الروم ٥٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۷:۳۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

تو نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند!

|پس مسلما تو نمى‌توانى مردگان را شنوا كنى و نمى‌توانى دعوت [خود] را به گوش كرها برسانى هنگامى كه پشت كنند و برگردند
و در حقيقت، تو مردگان را شنوا نمى‌گردانى، و اين دعوت را به كران -آنگاه كه به ادبار پشت مى‌گردانند- نمى‌توانى بشنوانى.
پس تو (این مردم) مرده (دل بی‌ایمان) را نتوانی (سخن حقّ) بشنوانی و دعوت خود را به گوش (این) کران که (مخصوصا از تو به کبر و نخوت) رو می‌گردانند برسانی.
[اینان که کفر را بر ایمان ترجیح داده اند، مانند مردگان اند] پس تو نمی توانی [دعوتت را] به مردگان بشنوانی و نمی توانی دعوتت را به کران زمانی که پشت کنان روی می گردانند، بشنوانی.
تو نمى‌توانى مردگان را شنوا سازى و اگر اينان نيز از تو بازگردند، آواز خود را به گوش آن كران نرسانى،
بدان که تو مردگان را [سخن‌] نشنوانی و به ناشنوایان [به ویژه‌] چون پشت کنند آوایی نشنوانی‌
تو مردگان- مرده‌دلان- را نتوانى شنواند و بانگ و آواز را به كران نتوانى شنواند آنگاه كه پشت كرده برگردند.
تو (ای پیغمبر!) نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی (و کافران را مؤمن گردانی) و نمی‌توانی صدا را به گوش کران برسانی، هنگامی که روی برمی‌گردانند و می‌روند.
پس در حقیقت، تو نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی و نه (می‌توانی) صدایت را به گوش کران برسانی، هنگامی‌که پشت‌کنان روی بر می‌گردانند.
هرآینه تو نشنوانی مردگان را و نشنوانی به کران بانگ را گاهی که بازگردند پشت‌کنندگان‌


الروم ٥١ آیه ٥٢ الروم ٥٣
سوره : سوره الروم
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تُسْمِعُ»: نمی‌شنوانی. مراد از شنواندن، قبولاندن است. «الْمَوْتَی»: مردگان. مراد کافران دلمرده‌ای است که همچون مردگان شده‌اند. «الصُّمَّ»: کران. مراد کافران سنگین دلی است که گوش شنوا ندارند و ندای حق را نمی‌شنوند. «وَلَّوْا مُدْبِرینَ»: (نگا: نمل / ).


تفسیر

نکات آیه

۱ - معاندانِ حق گریز، از هدایت و ارشاد پیامبر(ص) تأثیرناپذیرند. (فإنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین) «إذا ولّوا» (آنان، آنگاه که روى برمى گردانند) قرینه است بر این که مراد از «الموتى» کسانى اند که از حق گریزان اند.

۲ - حق گریزان، انسان هایى همانند مردگان، کَر هستند. (فإنّک لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرین) «فاء» در «فإنّک» فصیحه است و بر کلام مقدرى دلالت مى کند که مى تواند چنین باشد: «حال که آنان، کفر را بر ایمان برگزیده اند، مانند مردگان اند».

۳ - کافرانِ رویگردان از حق، با لجاجت و تعصّب خویش در برابر حق، ظرفیت و صلاحیت حق پذیرى را از دست مى دهند. (یکفرون ... فإنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین)

۴ - انسان هاى بى ثبات، از حیات و شعور واقعى، بى بهره اند.    إذاهم یستبشرون ... و لئن أرسلنا ... یکفرون . فإنّک لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعا

۵ - انسان ها، با مرگ، درک و شعور خود را از دست مى دهند. (إنّک لاتسمع الموتى) اگرچه مراد از «الموتى» کسانى اند که از حق گریزان اند و نوعى تشبیه در آیه به کار رفته است، ولى چنین امرى، نشان دهنده این حقیقت است که مرده، فاقد شعور است.

۶ - حواس ظاهرى، همانند شنوایى، از ابزار شناخت است. (لاتسمع الصمّ الدعاء)

۷ - عناد و حق گریزى موجب محرومیّت انسان از هدایت الهى است. (فإنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین)

۸ - عامل هدایت ناپذیرى کافران، خود آنان اند. (یکفرون . فإنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین)

۹ - استفاده و یا عدم استفاده از ابزار و حواس شناخت، در اختیار خود انسان ها است. (و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرین) «إذا ولّوا» قرینه است بر این که مراد از «الصمّ» کسانى اند که خود را به کرى مى زنند.

۱۰ - هدایت نشدن برخى انسان ها، معلول هدایت ناپذیرى خود آنان است و نه نارسایى مفاهیم دینى و یا نارسایى تبلیغى. (فإنّک لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرین)

۱۱ - به انسان کر، در صورتى که پشت به گوینده بکند، هیچ مطلبى قابل تفهیم نیست. (و لاتسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرین)

۱۲ - پیامبر(ص) نیز، توانِ بیرون آوردن افراد حق گریز را از گمراهى، ندارد. (فإنّک لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء)

۱۳ - تأثیرپذیرى از آیات روشن الهى در جهان طبیعت، مستلزم داشتن حیات و شعور انسانى است. (اللّه الذى یرسل الریح ... فإنّک لاتسمع الموتى)

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: زمینه استفاده از آیات خدا ۱۳
  • انسان: اختیار انسان ۹; بى شعورى انسان هاى منفعل ۴
  • تعلیم: شرایط تعلیم ۱۱; موانع تعلیم ۱۱
  • حق: آثار حق ناپذیرى ۷، ۱۰; بى استعدادى حق ناپذیران ۳; کرى حق ناپذیران ۲; گمراهى حق ناپذیران ۱۲; لجاجت حق ناپذیران ۳; محرومیت حق ناپذیران ۱; مردگى حق ناپذیران ۲
  • حواس: نقش حواس ۶
  • حیات: آثار حیات ۱۳
  • شعور: آثار شعور ۱۳; عوامل زوال شعور ۵
  • شناخت: ابزار شناخت ۶; استفاده از ابزار شناخت ۹
  • کافران: کافران حق ناپذیر ۳; هدایت ناپذیرى کافران ۸
  • گمراهى: نجات از گمراهى ۱۲
  • گوش: فواید گوش ۶
  • لجاجت: آثار لجاجت ۳، ۷
  • محمد(ص): قدرت محمد(ص) ۱۲
  • مرگ: آثار مرگ ۵
  • هدایت: عوامل محرومیت از هدایت ۷; محرومان از هدایت ۱; محرومیت از هدایت ۱۰; موانع هدایت ۸

منابع