گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۷: خط ۵۷:
<span id='link279'><span>
<span id='link279'><span>


==قول خداوند و فعل او يكى است ==
و آنچه كه ما گفتيم، مطلبى است كه هم ابحاث عقلى آن را تأييد مى كند، و هم بحث قرآنى. و از آيات قرآن، همين بس كه مى فرمايد: «وَ يَومَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَولُهُ الحَقّ». زيرا در اين آيه، كلمۀ «كُن» را تنها و تنها وسيله ايجاد معرفى نموده، و آن را كلام خود دانسته و نيز آن را حق (عين ثابت خارجى) معرفى نموده است.
و آنچه كه ما گفتيم مطلبى است كه هم ابحاث عقلى آن را تاءييد مى كند، و هم بحث قرآنى ، و از آيات قرآن همين بس كه مى فرمايد: ((و يوم يقول كن فيكون قوله الحق (( زيرا در اين آيه كلمه ((كن (( را تنها و تنها وسيله ايجاد معرفى نموده ، و آن را كلام خود دانسته و نيز آن را حق (عين ثابت خارجى ) معرفى نموده است .
 
پس «قول خدا» عبارت است از: همان وجود اشياى خارجى كه در عين اين كه قول خدا هستند، فعل او نيز هستند. پس قول خدا، فعل خدا است و فعل خدا، همان وجود اشيا و خارجيت آن ها است.
 
و نيز فرمود: «الحَقُّ مِن رَبِّك فَلَا تَكُن مِنَ المُمتَرِين»، و «حق»، عبارت است از سخن و يا اعتقادى كه با واقعيت و خارج تطبيق كند. پس در حقيقت خارج بالأصاله حق است و قول و فعل مطابق با آن، به تبع آن، حق است. و وقتى خارج، فعل خدا باشد، آن وقت با در نظر گرفتن اين كه همين خارج مبدأ قول و عمل حق است، به خوبى روشن مى شود كه چطور حق از خدا شروع شده و به سوى او باز مى گردد.
 
و به همين جهت است كه فرمود: «الحَقُّ مِن رَبِّك»، و نفرمود: «الحَقُّ مَعَ رَبِّك: حق با پروردگارت است»، همچنان كه خود ما هم در هنگام مخاصمات كه بينمان اتفاق مى افتد، مى گوييم: «الحَقُّ مَعَ فُلانٌ: حق با فلانى است»، ولى خداى تعالى با اين كه بايد مى فرمود «حق با خدا است»، چنين نفرمود، بلكه فرمود: «حق از ناحيه خدا است» تا آن نكته را برساند.


پس قول خدا عبارت است از همان وجود اشياى خارجى كه در عين اينكه قول خدا هستند، فعل او نيز هستند، پس قول خدا فعل خدا است و فعل خدا همان وجود اشيا و خارجيت آنها است . و نيز فرمود: ((الحق من ربك فلا تكن من الممترين (( و حق عبارت است از سخن و يا اعتقادى كه با واقعيت و خارج تطبيق كند پس در حقيقت خارج بالاءصاله حق است و قول و فعل مطابق با آن به تبع آن حق است . و وقتى خارج ، فعل خدا باشد آن وقت با در نظر گرفتن اينكه همين خارج مبداء قول و عمل حق است به خوبى روشن مى شود كه چطور حق از خدا شروع شده و به سوى او باز مى گردد. و به همين جهت است كه فرمود: ((الحق من ربك (( و نفرمود: ((الحق مع ربك - حق با پروردگارت است (( همچنان كه خود ما هم در هنگام مخاصمات كه بينمان اتفاق مى افتد مى گوييم : ((الحق مع فلان - حق با فلانى است (( ولى خداى تعالى با اينكه بايد مى فرمود حق با خدا است چنين نفرمود بلكه فرمود حق از ناحيه خدا است تا آن نكته را برساند.
از همينجا معلوم مى شود كه هر فعلى كه تصور شود يكى از عنوان حق و باطل را دارد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۸۵ </center>
كه مى توان سؤ ال كرد آيا اين فعل مطابق (به فتحه باء) با حق هست يا نه ؟ معلوم است كه اين سؤ ال در غير خود حق صحيح است نه در خود آن براى اينكه حق بودن به ذات خود او است نه به مطابق بودنش.
از همين جا معلوم مى شود كه هر فعلى كه تصور شود يكى از عنوان حق و باطل را دارد كه مى توان سؤال كرد آيا اين فعل مطابَق (به فتحه باء) با حق هست، يا نه؟ معلوم است كه اين سؤال در غير خود حق صحيح است، نه در خود آن. براى اين كه حق بودن به ذات خود او است، نه به مطابق بودنش.
 
«'''أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلهَِةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ...'''»:


«'''أَمِ اتخَذُوا مِن دُونِهِ ءَالهَِةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكمْ...'''»:
كلمۀ «هَاتُوا»، اسم فعل به معناى «بياوريد» است و مقصود از «برهان»، دليلى است كه براى آدمى يقين آور باشد. و مراد از «ذكر» - بنابر آنچه از سياق استفاده مى شود - كتابى است كه از سوى خداوند نازل شده.  


كلمه ((هاتوا(( اسم فعل به معناى ((بياوريد(( است و مقصود از ((برهان (( دليلى است كه براى آدمى يقين آور باشد و مراد از ((ذكر(( - بنابر آنچه از سياق استفاده مى شود - كتابى است كه از سوى خداوند نازل شده و مراد از ((ذكر آنچه با من است (( قرآن است كه ذكر امتش تا قيامت نيز هست و مراد از ((ذكر آنچه قبل از من بود(( كتابهاى آسمانى ديگر است كه به انبياى ديگر نازل شده مانند تورات و انجيل و زبور و غير آن ، و ممكن هم هست مراد از آن وحيى باشد كه در قرآن كريم نازل شده كه ذكر معاصرين پيغمبر هم هست و مراد از ((وحى نازل به افراد قبل از وى (( همان نسلهاى قبل از آن جناب است كه قرآن كريم امر به توحيد در عبادت را از ايشان نقل نموده است ، بنابراين مشاراليه كلمه ((هذا(( امر به توحيدى است كه بر انبياى سابق و در قرآن به آن جناب نازل شده و چه بسا مفسرينى كه ذكر را به خبر و يا غير آن تفسير كرده اند و ليكن اعتنايى به گفته شان نمى شود.
و مراد از «ذكر آنچه با من است»، قرآن است كه ذكر امتش تا قيامت نيز هست. و مراد از «ذكر آنچه قبل از من بود»، كتاب هاى آسمانى ديگر است كه به انبياى ديگر نازل شده. مانند تورات و انجيل و زبور و غير آن. و ممكن هم هست مراد از آن، وحيى باشد كه در قرآن كريم نازل شده، كه ذكر معاصران پيغمبر هم هست. و مراد از «وحى نازل به افراد قبل از وى»، همان نسل هاى قبل از آن جناب است، كه قرآن كريم امر به توحيد در عبادت را از ايشان نقل نموده است.  


و در اين آيه يكى ديگر از احتمالات منافى با معاد و حساب كه سابقا ذكرش گذشت دفع شده و آن عبارت است از اينكه آلهه اى به جاى خدا بگيرند و آنها را بپرستند و از عبادت و ولايت خدا كه مستلزم معاد و بازگشت به سوى او و نيز مستلزم حساب او است بى نياز شوند، و نيز از تكليف وجوب اجابت دعوت انبيايش آسوده گردند. آيه شريفه اين احتمال را چنين دفع نمود كه : هيچ برهان و دليل قاطعى بر آن ندارند، و در مقام مخاصمه با آنان بر آمده ، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را با جمله ((قل هاتوا برهانكم (( فرمان مى دهد كه از ايشان مطالبه دليل نمايد.
بنابراين، مشارٌ إليه كلمۀ «هذا»، امر به توحيدى است كه بر انبياى سابق و در قرآن به آن جناب نازل شده و چه بسا مفسرانى كه «ذكر» را به «خبر» و يا غير آن تفسير كرده اند، وليكن اعتنايى به گفته شان نمى شود.


مطالبه ((برهان (( از مشركين در مقابل قرآن و كتب آسمانى پيشين
و در اين آيه، يكى ديگر از احتمالات منافى با معاد و حساب كه سابقا ذكرش گذشت، دفع شده و آن عبارت است از اين كه: آلهه اى به جاى خدا بگيرند و آن ها را بپرستند و از عبادت و ولايت خدا كه مستلزم معاد و بازگشت به سوى او و نيز مستلزم حساب او است، بى نياز شوند. و نيز از تكليف وجوب اجابت دعوت انبيايش آسوده گردند. آيه شريفه، اين احتمال را چنين دفع نمود كه: هيچ برهان و دليل قاطعى بر آن ندارند، و در مقام مخاصمه با آنان بر آمده، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را با جملۀ «قُل هَاتُوا بُرهَانَكُم» فرمان مى دهد كه از ايشان مطالبه دليل نمايد.
 
==مطالبه «برهان» از مشركان، در مقابل قرآن و كتب آسمانى پيشين==


و جمله ((قل هاتوا برهانكم هذا ذكر من معى و ذكر من قبلى (( از قبيل منع با ذكر دليل است ، و اين منع با سند، خود يكى از اصطلاحات فن مناظره است ، و حاصل معناى آن اين است شخصى از طرف مناظره خود كه مدعى است ، دليل بخواهد، و در ضمن بگويد من از اينكه از تو دليل مى خواهم به خاطر اين است كه خودم دليلى بر خلاف ادعاى تو دارم .
و جمله ((قل هاتوا برهانكم هذا ذكر من معى و ذكر من قبلى (( از قبيل منع با ذكر دليل است ، و اين منع با سند، خود يكى از اصطلاحات فن مناظره است ، و حاصل معناى آن اين است شخصى از طرف مناظره خود كه مدعى است ، دليل بخواهد، و در ضمن بگويد من از اينكه از تو دليل مى خواهم به خاطر اين است كه خودم دليلى بر خلاف ادعاى تو دارم .
خط ۸۹: خط ۹۶:
و جمله ((نوحى اليه (( استمرار را مى رساند، و جمله ((فاعبدون (( خطاب به عموم پيغمبران ، و امتهاى ايشان است ، و بقيه كلمات آيه روشن است .
و جمله ((نوحى اليه (( استمرار را مى رساند، و جمله ((فاعبدون (( خطاب به عموم پيغمبران ، و امتهاى ايشان است ، و بقيه كلمات آيه روشن است .
<span id='link281'><span>
<span id='link281'><span>
==بيان حال و وصف ملائكه ، كه نه آلهه بل عباد مكرمون خدايند ==
==بيان حال و وصف ملائكه ، كه نه آلهه بل عباد مكرمون خدايند ==
«'''وَ قَالُوا اتخَذَ الرَّحْمَانُ وَلَداً سبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ'''»:
«'''وَ قَالُوا اتخَذَ الرَّحْمَانُ وَلَداً سبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ'''»:
۱۳٬۷۶۹

ویرایش