النمل ١١
کپی متن آیه |
---|
إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ |
ترجمه
النمل ١٠ | آیه ١١ | النمل ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِلاّ مَنْ ...»: مگر کسی که. با توجّه بدین معنی، استثناء متّصل است و مراد از لغزش پیغمبران، ترک اوّلی است و تنها به صورت گناه است (نگا: اعراف / و ، انبیاء / ، قصص / ) یا این که (إِلاّ) به معنی (لکن) است و معنی آن در ترجمه آیه گذشت، و استثناء منقطع است و مستثنی کسانی جز پیغمبران هستند که در پرتو توبه و ترک معاصی و انجام کارهای پسندیده، میتوانند از مغفرت و مرحمت خدا برخوردار گردند (نگا: انعام / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۴، سوره نمل
- معناى ((شهاب )) و ((قبس )) در ((آتيكم بشهاب قبس لعلكم تصطلون
- وجوه مختلف درباره مراد از ((من فى النار)) در آيه شريفه
- بيان عدم منافات بين تشبيه عصاى موسى عليه السّلام بعد از القاء، به ((ثعبان مبين=مار بزرگ )) و به ((جانّ :مار كوچك ))
- توضيحى درباره جمله ((انى لا يخاف لدى المرسلون )) و بيان اينكه ترس موسىعليه السّلام مذموم نبوده است
- توضيح درباره ((الا من ظلم ثم بدل حسنا...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11»
مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بعد از بدى كار خوبى را جايگزين نمايد همانا كه من بخشندهى مهربانم.
نکته ها
كلمهى «جَانٌّ» يا به معناى مار كوچك است كه در مرحلهى اوّل، عصا به آن صورت درآمد و يا مار بزرگى كه مثل مار كوچك سرعت حركت داشت.
در اين كه جملهى «إِلَّا مَنْ ظَلَمَ» به كجا مربوط مىشود احتمالاتى است. بهترين آنها اين است كه در آيه، جملهاى در تقدير است؛ به اين صورت كه غير انبيا ترس دارند، مگر كسانى كه ستمى كرده و بعد عمل خوبى انجام دهند كه آنان نيز به خاطر غفور و رحيم بودن خدا ترسى ندارند.
ترس دو نوع است: غريزى و معنوى. جملهى «لا تَخَفْ» دربارهى خوف غريزى است، ولى خوف معنوى كه خوف از مقام الهى است، در آيات ديگر عنوان شده است.
پیام ها
1- نداى آسمانى بايد با نشانهاى همراه باشد تا اثر كند. نُودِيَ ... أَلْقِ عَصاكَ
2- ابزار معجزه، وسايل عادّى است. «عَصاكَ»
جلد 6 - صفحه 396
3- قبل از ارشاد ديگران، بايد از علم و تجربه و رشد كافى برخوردار بود. (موسى در اين جا معجزه را مىبيند تا در كاخ فرعون با قدرت سخن گويد). «رَآها»
4- انبيا تحت تربيت پروردگارند و خداوند آنها را امر و نهى مىكند. «لا تَخَفْ»
5- كسى كه خدا را حاضر بداند و خود را در محضر او ببيند، از غير خدا نمىترسد. «لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ»
6- الخائن خائف. كسى كه ظلم كند بايد بترسد، مگر آن كه گناهش را جبران كند زيرا خداوند بخشنده است. لا يَخافُ ... إِلَّا مَنْ ظَلَمَ
7- تبديل گناه به خوبى، غير از محو گناه يا عفو گناه يا انجام خوبى بعد از بدى است؛ مثل آنكه وسايل گناه را در اختيار نيكوكاران قرار دهد. «بَدَّلَ حُسْناً»
8- بخشش خداوند، پس از عمل نيك انسان و جبران گناه است. بَدَّلَ حُسْناً ... فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11»
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ: لكن هر كه ظلم كند بر نفس خود به ارتكاب معاصى و افعال ناشايسته. اين كلام شامل حال غير از انبياء مىباشد، زيرا در محل خود ثابت شده كه ايشان از اول عمر تا آخر معصوم مىباشند، يعنى گناه صغيره و كبيره و خطا و سهو از آنها صادر نگردد؛ و آنچه موهم صدور گناه باشد، ترك اولى خواهد بود نه معصيت. بنابراين آيه شريفه نسبت به امت مىباشد كه هر كس ظلم نمايد به خود، به گناه شرك و كفر و معصيت، ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ: پس بدل نمايد آن ظلم و بدى را به نيكوئى بعد از بدى، يعنى كفر و شرك و معصيت را تبديل كند به نيكوئى ايمان و توحيد و طاعت، و توبه نمايد و پشيمان شود حقيقتا كه بعد از اين برنگردد، فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ: پس بدرستى كه من آمرزندهام توبه كنندگان را، مهربان به ايشان به قبول توبه و اعطاى اجر و ثواب.
نكته: قوله الا من ظلم استثناء منقطع است. و وجه حسن اين استثناء اجتماع انبياء است بغير خود از امم در معنى كه شامل ايشان است كه آن تكليف باشد.
زمخشرى در كشاف گويد: الا در اينجا به معنى «لكن» باشد، زيرا كه چون اطلاق فرمود نفى خوف را از انبياء، هر آينه مظنه ورود شبهه بود، لذا استدراك فرمود آن را به «لكن» و معنى آنكه هر كس ظلم نمايد به معصيت از غير انبياء، پس تبديل نمايد توبه و پشيمانى را بر آنچه بجا آورده باشد از بدى و عزم نمايد بر آنكه برنگردد بعد از اين، پس بدرستى كه من آمرزنده مهربان باشم بر ايشان به
جلد 10 - صفحه 17
قبول توبه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»
ترجمه
اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است
كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا
آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند
آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند
و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا
هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شدهئى شايد كه شما گرم شويد
پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد
جلد 4 صفحه 138
آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان
اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار
و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان
مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم
و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان
پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است
و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.
تفسير
در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مىپنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت
جلد 4 صفحه 139
عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعلهئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نمودهاند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پارهاى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعلهور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مىكند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا
جلد 4 صفحه 140
جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمىترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفتهاند و فرمودهاند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانستهاند و بعضى گفتهاند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفتهاند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنهكاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهونتر است چون اصل
جلد 4 صفحه 141
عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّتآميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانستهاند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانستهاند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننمودهاند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كردهاند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزودهاند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.
جلد 4 صفحه 142
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاّ مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسناً بَعدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11»
مگر كسي که ظلم كرده باشد، پس از آن تبديل كند بدي را به خوبي پس محققا من آمرزنده مهربانم.
اينکه آيه را بعضي اينکه نحو تفسير كردند که استثناء منقطع است يعني غير مرسلين كساني که معصيت كرده بعد توبه كنند و عزم بر عدم عود داشته باشد او خائف است پس من آمرزنده و مهربانم نسبت باو و اينكه استثناء منقطع است از جهت عصمت انبياء است بعضي اينکه نحو تفسير كردند که كلمه الا و لا بوده الف بجاي واو و اينکه جمله عطف است بر مرسلين يعني همين نحوي که مرسلين خوف ندارند كساني که موفق به توبه شدند پس از معاصي آنها هم خوف ندارند چون خداوند غفور و رحيم است و قبول توبه ميكند و تحقيق كلام اينکه است که نه استثناء منقطع است و نه الا به معني و لا بلكه مراد از (إِلّا مَن ظَلَمَ) ترك اولي است مثل
جلد 14 - صفحه 115
اكل آدم از شجره و سؤال نوح إِنَّ ابنِي مِن أَهلِي وَ إِنَّ وَعدَكَ الحَقُّ و امثال اينها و اطلاق سوء و ظلم و عصيان بر ترك اولي در قرآن داريم وَ عَصي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي ثُمَّ اجتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيهِ وَ هَدي (طه 121 و 122) در حق يونس عرض كرد: سُبحانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظّالِمِينَ (انبياء آيه 87) و غير اينها پس معني اينکه ميشود:
(إِلّا مَن ظَلَمَ) بترك اولي.
(ثُمَّ بَدَّلَ حُسناً بَعدَ سُوءٍ) به توبه و انابه که گفتند آدم دويست سال در كوه سرنديب گريه كرد تا متوسل شد بخمسة النجباء بوحي جبرئيل توبه قبول شد (فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- اما در این آیه استثنایی برای جمله «إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ» بیان کرده، میگوید: «مگر کسی که ستم کند سپس (در مقام توبه و جبران بر آید و) بدی را تبدیل به نیکی کند که من غفور و رحیمم»، توبه او را میپذیرم و به او نیز امنیت میبخشم (إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ).
ج3، ص412
نکات آیه
۱ - تنها ظالمان و گنه کاران در معرض خطر کیفر و عقاب الهى (إنّى لایخاف لدىّ المرسلون . إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنَا) از مفهوم «لایخاف لدىّ المرسلون» استفاده مى شود که غیر از رسولان، هیچ شخص دیگرى از عقاب الهى در امان نیست. عبارت «إلاّ من ظلم...» استثنا از این مفاد است; یعنى، همه ظالمان در معرض خطر قرار دارند، مگر کسانى که ستم کردند ولى آن را با انجام خوبى ها جبران نمودند.
۲ - توبه و انجام عمل صالح، از میان برنده آثار سوء ظلم و گناه (إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنَا بعد سوء) «تبدیل» (مصدر «بدّل») به معناى جایگزین کردن است. جایگزینى وقتى تحقق مى یابد که یکى برود و دیگرى جاى آن را بگیرد. گفتنى است که مراد از «ظلم» در آیه شریفه، مطلق معصیت است و مراد از «حُسن» هم مى تواند توبه باشد و هم عمل صالح; یعنى، «لکن آنان که با ارتکاب گناه مرتکب ظلم شدند ولى بعداً توبه [یا عمل صالح] را جایگزین آن نمودند بدانند که من غفور و رحیم هستم و آنان را مى بخشم و مورد رحمت خویش قرار مى دهم. بنابراین آنان نیز بعد از این از چیزى نترسند.
۳ - توبه کنندگان، در امان از کیفر و عقاب الهى (إنّى لایخاف لدىّ المرسلون . إلاّ من ظلم ثمّ بدّل حسنَا بعد سوء فإنّى غفور رحیم)
۴ - پذیرش توبه گنه کاران، وعده اکید خدا به آنان (إلاّ من ظلم ثمّ بدّل حسنَا ... فإنّى غفور رحیم)
۵ - ارتکاب گناه، ظلم و درپى دارنده کیفر الهى (لایخاف لدىّ المرسلون . إلاّمن ظلم)
۶ - رسولان الهى، مبرّا از ظلم و گناه (إنّى لایخاف لدىّ المرسلون . إلاّمن ظلم)
۷ - توبه و نیکى پس از گناه و ظلم، موجب بهره مندى از رحمت و غفران الهى (إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنا بعد سوء فإنّى غفور رحیم)
۸ - ظالمان و گنه کارانِ غافل از جبران بدى هاى خویش، از بخشش و رحمت خداوند محروم اند. (إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنا بعد سوء فإنّى غفور رحیم) از این که خداوند، تنها به توبه کنندگان و جبران کنندگان بدى هاى خویش، نوید غفران و رحمت داده است، مطلب یاد شده استفاده مى شود.
۹ - خداوند، غفور (آمرزنده) و رحیم (مهربان) است. (فإنّى غفور رحیم)
موضوعات مرتبط
- آمرزش: عوامل آمرزش ۷; محرومان از آمرزش ۸
- اسماء و صفات: رحیم ۹; غفور ۹
- انبیا: انبیا و ظلم ۶; انبیا و گناه ۶; تنزیه انبیا ۶; عصمت انبیا ۶
- تائبان: امنیت تائبان ۳
- توبه: آثار توبه ۲، ۷; وعده قبول توبه ۴
- خدا: آمرزشهاى خدا ۸; رحمت خدا ۷، ۸; مصونیت از کیفرهاى خدا ۳; وعده هاى خدا ۴
- رحمت: عوامل رحمت ۷; محرومان از رحمت ۸
- ظالمان: کیفر ظالمان ۱; محرومیت ظالمان غافل ۸
- ظلم: موارد ظلم ۵; موانع کیفر ظلم ۲
- عمل صالح: آثار عمل صالح ۲، ۷
- کیفر: عوامل کیفر ۵
- گناه: آثار گناه ۵; موانع کیفر گناه ۲
- گناهکاران: کیفر گناهکاران ۱; محرومیت گناهکاران غافل ۸
منابع