الإسراء ٣٣

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۱۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق! و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم؛ اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است!

|و كسى را كه خداوند [كشتن وى را] حرام كرده نكشيد جز به حق، و هر كس به ستم كشته شود، به ولىّ او تسلطى داده‌ايم، پس او نبايد در [مكافات‌] قتل زياده‌روى كند، همانا او حمايت شده است
و نفسى را كه خداوند حرام كرده است جز به حق مكشيد، و هر كس مظلوم كشته شود، به سرپرست وى قدرتى داده‌ايم، پس [او] نبايد در قتل زياده‌روى كند، زيرا او [از طرف شرع‌] يارى شده است.
و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود، و کسی که خونش به مظلومی و ناحق ریخته شود ما به ولیّ او حکومت و تسلط (بر قاتل) دادیم پس (در مقام انتقام) آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جانب ما مؤید و منصور خواهد بود.
و کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده [و به جانش حرمت نهاده] جز به حق نکشید، و هر کس مظلوم [و به ناحق] کشته شود، برای وارثش تسلّطی بر قاتل [جهت خونخواهی، دیه و عفو] قرار داده ایم، پس وارث مقتول نباید در کشتن زیاده روی کند؛ زیرا او [با قوانین صحیح و درستی چون دیه و قصاص] مورد حمایت قرار گرفته است.
كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده است مكشيد مگر به حق. و هر كس كه به ستم كشته شود، به طلب‌كننده خون او قدرتى داده‌ايم. ولى در انتقام از حد نگذرد، كه او پيروزمند است.
و هیچ کس را که خداوند کشتنش را حرام داشته، جز به حق مکشید، و هر کس مظلومانه کشته شود، به راستی که برای ولی و وارث او حق و حجتی مقرر داشته‌ایم، ولی او هم نباید در [قصاص‌] قتل زیاده‌روی کند، چرا که [مقتول و کسانش از سوی شرع‌] یاری شده است‌
و كسى را كه خدا [كشتن او را] حرام كرده است مكشيد مگر به حق و كسى كه به ستم كشته شود همانا براى ولىّ- وارث و خونخواه- او تسلطى- اختيار اينكه قصاص كند يا ديه بستاند- قرار داده‌ايم پس نبايد در كشتن زياده‌روى كند- به اينكه مانند عادت دوران جاهليت غير از قاتل را بكشد يا قاتل را مُثْله كند-، زيرا كه او
و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را - جز به حق - حرام کرده است. هر کس که مظلومانه کشته شود، به صاحب خون او (که نزدیکترین خویشاوند بدو است، این) قدرت را داده‌ایم (که با مراجعه‌ی به قاضی، قصاص خود را درخواست و قاتل را به مجازات برساند) ولی نباید او هم در کشتن اسراف کند (و به جای یک نفر، دو نفر و بیشتر را بکشد، یا این که به عوض قاتل، دیگری را هلاک سازد). بی‌گمان صاحب خون یاری شونده (از سوی خدا) است (چرا که حق قصاص را بدو داده است).
و کسی را که خدا محترم داشته جز به حق مکشید. و هر کس مظلومانه کشته شود، بی‌چون برای خونخواهش سلطه‌ای (بر جان قاتل) قرار داده‌ایم. پس (او) نباید در کشتن زیاده‌روی کند (که) همانا او (از طرف خدا) مؤیَّد بوده است.
و نکشید تنی را که حرام کرد (محترم داشت) خدا جز به حقّ و آنکه کشته شود به ستم همانا قرار دادیم برای خونخواه او فرمانروائی پس فزون نرود در کشتار همانا او است یاری‌شده‌


الإسراء ٣٢ آیه ٣٣ الإسراء ٣٤
سوره : سوره الإسراء
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«النَّفْسَ»: انسان. شخص. «بِالْحَقِّ»: به حق. به سبب حق. «سُلْطَاناً»: تسلّط بر قاتل در مسأله قصاص. دلیل و برهان اخذ قصاص. «إِنَّهُ»: ولی دم. صاحب خون.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- کشتن انسانهاى بى گناه و بى تقصیر، ممنوع و حرام است. (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله)

۲- جان برخى از انسانها، فاقد حرمت و ارج بوده و مى توان آنها را به قتل رساند. (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ)

۳- حاکمیت اصل حرمت قتل، جز در موردهاى تصریح شده در حقوق و قوانین الهى (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ)

۴- ممنوعیت قتل انسان، از ویژگیها و مشخصه هاى اوست. (و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ) عبارت «التى حرّم الله» به دلیل استثناى «إلاّ بالحقّ» صفت توضیحى براى «النفس» است. بنابراین، حرمت قتل انسان، از جمله صفات وى به حساب مى آید.

۵- احکام الهى، در جهت اجراى حق و عدل و حمایت از مظلوم است. (و لاتقتلوا... إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا)

۶- خداوند ولى کسى را که به ناحق و مظلومانه کشته شود، بر قاتل او، سلطه بخشیده است. (و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا)

۷- ولى مقتول بحق (کسى که مطابق قانون الهى کشته شده) فاقد هرگونه سلطه بر قاتل است. (و لاتقتلوا ... إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا)

۸- تصمیم گیرى درباره قاتل، مخصوص اولیاى مقتول است و باید در جهت منافع آنان باشد. (فقد جعلنا لولیّه سلطنًا) برداشت فوق، با توجه به لام در «لولیّه» است که اختصاص و منفعت را افاده مى کند.

۹- کشتن انسانها بر اساس حق، ظلم و کارى ناروا به شمار نمى آید. (و لاتقتلوا ... إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا) عنوان «کشته بحق» و «کشته به ظلم» دو عنوان متضاد است که هر یک دیگرى را نفى مى کند.

۱۰- زیاده روى اولیاى مقتول، در انتقام گیرى از قاتل، ممنوع و حرام است. (فلایسرف فى القتل)

۱۱- اولیاى مقتول، داراى حق قصاص و کشتن قاتل (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل)

۱۲- سلطه اولیاى مقتول بر قاتل، زمینه لغزش و زیاده روى آنان در اعمال سلطه خویش (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل) نهى الهى، نوعى هشدار است و هشدار، نشانگر وجود لغزشگاه مى باشد و «فاء» در «فلایسرف» - که براى نتیجه است - نیز تأیید دیگرى است بر مطلب فوق.

۱۳- لزوم رعایت حق و عدل، حتى در مورد متجاوزان به جان انسانها (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل)

۱۴- توجه ولى مقتول به حمایت خدا از او، بازدارنده وى از زیاده روى و تجاوز در قصاص است. (جعلنا لولیّه سلطنًا فلایسرف فى القتل إنه کان منصورًا)

۱۵- سنت الهى بر حمایت، نصرت و طرفدارى از مظلوم است. (و من قتل مظلومًا ... إنه کان منصورًا) برداشت فوق بر این اساس است که ضمیر «إنه» به مقتول مظلوم برگردد و اسمیه بودن جمله «إنه...» و نیز آمدن فعل «کان» در آن جمله - که براى استمرار و دیرینه بودن است - مى تواند بیانگر این نکته باشد که حمایت از مقتول مظلوم، کار همیشگى و دیرینه خداوند است.

۱۶- تشریع حق قصاص و سلطه براى اولیاى مقتول، حمایت الهى از آنان است. (و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لولیّه سلطنًا ... إنه کان منصورًا) برداشت فوق، بنابراین نکته است که ضمیر «إنه» به ولىّ مقتول باز گردد.

۱۷- حمایت از کشته شده به ظلم، امرى عقلى و فطرى در میان جوامع بشرى (و من قتل مظلومًا ... إنه کان منصورًا) برداشت فوق، بنابراین احتمال است که «یارى شدن مقتول» (منصوراً) از سوى خداوند نباشد; بلکه اصلى باشد که در نزد همه مردم رایج است. و جمله «إنه کان منصوراً»، خبر از یک واقعیت عینى و اجتماعى مى دهد.

روایات و احادیث

۱۸- «عن أبى عبدالله(ع) قال: إذا اجتمعت العدة على قتل رجل واحد حکم الوالى أن یقتل أیّهم شاؤوا و لیس لهم أن یقتلوا أکثر من واحد إن الله عزّوجلّ یقول: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلایسرف فى القتل»;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: هر گاه گروهى یک مرد را به قتل برسانند والى حکم مى کند که هر کدام از قاتلین را که اولیاى دم بخواهند بکُشند و آنان حق ندارند بیش از یک نفر را بکُشند. همانا خداوند - عزّوجلّ - مى فرماید: و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیژه سلطاناً فلایسرف فى القتل».

۱۹- «عن إسحاق بن عمار قال: قلت لأبى الحسن(ع) إن الله عزّوجلّ یقول فى کتابه: «...فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» فما هذا الإسراف الذى نهى الله عزّوجلّ عنه قال: نهى أن یقتل غیر قاتله أو یمثل بالقاتل قلت: فما معنى قوله: « إنه کان منصوراً » قال: و أىّ نصرة أعظم من أن یدفع القاتل إلى أولیاء المقتول فیقتله و لاتبعة تلزمه من قتله فى دین و لا دنیا ;[۲] اسخاق بن عمار گوید: به امام موسى بن جعفر(ع) گفتم: همانا خداى - عزّوجلّ - در کتابش مى فرماید: «... فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» این اسراف چه اسرافى است که خداوند عزّوجلّ از آن نهى کرده است[راوى گوید]گفتم: پس معناى سخن خدا «إنه کان منصوراً» چیست؟ فرمود: چه نصرتى بزرگ تر از اینکه قاتل به اولیاى مقتول داده مى شود و آنان قاتل را مى کُشند و پیامدهایى که لازمه قتل است - چه پیامدهاى دینى و چه دنیایى - دامنگیر آنان نمى شود».

۲۰- «عن أبى العباس قال: سألت أباعبدالله(ع) عن رجلین قتلا رجلاً فقال: یخیّر ولیّه أن یقتل أیّهما شاء ... و کذلک إن قتل رجل إمرأة إن قبلوا دیة المرأة فذاک، و إن أبى أولیائها إلاّ قتل قاتلها غرموا نصف دیة الرجل و قتلوه و هو قول الله: «فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل»;[۳] ابى العباس گفت: از امام صادق(ع) در باره دو مردى که یک مرد را کشته اند پرسیدم، حضرت در جواب فرمود: ولىّ مقتول مخیّر است هر کدام از قاتلان را که بخواهد بکُشد ... و همچنین اگر مردى زنى را بکُشد، چنان چه[اولیاى دم ]دیه زن را قبول کنند، پس حکم همان است و اگر اولیاى زن دیه را نپذیرفتند [و راضى نشدند]مگر به کشتن قاتل، باید نصف دیه مرد را بدهند و سپس او را بکُشند و این سخن خداست: فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل».

۲۱- «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» قال: هو الحسین بن على(ع) قتل مظلوماً و نحن أولیاؤه، و القائم منّا إذا قام طلب بثار الحسین ... «إنه کان منصوراً» فإنه لایذهب من الدنیا حتى ینتصر برجل من آل رسول الله(ص) یملأ الأرض قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً;[۴] از امام باقر(ع) در باره سخن خدا «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً» روایت شده است که فرمود: مقصود[حضرت]حسین بن على(ع) است که مظلومانه کشته شد و ما أئمه، اولیاى دم او هستیم و قائم از ما هر گاه قیام کرد، خون خواهى حسین بن على(ع) خواهد کرد ...[ و درباره]إنه کان منصوراً [فرمود:] پس دیرى نپاید که به وسیله مردى از آل رسول خدا(ص) یارى مى شود و زمین را پر از قسط و عدل مى کند، هم چنان که پر از جور و ظلم شده باشد».

۲۲- «عن أبى جعفر(ع) قال: ... بعث الله محمداً و ... أنزل علیه فى سورة بنى اسرائیل بمکة ... و أنزل نهیاً عن أشیاء حذّر علیها و لم یغلّظ فیها ولم یتواعد علیها و قال: «... و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً فلایسرف فى القتل إنه کان منصوراً...»...»;[۵] از امام باقر(ع) روایت شده است:... خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت و ... بر او آیاتى چند از سوره بنى اسرائیل را در مکه نازل فرمود ...[که در آن آیات]از چیزهایى نهى کرده که پرهیز از آنها لازم است; ولى در آن نهیها غلظت و شدت نشان نداده و بر ارتکاب موارد نهى وعید عذاب نداده و فرموده است: ... و لاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ...».

موضوعات مرتبط

  • احکام ۱، ۲، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱: احکام ۱، ۲، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱ اولى ۳; فلسفه احکام ۱، ۲، ۷، ۸، ۱۰، ۱۱ ۵
  • امام حسین(ع): مظلومیت امام حسین(ع) ۲۱; نصرت امام حسین(ع) ۲۱
  • امام مهدى(ع): مسؤولیت امام مهدى(ع) ۲۱
  • انسان: فطریات انسان ۱۷; لغزشگاههاى انسان ۱۲; ویژگیهاى انسان ۴
  • حقوق: حق قصاص ۱۱، ۱۶
  • خدا: حمایتهاى خدا ۱۶; سنتهاى خدا ۱۵; نصرتهاى خدا ۱۹; نواهى خدا ۲۲
  • ذکر: آثار ذکر حمایتهاى خدا ۱۴
  • سنّتهاى خدا: سنّت امداد به مظلوم ۱۵
  • عدالت: اهمیت عدالت ۵، ۱۳
  • قاتل: نهى از مُثله قاتل ۱۹
  • قتل: آثار قتل جایز ۷; احکام قتل ۱، ۲، ۳، ۷; اسراف در قتل ۱۸; حرمت قتل ۱، ۳، ۴; قتل جایز ۲، ۹; مراد از اسراف در قتل ۱۹، ۲۰; مستحقان قتل ۲; نهى از قتل ۲۲
  • قصاص: احکام قصاص ۸، ۱۰، ۱۱، ۱۸، ۲۰; تشریع احکام قصاص ۱۶; حرمت افراط درقصاص ۱۰; عدالت در قصاص ۱۳; موانع افراط در قصاص ۱۴
  • محرمات ۱، ۱۰:
  • مظلوم: اهمیت حقوق مظلوم ۶; اهمیت حمایت از مظلوم ۵; حمایت ازمقتول مظلوم ۱۷; عقلانیت حمایت از مظلوم ۱۷; فطریت حمایت از مظلوم ۱۷
  • مقتول: اختیارات اولیاى مقتول ۸، ۱۲; حقوق اولیاى مقتول ۶، ۷، ۸، ۱۰،۱۱، ۱۶; حمایت از اولیاى مقتول ۱۴، ۱۶; زمینه لغزش اولیاى مقتول ۱۲; محدوده اختیارات اولیاى مقتول ۱۸; مصالح اولیاى مقتول ۸; نصرت اولیاى مقتول ۱۹

منابع

  1. کافى، ج ۷، ص ۲۸۵، ح ۹; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۲- ، ح ۱۹۷.
  2. کافى، ج ۷، ص ۳۷۰، ح ۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۲- ، ح ۱۹۸.
  3. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۹۱، ح ۶۸; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۳، ح ۲۰۲.
  4. تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۲۹۰، ح ۶۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۶۳، ح ۲۰۱.
  5. کافى، ج ۲، ص ۳۰، ح ۱; بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۸۷، ح ۳۰.