گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
كه اين دومى سفسطه است، نه اولى و در علم حصولى، توقع بيش از اين داشتن توقعى است بيجا، و تفصيل اين بحث موكول به محل خودش است (و خدا راهنما است).
كه اين دومى سفسطه است، نه اولى و در علم حصولى، توقع بيش از اين داشتن توقعى است بيجا، و تفصيل اين بحث موكول به محل خودش است (و خدا راهنما است).
<span id='link40'><span>
<span id='link40'><span>
==پناه بردن مريم به خدا و آگاهانيدن او به دارا شدن پسر شدن پسرى توسط جبرئيل ==
==پناه بردن مريم به خدا، هنگام رویارویی با جبرئيل«ع» ==
«'''قَالَت إِنى أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنك إِن كُنت تَقِيًّا'''»:
«'''قَالَت إِنّى أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنك إِن كُنت تَقِيًّا'''»:


مريم (عليها السلام) از شدت وحشتى كه از حضور جبرئيل عارضش شده بود مبادرت به سخن كرد، او خيال مى كرد كه وى بشرى است كه به قصد سوء بدانجا شده لذا خود را به پناه رحمان سپرد تا رحمت عامه الهى را كه هدف نهائى منقطعين عباد است متوجه خود سازد.
مريم «عليها السلام» از شدت وحشتى كه از حضور جبرئيل عارضش شده بود، مبادرت به سخن كرد. او خيال مى كرد كه وى، بشرى است كه به قصد سوء بدان جا شده. لذا خود را به پناه رحمان سپرد، تا رحمت عامه الهى را كه هدف نهایى منقطعين عباد است، متوجه خود سازد.


و اگر اين پناهندگى خود را مشروط به جمله ((ان كنت تقيا(( نمود، از قبيل اشراط به وصفى است كه مخاطب براى خود ادعا مى كند و يا واقعا در او هست ، تا در حكم مشروط افاده طلاق نموده بفهماند كه علت حكم همان وصف است ، چون تقوى وصف جميلى است كه هر انسانى از اينكه آن را از خود نفى كند كراهت دارد، و بر هر كس گران است كه به نداشتن آن اعتراف بورزد، پس برگشت معنا به اين مى شود كه من از تو به رحمان پناه مى برم ، اگر تو با تقوى باشى ، و چون بايد با تقوى باشى پس همان تقوايت بايد تو را از سوء قصد و متعرض شدنت به من باز بدارد.
و اگر اين پناهندگى خود را مشروط به جملۀ «إن كُنتَ تَقِيّا» نمود، از قبيل اشراط به وصفى است كه مخاطب براى خود ادعا مى كند و يا واقعا در او هست، تا در حكم مشروط افاده طلاق نموده، بفهماند كه علت حكم همان وصف است. چون تقوآ، وصف جميلى است كه هر انسانى از اين كه آن را از خود نفى كند، كراهت دارد، و بر هر كس گران است كه به نداشتن آن اعتراف بورزد.  


پس اين آيه از قبيل خطابى است كه در امثال آيه ((و اتقوا اللّه ان كنتم مومنين (( و آيه ((و على اللّه فتوكلوا ان كنتم مومنين (( به مومنين شده است.
پس برگشت معنا به اين مى شود كه: «من از تو به رحمان پناه مى برم، اگر تو با تقوا باشى». و چون بايد باتقوا باشى، پس همان تقوايت بايد تو را از سوء قصد و متعرض شدنت به من باز بدارد.


و چه بسا احتمال داده اند كه كلمه ((ان (( در جمله ((ان كنت (( نافيه باشد، و معنا چنين باشد كه تو تقوى ندارى ، چون پرده خانه مرا دريدى و بدون اجازه بر من در آمدى . ولى وجه اولى با سياق سازگارتر است ، و اين كه بعضى گفته اند كه : كلمه ((تقى (( نام مردى صالح و يا فاجر بوده قابل اعتناء نيست.
پس اين آيه، از قبيل خطابى است كه در امثال آيه «وَ اتَّقُوا اللّهَ إن كُنتُم مُؤمِنين»، و آيه «وَ عَلَى اللّه فَتَوَكَّلُوا إن كُنتُم مُؤمِنِين»، به مؤمنان شده است.


«'''قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسولُ رَبِّكِ لاَهَب لَكِ غُلَاماً زَكيًّا'''»:
و چه بسا احتمال داده اند كه كلمۀ «إن» در جملۀ «إن كُنتُ» نافيه باشد، و معنا چنين باشد كه: «تو تقوا ندارى، چون پردۀ خانه مرا دريدى و بدون اجازه بر من در آمدى». ولى وجه اولى با سياق سازگارتر است، و اين كه بعضى گفته اند كه: كلمۀ «تقى»، نام مردى صالح و يا فاجر بوده، قابل اعتناء نيست.


اين جمله پاسخى است كه روح ، به مريم داد، و اگر كلام خود را با قصر ((انما(( افتتاح كرد، براى اين بود كه بفهماند آنطور كه مريم پنداشته يعنى فردى از بشر، نيست ، تا هر چه زودتر دهشت مريم زايل گشته از بشارت فرزنددار شدن خوشحال گردد، كلمه ((زكى ((
«'''قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لاَهَب لَكِ غُلَاماً زَكيًّا'''»:
 
اين جمله، پاسخى است كه «روح» به مريم داد. و اگر كلام خود را با قصر «إنَّمَا» افتتاح كرد، براى اين بود كه بفهماند آن طور كه مريم پنداشته، يعنى فردى از بشر، نيست، تا هرچه زودتر دهشت مريم زايل گشته، از بشارت فرزنددار شدن خوشحال گردد. كلمۀ «زَكِى»، به معناى هر چيز پر نمو و شايسته و بته دار است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴س </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴س </center>
به معناى هر چيز پر نمو و شايسته و بته دار است.


و از لطافت هائى كه در اين سوره در نقل داستان هاى زكريا و مريم و ابراهيم و موسى به كار برده تعبير واحدى است كه همه جا فرمود: ((وهب (( يعنى يحيى را به زكريا، و عيسى را به مريم ، و اسحاق و يعقوب را به ابراهيم و هارون را به موسى بخشيد.
و از لطافت هایى كه در اين سوره در نقل داستان هاى زكريا و مريم و ابراهيم و موسى به كار برده، تعبير واحدى است كه همه جا فرمود: «وَهَبَ». يعنى يحيى را به زكريا، و عيسى را به مريم، و اسحاق و يعقوب را به ابراهيم و هارون را به موسى بخشيد.


«'''قَالَت أَنى يَكُونُ لى غُلَامٌ وَ لَمْ يَمْسسنى بَشرٌ وَ لَمْ أَك بَغِيًّا'''»:
«'''قَالَت أَنى يَكُونُ لى غُلَامٌ وَ لَمْ يَمْسسنى بَشرٌ وَ لَمْ أَك بَغِيًّا'''»:
مسّ بشر به قرينه اين كه در مقابل زنا قرار گرفته كنايه از نكاح است و اين در ذات خود اعم است و لذا در سوره آل عمران كه بعد از مريم نازل شده اكتفاء كرده است به جمله ((لم يمسسنى بشر(( و ديگر نامى از بغى (زنا) نبرده و استفهام در آيه شريفه از باب تعجب است ، يعنى چگونه براى من فرزند مى شود با اينكه قبل از اين با هيچ مردى نياميخته ام نه از راه حلال و ازدواج ، و نه از راه حرام و زنا؟!


و سياق اين معنا را مى رساند كه مريم از كلام جبرئيل كه گفت : ((تا پسرى به تو ببخشم ...(( فهميده كه اين پسر را در همين حال مى بخشد، و لذا گفت : ((هيچ بشرى با من تماس نگرفته و زناكار هم نبوده ام (( و در اين جمله فهماند كه فرزنددار شدن من الان منوط به اين است كه چند ماه قبل نكاح و يا زنائى صورت گرفته باشد و حال آنكه صورت نگرفته.
مسّ بشر به قرينه اين كه در مقابل زنا قرار گرفته، كنايه از نكاح است و اين در ذات خود اعم است. و لذا در سوره «آل عمران»، كه بعد از «مريم» نازل شده، اكتفاء كرده است به جملۀ «لَم يَمسَسنِى بَشَرٌ» و ديگر نامى از بغى (زنا) نبرده. و استفهام در آيه شريفه، از باب تعجب است. يعنى چگونه براى من فرزند مى شود با اين كه قبل از اين با هيچ مردى نياميخته ام. نه از راه حلال و ازدواج، و نه از راه حرام و زنا؟!
 
و سياق اين معنا را مى رساند كه مريم از كلام جبرئيل كه گفت: «تا پسرى به تو ببخشم...»، فهميده كه اين پسر را در همين حال مى بخشد. و لذا گفت: «هيچ بشرى با من تماس نگرفته و زناكار هم نبوده ام»، و در اين جمله فهماند كه فرزنددار شدن من الآن منوط به اين است كه چند ماه قبل نكاح و يا زنایى صورت گرفته باشد و حال آن كه صورت نگرفته.


«'''قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلىَّ هَينٌ...'''»:
«'''قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلىَّ هَينٌ...'''»:


يعنى روح به او گفت : مطلب از همين قرار است كه به تو گفتم (آنگاه گفت ) پروردگارت گفته كه : آن براى من آسان است ، و توضيح اين دو جمله در داستان زكريا و يحيى (عليهما السلام) گذشت.
يعنى «روح» به او گفت: مطلب از همين قرار است كه به تو گفتم. (آنگاه گفت:) پروردگارت گفته كه: آن براى من آسان است. و توضيح اين دو جمله، در داستان زكريا و يحيى «عليهما السلام» گذشت.
 
«'''وَ لِنَجعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحمَةً مِنّا'''» - بعضى از اغراض خلقت مسيح را به اين طرز خارق العاده خاطرنشان مى شود، و اين جمله عطف است بر مقدر، و معنايش اين است كه: ما او را با نفخ روح، و بدون پدر به خاطر اين منظور خلق كرديم، و نيز به خاطر اين كه آيتى باشد براى مردم و رحمتى باشد از ما، با خلقتش آيتى باشد و با رسالت و معجزاتش رحمتى.  


«'''و لنجعله آية للناس و رحمة منا'''» - بعضى از اغراض خلقت مسيح را به اين طرز خارق العاده خاطر نشان مى شود، و اين جمله عطف است بر مقدر، و معنايش اين است كه ما او را با نفخ روح ، و بدون پدر به خاطر اين منظور خلق كرديم، و نيز به خاطر اينكه آيتى باشد براى مردم و رحمتى باشد از ما، با خلقتش آيتى باشد و با رسالت و معجزاتش رحمتى، و از اين قبيل تعبيرها كه غرض هایى را حذف و غرض هاى ديگرى بر آن محذوف عطف شود در قرآن كريم بسيار است مانند آيه «و ليكون من الموقنين»، و اين تعبير خود اشاره به اين معنا است كه غرض هاى الهى امورى نيست كه فهم بشر بدان احاطه يافته و الفاظ گنجايش همه آنها را داشته باشد.
و از اين قبيل تعبيرها، كه غرض هایى را حذف و غرض هاى ديگرى بر آن محذوف عطف شود، در قرآن كريم بسيار است. مانند آيه «وُ لِيَكُونَ مِنَ المُوقِنِين»، و اين تعبير، خود اشاره به اين معنا است كه غرض هاى الهى، امورى نيست كه فهم بشر بدان احاطه يافته و الفاظ گنجايش همه آن ها را داشته باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۵ </center>
«'''و كان امرا مقضيا'''» - اين جمله اشاره به حتميت قضایى است كه خدا درباره ولادت اين غلام زكى رانده، ديگر نه امتناع مريم جلو آن را مى گيرد، و نه دعايش.
«'''وَ كَانَ أمراً مَقضِيّاً'''» - اين جمله، اشاره به حتميت قضایى است كه خدا درباره ولادت اين «غلام زكىّ» رانده. ديگر نه امتناع مريم جلو آن را مى گيرد، و نه دعايش.
<span id='link41'><span>
<span id='link41'><span>
==حكايت وضع حمل مريم و اندوه و نگرانى او در اين خصوص ==
==حكايت وضع حمل مريم و اندوه و نگرانى او در اين خصوص ==
«'''فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَت بِهِ مَكاناً قَصِيًّا'''»:
«'''فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَت بِهِ مَكاناً قَصِيًّا'''»:
۱۴٬۰۳۰

ویرایش