الهمزة ٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۷ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۰۴ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
کَلاَّ لَيُنْبَذَنَ‌ فِي‌ الْحُطَمَةِ

ترجمه

چنین نیست که می‌پندارد؛ بزودی در «حُطَمه» [= آتشی خردکننده‌] پرتاب می‌شود!

چنين نيست [كه مى‌پندارد]، حتما در آتشى شكننده افكنده شود
ولى نه! قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد.
چنین نیست، بلکه محققا به آتش در هم شکننده دوزخ در افتد.
این چنین نیست، بی تردید او را در آن شکننده، اندازند؛
نه چنين است. كه او را در حُطَمه اندازند.
حاشا، بی‌شبهه به کام درهم شکن انداخته شود
چنين نيست [كه مى‌پندارد]، هر آينه در آن شكننده خردكننده- دوزخ- افكنده شود.
هرگزا هرگز! (چنین نیست). او بدون شکّ به خُرد کننده و درهم شکننده (ی اعضاء و اندام، آتش دوزخ نام) پرت می‌گردد و فرو انداخته می‌شود.
هرگز (نه چنان است)! همواره در آتش خردکننده همی فروافکنده خواهد شد.
نه چنین است همانا انداخته شود در حُطَمه‌

By no means. He will be thrown into the Crusher.
ترتیل:
ترجمه:
الهمزة ٣ آیه ٤ الهمزة ٥
سوره : سوره الهمزة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَیُنبَذَنَّ»: قطعاً و مسلّماً پرت می‌گردد و فرو انداخته می‌شود. «الْحُطَمَةِ»: بسیار در هم شکننده و خُرد کننده. نامی از نامهای دوزخ است و بیانگر این واقعیّت است که تأثیر آن همسان تأثیر آذرخشهای آسمانی و امواج انفجاری مهیب است که نه تنها ساختمانهای عظیم را تخریب می‌کنند، بلکه شاخه‌های آهن و ستونهای عظیم را هم خم می‌نمایند و درهم می‌شکنند.


نزول

شأن نزول آیات ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸ و ۹:

«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس گوید: این سوره درباره یکى از مشرکین نازل شده که از مردم عیب‌جوئى می‌کرد. عده اى گویند: درباره ولید بن مغیرة نازل گردیده، سدى گوید: درباره اخنس بن شریق نزول یافته که از پیامبر عیب جوئى می‌نمود و نیز گویند: درباره جمیل بن عامر الجهنى آمده و مجاهد و ورقاء و ابن عباس گویند: درباره فرد به خصوصى نازل نشده بلکه سوره مزبور عمومیت داشته و عام مى باشد.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ «2» يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ «3» كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ «5» نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «6» الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7» إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ «8» فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ «9»

«1» واى بر هر عيب جوى طعنه زن. «2» آنكه مالى جمع كرد و شماره‌اش كرد. «3» او خيال مى‌كند كه اموالش او را جاودان ساخته است. «4» چنين نيست (كه مى‌پندارد) قطعاً او در (آتش) شكننده‌اى افكنده شود. «5» و تو چه دانى كه (آتش) خورد كننده چيست؟ «6» آتش افروخته الهى، «7» كه بر دلها راه يابد. «8» آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گريزى از آن نيست.) «9» در ستونهايى بلند و كشيده.

نکته ها

«هُمَزَةٍ» از «همز» به معناى عيب جويى از طريق چشم و ابرو و اشاره است. «لمز» به معناى عيب جويى با زبان است. حرف (ة) در پايان اين دو كلمه براى مبالغه است، نظير «ضحكة» به معناى كسى كه زياد مى‌خندد.

«حطمة» به معناى خورد كردن و شكستن كامل است. «مُؤْصَدَةٌ» به حفره‌اى گفته مى‌شود كه در كوه ايجاد كنند و درب آن را محكم ببندند.

منظور از «عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ» (ستون‌هاى بلند و كشيده)، يا ميخ‌هاى بلندى است كه اهل عذاب‌

جلد 10 - صفحه 591

را با آن ميخكوب و زندانى مى‌كنند و يا شعله‌هاى عظيم آتش كه همچون ستون‌هاى بلند، كشيده است.

در لسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتيد ارزش است، قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا ... «1» ولى اگر به جاى ياد خدا به سراغ مال رفتيد مورد انتقاد است. وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا ... «2»

عيب جويى و طعنه به هر نحو و شكل ممنوع و حرام است. غيابى يا حضورى، با زبان يا اشاره، شوخى يا جدى، كوچك يا بزرگ مربوط به كار و صنعت يا آفرينش طبيعت.

برخى افراد از شمارش اموال خود، به رخ كشيدن آن و سرگرم شدن به آن لذت مى‌بردند و گمان مى‌كنند اين ثروت هميشگى است و آنها را براى هميشه در دنيا نگه مى‌دارد و ديگر بيمارى و مرگ به سراغ آنها نمى‌آيد. قرآن اين ديدگاه را مذمّت كرده و مى‌فرمايد: اين نگاه به دنيا، انسان را دوزخى مى‌كند. وگرنه داشتن مال دنيا و بهره بردن از آن مذمّتى ندارد.

چون آخر اين سوره كيفر اهل‌نيش و زخم‌زبان را دوزخ سرپوشيده و در بسته دانسته و اين نوع عذاب براى كافران است، پس به نظر مى‌رسد كه سوره مربوط به كسانى است كه پيامبران الهى را مسخره مى‌كنند.

پیام ها

1- يكى از آفات و خطرات ثروت اندوزى، تحقير ديگران است. هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ‌

2- مسائل اخلاقى جزء دين است و انسان مؤمن، بايد زبان و نگاه خود را كنترل كند. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»

3- مراقب باشيم فريب دنيا را نخوريم و به مال دنيا مغرور نشويم. «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»

4- آنان كه به جاى انفاق مال، در فكر جمع و احتكار اموال هستند، منتظر عذاب‌


«1». جمعه، 10.

«2». جمعه، 11.

جلد 10 - صفحه 592

خورد كننده قيامت باشند. جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ‌ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ

5- نيش‌زبان و طعنه زدن، از گناهان كبيره است، زيرا درباره آن وعده عذاب آمده است. وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ

6- آتشى كه خدا بيفروزد، نه فقط بر جسم، بلكه بر جان و دل مجرمان نفوذ مى‌كند. «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»

7- فكر بشر از درك حقايق دوزخ و بهشت عاجز است. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ»

8- ستون‌هاى بلند آتش، راه فرار را بر دوزخيان مى‌بندد. «مُؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ»

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 594

سوره فيل‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4»

كَلَّا: (ردع است از گمان او) نه چنين است آنچه او پندارد كه مال سبب‌


«1». منهج الصادقين (چ سوم- تهران) ج 10 ص 341 و نور الابصار شبلنجى (چ بيروت 1398) ص 91. و صد كلمه جاحظ حديث 10.

«2». منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 342.

جلد 14 - صفحه 342

تخليد او باشد در دنيا يا حقا سزاوار است، لَيُنْبَذَنَ‌: هر آينه انداخته شود، فِي الْحُطَمَةِ: در آتشى كه در هم شكند هر چيزى را كه انداخته مى‌شود در آن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ «2» يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ «3» كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4»

وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ «5» نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «6» الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7» إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ «8» فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ «9»

ترجمه‌

واى بحال هر عيب جوى بد زبان سخن چين مردم آزار

آنكه جمع آورى نموده مالى را و مكرّر شمرده آن را

گمان ميكند كه مال او جاويد ميدارد او را

نه چنين است هر آينه انداخته خواهد شد در حطمه‌

و چه ميدانى تو كه چيست حطمه‌

آتش خدا است كه افروخته شده‌

آن آتشى كه مستولى شود بر دلها

همانا آن بر آنها از اطراف احاطه نموده‌

و مسدود شده به استوانه‌هاى كشيده شده.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره شريفه تهديد فرموده كسانى را كه مغرور بثروت خود شدند و عادت ببدگوئى و عيبجوئى و هتك حرمت مردم بزبان و اشاره بچشم و ساير اعضاء نمودند چون اصل همز بمعناى كسر و اصل لمز بمعناى طعن است و شايع شده در متعرّض شدن عرض و شرف مردم بزبان و جوارح در غياب و حضور و اين عمل را بعضى بوليد بن مغيره نسبت داده‌اند كه در مكّه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مينمود و اين سوره نازل شد و قمّى ره نقل فرموده كه همزه آنست كه برنجاند و ببدى ياد كند مردم را و اهانت نمايد از فقراء و لمزه كسى است كه بر ميگرداند گردن و سر خود را و غضب ميكند وقتى ببيند فقير وسائلى را و ظاهرا اين دو لفظ قريب المعنى و بجاى يكديگر استعمال ميشوند و مراد همان عيّاب و غيّاب و هتّاك و نمّام و مردم آزار در پرده و آشكار بزبان و جوارح و اعضاء است و شايد آنچه قمّى ره نقل فرموده اكثريّت داشته باشد خداوند ميفرمايد واى بحال چنين كسى كه‌


جلد 5 صفحه 433

جمع نموده مالى را از هر محلى كه بدست او آمده و مكرّر شمرده آنرا يا مهيّا و آماده نموده است براى نزول حوادث دهر بر خودش يا آن مال و قمّى ره نقل فرموده كه آماده نموده و كنار گذارده آنرا اين مرد احمق نفهم گمان ميكند كه مال او موجب خلود و بقائش در دنيا خواهد بود و گر نه چرا بايد چنين كارى كند نه چنين است كه او تصور نموده خواهد مرد و انداخته خواهد شد البته در حطمه كه نام جهنّم است و قمّى ره فرموده آتشى است كه خرد ميكند هر چيزى را و خداوند براى اهميّت آن به پيغمبر خود ميفرمايد و چه ميدانى تو كه چيست حطمه و خودش بيان ميفرمايد كه آن آتشى است كه خدا افروخته آنرا يعنى باقى است ببقاء خدا و كسى نميتواند آنرا خاموش نمايد و توصيف ميفرمايد آنرا كه مستولى ميشود بر دلها و بعضى گفته‌اند مراد آنست كه مشرف ميشود آتش از ظاهر بباطن و ميرسد بدلها اثرش و بنظر حقير چون مالى را بزحمت جمع آورى نموده و گذارده و رفته و از خيرش محروم شده دلش ميسوزد و جهنمش از آنجا شروع ميشود و شعله آن بساير اعضاء ميرسد و قمّى ره نقل فرموده كه مشتعل ميشود بر دلها و آن آتش بر آنها احاطه نموده و راه آن مسدود گردد و چون درهاى جهنم بسته شد براى استحكامش عمودهائى از آهن يا آتش بر روى درها كشيده ميشود كه ديگر كسى از آن بيرون نيايد و نيز نقل نموده كه چون عمودها كشيده شد بر آنها و اللّه ديگر خلود است يعنى اميد نجات براى كسى باقى نميماند و بعضى گفته‌اند سرادق و خيمه آتشين كه بر كفّار احاطه دارد چون خداوند فرموده انّا أعتدنا للظّالمين نارا احاط بهم سرادقها داراى عمودهائى است و چون عمودها از زير آنها كشيده شود خيمه بر سر آنها فرود آيد و راهها مسدود گردد و ديگر مفرّو راه نجاتى براى آنها پيدا نخواهد شد و در مجمع از امام باقر عليه السّلام روايتى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه خداوند اهل توحيد را بشفاعت شفعاء دسته دسته از جهنّم بيرون ميآورد و در آخر ارحم الرّاحمين تمامى را ميبخشد و بيرون ميآيند پس ستونها كشيده ميشود و آتش بر اهلش احاطه ميكند و درها مسدود ميگردد و قسم بخدا ديگر خلود است و بنظر ميآيد اين روايت كه مؤيّد بنقل قمّى و عيّاشى رحمهما اللّه هم ميباشد


جلد 5 صفحه 434

ناظر بقول اين بعض باشد كه ذكر شد و آن قول حسن است كه در مجمع و غيره نقل شده و از اينجا معلوم ميشود كه روى سخن در اين سوره با مشركين مكه است كه علاوه بر شرك داراى اخلاق ذميمه مذكوره در اوّل سوره هم بوده‌اند نه فقط صاحبان آن اخلاق چون صرف آن موجب خلود در آتش نيست در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد ويل لكل همزة لمزه را در يكى از نمازهاى واجب خود خداوند فقر را از او دور و روزى را بسوى او ميكشاند و مردن بد را از او دفع ميفرمايد و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 435

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَلاّ لَيُنبَذَن‌َّ فِي‌ الحُطَمَةِ «4»

نه‌ چنين‌ ‌است‌ ‌که‌ توهّم‌ كرده‌ ‌که‌ جمع‌ مال‌ مورث‌ خلود ‌در‌ دنيا ميشود و مرگ‌ دامن‌ ‌او‌ ‌را‌ نميگيرد بلكه‌ البته‌ افتاده‌ ميشود ‌در‌ حطمة. نايب‌ فاعل‌ لينبذن‌ ممكن‌ ‌است‌ مال‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ميفرمايد: وَ الَّذِين‌َ يَكنِزُون‌َ الذَّهَب‌َ وَ الفِضَّةَ وَ لا يُنفِقُونَها فِي‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ فَبَشِّرهُم‌ بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ يَوم‌َ يُحمي‌ عَلَيها فِي‌ نارِ جَهَنَّم‌َ فَتُكوي‌ بِها جِباهُهُم‌ وَ جُنُوبُهُم‌ وَ ظُهُورُهُم‌ هذا ما كَنَزتُم‌ لِأَنفُسِكُم‌ فَذُوقُوا ما كُنتُم‌ تَكنِزُون‌َ توبه‌ ‌آيه‌ 34 و 35. و ممكن‌ ‌است‌ شخص‌ ‌باشد‌ ‌که‌ جمع‌ مال‌ ميكند ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ مياندازند ‌در‌ حطمه‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ عقبات‌ جهنم‌ ‌است‌ و بعيد نيست‌ ‌که‌ احتمال‌ دوم‌ اقرب‌ ‌باشد‌ بقرينه‌ آيات‌ ‌بعد‌ ‌که‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- قرآن در پاسخ این گروه می‌فرماید: «چنین نیست» که می‌پندارد (کلا).

«به زودی در حطمه [- آتشی خردکننده] پرتاب می‌شود»! (لینبذن فی الحطمة).

نکات آیه

۱ - مؤثر دانستن ثروت، در جاودانگى و رهایى از نابودى و مرگ، پندارى نادرست و ناروا است. (أخلده . کلاّ) حرف «کلاّ»، مخاطب را از پذیرش گفتارهاى بیان شده در جملات پیش، بازمى دارد.

۲ - لزوم پرهیز از زراندوزى، سخن چینى و تمسخر مردم (همزة لمزة . الذى جمع مالاً ... کلاّ)

۳ - عیب جویان، غیبت کنندگان، سخن چینان، بدگویان، تمسخرکنندگان مردم و زراندوزان، در آتش جهنم افکنده خواهند شد. (لینبذنّ فى الحطمة) آیات بعد، بیانگر آن است که مراد از «حطمة»، آتش جهنم است.

۴ - سوگند خداوند، در تأکید برافکنده شدن دوزخیان در آتشِ جهنم (لینبذنّ) حرف «لام» در «لینبذنّ»، نشانگر قسم محذوف است.

۵ - آتش جهنم، دوزخیان را در هم شکسته، آنان را به شدّت خرد خواهد کرد. (الحطمة) «حَطْم» (ریشه «حطمة»)، به معناى شکستن چیزى مانند هیزم است. این کلمه - با گذشت زمان - در مورد ریز ریز کردن کامل استعمال شده است (مفردات). وزن «فُعَلَة»، براى مبالغه به کار مى رود و دلالت دارد که کار، به صورت عادت در آمده است. (مجمع البیان)

۶ - «حطمة»، از نام هاى جهنم (الحطمة)

۷ - غیبت کنندگان، عیب جویان و زراندوزان، مردمى خوار و بى ارزش در پیشگاه خداوند (همزة لمزة . الذى جمع مالاً ... لینبذنّ) «نَبْذ»، به معناى افکندن و دور انداختن چیزى، بر اثر بى اعتنایى به آن است. (مفردات)

۸ - امتناع دوزخیان از ورود به جهنم، امکان پذیر نیست. (لینبذنّ) مجهول بودن «لینبذنّ»، بیانگر آن است که ورود دوزخیان به جهنم، به اختیار آنان نبوده و آنها مقهور مأموران الهى اند.

۹ - تناسب کیفرهاى اخروى، با گناهان انسان (همزة لمزة ... لینبذنّ فى الحطمة) برگزیدن نام «حطمة» - که نشانگر درهم شکسته شدن جهنمیان در آتش است - ممکن است در ارتباط با گناه «هَمْز» و «لَمْز» باشد که باعث شکسته شدن شخصیت و اعتبار کسى نزد دیگران است. مادّه «نبذ» نیز که بر افکندن تحقیرآمیز دلالت دارد، چه بسا ناظر به تناسب آن با استهزاها و متلک انداختن هاى فرد دوزخى باشد.

۱۰ - درهم شکسته شدن در آتش جهنم، کیفرى مناسب براى درهم شکستن شخصیت مردم (همزة لمزة ... لینبذنّ فى الحطمة)

موضوعات مرتبط

  • استهزا: اجتناب از استهزا ۲
  • استهزاگران: استهزاگران در جهنم ۳
  • بدگویان: بدگویان در جهنم ۳
  • بینش: بینش باطل ۱
  • تحقیر: کیفر تحقیر ۱۰
  • ثروت اندوزان: ثروت اندوزان در جهنم ۳; ذلت ثروت اندوزان ۷
  • ثروت اندوزى: آثار ثروت اندوزى ۱; اجتناب از ثروت اندوزى ۲
  • جهنم: تجزیه بدن در جهنم ۱۰; حتمیت ورود به جهنم ۸; نامهاى جهنم ۶; ویژگیهاى آتش جهنم ۵
  • جهنمیان :۳ افکندن جهنمیان ۳ در جهنم ۴; تجزیه بدن جهنمیان ۵ ۳
  • حطمه :۶
  • سخن چینان: سخن چینان در جهنم ۳
  • سخن چینى: اجتناب از سخن چینى ۲
  • عقیده: عقیده به جاودانگى با ثروت ۱
  • عیب جویان: ذلت عیب جویان ۷; عیب جویان در جهنم ۳
  • غیبت کنندگان: ذلت غیبت کنندگان ۷; غیبت کنندگان در جهنم ۳
  • قرآن: سوگندهاى قرآن ۴
  • کیفر: تناسب کیفر با گناه ۹، ۱۰; ویژگیهاى کیفر اخروى ۹
  • مرگ: عوامل نجات از مرگ ۱
  • نظام کیفرى :۹، ۱۰

منابع

  1. ابن ابى حاتم در تفسیر خود از عثمان و عبدالله بن عمر روایت کرده که گویند: ما همه مى شنیدیم که این سوره درباره ابى بن خلف نازل شده و طبرى صاحب جامع البیان گوید: درباره جمیل بن عامر الجهنى نازل گردیده و ابن المنذر در تفسیر خود بنا به نقل از ابن اسحق گوید: درباره امیة بن خلف نزول یافته است.