==
اين معنا كه معلوم شد اينك مى گوييم اگر شيطانى نبود نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شيطانى كه انسان را به شر و معصيت دعوت كند از اركان نظام عالم بشريت است ، و نسبت به صراط مستقيم او به منزله كناره و لبه جاده است ، و معلوم است كه تا دو طرفى براى جاده نباشد متن جاده هم فرض نمى شود.
اين معنا كه معلوم شد اينك مى گوييم اگر شيطانى نبود نظام عالم انسانى هم نبود، و وجود شيطانى كه انسان را به شر و معصيت دعوت كند از اركان نظام عالم بشريت است ، و نسبت به صراط مستقيم او به منزله كناره و لبه جاده است ، و معلوم است كه تا دو طرفى براى جاده نباشد متن جاده هم فرض نمى شود.
۱۳٬۷۷۸

ویرایش